آقایــان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
این عید سعید را به همهی مسلمانان و بالاخص شیعیان تبریک میگویم که شیعه واقعی بر حسب بنیانی که برای شیعه است، همین مکتب عرفان است که ما در آن هستیم ولی به شرط اینکه شامّهی ما متوجه بشود. آن رشتهای که خداوند بعد از قبول توبهی حضرت آدم و رَدّ مطلق و ابدی ابلیس در آیه قرآن فرموده است همیشگی است. فرمود در بین شما رشتهای (حبالمتین) برقرار میکنم که هرکس آن رشته را بگیرد به اینجا میرسد.
در واقع این امتحان دوم از آدم بود. آدم توبه کرد. عرض کرد رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا (اعراف/23) به خودمان ظلم کردیم و اگر تو به ما رحم نکنی نابود شدیم. خداوند او را بخشید ولی مثل اینکه خود او را بخشید فرزندانش را بدون امتحان دیگری نمیبخشد، قبول نمیکند. گفت بیایید به این طنابِ من متصل شوید و از آن دوری نکنید تا دوباره برگردید. خداوند میخواست ببیند کدام یک از آنها این امریه را اطاعت میکند. به قول مشهور:
پدرم روضه رضــوان به دو گندم بفروخت
دوم اینکه میخواستیم ببینیم این فرزندان آدم که میگویند:
نـاخلف باشم اگر من بـه جویی نفروشم
راست میگویند اطاعت امر میکنند یا نه! این رشتهی طناب را در بین فرزندان و بندگان آدم برقرار گذاشت. این رشته ابدی است، این رشته حیات واقعی است همان حیاتی که در قرآن هم گفتهاند وقتی که خداوند توسط پیغمبرش شما را صدا میزند، میخواند که به شما حیات بدهد ایشان را اجابت کنید. خداوند این حیات ابدی را در دسترس بنیآدم گذاشت تا هر کسی که لیاقتش را دارد، به آن متمسک شود. (لیاقتش هم به درس خواندن و این چیزهایی که میبینیم نیست) لیاقتش هم خودش میدهد.
برای مؤمنین این رشته از زمان پدرشان حضرت آدم (ع) در میان بشر آمد. از همان تاریخ هر شخص جدیدی به این رشته طناب متوصل میشود، مؤمنین همه جشن میگیرند و خوشحال هستند که در درگاه خداوند یکی از برادرانشان در امتحان موفق شد.
خداوند رشتهی ولایت در بشر برقرار کرد. برای اینکه همگان را آمادهی قبول این ولایت بنماید پیغمبران را فرستاد. به قول علما قاعده لطف؛ خداوند لطفی به بندگانش دارد. برای آنان دستورالعمل فرستاد مثل دستورالعملی که دکتر میدهد (در سطح خیلی پایینی برای اینکه درک بکنید) این دستور العمل را توسط پیغمبرانش داد. دکتر به مریض و مراجعه کنندهاش در هر موقع از وضعیت او، یک دستور تازهای میدهد که فلان غذا را از این به بعد بخور و یا از این غذا بعد از این نخور و … . خداوند به هر کدام از پیغمبرانی که فرستاد بر حسب موقعیت جامعه و موقعیت مؤمنین دستوراتی دادند، ولی همه آنها در بزرگی و عظمت یکی هستند. این دستورات را به صورت ظاهر، زبانی و به قلم آوردند، اما در معنا از زبان جدا است.
گفت و حرف و صوت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه، با تو دم زنم
افرادی باید مراقب باشند که این حالت در مؤمنین باشد و این چنین شخصی به اصطلاح سکاندار آن طنابِ ولایت است. و جشن از این لحاظ میگیریم که ما به این معنای اصیل توجه داریم. ما توجه داریم که پیغمبران آمدند غیر از آن دستور کلی که به همه دادند و ما هم باید در درجهی اول اجرا کنیم غیر از آن یک معنویتی هم ایجاد کردند. خداوند میخواهد بفهماند که غیر از این پنج نوبت نمازی که میخوانید، یک کلماتی میگویید که گاهی اوقات معنیاش را هم نمیدانید ولی میخواهد این معنا در شما ایجاد بشود گرچه معنی کلمات را ندانید ولی خودِ معنا در دل شما ایجاد شود. به همین جهت ما باز خوشحال هستیم که این نکته را فهمیدیم که قرآن را میخوانیم، خودمان نطق میکنیم خودمان آیه را بلند میخوانیم صدای خودمان هست ولی بدانیم یک قرآن ناطقی هم هست و قرآن ناطق علی(ع) است. پیغمبر معرفی کرد چون مردم منتظر بودند و امیدوار بودند که رحمت و لطف الهی دائمی باشد. بارها دیدند که در جنگها خطراطی هم برای پیغمبر پیش آمد، بطوری که فرمود مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ (احزاب/40) پیغمبر پدر هیچ یک از مردان شما نیست، یعنی انسان جداگانهای نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به حالت ستم قدیم برمیگردید؟ یعنی بر نمیگردید. خدایا برای اینکه بر نگردیم، خودت ما را همانطور که هدایت کردی بفرست، نگذار که برگردیم. خداوند هم اجابت فرمود .خداوند هم از زمانی که بشر را فرستاد جانشینی برای او و دائم بودن این دعوت را اعلام کرد.
