یک ماه پس از آزادی ۶۱ زندانی سیاسی و روزنامهنگاران شناخته شدهای چون نسرین ستوده، محسن امینزاده، فیضالله عرب سرخی، مهسا امرآبادی، احمد زیدآبادی و عیسی سحرخیز، بهنظر میرسد روند آزادی زندانیان سیاسی ایران، از شتابی مناسب و امیدوارکننده برخوردار نیست.
آماری دقیق از شمار زندانیان سیاسی – عقیدتی فراموش شده و ناشناختهتر در زندانهای ایران وجود ندارد. با این حال محمد نوریزاد، روزنامهنگار، وبلاگنویس و کارگردان و فیلمنامهنویس که خود به دلیل نگارش نامههایی خطاب به علی خامنهای مدتی زندانی بود، شمار زندانیان سیاسی و عقیدتی بهایی، نومسیحی، سنی و درویش را بیش از هزارنفر میداند.
تقی رحمانی، روزنامهنگار، نویسنده و زندانی سیاسی ملی- مذهبی که خود نزدیک به یک سوم از عمرش را در زندانهای ایران گذرانده است، زندانی سیاسی را گروگان شرایط سیاسی کشور میداند. به باور او زندانیان گمنام و فراموش شده در این میان وضعیت بدتری دارند.
دیان علایی، نماینده جامعه بینالمللی بهایی در سازمان ملل در ژنو نیز با اشاره به وعده انتخاباتی حسن روحانی مبنی بر تدوین منشور شهروندی ابراز امیدواری میکند که این وعده عملی شود و معتقد است تنوع گوناگونی نگاهها به موضوع زندانیان سیاسی و عقیدتی و کسانی که در حصر قرار دارند، نشان از اهمیت ویژه این مسئله در فضای سیاسی – اجتماعی امروز ایران دارد.
حدود هزار زندانی سیاسی
محمد نوریزاد با اشاره به اطلاعات بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار پیرامون شمار زندانیان سیاسی و عقیدتی میگوید: «ما هزار زندانی سیاسی در تهران و سایر شهرستانها داریم که شاید قریب صد نفر از آنان در مجموع تا حدودی شناخته شده باشند. ولی نهصد نفر یا بسیاری از زندانیان سیاسی ناشناس هستند و در شهرستانها یا در جاهایی بهسر میبرند که بههرحال اسمی از آنها نیست و سیستم امنیتی ما هر بلایی که بخواهد سر آنها میآورد.
زندانیان شناخته شده از یک حوزه امنیتی ویژه برخوردار هستند و هر کاری نمیشود با آنها کرد. الان اگر نظام مشتاق است که شماری از زندانیان سیاسی را آزاد کند، بیشتر راغب است نامآور باشند تا از آزادی آنها و شادمانیای که در جامعه ایجاد میشود، برای خودش طرفی ببندد.
نظر من این است که آن زندانی گمنام که به خاطر یک حرکت اعتراضی یا داشتن باور دیگر و دینی دیگر در زندان است، مثلاً درویش است یا سنی، زرتشتی، مسیحی، بهایی و … به قدر ما حق دارد از حدی از امنیت برخوردار باشد. آنان اما عمدتاً فراموششدهاند و در حاشیه قرار دارند و کسی به دادشان نمیرسد. اگر انتظار کوچکترین بهرهمندی از حق شهروندی خودشان داشته باشند، در پس پستوها هر بلایی که بخواهند سرشان میآورند و زندانهای طویلالمدت را سپری میکنند. در نهایت به یک شکلی این ایام سپری میشود و آزادشان میکنند و اصلاً حاکمیت ما کوچکترین نگرانی بابت آنها ندارد.
به عنوان نمونه، درویشان، بیآزارترین مردم این جامعه هستند. یعنی افرادی هستند که حاضرند خودشان آسیب ببینند، ولی کوچکترین آسیبی به دیگران وارد نشود. با این حال میبینیم صرفاً به خاطر اینکه درویشاند و اعتقاد دیگری دارند به زندان میروند… یا زرتشتیاند یا نوکیشاند و به زندان میروند بدون اینکه کسی آنان را بشناسد. طبیعی است در چنین شرایطی، چه بخواهیم چه نخواهیم، بدنه حقوقی مردمان ایران مخدوش میشود و آسیب میبیند؛ ازشکل واقعی دورمیشود. ما به همان اندازه که مثلاً برای آقای بهزاد نبوی باید نگران باشیم، برای آن زندانی کرد و سنی که در فلان شهرستان هست هم باید نگران باشیم.
