ایران فرهنگی سرزمینی است که در آن مظاهر فرهنگی ایران اعم از ادبیات، آداب، رسوم، تاریخ، زبان و… حضور دارد. به نظر من نمیتوان هیچ پایه اشتراکی بهتر از فرهنگ برای مردمان این سرزمین پهناور جست ایران فرهنگی به عقیده من نقطه یی قابل اتکاست. اگر دولتهای منطقه دست از تعصبات برمی داشتند و با ایران فرهنگی آغاز میکردند، میتوانستیم مجموعه یی چون اتحادیه اروپا بسازیم
دکتر داریوش فرهود معتقد است که به جای فرارمغزها باید از فرار ژنها استفاده کرد و خطری که یک جامعه را تهدید میکند، از دست رفتن ژنهای هوشمند از جامعه است. صبح زود یکی از روزهای تابستان به مطب این متخصص ۷۵ ساله ژنتیک رفتیم تا به بهانه انتشار کتاب اخیرش «ایران فرهنگی» با او گفتوگو کنیم. پروفسور فرهود دکترای علوم طبیعی در زمینه ژنتیک و PhD انسانشناسی را از دانشگاه ماینس آلمان اخذ کرده و درجه پروفسوری در ژنتیک پزشکی را از دانشگاه مونیخ دریافت کرده است. ایشان بنیانگذار، استاد و مدیر گروه ژنتیک انسانی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران (۱۳۵۲-۱۳۸۲) است. دکتر فرهود غیر از زمینه تخصصی در زمینه اخلاق نیز فعالیتهای متفاوتی داشته و عضو کمیته «اخلاق در ژنتیک پزشکی» سازمان جهانی بهداشت است. ایشان همچنین نگارش آثاری در زمینه فرهنگ، ادبیات و تاریخ ایران را عهده دار شده است. جلد نخست این آثار با عنوان «ایران فرهنگی» به تازگی منتشر شده است.
شما را غیر از زمینه تخصصتان یعنی ژنتیک به عنوان متخصص اخلاق و بحثهای متنوع درباره اخلاق حرفه یی نیز میشناسند. اکنون انتشار کتاب «ایران فرهنگی» نشانگر بعد دیگری از علایق شماست. در آغاز میخواستم بپرسم که چه ضرورتی حس کردید که به نگارش کتابی در زمینه فرهنگ ایران زمین پرداختید؟
من سال هاست که در زمینه اخلاق کار میکنم. وقتی به این موضوع فکر کردم که برای اصلاح اخلاقی جامعه باید یک مبدا مشترکی یافت که همه مردم جامعه متکثر ما در آن مشترک باشند. این مبدا را اگر قوم یا مذهب یا رشته خاص یا گروه خاصی در نظر بگیریم، موجب میشود که عده یی را شامل نشود. به همین دلیل تصمیم گرفتم، برای آغاز از اخلاق از ادبیات و تاریخ خودمان باید آغاز کنم که قدر مشترک میان اقشار و گروهها و طبقات و فرهنگهای گوناگون در جامعه ما است. ادبیات ما سراسر اخلاق است. در دیوان عموم شاعران و نویسندگان ما از سعدی، حافظ، فردوسی و مولوی تا خواجه عبدالله و خاقانی و… سراسر مسائل اخلاقی است. به همین خاطر با همکارانم شروع به گردآوری زندگینامه و شناسنامههایی برای شاعران ایران کردیم. اما در فرآیند پیش روی کار متوجه شدم که این نویسنده و شاعر لاجرم تحت تاثیر محیط و فضای فرهنگی زمانه خود بوده است و در نتیجه شناخت مختصات این فضای فرهنگی اهمیت مییافت. ضمن آنکه این فضای فرهنگی در یک روند تاریخی تشکیل شده است. به همین دلیل تصمیم گرفتم که این تاریخ فرهنگی را ترسیم کنم.
در ترسیم این تاریخ به چه نکات جالب توجهی برخورد کردید؟
متوجه شدم که بسیاری از رویکردها به تاریخ باستان ناشی از تعصبات و تنگ نظریها صورت گرفته است. مثلااینکه بسیاری معتقدند که دربار شاهان باستانی یک سره عرصه ظلم و بیداد بوده، اشتباه میکنند. ما در آن زمانها نهادهای مدرن مثل امروز نداشتیم و مهمترین نهادی که حضور داشت، دربار بود. دربارها مرکز تجمع دانشمندان، ریاضیدانان، منجمان و معماران بودند حتی برخی از شاهان این دانشمندان را میدزدیدند. مثلاشهرت امیر نوح سامانی به دربارش بود. البته بسیاری از رفتارهای شاهان اشتباه و همراه ستم بوده است و برخی از این شاهان نیز آدمهای خوبی نبودهاند. مثلاوقتی درباره نادرشاه صحبت میکنیم، در وهله نخست شاهی جهانگیر و با تدبیر به نظر میرسد. او بعد از اینکه فتوحاتش را به نام سردار صورت داد، مجلسی در آذربایجان تشکیل داد و آن افراد او را انتخاب کردند. این مساله درباره بسیاری دیگر از شاهان ایرانی مثل کوروش و داریوش نیز صدق میکند.
