Search
Close this search box.

سير انسان کامل در هبوط و صعود

سيــر انسان کامــل در هبــوط و صعــوددكتر سيـد حسين واعـظي
دكتراي عرفان اسلامي و استاديار دانشگاه خوراسگان (اصفهان)

انسان حامل صورتی از عالم شهادت و محسوس و روحی از عالم غيب ملکوتی است. سری در اوست که می‌تواند کسب فيض از انوار الهی بنمايد، بدون اين که واسطه‌ای در کار باشد. به واسطه تربيت می‌تواند از عالم شهادت به عالم غيب و از ملک به ملکوت برسد. به واسطه متابعت از حق می‌تواند از عالم ملکوت هم گذشته و به جبروت و غيب الغيوب برسد و انوار جمال و جلال حق را بي واسطه رؤيت نمايد و اين همان سری است که در نهاد انسان به وديعه نهفته شده بود و ملائک از آن غافل بودند «… انّی اعلم ما لاتعلمون». زيرا که ملائک به دليل عدم استعداد نمی‌‌توانستند از عالم خود فراتر روند. انسان هنگامی که به امر الهی هبوط و نزول به عالم ارض نمود و از عالم اصلی خود به دار تفرقه آمد، مامور به امر تکوينی و تشريعی گرديد تا بتواند از اين عالم به مرجع اصلی خود بازگردد. بنابر اين در اول عقل بود، بعد به ترتيب نفس، صورت و جسم گرديد. سپس در سير صعودی خود به ترتيب بدن، صورت بشری، قلب معنوی، روح منفوخ اسرافيلی و ناظر به ملکوت اشيا و روح الهی امری می‌شود. آيات کريمه ذيل نيز اشاره به همين مطلب دارد «… و نفخت فيه من روحی…»، «… قل الروح من امر ربی….»

درجات وصول به انسانیت
اين مقامات و درجات از ابتدای احوالات تا وصول به بي‌نهايت برای انسان کامل مقرر شده است و اول مرتبه و مقام انسان از ابتدای تکون و عين ثابت او در علم حق‌تعالی خليفه خدا بودن وی در زمين بود، دوم مقام او اين که مسجود فرشتگان و در مقام جنت ارواح و عالم قدس و اسماي کليه الهی واقع شد. مقام سوم آن تعلق روح او به بدنش در عالم آسمان بعد از عالم اسما بود که امری لطيف، حيوانی و متوسط بين روح عقلانی و اين بدن کثيف ظلمانی بود. به واسطه اين امر داخل در دار حيوان و جنت بدن‌ها شد. همان طور که آيه کريمه می‌فرمايد: «و قلنا يا آدم اسکن انت و زوجک الجنه…» مقام چهارم انسان مرتبه هبوط او به عالم ارض و تعلق او به بدن کثيف ظلمانی مرکب از اضداد است. در اين مرحله است که منشأ عداوت، فساد، حسد و عناد شده و محجوب از عالم معاد می‌گردد و بعد از اين مرحله است که به فطرت رجوع کرده و عود به مبدأ نموده و در سير عروجی خود برعکس سير نزولی از قيود مادی رها شده و به سوی خدا حرکت می‌کند. پس انسان کامل، کلمه و سخن جامع و خلاصه کتاب الهی است، کتابی که تمامی کلماتش نورانی و به دست خداوند رحمان نوشته شده است.
روح انسانی و عقل آخرين الهی يعنی عقل فعال در مرتبه صعود و قرب، مماثل روح اعظم و عقل اول قرآنی در عالم آغاز و نزول است. و سلطنت و غلبه آن در روز رستاخيز و روز عمل همانند سلطنت روح اعظم در روز ازل است. يعنی هر دو موجود-انسان کامل و روح اعظم- بر تمامی مراتب موجودات شامل و فراگيرند.
منظور از عقل اول و روح آخرين همان حقيقت محمدی(ص) و انسان کامل است که دو مرتبه ظهور و جلوه دارد: يک مرتبه در بازگشت به خلق برای تکميل آنها و يک مرتبه در روی آوردن به حق برای شفاعت خلق. ايشان(ص) می‌فرمايند: «اول ما خلق الله نوری» و نيز می‌فرمايند: «اوّل ما خلق الله العقل، قال له اقبل فاقبل، ثم قال له ادبر فادبر، قال فبعزّتی و جلالی ما خلقت خلقاً اعظم منک، بک اعطی و بک اَخذ و بک اثيب و بک اعاقب.»
پس چون روح اعظم چه از نظر علمی و چه از نظر عينی و ظهور خارجی آن فراگيرنده تمام ممکنات است، اين انسان کامل که روح اعظم است خليفه و جانشين خداوند در آسمان‌ها و زمين نيز هست.

روح اعظم، صورت دهنده حقایق
از جهت علمی، روح اعظم فراگيرنده همه ممکنات است زيرا قلم حق‌تعالی و صورت دهنده حقايق و نويسنده اسرار و رازهای الهی بر الواح و صفات قدری است. چون لوح محفوظ و محتويات آن از وی صادر شده است. و اما اشتمال و فراگيری اشياي عينی توسط روح اعظم به اين دليل است که ذات روح اعظم صورت کل موجودات است، همان طور که او هم فاعل و هم نتيجه مطلوب اشيا می‌باشد و صورت هم در ماهيت نوعی عبارت از تمام آن ماهيت بوده و تعين هر چيزی به صورت آن است.
فراگيری کل ممکنات توسط روح عقلی انسان کامل به اين دليل است که او کتاب مبين و خلاصه جهان‌های وجودی بوده و کليات و جزييات آن را فراگرفته است. البته اين امر قبل از اتصال و پيوستن به گروه فرشتگان و روح اعظم است والا هنگام رسيدن و اتصال به آنها فرقی ميان او و ميان قلم حق‌تعالی در احاطه و اشتمال بر تمام عالم نيست.
با عنايت به اين که خداوند مدبر خلق است، در اين تدبير ممکن است از عالم امکان به عالم ارواح خارج کند يا از آن عالم به عالم اشباح و بر ملکوت اعلی گذر داده و به نفوس سماويه و افلاک و ستارگان و هوا و آب و زمين گذر دهد تا نهايتاً به اسفل السافلين و هيولی منتقل نمايد. همان طور که می‌فرمايد «يدبّر الامر من السّماء الی الارض…»
بنا بر آنچه که از آيات و روايات فهميده می‌شود، حجج و بينات متعددی دال بر اين که انسان غايت جميع اکوان و ثمره وجود افلاک و ارکان است وجود دارد. او ابتدا از عالم اعلی هبوط می‌نمايد جايی که آدم و حوا بودند و سپس بر جميع عالم مرور کرده و مجدداً سلوک می‌کند تا به آخرين منزل سلوک يعنی جايگاه اوليه خود برسد.

روزنامه ایران