Search
Close this search box.

منابع اسلامی تصوف

منابع اسلامی تصوفبدون شک و با جرئت می‌توان گفت که تمام ادیان الهی انسان را به عرفان و شناخت هر چه بهتر خداوند متعال که نتیجه آن عبودیت بهتر و کامل‌تر می‌باشد دعوت کرده‌اند و این نیاز فطری انسان را به زبانهای مختلف پاسخگو بوده‌اند و همیشه در همه جا این نکته را به بهترین وجه خود اعلام نموده‌اند که هر کسی از هر نژادی و به هر زبانی می‌تواند در راه شناخت حضرت حق گام بردارد و موفق باشد. و از همه ادیان بالا‌تر و غنی‌تر نسبت به این مساله دین مبین اسلام است که منبع غنی برای عرفان می‌باشد که این عرفان اصیل الهی به صور گوناگون و مختلف توسط نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) بیان گردیده است.

جدای از دعوت ادیان الهی به عرفان و شناخت هرچه بهتر خداوند متعال فطرت انسان نیز به این مساله سوق دارد یعنی دوست دارد که در مسیر شناخت خداوند متعال گام بردارد و این مساله طبیعی در وجود انسان به ودیعت نهاده شده و به جرئت می‌توان گفت این شمع در وجود هیچ کسی خاموش نمی‌باشد. هر چند ممکن است که نور این شمع ضعیف گشته یا پرده‌ای روی آن را گرفته باشد ولی به طور کلی خاموش نمی‌‌شود؛ و استعداد فطری آن در وجود هر انسانی وجود دارد و ادیان الهی می‌آیند و آن را جهت می‌دهند.
اسلام جهت‌گیری را در عرفان و شناخت حضرت حق دارد، چه در زمینه عرفان نظری و چه در زمینه عرفان عملی. حرف‌ها وگفته‌ها و نکته‌های فراوانی دارد. بنابراین می‌توان گفت که متصوفه به علت اینکه از اسلام نشأت گرفته‌اند از اسلام و منابع عرفانی آن نیز بهره‌ برده‌اند.
در این بخش به بررسی تعدادی از این آیات و روایات می‌پردازیم.
بدون شک ارتباط انسات با خدا و ارتباط خدا با انسان در ادیان الهی و همچنین قرآن و مصداق بارز و اولیه آن پیامبران و افراد نیک آن زمان معرفی شده‌اند.
این مسأله (رسیدن به عرفان الهی) در آیات قرآن کریم و در روایات به طور صراحت آورده شده است و بیانات ائمه اطهار (ع) هم به تفسیر و بیان آن‌ها پرداخته است و این دو با هم خود بهترین چراغ در این راه می‌باشد که اولاً مسیر هدایت و رسیدن به عرفان اسلامی را برای ما روشن می‌کند و ثانیاً اینکه ما را از چراغهای دیگر و گفتار غیر معصومین بی‌نیاز می‌نماید.
حال به آیات قرآنکه می‌تواند به عنوان یکی از منابع تصوف باشد اشاره می‌کنیم. آیات قرآن کریم در این زمینه را می‌توان به چند دسته عمده تقسیم نمود.

دسته اول:
آیاتی که اشاره به خلقت انسان و ارتباط مستقیم انسان با خدا و دادن برخی از علوم به انسان می‌باشد مثل:

«وعلم ءآدم الاسماء کل‌ها ثم عرضهم علی الملائکه فقال ءانبئونی باسماء ‌هؤلاء ان کنتم صادقین» [۱]
«خدای عالم همه اسماء را به آدم تعلیم نمود آنگاه حقائق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود خبر دهید مرا به اسماء اینان، اگر راست می‌گوئید.»

این آیه و آیات شبیه به این دلالت می‌کند که خداوند با انسان ارتباط مستقیم پیدا می‌کند و این امکان را دارد خصوصاً در این آیه که دلالت مستقیم بر این مطلب دارد و به شدت این آیه واسطه بودن ملائکه را نفی می‌کند.

دسته دوم:
آیاتی است که اشاره به عرفان به صورت پلکانی و برای همه حتی پیامبران می‌باشد.

