«میبخشم اما فراموش نمیکنم» مشهورترین جمله نلسون ماندلا رهبر افسانهای ضد تبعیض نژادی است که در ادبیات سیاسی جهان به ضرب المثل تبدیل شده است. همان سخنی که در کاخ باکینگهام بریتانیا (بزرگترین حامی رژیم آپارتاید) بر زبان آورد. او اینک در بستر مرگ خفته است و هر لحظه امکان دارد چشم از جهان و زندگی فرو بندد. همان زندگی که سخت دوستش میدارد و از شدت این دوست داشتن به سختیها تن داد تا زندگی را برای خود و همه مردمانی که دوستشان میدارد، دوست داشتنیتر کند. ماندلا یا چنان که نزدیکان و دوستداران او صدایش میکنند «مادیبا» بیش از هر ویژگی دیگر به دو سبب شناخته شده است: نخست ۲۷ سال حبس و زندان که ۱۸ سال از آن را در یک مکان بوده است و دیگر وداع داوطلبانه با قدرت پس از پنج سال ریاست جمهوری در حالی که همچنان در اوج محبوبیت بود. با این حال او هنرهای دیگری هم داشت یکی هنر بخشودن- در عین از یاد نبردن- که در همان سخن مشهور او متبلور است. دیگری اما درک این واقعیت که سیاست یکسره ستیز نیست وگاه باید اهل سازش و مدارا و مذاکره هم بود. او در آخرین مرحله زندان خود و به سبب اعتبار و اعتمادی که کسب کرده بود به صورت محرمانه با مقامات دولت آفریقای جنوبی وارد مذاکره میشود و در کتاب خود آورده است این ملاقات را به دوستان خود اعلام نکرده بود تا در روند مبارزه خللی وارد نشود. در همین مذاکرات حاضر به مصالحه میشود تا برای انتقال بدون خشونت جامعه از وضعیت تنش آلود همکاری کند و خود نیز طبعا از زندان بیرون بیاید. از ویژگیهای دیگر او این بود که سینه را از کینهها شسته بود. «سیستم آپارتاید زخمی عمیق و پایا بر پیکر من و مردم من بر جای گذاشت. التیام یافتن این زخمها سالهای بسیار و نسلها زمان میبرد. اما این ۱۰ سال ستم اثری جانبی نیز داشته است. اینکه افرادی چون اولیور تامبو، والتر سیسولو، رییس لوتولی، یوسف داد، رابرت سوبوکوه – مردانی با شهامت، درایت، شفقت و عقلانیت فوق العاده که شاید دیگر تکرار نشوند- به جامعه عرضه کرد و احتمالا برای بوجود آمدن چنین والا مردانی آن استبداد و ستم لازم جلوه میکند. کشور من به معادن غنی و ثروتی که در آن نهفته شهره است اما من بزرگترین ثروت این سرزمین را همین مردان و همه مردمان میدانم که از نابترین الماس پاکتر و خالص ترند.» او خود درخشانتر از همه این الماسها باقی خواهد ماند.
– روزنامه همشهری