بهجز زندانیان فراموششده کسانی هم هستند که حکومت تلاش دارد نامی از آنها برده نشود و نمونه آن مجید توکلی، شناختهشدهترین فعال دانشجویی ایران است که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی در گفت و گو با یک روزنامهنگار آمریکایی در نیویورک به کلی منکر شناختن وی شد.
بله آقای محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، در صحبتی که با آمریکاییها داشته گفته است که من فردی به نام مجید توکلی را نمیشناسم. واقعیت این است که من اصلاً نمیتوانم تصور کنم فردی که بههرحال در حوزه سیاست، آن هم در عرصه جهانی، میخواهد فعالیت کند و نامی از خودش به یادگار بگذارد، چطور مجید توکلی را نمیشناسد. این حکایت از آن دارد که او جامعه خودش را نمیشناسد.
مجید توکلی، چه بخواهیم چه نخواهیم، حاکمیت چه بخواهد چه نخواهد، یک نام آشناست. جوانی که به خاطر رفتار و فعالیتهای دانشجوییاش الان سالهاست در زندان است، بدون اینکه از مرخصی برخوردار باشد. من چند وقت پیش با مادر ایشان تلفنی صحبت میکردم. میگفت قیافه مجید یادم رفته آنقدر که ندیدمش. وقتی مادری بگوید قیافه بچهام یادم رفته، همه هستی انسان به لرزه درمیآید.
من ایرادی نمیبینم که آقای ظریف مجید توکلی را نشناسد یا اگر میشناسد، خودش را به نادانی بزند. مسئله من الان خود ما هستیم. ما زندانیان فراوانی داریم که در غربت و در مظلومیت هستند. آنها از کمترین حقوق یک زندانی که باید دارای حقوقی باشد، بهرهمند هستند و کسی هم از آنها خبر ندارد و فریادشان هم بهجایی نمیرسد.
من معتقدم ما از این حرکتی که برای آزادی زندانیان نام آشنای سیاسی شروع شده است، باید به شایستگی بهره ببریم و بگوییم قدم نخست شما را ما تقدیر میکنیم، اما بقیه چه؟ آن نهصد نفر دیگر چه؟ بههرحال ما دنبال آزادی همه زندانیان سیاسی هستیم. چرا؟ به خاطر اینکه حرکت سیاسی یک حق شهروندی است.
مجید توکلی و امثال او، دانشجویان و جوانان، مردان و زنان، با این رفتار سیاسیشان، به ابتداییترین و به یکی از ابتداییترین حقوق خودشان دست زدهاند. وقتی در زندان بودم، یک زمانی به دادستان تهران آقای عباس جعفری دولتآبادی گفتم شما مجید توکلی را مجید توکلی کردید. وگرنه او یک دانشجویی بود که در حوزه دانشگاه فعالیت میکرد.
ایشان به من گفت میدانید مجید توکلی چهها گفته است؟ گفتم چه گفته؟ مثلاً به رهبر اعتراض کرده. آقا یک دانشجویی در چهاردیواری داخل دانشگاه یک فعالیتی کرده. آیا او چهارپایه گذاشته در میدان انقلاب تهران یا در مرکز شیراز فریاد کشیده؟ نه. در چهاردیواری داخل دانشگاه یک حرکتی کرده. شما وقتی جوانی را ترغیب میکنید، تشویق میکنید که نشاط سیاسی داشته باشد، چرا از فعالیت بدیهی او تنتان میلرزد و این طور غضبناک با او رفتار میکنید که حتی مرخصی به او نمیدهید. من معتقدم نه تنها باید برای آزادی مجید توکلی پافشاری کنیم، بلکه باید برای آزادی آن دسته از زندانیان سیاسی که امثال آقای ظریف آنها را نمیبینند یا میترسند نامی از آنها برده شود هم تلاش کنیم. ما به عنوان فعال حقوق بشر وظیفه داریم بر آزادی همه زندانیان سیاسی پافشاری کنیم، نه فقط برای آنها که شهرت دارند یا میشناسیمشان.
شرایط دشوار زندانیان گمنام
تقی رحمانی، زندانی سیاسی را گروگان شرایط سیاسی کشور میداند و در این میان به باور او زندانیان گمنام و فراموش شده وضعیت بدتری دارند.