«و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی» [۲]
«زمانی که ابراهیم گفت بار پروردگارا! به من بنما که چگونه مردگان را زنده می‌کنی خدا فرمود باور نداری؟ گفت: آری باور دارم لیکن خواهم که دلم آرام گیرد.»

این آیه اشعار به این مطالب دارد که در یک چنین مواردی محل ارتقاء و پیشرفت معارف الهیه حتی برای برخی پیامبران وجود داشته که نتیجه آن شناخت هر چه بهتر خداوند متعال می‌باشد و مسیر را برای عرفان الهی باز می‌کرده است.

دسته سوم:
آیاتی هستند که مسیر کلی سعادت انسان و راه رسیدن به خدا و مرام و سلک صحیح را نشان داده و مسیر را برای انسان مشخص می‌نمایند.

«ان الدین عندالله الاسلام…» [۳]
«هر آئینه دین نزد خدا اسلام است.»
که این آیه دین صحیح را مشخص می‌نماید و مسیر کلی سعادت را به انسان نشان می‌دهد.

دسته چهارم:
در دسته سوم مسیر کلی سعادت را آیات قرآن برای ما مشخص می‌کند اما در مسیر چهارم زاد و توشه این راه و اینکه ما این راه را چگونه به سر منزل مقصود برسانیم برای ما مشخص شده است.

دسته پنجم:
آیاتی که دلالت بر تسبیح موجودات سماوی و ارضی می‌کند و بر انسان کنایه می‌زند که موجودات با داشتن شعور غریزی دائماً در حال تسبیح خدا هستند. در حالی که از نیروی عقلی که انسان برخوردار است آن‌ها ندارند بنابراین می‌خواهد بگوید انسانی، که دارای غریزه و عقل هستی تو باید مراحل بالاتری از کمال را بپیمائی والا از موجودات بدون عقل هم پائین‌تری

«سبح لله ما فی السموات و ما فی الارض…» [۴]
«هر چه در آسمان‌ها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدائی که مقتدر و حکیم است مشغولند.»

اما روایات در این باب نیز بر چند دسته تقسیم می‌شود:

دسته اول:
روایاتی است که به طور مستقیم به مسأله عرفان الهی و راههای رسیدن به آن تصریح دارد مانند کلام مولی امیرالمؤمنین (ع) که فرمودند:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه» [۵]
هر کس به خود‌شناسی رسید به عرفان و شناخت خدا دست پیدا کرده است.

دسته دوم:
برخی روایات به تصریح نشان دهنده مقام یقین و عبودیت و بندگی می‌باشد همانند روایتی که مرحوم کلینی از نبی مکرم اسلام روایت می‌کند که:
رسول خدا پس از ادای نماز صبح به طرف جمعیت برگشتند که چشمان مبارکشان به جوانی افتاد رنگ پریده و چشم او در کاسه سر فرو رفته و تنش نحیف شده بود در حالی که از خود بی‌خود شده و تعادل خود را نمی‌توانست خوب حفظ کند. حضرت به وی فرمودند: کیف اصبحت؟ حالت چگونه است و چگونه صبح کردی. عرضه داشت: اصبحت موقنا.
در حال یقین به سر می‌بردم. حضرت فرمودند: برای هر چیزی علامتی است علامت یقین تو چیست؟ عرض کرد که یقین من است که مرا در اندوه فرو برده و شب‌ها مرا بیدار و روزهای مرا تشنه (در حال روزه) قرار داده است و… [۶] که روایت، روایت بسیار جالبی است.

دسته سوم:
روایاتی است که می‌گوید مقام و مرتبه عرفان برای همه کس حاصل می‌شود اما هر کس به اندازه قدرت و توانائی خود، مثلاً در روایت آمده است که: حضرت امیر (ع) از جائی می‌گذشتند دیدند پیره‌زنی مشغول به نخ‌ریسی است و ذکر می‌گوید فرمودند: پیرزن خدایت را چگونه‌شناختی؟ پیرزن دست از چرخ نخ‌ریسی برداشت؛ چرخ از حرکت ایستاد. گفت یا امیرالمؤمنین این یک چرخ ساده‌ نخ‌ریسی است باید دستی باشد تا آن را بچرخاند چطور این دنیا کسی را نمی‌خواهد تا آن را بچرخاند حضرت فرمود: این پیرزن (نسبت به خود) توحیدش کامل است.
یک شخصی این طور، یک شخص هم همانند امیرالمؤمنین علی (ع) که فرمودند: «ولو کشف الغطاء ما ازدادت یقینا» [۷] اگر تمام پرده‌ها کنار رود یک ذره به یقین من افزوده نمی‌شود. یعنی من در آخر راه یقین می‌باشم و یقینم کامل است و روایاتی شبیه این. که هر کدام دلالت دارد که عرفان برای همه حاصل می‌شود اما شدت و ضعف دارد.

