در پىِ صدور احکام سنگین وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور و فعالان حقوق دراویش از طرف دادگاههای انقلاب تهران و شیراز، این عزیزان اعلام داشتند که قصد اعتراض به احکام صادره را ندارند، این مساله پرسشها و درخواستهای زیادی را در مورد این تصمیم به همراه داشت، به همین جهت ایشان لازم دانستند علت رد تجدید نظر را طى بیانیه اى به اطلاع همگان برسانند. متن این بیانیه به شرح زیر است:
هو
١٢١
یاران گرامى، دراویش ارجمند؛
احکام صادره و بحث برانگیز اخیر دستگاه قضایى جمهورى اسلامى در مورد ما دراویش زندانى خط بطلان دیگرى بود براى اثبات بى هویتى دستگاه قضایى. دستگاهى که به ظاهر امر نامى مستقل و پر طمطراق را یدک مىکشد اما در نهایت جایى است خالى از قضات و قضاوت عادلانه!
بدیهى است ما نیز به احکام و آنچه که به ناحق رأى دادگاه نام گرفته معترضیم اما بر این اساس که «خانه از پاى بست ویران است» و با علم اینکه چندین مهر تأیید نامرئى از قبل راه بر هر تجدید نظرى بسته فعلا نظر بر تجدید نداشته و در شرایط تحمیل شده بر ما رضایت خداوند و سپس قضاوت افکار عمومى را شرط اصلى مى دانیم زیرا همچون همیشه و همانگونه که این سالها شاهد بودهایم مردم داوران خوبى بودهاند و حتما این بار هم به درستى قضاوت خواهند کرد زیرا قضاوت ایشان، قضاوتِ ماندگارِ تاریخ خواهد شد و همین کافیست! اما دستگاه قضا و امنیتى حداقل جوابگوى ما باشند مبنى بر اینکه، کدام پرونده خوانده شده و کدام وکیل و دادگاه عادلانه و کدام داور بى طرف و کدام حکم غیر مغرضانه!؟ آرى بى شک این بار هم آنکه و آنچه نمره و کارنامه مردودى گرفت قضات و دستگاه قضایى است که چشم بر روا بست و به ناروا حکم داد.
حکایت اعتراض ما به این احکام به حکایت مرد ساده دلی میماند که نیمه شب به گرمابه رفت و دلاک را سم دار دید و لیفکش و سرشوی را نیز بر سبیل جنیان یافت. پس هراسان گرمابه دار را از آنچه در حمامش دیده بود خبر داد و گفت: «چه نشستهای که عملهٔ گرمابه از طایفه جناند» گرمابه دار در پاسخ از او پرسید: «مگر ایشان را چگونه یافتی؟» گفت: «دیدم که سم دارند»، گرمابهدار لنگ از پای کنار زد و سم خویش را برابر دیدهگان مرد گرفت و او را گفت: «پای ایشان را چنان دیدی که پای مرا؟!»
آرى امروز احوال ما همانند آن مرد ساده دل در حمام اجنه است! به راستى از که به که شکایت بریم؟ از دلاکان به گرمابه دار!؟
با توجه به احکام سنگینِ صادر شده و در شرایط کنونى آنچه که براى ما و همگان تأمل برانگیز است فقط خودِ حکم نیست، بلکه مهم جریان ِناسالم امنیتىِ حاکم بر این حکم هاست، همان افکار و دست هایى که از پرده برون آمده و نامدهشان یکى ست! و عروسک گردان خیمه هاى حاکمان قلعه هاى «ناباورى» هستند و با توجه به شناخت همه جانبه از این بازیها و بازى گردانها! در پى شنیدن رأى دادگاه، از این احکام متأثر نشدیم، چرا که پیش از این و بیش از این از ظلمهای رفته به برادرانمان که در به دست آوردن حقشان ناکام بودهایم شرمنده و غمگینیم، هنوز هم سوگوار تخریب غریبانه حسینیههایمان هستیم و هنوز هم داغدار خون به ناحق ریخته درویشِ جوانى هستیم که پایمال شد.
اما همچنان در پی این همه به نتیجه نرسیدنها و ناکام ماندن در محکمه هاو تحمل فشارهاى پى در پى هدف را فراموش نکردهایم، هدف ما همان سرودِ صلح، تلاش براى سعادت انسان و تلاش براى رسیدن به قانون مدارى است و از پاى ننشستن و سکوت نکردن در برابر قانون شکنی و بیعدالتی است و در این راه مکتب درویشی به ما میآموزد که ما تنها ملزم به تلاش هستیم و نتیجه فقط با خدای متعال است، پس فقط به پروردگار پناه برده و دست یارى و بیدارىِ بیشتر طلب مى کنیم.
پس اکنون اى مردمان،
جانِ شما و جانِ این بیرق برافراشته!
«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا…»
«پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار!»