شما در بررسی ایران به جای جنبه سیاست یا اقتصاد یا اجتماع، فرهنگ را برجسته ساختهاید. دلیل این انتخاب چه بود؟
ایرانی که ما الان داریم، سرزمینی است که تقریبا در زمان فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه شکل گرفت. دوسوم ایران را در عهد قاجار بخشیدند. تا پیش از آن بخشهای عمده یی از کشورهای ارمنستان و گرجستان و آذربایجان به ایران متعلق بود. انگلستان با فشارهایی که به دربار قاجار میآورد، به تدریج این سرزمینها را به نفع روسها از ایران جدا کرد. ایران سیاسی فعلی یک سوم ایران در زمان آقامحمدخان قاجار است. پیش از آنکه البته ایران بسیار وسیعتر نیز بوده است. حالاکاری به ایران زمان هخامنشی نداریم که از غرب تا مصر و حبشه و قسمتی از سودان و الجزایر و لیبی و از شرق تا میانه هندوستان امتداد داشت. به همین خاطر احساس کردم اگر بخواهم درباره ایران سخن بگویم باید درباره مسائلی سخن بگویم که مردم تمام این سرزمین وسیع از آن بهرهمند هستند. در بخشی از کتاب با عنوان ایران فرهنگی توضیح دادهام که مقصود از ایران فرهنگی چیست. ایران فرهنگی سرزمینی است که در آن مظاهر فرهنگی ایران اعم از ادبیات، آداب، رسوم، تاریخ، زبان و… حضور دارد. به نظر من نمیتوان هیچ پایه اشتراک بهتری از فرهنگ برای مردمان این سرزمین پهناور جست. فرهنگ را هم باید در گستردهترین معنای آن در نظر گرفت و بر هیچ یک از شاخصههای آن مثل زبان یا مذهب یا آدابی خاص تاکید نگذاشت. زیرا اگر بر هر یک از این شاخصهها تاکید بگذاریم، مجبور میشویم گروهی را کنار بگذاریم. ایران فرهنگی به عقیده من نقطه یی قابل اتکاست. اگر دولتهای منطقه دست از تعصبات برمی داشتند و با ایران فرهنگی آغاز میکردند، میتوانستیم مجموعه یی چون اتحادیه اروپا بسازیم. اما متاسفانه موانع زیادی در این راه وجود دارد. البته به خاطر دارم در زمان دولت آقای رفسنجانی، تلاشهایی در این راستا صورت گرفت. در آن زمان به مناسبت افتتاح جاده ابریشم و خط راه آهنی به کرمان از چند رییس جمهور منطقه دعوت شد. به خاطر دارم که امام علی رحمانوف، رییس جمهور تاجیکستان به آقای هاشمی گفت که جا دارد که شما به عنوان رییس جمهور کل کشورهای منطقه انتخاب شود. یعنی چنین شواهدی وجود دارد که مردمان این سرزمین ایران دوست هستند و به این ایران فرهنگی باور و علاقه دارند. اصولابحث از ایران فرهنگی را میتوان همسو با بحث گفتوگوی تمدنهای آقای خاتمی خواند. البته آقای خاتمی از ایران فرهنگی صحبت نمیکرد و به جای آن از تعبیر گفتوگوی تمدنها بهره میگرفت. اگرچه میتوان این دو تعبیر را نزدیک به یکدیگر یافت.
آیا شما در نگارش تاریخ فرهنگی ایران از متخصصان این حوزهها که زمینههای متنوعی چون ادبیات و تاریخ و سیاست را در بر میگیرد، بهره میگیرید؟
در علوم انسانی مشورت کردن خیلی کار دشوار است. به همین خاطر من جلد اول این کتابها را در میان شمار زیادی از استادان فرستادم و از ایشان خواستم که نظرات و نقدهای خود را بنویسند. ما از این نظرها در مجلدات بعدی این کتاب بهره میگیریم. البته در نگارش جلد نخست نیز از بسیاری از متخصصان یاری گرفتهام. ضمن آنکه در نگارش این کتاب از برخی از فارغ التحصیلان ادبیات فارسی کمک گرفتهام. ما در این کتابها ادبیات و تاریخ را نه از نظر یک متخصص علوم انسانی که از دید یک متخصص علم تجربی مشاهده میکنیم. تفاوت این دو نگاه آن است که در رویکرد تجربی دقت اهمیت بالایی دارد. به همین خاطر در این کتاب لفاظیها و ریخت و پاشهای مرسوم در علوم انسانی مشاهده نمیشود. مثلادکتر جلال الدین کزازی ضمن تقدیر از این اثر گفته که در این کتاب نخستین بار منشور کوروش را به شکل کامل و بدون غلو به زبان فارسی روان امروز بیان کرده است.
