سیدمصطفی تاجزاده معاون وزیر دولتهای میرحسین موسوی و سید محمدخاتمی که در زندان اوین محبوس است در نامه ای به آیت الله خامنه ای ضمن برشمردن مواردی از نقض حقوق مردم و فعالان و گروههای سیاسی ابراز امیدواری کرد تا ایشان نسبت به اجرای فصل سوم قانون اساسی و رفع آپارتاید سیاسی و قضایی از کشور اقدام کند. عضو زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی با بیان استانداردهای دوگانه ای که در برخورد با مردم و سیاسیون وجود دارد نسبت به نقد ناپذیری و خود مقدس پنداری نهادها ومسوولان منصوب و مربوط به رهبری و درعوض آزادی هتک حرمت و تهمت نسبت به منتقدان در جامعه و نیز نهاد های انتخابی انتقاد کرد.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نام خدا
رهبر محترم جمهوری اسلامی
با سلام و احترام
همان گونه که مستحضرید تلاش برای حاکمیت یک صدا و یک سلیقه در کشور و نفی حقوق و آزادی های منتقدان افزون برآن که با روح و نص قانون اساسی ناسازگار است، مستلزم کاربرد معیارهای دوگانه و خصوصی سازی حقوق همگانی است. به این معنا که فقط عده ای خاص از حقوق مدنی و سیاسی و البته مصونیت آهنین برخوردار شوند و مدافعان اجرای کامل قانون اساسی که مخالف حکومت مطلقه فردی هستند از حقوق و امنیت بی بهره گردند تا آن جا که به قول آقای باهنر همین که نظام اجازه زنده ماندن به آنان را داده است باید خدا را شکر کنند. دیدگاه فوق به آشکارترین شکل در صدا و سیما بازتاب یافته است. از نظر مدیران این رسانه که خود را صرفا در برابر جناب عالی مسئول می دانند و پاسخ گوی احدی در حکومت و جامعه نیستند:
• جمهوری اسلامی از دوسری نهاد تشکیل می شود. دسته اول که مسئولانش منصوبان رهبرند و خودی تلقی می شوند، ماورای نقد و هرگونه چون و چرایند. دلیل آن نیز تصمیم نظام یعنی خواست شخص جناب عالی مبنی بر حمایت مطلق از آن ها ذکر می شود. انتقاد به این نهادها خط قرمز صدا و سیماست و برای رسانه های دیگر نیز تبلیغ علیه نظام محسوب می شود و بعضا موجب پی گرد قضایی می گردد. صدا و سیما در سال جاری بدعت دیگری را نیز پایه گذاشت و آن تحت فشار قرار دادن داوطلبان ریاست جمهوری بود تا بلافاصله پس از اعلام نظر شورای نگهبان که یکی از آن نهادهای مقدس و ماورای نقد است، در آن رسانه حاضر شوند و از آقای جنتی و دوستانش سپاسگزاری کنند که صلاحیت آن ها را رد کرده اند.
