بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
آنچه وظیفه و مسئولیت من است که انجام بدهم معذرت میخواهم. از این نگران هستم که نکند در ذهن شما تنبلی گفته شود، این را ملاکِ خودتان قرار دهید، نه! برای اینکه در آن صورت من دو برابر گناه دارم. مثلاً میخواهم مجلس و یا دورهی قرآن بیایم، همان موقع نمیتوانم. باز هم بسیار شکر که همان وقت متوجه میشوم. از طرفی تا جان در بدن داریم و نفس میکشیم، یک وظایفی هست که به گردن من است و من باید انجام بدهم. تقریباً همهی آن را آقایان انجام میدهند ولی دلم می خواهد، همیشه در مجالس باشم.
یکی از سورهای قرآن سوره بروج (یعنی برجها) است. در اینکه بروج یعنی برجها امری خارج از تفسیر است، مربوط به صرف و نحو است. حالا بروج چه معنی میدهد! خیلی تفسیرها گفتند و من یادم نیست. یک معنای سادهای که همه درک میکنند، که بروج (یا برج) یعنی چه! یکی اینکه برجهایی که آفریده شده، دوازده برج است. یا اینکه بروجی که قمر طی میکند بیست و هشت برج است. در جایی میفرماید در روزی که خداوند زمین و آسمان را خلق کرد دوازده ماه مقرر کرد، که چهار تای آن ماه حرام است. میشود گفت بروج منظور آنهایی است که خودش خلق کرده است. برای سایر موجوداتی که ارزشی ندارند خدا هرگز قسم نمیخورد وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوج (بروج/1) به سماء و ذات دارندهی بروج قسم می خورد. هر دوی اینها یعنی آسمان و برجها را مورد توجه قرار میدهد. البته ما هم در علوم به دوازده ماه و بیست و هشت برج تقسیم بندی کردهایم. ولی یک نکتهی اصلی که هست خداوند در آیات قرآن به همه چیز قسم خورده است. به آسمان به این عظمت قسم خورده است وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوج (بروج/1)به ذرات کوچکی که خودش آفریده به آنها قسم خورده و توجه دارد. توجه او همین که، برای مورچه یک سورهای هست، برای فیل هم یک سوره است. برای چیزهایی که ما میبینیم. جن مورد توجه قرار گرفته و راجع به جن یک سورهای هست. مثل اینکه خداوند به ما گفته، ما اگر قرآن را دقیق بخوانیم و به مجموع آن توجه کنیم، این نتیجه برای ما حاصل میشود که همهی اینها در نظرِ خداوند به اندازهی پَرِ کاهیست. خداوند فیل را که لگد مال میکند و آن مورچهای که زیر پای همان فیل لگد مال میشود، هردو را مخلوق خودش میداند، به مخلوق خودش علاقهمند است. شیطان پس چیست؟ به شیطان هم خداوند علاقهمند بود. برای اینکه اگر علاقهمند نبود همان اولی که شیطان در صف ملائکه بود (البته صحبت شده) دُمش را میگرفت و بیرون میانداخت، این کار را نکرد.
در اخبار هست حضرت جعفر صادق (ع) و در اناجیل هست عیسی (ع)، شاید هم هردو صحیح بوده و یا یکی از آنها. نوشته اند عیسی (ع) به پیش خدا عجز و لابه کرد، خداوندا تو که همه را میبخشی چرا از این شیطان گذشت نمیکنی! شیطان مقاماتی داشت و الان هم مقامات مهمی دارد و آن مقام ممتحن است، آزمایشگاه است. حتی پیغمبران هم آزمایش و امتحان دادند. وقتی حضرت عیسی (ع) از چله برمیگشت، شیطان رسید و گفت تو که میگویی خداوند روزی میرساند، بگو تمام این سنگ ها نقره و طلا بشوند، تا دیگر زحمت نکشی. گفت اگر مرگ به دست خداست خودت را از کوه پایین بیانداز، اگر خدا بخواهد نگه ات میدارد و گرنه که نه! بعد آن طرف را نشان داد اگر به من سجده کنی همهی این کاخها مالِ تو. عیسی (ع) همه را رد کرد اینقدر توجه دارد که اجازه داد وساطت کنند، البته شاید هم خداوند این نظر را داشت که شیطان را بشناسند و چرا خداوند این کار را کرد. که بعد، حضرت عیسی و یا حضرت صادق (ع) به شیطان گفتند، خوش خبری، مژده! من وساطتت کردم خداوند توبه و معذرت خواهی تو را قبول کند، شیطان گفت من از خدا معذرت بخواهم؟! خدا باید از من معذرت بخواهد، من (مثلا) هفتصد هزار سال عبادتش میکردم برای خاطر یک موجودی که اخیراً از گل آفریده، او را بر من برتری داده است.
در تذکرةالاولیاء در شرح حال جنید بغدادی نوشته است که، جنید در بیابان با عدهای از شاگردانش میرفت به یک نیمه جنگلی رسید، دید یک نفر را به دار زدند، معلوم میشد دزدی است که با وجود اینکه چند بار به او تذکر دادند دست از دزدی برنداشته، تا بار چهارم او را اعدام کردند. میگوید جنید خَم شد و پایش را بوسید، گفت احسنت بر تو، در این استقامت! این را نباید فراموش کرد که گفت احسنت بر تو، در این استقامت! یعنی همین استقامت را اگر در راه خدا بکار میبردی ارتقاء معنوی پیدا می کردی.
شیطان گفت من عاشق و طرفدار خداوند هستم، در این حسادت میکنم کسی جز خدا را سجده کنم و هیچ کس را غیر از خدا نمیخواهم بپرستم، گواینکه خدا به من امر فرموده است. (البته یک نحوه استدلالی است) ولی من نتوانستم غیر از خدا را بپرستم. تکیه روی این بحث، موجبِ بوجود آمدن شیطان پرستی شده است.
بحثِ شیطان و خلقت شیطان، خیلی مفصل است. که چندین بار در جلسات صحبت شده است. در مورد شیطان یک داستان مفصلی دارد، میلتونِ انگلیسی که مسیحی است، خودش و کتابش را تکفیر کردند. ولی کتابش جالب هست ترجمه به فارسی هم کردند و مفصل چاپ شده است. مسئله خودِ وجودِ شیطان در همهی ادیان الهی یک معضلی در فکر کردن است. حتی اینکه میگویند از وجود خیر، جز خیر صادر نمیشود، پس شرّ چیست؟! شیطان چیست؟! اینها خیلی مفصل است.