یکی از نکات جالب همین تخصص شما در زمینه تجربی است. معمولاوقتی به پزشکهای قدیمی مراجعه میکنیم، میبینیم که به زمینههای علوم انسانی مثل فلسفه یا تاریخ و ادبیات علاقه دارند. اما متاسفانه این مورد را درباره پزشکهای جدید کمتر میبینیم. آیا شما کار ژنتیک را ناسازگار با ورود به مباحث علوم انسانی نمیدانید؟
خیر. این تخصص گرایی و محیط را کوچک کردن امروز زیاد باب شده است. آلمانیها میگویند که تخصص آن است که انسان از یک محیط خیلی کمی عمق زیادی را ببیند، نهایت این نگاه آن است که از یک محیط صفر همه چیز بداند که در واقع یعنی اینکه هیچ چیز نداند! در حالی که کلی گرایی به آن معناست که انسان از یک محیط باز عمق کمی را بداند، نهایت این امر نیز این است که انسان از همه چیز هیچ چیز را نداند! میبینید که نهایت هر دو یکی است، یعنی در هر دو حالت آدم هیچ چیز را نمیداند. از این هر دو حالت باید گریز داشت. من هیچ کدام از این دو حالت را نمیپسندم و معتقدم هر متخصصی در هر حوزه یی اگر قرار باشد که تنها کار خودش را انجام دهد، آدم موفقی نیست و حتی میتوان گفت روبات است. به عقیده من هر انسانی در کنار تخصص در رشته خودش باید در حوزههای دیگر نیز وارد باشد. یک پزشک در کنار تخصص پزشکی باید از شعر، عرفان، ادبیات، فلسفه، تاریخ و… نیز سر در بیاورد. یک پزشک غیرمعنوی به درد نمیخورد. چیزی که بیمار را سالم میکند، دارو یا جراحی نیست، بلکه آن معنویتی است که میان پزشک و بیمار به وجود میآید. این رابطه به بیمار قدرت سر پا ایستادن میدهد. متاسفانه امروز در جامعه ما افراد به سمت تخصص گرایی رفتهاند و این یک آفت است.
بازخورد این آثار و کارهای شما در میان همکاران پزشکتان به چه صورت بوده است؟
خیلی برایشان عجیب بوده است، در کنار آنکه خیلی تقدیر به عمل آوردهاند.
در پایان میخواستم بدانم که ارزیابی شما از فضای فرهنگی کشور به ویژه با تغییراتی که اخیرا رخ داده چیست؟ به تعبیر دیگر انتظار شما از مدیران فرهنگی کشور چیست؟
من خودم آدم خوش بین، امیدوار و آینده دوستی هستم. ضمن آنکه معتقدم انسان باید در هر کاری تداوم داشته باشد. تداوم از آن صفتهایی است که هر انسانی باید داشته باشد. در زمان انتخابات مدام گفته میشد که شرکت در انتخابات وظیفه شرعی، عرفی و وجدانی و میهنی همه است. توقع من به عنوان یک شهروند آن است که این انتظار و آن وظیفه و رسالت تداوم داشته باشد. نباید چنین باشد که مردم رای بدهند و بعد کنار بنشینند. به اعتقاد من مردم همیشه باید حضور داشته باشند و از نزدیک با مسائل و مشکلات درگیر باشند، یعنی مردم باید در کارها مشارکت داشته باشند. در اروپا وقتی دولتی از منتها الیه راست تا منتها الیه چپ منتقل میشود، تنها چیزی حدود ۱۵۰ نفر جابه جا میشوند. اما متاسفانه در ایران در هر تغییر ریاست جمهوری در حدود ۲۵ هزار نفر جابه جا میشوند: این یک اشتباه محض است. نکته دیگر آنکه باید به منتقدان صادق داخلی اعتماد کرد و از به کار بردن صفت دشمن درباره ایشان پرهیز کرد. مدیران فرهنگی باید به این فرمایش امام علی (ع) توجه کنند که فرموده است: «اخوک من صدقک لامن صدقک» یعنی «دوست تو کسی است که با تو صادق باشد نه کسی که تو را تصدیق کند». نباید هر کس انتقاد میکند را حذف کرد.
روزنامه اعتماد، شماره ۲۷۸۱ به تاریخ ۲۸/۶/۹۲، صفحه ۷ (اندیشه)