واژه اعتدال که ما در زبان فارسی برای آن معادل میانهروی، میانهجویی و میانهگری را بهکار میبریم، از عَدَل است. اعتدال میانهجویی بین دو حالت است از حیث کمی یا کیفی، یا تناسب. وقتی میگویند: فلانی نیکواعتدال است، یعنی در رفتار و کردار قوام و استواری دارد. اعتدال با این حساب به معنی میانهگرایی، تناسب، استواری در حرکت و تساوینگری است. عِدل، به معنی خورجین که بر پشت ستوران مینهند هم از این کلمه است. چون باید هر دو آنها از حیث وزن، همسان باشند تا استوار بماند و کج نشود. پس وقتی میگویند، بار کج به منزل نمیرسد، باری را میگویند که دو لنگه آن برابر نباشد. از همینرو، توازن در جامعه را به خورجین تشبیه کردهاند که مدیران امور باید توازن، تناسب و استواری را مشی خود قرار دهند تا همانسان که بار متساوی و متناسب سالم به منزل میرسد، جامعه هم متوازن و متعادل حرکت کند و لنگ نزند. در متون و میراث اسلامی کلمه «قصد» برای اعتدال بهکار رفته است. کُمَیتِ زید اسدی شاعر بلند آوازه شیعه که با امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) در ارتباط بوده و از ارادتمندان اهل بیت است در اشعار هاشمیات که باید گفت «بیانیه» و به تعبیر امروزی «مانیفست» شیعه است، ضمن برشمردن اوصاف و خصایل بنیهاشم میگوید: در زمانهای که گناه و تفاخر و تکاثر بر جامعه حکمفرما بود، خاندان پیامبر(ص) [اعتدال]، میانهروی را برگزیدند و بر آن استوار ایستادند. اصطلاح حاکم مقتصد و امت مقتصد و اقتصاد در رای و اندیشه و همینسان کاربرد معنی اقتصاد برای تنظیم بهینه دخلوخرج زندگی از واژه «قصد» گرفته شده است و مُقتصد کسی است که نه «مُمسک» است و نه «مُسرف». غزالی که با ادعای خود میخواهد در کلام سخن برتر را بر کرسی بنشاند، کتابش را «الاقتصاد فیالاعتقاد» نام نهاده است. در علم نجوم هنگامیکه در آغاز فصل بهار، شب و روز مساوی میشود، «اعتدال ربیعی» و به هنگام آغاز فصل پاییز که باز شب و روز مساوی میشود «اعتدال خریفی» میگویند. امیرالمومنین(ع) میفرماید: ما خاندان پیامبر «نُمرُقه وسطی» ایم، تکیهگاه میان نهاده برای مدبر و مقبِلیم. یعنی نقطه هدایت ماییم، آنکه پشت کرده باید برگردد و آنکه جلو افتاده نیز باید به سوی ما روی نهد. به بیان دیگری که امام علی(ع) در جایی از نهجالبلاغه بهکار میگیرد، تالی و غالی، پسافتاده و پیشافتاده، هردو باید خود را با شاهین هدایت ما هماهنگ و به ما تکیه کنند. تکیهگاه میان نهاده نُمرُقه وسطی، جاده، راه راست، طریق وسطی، همه به معنای قصد است که لغویان آن را «طریق قصد» به معنی راه راست و آسان بهکار بردهاند. پس مشی اعتدال امری است که نیاز به درک و درستاندیشی و بازبینی دارد و جز با تکیه بر عقل و حکمت نمیتوان آن را یافت و بر آن استوار ماند. نباید پنداشت اعتدال در مقابل فضایل و خصایل نیکو یا مانع آنهاست. اعتدالپیمودن و بهکاربستن فضیلتها و خصلتهاست با بهرهگیری از برهان، خرد، درستاندیشی و مآلنگری. امیرالمومنین(ع) میفرماید: معاویه در سیاست تواناتر از من نیست بلکه آنچه او میکند بر ناپرهیزگاری، خیانت و نابکاری است. سر کلام امام این است که معاویه از جاده اعتدال خارج و به افراط در مشی دچار شده و این طغیان است. با چنین کسی نمیتوان تعامل داشت چون از اعتدال خارج شده و به غدر و مکر دست برده است. انسانهای معتدل حکیمند، بر خرد و تجربه تکیه میکنند، عادلند یعنی بر ستم نمیروند، مقتصدند یعنی از اسراف و تبذیر اجتناب دارند. شجاعند یعنی نه براساس تعصب و تحریک بلکه بر بنیاد خرد گام به میدان مینهند. بیشک مشی مقابل اعتدال افراط، تفریط و از جاده صواب بهدور افتادن است، که گاه «تعسفی» و گاه «قسری» باید به پهلوی چپ یا پهلوی راست جاده زد و به خاک نشست؛ و گاه کار از افراط به نفاق هم میکشد. در آخر باید گفت انسان متعادل فرصتساز است و انسان غیرمتعادل فرصتجو.
– روزنامه شرق / صادق آیینهوند . عضو هیاتعلمی دانشگاه تربیتمدرس