یک روز را ما جشن میگیریم. در واقع تمام عمر به خصوص ما که میگوییم به این طناب دست زدهایم همیشه (شب و روز و دائما) شکرگزار او هستیم. منتهی این روز به عنوان مظهر این شادی ما یعنی روزی که صریحا پیغمبر فرمود که اگر من رفتم مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه. این حدیث از چند جهت مورد بحث است. عدهی خیلی کمی از مسلمین این حدیث را قبول ندارند ولی اکثرا میگویند نه درست است ولی بعضیها میگویند مولا به معنی دوست و آشناست و در اینجا پیغمبر فرموده است من دوست هر کسی هستم علی هم دوست اوست. این چیزی نبود که خداوند اینقدر مهم بداند و از دهان پیغمبر بیرون بیاید. قبلا هم پیغمبر وقتی برادری تعیین میکرد خودش و علی را برادر اعلام کرد. محتاج به چنین چیزی نبود. از طرفی یک امری که خداوند به پیغمبر با حالات هشدار دهنده میفرماید که بگو هر چه که باید بگویی اگر نگویی اصلا رسالتت را انجام ندادی! خیلی و شاید از تندترین خطابها به پیغمبر بود، این امر به این اندازه مهمی است که خداوند پیغمبر را (معذرت میخواهم) تهدید میکند، این چه میتواند باشد. میگویند بعد از این آیهای است که حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ (مائده/3) گوشت مردار، خون و گوشت خوک را بر شما حرام کردیم. این که مسئله مهمی نیست که پیغمبر برای این ظاهر شده باشد، و به علاوه در آیات قبلی هم نیز بوده است. وقتی میبینند علی بیست و پنج سال ما میگوییم خانهنشین، ولی خانهنشین نبود حتی در بعضی جنگها خود حضرت فرزندانش را میفرستاد، یعنی آن جنگ را قبول داشت. آنها چه کسانی هستند و اینها چه کسانی هستند؟ اینجا یک جدایی که بین این دو فکر پیدا شد، همین جدایی در جامعه هم پیدا شد، شیعه و سنی شدند همهی آنها مسلمان و با هم برادرند. در خطبهی روز عید غدیر همچین عبارتی هست. علی فرمود اگر مردم همه آمدند و من را خواستند خدمت کنم من از خدمت مردم کوتاهی ندارم. خلافت را خدمت میدانست. آن خلافتی که علی(ع) از پیغمبر(ص) داشت قابل غصب نبود، که غصب کرده باشند نه! ممکن است که حسرتش را بعضیها داشتند که کاشکی ما این طور بودیم ولی قابل عزل نیست، قابل غصب هم نیست. علی، علیست تا دنیا دنیاست؛ هیچ کس نمیتواند جلویش را بگیرد حقی که علی دارد قابل غصب نیست. منتهی این حق از نوعی که ما میگوییم حق نیست. میگویم بر این املاک من حق دارم یعنی من بر اینها مسلط هستم و در واقع او بر من مسلط است. ولی علی حقی دارد که خودش میفرماید خلافت شما به اندازه این کفش پارهِی کهنه در نظر من قیمت ندارد. برای علی امر سادهای است. علی که جانش را در راه پیغمبر و اسلام کف دست گذاشت، این علی همه جهان مال اوست. اگر هم علی(ع) یک جا تند میشود یا به آنها خشم نشان داد. نه اینکه آنها را هم ردیف خود میدانست، میخواست این فکر را که آنها خودشان را هم ردیف علی میدانند، بکوبد بگوید شما کجایید و علی کجا.
از آن طرف ما هم که خودمان را پیرو علی میدانیم اگر خودِ علی(ع) بیاد از تک تک ما بپرسد که در تمام امور پیرو من هستید؟! چه کسی جرات دارد بگوید بله! همچین ادعایی بکند. ولی میگوییم نه آقای من، نه مولای من؛ آنچه به من قدرت دادند، توانستم در خدمتت باشم و پیروتان باشم؛ مابقی را بر من ببخش و توفیق بده که در همه جا هرچه بیشتر پیروتان باشم، انشالله. این هم دعای همه ما هست خدایا بر ما ببخش و به ما توفیق بده هر چه بیشتر پیرو این بزرگواری باشیم که امروز جشن میگیریم.