خوشبختانه تعدادی از نامزدهای اصول گرا حاضر نشدند در این نمایش تهوع آور شرکت کنند. گروه دوم نهادهای غیرانتصابی اند که بسته به خودی یا غیرخودی بودن واجدان اکثریت آراء که در رأس این نهادها قرار می گیرند، صدا و سیما سیاست دوگانه ای را در مورد آن ها اعمال می کند. در بررسی عملکرد نهادهای زیرنظر منتخبان خودی اصل نادیده گرفتن ضعف ها و برجسته کردن و حتی اغراق در باب نقاط قوت شان است. لبه تیز انتقادها نیز معمولا متوجه منتقدان آن هاست. دولت های نهم و دهم البته تا قبل از قهر یازده روزه مصداق این راهبرد بودند. در مورد شخص یا اشخاص منتخبی که مطلوب رهبر نبوده یا در میانه راه از جرگه خودی ها خارج می شوند باید گفت که صدا و سیما انتقاد به ایشان را نه تنها جایز می شمارد، مانند نقد دولت آقای احمدی نژاد در دو سال پایانی، بلکه بعضا نقدشان را واجب می خواند مثل رفتاری که با هر دو دولت آقای خاتمی و یا مجلس ششم انجام داد و در صورت لزوم به تخریبشان نیز خواهد پرداخت همان گونه که مسبوق به سابقه است. مسئولان صدا و سیما در دفاع از عملکرد خویش انتقاد از نهادهای انتخابی را نشانه دموکراتیک بودن نظام، چند صدا بودن جامعه و حق مردم می خوانند که موجب اصلاح امور و رفع نابسامانی ها می شود اما هرگز توضیح نمی دهند که چرا این حق رهایی بخش را درباره قوه قضائیه، شورای نگهبان و یا سپاه به کار نمی بندند و چرا نقد عملکرد این دستگاه ها در آن رسانه ممنوع است؟! به همین ترتیب احزاب و جناح های سیاسی نیز مشمول آپارتاید سیاسی و خبری صدا و سیما می شوند. جناح خودی و وابستگانش از آزادی کامل بهره مندند و رادیوتلویزیون خانه دوم آن ها محسوب می شودو غیرخودی ها هم نه تنها به آن رسانه راه ندارند بلکه اگر مورد اتهام و افترای آن قرار نگیرند، باید خود را خوش شانس بدانند. حقیقت آن است که صدا و سیما با حمایت جناب عالی خود را به طور مطلق آزاد می بیند که به هرکس مایل باشد، اهانت روا دارد و هر تهمتی را به او وارد سازد و یقین دارد که احدی یارای آن را ندارد که آن رسانه را مجبور به قرائت جوابیه خود کند یا به پای میز محاکمه بکشاند. منتخبان مردم نیز مانند خود نهادها اگر غیرخودی باشند جز نقد توسط آن رسانه سهمی نمی برند. برای مثال صدا و سیما با اعضای اطلاح طلب شورای شهر یا مجلس شورای اسلامی یا خبرگان رهبری عملا جز نقد آنان کاری ندارد و حتی اگر اصلاح طلبی رئیس یکی از این نهادها شود، در آن رسانه بایکوت خبری می شود و برعکس آنان، سیاست مداران خودی اند که رأی بیاورند یا نیاورند و در مجلس و شورا اقلیت باشند یا اکثریت، در هر حال صدا و سیما کاملا در خدمتشان است تا هم از عملکرد خود دفاع کنند و هم به نقد امن و آزاد رقیب بنشینند.
• موضوعات نیز در رسانه به اصطلاح ملی به دو دسته تقسیم می شوند: نخست مسائلی که مسئولیت تصمیم گیری در مورد آن ها با رهبر است یا جناب عالی بحث آزاد در مورد آن را به مصلحت نمی دانید. بنابر این گفتگوی آزاد و جدی در این زمینه ها در صدا و سیما منتفی است. اسف انگیز آن که مسائل فوق بسیار مهم بوده و تأثیرات عمیق و گسترده ای بر زندگی فردی و جمعی ایرانیان دارد. موضوعاتی مانند دیپلماسی هسته ای کشور در ده سال گذشته، دلایل و پیامدهای تحریم های بی سابقه جهانی علیه میهن و مردم، مذاکره و رابطه با آمریکا، فرار مستمر مغزها و سرمایه