تقی رحمانی: به طور کلی زندانیان سیاسی همیشه گروگان آن جریان یا به گونهای گروگان شرایط سیاسی هستند. به تبع وقتی نام یک زندانی سیاسی در افکارعمومی بیشتر مطرح شود، از حمایت برخوردار میشود.
با توجه به شرایطی که الان در جامعه ایران وجود دارد و این که حکومت باید در ابعاد بینالمللی و نسبت به افکارعمومی پاسخگو باشد، آن زندانی سیاسی که فراموش شده نیست از فشار کمتری برخوردار است. گرچه جای کسی که اعتراض میکند یاعقیدهاش را ابراز میکند در زندان نیست.
این ولی یک واقعیت است در کشور ما و منطقه خاورمیانه. حتی کشور ترکیه که مجموعه آزادیهایی دارد، وضعیت زندانهایش مناسب نیست و برخی از زندانیان گمنام آن در شرایط بسیار بدی قرار دارند.
در کشور ماهم برخی از زندانیان از توجه کمتری برخوردارند. بهخصوص سنیها و همینطور برخی از دراویش و حتی برخی از زندانیان جنبش سبز که چندان شناختهشده نیستند یا حتی از گروههای سیاسی دیگر هستند و به هر علتی در زندان بهسر میبرند. طبعاً حقوق آنها باید رعایت شود. در زندان بودن نباید برابر با همه محرومیتها باشد. حتی برخی از قوانین سازمان زندانها هم در زندانهای ایران رعایت نمیشود.
با توجه به این امر، لازم است زندانیان کمتر شناخته شده را به افکارعمومی و به نهادهای حقوق بشری معرفی کرد. از طرف دیگر به نظر من گزارشگر ویژه سازمان ملل، آقای احمد شهید هم باید با باز کردن باب گفتوگو و مطرح کردن وضعیت تک تک زندانها و زندانیان و همچنین وضعیت خانوادههای زندانیان، امکان بهترشدن وضعیت آنها یا حتی تغییر در آن را ایجاد کنند.
این چیزی است که من به تجربه دریافتهام. متأسفانه چاره فوری ندارد. گاه برخی از زندانیان به دلایل مختلف مشهورتر و بعد از مدتی هم آزاد میشوند، ولی زندانیان زیادی هم هستند که آن امکانات و آن لابیها را ندارند و فراموش میشوند و حضورشان در زندان شامل مرور زمان میشود. ضمن اینکه گاهی هم جمهوری اسلامی زندانیای را که معروف میشود، برای اینکه ثابت کند من قدرتمند هستم، نگه میدارد و کنترل میکند.
همین مشهورشدن و همین آشناشدن نهادهای حقوق بشری با نام زندانیان سیاسی – عقیدتی اما باعث میشود که لااقل یک مصونیت جانی پیدا کنند و برخورد با آنها به راحتی صورت نگیرد. کژتابیهای زیادی وجود دارد. باید دید چه کسانی آزاد میشوند و در عین حال توجه کرد که با آزادشدن آنها، خود به خود وجود زندانی سیاسی در ایران تمام نمیشود.
توجه به حقوق شهروندی برابر
در میان ۶۱ زندانی آزادشده اوایل شهریورماه، هیچ زندانی عقیدتی، ازجمله ایرانیان بهایی، نامشان دیده نمیشود؛ ازجمله هفت عضو پیشین رهبری جامعه ایرانیان بهایی که پنج سال است بدون مرخصی در زندان هستند.
به گفته دیان علایی، نماینده جامعه بینالمللی بهایی در سازمان ملل در ژنو، تا بهحال هیچ زندانی بهایی جزو زندانیان آزاد شده نبودهاند.
دیان علایی: هنوز ۱۱۵تن از ایرانیان بهایی در زندانهای ایران هستند. من فکر میکنم تلاش تمام مدافعان حقوق بشر و تلاش کسانی که در زندان بودهاند و آزاد شدهاند، باید ادامه یابد؛ یعنی آن زندانیانی که آزاد شدهاند، مثل خانم نسرین ستوده همچنان راجع به این زندانیان یا همبندان خود صحبت کنند تا کسانی که در زندان ها ماندهاند فراموش نشوند و فشار روی دولت جمهوری اسلامی باشد که زندانیان عقیدتی هم جزو آن کسانی باشند که بهزودی آزاد شوند.