دسته چهارم:
روایاتی است که مسیر صحیح عرفان اسلامی را برای ما مشخص کرده و زیرمجموعه‌ها که در این راه باید سالک همراه داشته باشد بیان نموده است. برای مثال حدیث بسیار ژرف و عمیقی از امام صادق (ع) روایت شده است.
حضرت می‌فرمایند: خلوت‌گزین خداجو در پناه خدا جای دارد و در حفاظات او قرار می‌گیرد.

دسته پنجم:
روایاتی است که ما را بر تفکر در موجودات عالم خلقت خصوصاً در خلقت زمین و آسمان دعوت می‌کند و بدین وسیله با یادآوری عظمت خداوند متعال ما را به سوی عرفان الهی دعوت و هدایت می‌نماید. عطاء ابن ریاح می‌گوید: روزی نزد عایشه رفتم و از او پرسیدم شگفت‌انگیز‌ترین چیزی که در عمرت از پیامبر دیدی چه بوده، او گفت پیامبر همه‌اش شگفت‌انگیز بود ولی از همه عجیب‌تر اینکه شبی از شب‌ها که پیامبر در منزل من بود به استراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود که از جا برخاست و لباس پوشید و وضو گرفت و به نماز ایستاد و آن قدر در حال نماز و جذبه الهی اشک ریخت که جلوی‌ لباسش از اشکش خیس شد. سپس سر به سجده گذاشت و چندان گریست که زمین از اشک چشمش‌تر شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود. و فرمود؛ خداوند درشبی که گذشت آیات تکان دهنده‌ای بر من نازل کرد و سپس شروع به خواندن ۵ آیه از سوره آل عمران (۱۹۰ تا ۱۹۴) کرد و در پایان فرمود «ویل لمن قرأ‌ها ولم یتفکر فی‌ها» وای بر کسی که آن‌ها را قرائت کند و در آن‌ها نیندیشد. [۸]

دسته ششم:
روایاتی هستند که به ظاهر، علائم و نشانه‌های مؤمنین و شیعیان را بیان می‌کنند اما در واقع، به بیان صفات سالک الی الله می‌پردازند (توضیح اینکه دسته چهارم روایاتی بود که راه و روش سلوک را بیان می‌کرد اما این مورد صفاتی است که باید در سالک الی الله باشد).

فقال علی (ع): اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلون‌ها ترتیلا…»
شب‌ها پاهای خود را برای عبادت جفت می‌کنند. آیات قرآن را با آرامی و شمرده شمرده و با تفکر قرائت می‌کنند.

بنا بر این با دقت نظر می‌بینیم که تمام منابع عرفان اصیل الهی در اسلام وجود داشته و دارد اما متصوفه چقدر از این منابع استفاده کردند به خاطر مخلوط شدن منابع اسلامی و منابع خارجی نمی‌توان مقداری برای آن مشخص کرد اما تا این حد می‌توان گفت که منابع اساسی تصوف منابع اسلامی است که بعد‌ها با منابع خارجی مخلوط شده است.

نویسنده: محمد محسن مردانی

[۱]. قرآن کریم، بقره/۳۱.
[۲]. قرآن کریم، بقره/۲۶۰.
[۳]. قرآن کریم، ال عمران/۱۹.
[۴]. قرآن کریم، حدید/۱.
قرآن کریم، حشر/۱.
قرآن کریم، صف/۱.
[۵]. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق، ج ۲۰، ص ۲۹۲.
[۶]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵، ج۳، ص ۵۳.
[۷]. مجلسی، علامه محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج ۴۰، ص ۱۵۳.
[۸]. رازی، ابوالفتوح، تفسیر ابوالفتوح رازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۸ق، ذیل ایات ۱۹۰ تا ۱۹۴ آل عمران