ها، عملکرد اقتدارگراها در سوریه، موضوع هولوکاست، روابط ایران با ترکیه و مصر و عربستان، نظارت استصوابی و رد صلاحیت داوطلبان، مهندسی انتخابات و نقش فرماندهان سپاه در آن، احکام چند دادگاه ویژه علیه فعالان سیاسی و انتخاباتی، توقیف مطبوعات، فیلترینگ اینترنتی، انحلال احزاب، بازداشت خانگی منتقدان، اخراج و بازنشسته کردن اجباری اساتید، ستاره دار کردن دانشجویان و محروم کردنشان از ادامه تحصیل، پادگان شدن دانشگاه ها، امنیتی و پلیسی شدن فضای کشور، رشد اعتیاد و ایدز و تن فروشی و فرار دختران از منزل، ابعاد و تبعات اجباری بودن روسری، مقابله با دیش های ماهواره ای، سانسور کتب، محروم کردن هنرمندان از فعالیت های هنری، تعطیلی نهادهای مدنی، راه اندازی شبکه های خصوصی رادیوتلویزیونی و نقد عملکرد رهبری همه از تابوها هستند. عدم دعوت از منتقدان شجاع و صریح الهجه و نبود بحث های آزاد در این زمینه ها را صدا و سیما با نقد گسترده و همه روزه ورزشکاران و گاه هنرمندان پر می کند. کشور دچار بی سابقه ترین تحریم جهانی است و خزانه خالی است اما رسانه ملی ظاهرا معضلی مهم تر از آقای علی دایی نمی شناسد که تقریبا هر روز وی را نقد می کند. چنین روشی دموکراتیک نبوده و در شأن ملتی بزرگ نیست و جمله بزرگمهر حکیم را به یاد می آورد که در باره سقوط ساسانیان گفته بود: «مردان کوچک را به کارهای بزرگ گماشته اند و مردان بزرگ را به کارهای کوچک واداشته اند. هم چنان که به مسائل فرعی پرداخته اند و از مسائل اصلی غفلت کرده اند.»
• اخبار و گزارش های صدا و سیما درباره حوادث خارجی نیز یک سویه، جانب دارانه و برمبنای استانداردهای دوگانه تنظیم و پخش می شود. برای مثال آن رسانه هر تظاهراتی علیه دولت هایی که روابط سردی با ما دارند، با آب و تاب و به نام اعتراض های مردمی پوشش می دهد اما اجتماعات مشابه علیه حکومت های دوست را توطئه غرب می خواند که در جهت راه اندازی انقلاب مخملی برگزار شده است. هم چنین تنها وقایع منفی مربوط به ایالات متحده را انعکاس می دهد حال آن که در مورد چین و روسیه حتی یک بار هم از ایجاد محدودیت های گوناگون علیه مسلمانان تبت و چچن خبر پخش نمی کند. یعنی شبیه به همان روشی که در مورد دو جناح اصلاح طلب و اصول گرا اطلاع رسانی می کند. هدف آن است که اولی را تخریب و دومی را ترمیم کند.
جناب آقای خامنه ای
مستحضرید که باوجود تبلیغات گسترده تمام تریبون های رسمی علیه امریکا، نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم نسبت به مذاکره و برقراری رابطه با ایالات متحده نظر مثبت دارند. البته بدون آن که عملکرد ۶۰ ساله اش را درباره ایران فراموش کرده یا به کاخ سفید اعتماد داشته باشند. مردم ما سوابق روسیه و انگلیس را نیز از یاد نبرده اند و به دولت های آنان اعتماد ندارند. با وجود این با گسترش روابط با هر دو کشور موافقند. چرا که می دانند دولت ها می توانند در عین بی اعتمادی به یکدیگر به دلیل منافع شان با یکدیگر به مذاکره و معامله بپردازند. در ناموفق بودن تبلیغات و گفتمان رسمی همین بس که بخشی از ده تا بیست درصد پاسخ گویان نظرسنجی مذکور که طرفدار تداوم وضع موجود بین ایران و آمریکا هستند، موافق نیستند که شعار مرگ برآمریکا هم چنان در تریبون های رسمی منعکس شود. به نظر من مخالفت گسترده مردمی با طرح این شعار در تریبون های