متأسفانه هنوز هفت تن از رهبران سابق جامعه بهایی ایران در زندان هستند. الان پنج سال است که بدون مرخصی در زندان هستند و تا بهحال هیچ نکتهای مطرح نشده است که نشان دهد شاید آزاد شوند. البته آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه برای ایران و آقای هاینر بیلفلد، گزارشگر ویژه آزادی ادیان و دیگر مقامهای حقوق بشری سازمان ملل هنوز تلاش میکنند و در مورد زندانیان عقیدتی هم صحبت میکنند و راجع به وضعیتشان از جمهوری اسلامی میپرسند.
حسن روحانی در طول ایام انتخاباتیاش دست کم یازده بار به طور مستقیم درباره تدوین منشور شهروندی سخن گفت و اینکه تمام مردم ایران احساس برابری خواهند کرد…
امیدواریم آقای روحانی به وعدههای خودشان عمل کنند و تمام زندانیان حقوق بشری آزاد شوند. وعده ایشان فقط برای آزاد کردن زندانیان نبوده، بلکه راجع به حقوق شهروندی برابر برای همه ایرانیان بوده و امیدواریم که این امر برای ایرانیان بهایی هم باشد. قطعاً اگر چنین کاری به شکل مثبت پیش برود، نشانههای آن را خواهیم دید.
پی نوشت:
یادداشتی از ژیلا بنییعقوب
ژیلا بنییعقوب، روزنامه نگار زندانی، به هنگام مرخصی خود و همسرش از زندان، در روز هفدهم مهرماه در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «چند صد زندانی سیاسی همچنان از حق مرخصی و آزادی محروم هستند.
عبدالله مومنی در حالی که از درد شدید کلیه نمیتواند راه برود و برای تسکین دردش در بهداری اوین به او مرفین تزریق می کنند، از مرخصی درمانی و اعزام به بیمارستان محروم است. سیامک قادری همچنان بعد از سه سال یک روز هم به مرخصی نیامده. مجید توکلی چهار سال است که مادرش را ندیده، ضیا نبوی و رسول بداقی هم بدون یک روز مرخصی همچنان در زندان هستند. سعید متینپور و آرش سقر و علی زاهد سالهاست که پایشان را از زندان ییرون نگذاشتهاند. کیوان صمیمی روزنامه نگار۶۵ ساله، سه سال و نیم است که به مرخصی نیامده است.
عمر فقیه پور بیش از چهارده سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان است، وقتی به زندان رفت دخترش سه ساله بود و حالا هفده ساله است و از چهارده سال پیش تاکنون حتی یک روز هم پدر را در خانه ندیده است.عثمان مصطفیپور ۲۳ سال میشود که در زندان ارومیه است.
محمد نظری بیست ساله بود که به زندان افتاد و الان چهل سال دارد و دریغ از یک روز مرخصی. او و رمضان سعیدی و بسیاری از زندانیان سیاسی کرد سالهاست که فراموش شدهاند، همچنان که بسیاری از زندانیان عرب و آذری و اهل سنت…
زندانیان بهایی که قصه پرغصه خود را دارند، فاران حسامی و کامران رحیمیان(زوج زندانی) وقتی فرزندشان دو ساله بود به زندان افتادند و الان آرتین چهارساله شان را مادریزرگ پیرش بزرگ میکند. آنها نیز بدون مرخصی در زنداناند. آقای خانجانی با ۸۴ سال سن در زندان است و در پنج سال و نیم گذشته هرگز به مرخصی نیامده است… مریم منفرد سه دختر دارد و هرچقدر اصرار کرد نتوانست حتی چند ساعت مرخصی بگیرد تا سارایش را که به کلاس اول دبستان می رفت، تا مدرسه همراهی کند. شبنم و فرزاد مددزاده و کبری بنازاده نزدیک به پنج سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان هستند. مهوش شهریاری و فریبا کمالآبادی نیز نزدیک شش سال است که در زندان هستند و هرگز از حق مرخصی استفاده نکردهاند.
فهرست کسانی که روزها و ماهها و سالها را بدون یک روز مرخصی در زندان دوره می کنند بسیار بلندتر از اینهاست… آنها حداقل چند صدنفر هستند… زندانیان سیاسی -عقیدتی با هر نوع تفاوت در اندیشه و مرام باید از حداقل حقوق انسانی خود برخوردار باشند… به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و برداشته شدن حصرها و حبسها.»
– رادیو زمانه | ایرج ادیبزاده