خانــمها:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
حالا همه چیز را سیاسی کردند وقتی میخواهند اهمیّت هر پیغمبری را بگویند، میگویند مثلاً چنین آزادی را داد. آزادی را خدا داده است، پیغمبر واسطهاش است. هر کسی که جلوی این آزادی که خدا داده را بگیرد دشمن خداست، نه دشمن پیغمبر. جشن هم برای ما همین است که الان با هم نشستیم با حفظ اتصال به عُرْوَةِ الْوُثْقَىِ الهی و حبلالمتینی که در بین ما آفریده است. خیلیها با هم مینشینند ولی هیچ کدام جشن نیست بلکه عزاست. ما همه نشستیم جشن میگیریم که مولای ما که علی باشد که حتی خودش فرمود اَنَ عَبْدٌ مِن عبیدٍ محمد من بندهای هستم از بندگان محمد. این علی مولای ماست.
امروز خداوند به همهی مردم، غیر از ما که میدانستیم معرفی کرد که این مولای شماست. یعنی همان مولایی که محمد است. نه اینکه دین جدیدی میآورد نه! یعنی درجه و اهمیتش در نظر شما همان است. این را ما جشن میگیریم. بعضیها میگویند روز ولایت علی؛ روز نه! ولایت روز و شب ندارد همیشگی است مرد و زن هم ندارد. پیغمبر که آمد زن و مردی نمیبیند میگوید بنیآدم، فرزندان آدم وظیفهی شما این است؛ همه انجام بدهید. این تقسیمبندیها هم که شده خداوند خودش این تقسیم را کرده است و کارهایی که قرار است بکند هر کدامش را به یکی گفته است. شما فرض کنید مهمانی دارید، به یک نفر ارجاع میکنند که سالاد درست کند، یک نفر آبگوشت درست کند و … . اینها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند مثل هم هستند، البته یک سر آشپز هم است که بر همهی اینها برتری دارد، ولی یک کارفرماست که به همهی اینها برتری دارد و کارفرمای همه، خداوند است که پیغمبر و امام همه کارمندش هستند و ما نانخور و جیرهخوار نعمتِ الهی هستیم. بر این جیرهخواری و بر این نعمت جشن میگیریم و شکرگزاری میکنیم. انشاءالله لیاقت چنین مهمانی و اینکه ما را به چنین مهمانی خوانده است را داشته باشیم.
ایناندازه خداوند به حضرت آدم (ع) و فرزندانش که بشر باشند توجه دارد. که خودش وسوسه در اینها آفریده میفرماید وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ (ق/16) من خودم بشر را آفریدم و میدانم چه وسوسههایی برای او گذاشتهام. همین وسوسهها موجب شد که تخلف و گناه اولیه را انجام بدهد. ولی خداوند از همان اول به بشر رحم و شفقت داشت. خودش به بشر مسئله توبه را یاد داد. فرمود که اشتباه که کردی اشتباهت را قبول کن سعی نکن هر گناهی را به گردن دیگری بیاندازی! که الان رسم همهی ما همین است هر کار خطائی که میکنیم میگوییم تقصیر فلان کس بود، نه! اول تقصیر خودت را بیاد بیاور. خدا یادش داد و به او استعداد هم داد که یاد بگیرد بشر هم یاد گرفت و گفت رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا (اعراف/23) آن جنبه وسوسه را به صورت مجزا و وجود خاصی (ابلیس) آفرید. که ابلیس را اصلا راه نداد و گفت تا روز قیامت بیرون هستی. ما را که راه داد این اندازه محبت داشت، و همین لطف خداوند موجب حسادت شیطان شد و به بشر گفت او دشمن شماست، یعنی حسادت دشمن شماست. حسادت یعنی دلت میخواهد که فلان کس نابود شود و از بین برود یا از عظمتش بیافتد. خداوند میفرماید همه نعمات مال من است و به هر کسی هر چه خواستم میدهم. به این شخص نعمت دادم به تو ندادم، هر کسی به اندازهای. اگر خیلی مشتاق نعمات هستید و از نعمات دیگران حسرت میخورید بیاندیشید که از کجا و به چه وسیلهای بدست آورده است به همان طریق رفتار کنید.
با همه اینها برای اینکه یک شخصی باشد که به این بشر مرتباً بگوید و نعمات را یادآوری کند، همیشه نمایندگانی میفرستد و رشته حبلالمتینی میآفریند. خداوند دلش میخواهد که هیچ بشری به سمت شیطان نرود. وسایل را فراهم کرده مابقیاش کوتاهی از ماست خودش به ما یک مقداری اختیار، اراده و فهم داده است ولی ما را بازخواست میکند که از این فهم و درک چه استفادهای کردهاید؟! بد تشخیص دادید و فلان کار خطا را کردی و حال آنکه من عقل دادهام که آن کار خطا را نکنی.
بههرجهت باز هم از علی بخواهیم؛ یا علی تو خودت میدانی ما پیرو تو هستیم اسممان پیرو توست. ما را لایق این پیروی قرار بده، توفیق این پیروی را هم به ما بده، انشالله.