حکومتی دو دلیل عمده داخلی و خارجی دارد. در سطح بین المللی آن را به سود ایران و ایرانی آن هم در شرایط کنونی نمی بینند. در عرصه سیاسی نیز نگران سوء استفاده از آن شعار در جهت ایجاد انسداد بیشتر هستند. چرا که به تجربه دریافته اند هرگاه که اقتدارگراها به فضای ضد امریکایی دامن زده اند، بگیر و ببندها افزایش یافته است. شما خود بهتر می دانید که امیرمؤمنان در مواجهه با شعار «لاحکم الا لله» مارقین فرمود: «کلمة الحق یراد بهاالباطل» سخن حقی را دستمایه اراده باطل کرده اند. بسیاری از ایرانیان همچون من پاسخ تاریخی امام علی (ع) را درباره شعار مرگ بر آمریکا صادق می دانند. به همین دلیل در حال حاضر به آن اقبال نشان نمی دهند. مگر در همین ایام شاهد نبودیم که طرفداران پرشور مرگ بر آمریکا بیش و پیش از آمریکا مرگ منتقدان را آرزو کردند؟ پس حق داریم نتیجه بگیریم که مرگ بر آمریکا شمشیر انسدادطلبانی شده است که قصد دارند با آن به جنگ حقوق اساسی ملت بروند. لطفا نفرمایید که این تحلیل بدبینانه است. کافی است یک مورد نشان دهید که شعارهای تند علیه کاخ سفید با گشایش فضای سیاسی همراه بوده است. برعکس نمونه های فراوانی می توان عرضه کرد که هر زمان صدا و سیما بر آتش مرگ بر آمریکا دمید، شاهد پاشیده شدن گرد مرگ بر فضای سیاسی کشور و افزایش توقیف و تعطیلی و بازداشت ها بوده ایم. به باور من امروز نیز هم زمان با تلاش های مدبرانه دولت برای لغو تحریم های کمرشکن، حزب پادگانی بر طبل مرگ بر آمریکا می کوبد. با این توهم که فضای امنیتی-پلیسی را تداوم بخشد و اجرای فصل سوم قانون اساسی یا حقوق ملت را به محاق برد. من البته با سردادن شعار مرگ بر آمریکا توسط قشرهایی از مردم مخالفت ندارم اما نمی توانم استفاده ابزاری از آن را به منظور توجیه خطاهای بزرگ دیپلماتیک دولت پیشین و نیز سوء بهره برداری از آن به ضرر آزادی را افشا و محکوم نکنم وصریح عرض می کنم که ایرانیان زمانی طرح این شعار را توسط اقتدارگراها صادقانه و ملی ارزیابی خواهند کرد که با بازشدن فضای سیاسی کشور همراه باشد و الّا ما هم به پیروی از مولا علی (ع) فریاد خواهیم کرد که این شعار کلمه حقی است که از آن اراده باطل می شود.
مقام محترم رهبری
جهانی شدن و انفجار اطلاعات، دوگانه دموکراسی یا هرج و مرج را در جوامع مسلمان جایگزین دوگانه استبداد یا هرج و مرج کرده است. عصر تک صدایی دینی یا سکولار خاتمه یافته است. اگرچه ممکن است رژیم های پادگانی مدت کوتاهی به حیات نباتی خود ادامه دهند، بزرگ ترین واقعیت جهان معاصر تکثر و تفاوت منافع، علایق و سلایق است. چنان چه صاحبان گرایش های گوناگون حقوق دیگران از جمله رقبا را به رسمیت بشناسد و در پی بازی برد-برد باشند، می توانند شاهد دست یابی ملت خویش به توسعه دموکراتیک همه جانبه و پایدار باشند و در غیر این صورت اسیر چالش هایی می شوند که هیچ کس نمی داند کی و کجا می توان از آن خارج شد و در نهایت برنده ای نیز نخواهد داشت.
من هنوز امیدوارم جناب عالی همت خویش را مصروف اجرای کامل قانون اساسی و دفاع از حقوق اساسی و آزادی های سیاسی و مدنی شهروندان و پایان دادن به آپارتاید سیاسی و قضایی در کشور کنید تا ایران و ایرانی سربلند و اسلام و تشیع سرفراز گردد و از شما نیز نام نیک به یادگار بماند.
ایام عزت مستدام
سید مصطفی تاجزاده
اوین – آبان ۱۳۹۲