پس از هجمههای شدید روزهای اخیر به میرحسین موسوی زهرا رهنورد و مهدی کروبی از سوی سیاسیون رسانههای مجری نظرات حاکمیت و ادامه همین مسیر از سوی دبیر شورای نگهبان از تریبون نماز جمعه دختران زهرا رهنورد و میرحسین موسوی به این هتاکی و قلب واقعیتها واکنش نشان دادند و نقل قولی از دیدار با پدر و مادر را منتشر کردند.
به گزارش کلمه، دختران میرحسین موسوی در یادداشتی ضمن اشاره به هجمههای اوج گرفته از تریبونهای مختلف و با منبع واحد تاکید کردهاند که میرحسین موسوی خواهش بر توبه ایشان را غلط خوانده و گفته است: «آنها مرا میشناسند و میدانند وقتی به نتیجه برسم سفید سفید است نمیتوانند تحت هیچ فشاری وادارم کنند که بگویم سیاه است.»
احمد جنتی دیروز همسو با تریبونهای دیگر که به نظر میرسد از منبع واحدی هدایت میشود گفته بود الآن فتنهگران بر سر مواضعشان هستند. آنها اگر یک کلمه میگفتند ما اشتباه کردیم، شاید یک راه فرجی پیدا میشد.
به گزارش کلمه متن یادداشت کوکب، زهرا و نرگس موسوی به شرح زیر است:
«حسین (ع) میدید که باطل را لباس حق میپوشانند و حق را باطل جلوه میدهند. حسین (ع) میدید که این بار ارادهٔ قدرت طلبان، نه تنها دستیابی به تمامیت قدرت، بلکه نگه داشت آن به هر قیمت و با تکیه بر زر و زور و تزویر است، که اینجا خود دین است که هدف آماج خودکامگان قرار گرفته، که دیگر سکوت نیست که میتواند به بقای کورسوی نور ایمان کمک کند، که زمانهٔ ایستادگی در مقابل همهٔ کسانی است که به نام جانشینی پیامبر (ص) و امارت بر مؤمنان، چوب حراج بر دین و دینداری زدهاند تا دمی بیش بر مسند قدرت تکیه زنند. حسین (ع) میدانست که ملات سنگهای کاخ قدرت، دروغ است و فریاد حقیقت خواهی است که به زوال آن میانجامد. حسین (ع) میدانست که در این راه چه رنجهای بزرگی در انتظار اوست: مفتیان مزدبگیر، او را به خروج از دین و ایجاد فتنه متهم خواهند کرد، خاندان پیامبر (ص) را در محاصره ی تنگناها و بیحرمتیهای پیاپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب میان زندگی ذلت بار یا ایستادگی برای حق خواهی قرار خواهند داد؛ و او ایستادن را برگزید.» میرحسین موسوی محرم ۱۳۸۹
آقای جنتی چنان که عادت معهود این سال های کودتاییست از بین جمعیت تصمیم گیر سیاستها، مسئولیتی برگردن داشته و در نماز جمعه آن را بیان داشته است. سخنان شخص ایشان هم، از این رو که تکرار صحبت های محافلی مشخص است جای پاسخ ندارد.
ما، کوکب، زهرا و نرگس، دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد اما آن سوی دیگر این قضیه را دیدهایم و و روایت آن را چنان که شایسته دیدههایمان است امانت دارانه برای شما مردم حق جو، بازگو میکنیم.
برای آقای جنتی در سال های پایانی عمر قضاوت الهی نزدیک است و چه سخت خواهد بود کشیدن پروندهای تاریک از فحش و دروغ و تهمت و ستم نزد بارگاه الهی که بخشی بزرگ از سنگینی آن را در نماز جمعه فراهم نموده است و چه هولناک که محکمه این قضاوت سالیان سال است که در پیش چشم مردم برپا شده و تاریخ بلند یک کشور نگارش این قضاوت طولانی را برعهده گرفته است.
برای ما اینکه ایشان همیشه بلندگوی خشونت خواهیها بوده عجیب نیست، اگرچه درست به همین دلیل گفتههایشان در باب رافت آنهم اسلامی تعجب آور است؛ از دوران کودکیمان در سالهای جنگ، صدای ضجههای طفل همسایه زیر ضرب و شتم و آزار پدربزرگ و مادربزرگ در گوشمان است. طفلی که سرپرستیش به خاطر مرگ پدر در خانههای تیمی، به آنان سپرده شده بود. آن بچه دبستانی پاره تن ایشان بود و از آن روزها خاطره و نشانه کم باقی نیست. کسی که به نوهاش چنین خشونت بورزد با غریبهها چه خواهد کرد؟
اما سوای این خوی و این خاطرات ما از پدر و مادرمان میگوییم. برای آنها سال هاست که ترس خصلتی فراموش شده است. و اینک در آن حصر پر از رنج، به قول خودشان؛ «دست در دست خدا دارند و در بهشت غوطه ورند، در بیزمانی این بهشت، هر روز خود را میهمان یکی از ائمه میکنند و تا شب استمداد از راه نورانی ایشان مینمایند.» آنها را چه جای نیاز برای توبه برای آن روشی که بر طبق الگوی حسینی در برابر ظلم پیشه کردهاند؟
چنین است که در تمامی این سالها که مجریان و آمران این حصر بیبدیل و ناحق، پیدا و نهان با خشونت و نرمش از آنها طلب توبه داشتهاند، هر دو با یاد آوری اینکه هرگز از مرگ در راه باورشان نمیهراسند بارها محکم و قاطع توبه را وظیفه آنهایی دانستهاند که برای قدرت و منافعشان ظلم کرده در امانت مردم دست برده، خون ریخته و زندانها را با یاران دلسوز کشور و معتقدان به حقیقت پر کردهاند.
خوب هم که نگاه کنیم توبه راهی باز است برای آنها که با رفتاری اینچنین، سیمایی ترسناک از دین خدا ساخته و جوانان خوب و پاک کشور را از آن میگریزانند. اینکه از هزاران حق ربوده شده از عزیزان ما یک جزء ناچیز آنهم از نگرانی خشم شما مردم که دوستدار یاران محصورتان هستید درمانشان را با هزار تاخیر و بعد از رسیدن جان در بندشان به لب، انجام میدهند تا مبادا جسم آسیب دیده آنها آواری بر قدرت لرزانشان باشد که رافت اسلامی نیست. اسلام دین محبت است و مدارا، نه دین دروغ و خشونت. و جان آنها هم که نه در دست ایشان و نه هیچ کس جز خدای مهربان نیست و در تقدیر او هنگامی که برای راستی برخاسته باشی مرگ و زندان و آزادی هرسه زیباست.
آنها ساکنان اقلیم عشق شدهاند:
گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی
و چنین هم بود که زینب علیها سلام دربارگاه یزید فریاد برداشت که والله ما رایت الا جمیلا…
بین انسان و خدایش هزار گفتگوست که غریبهها در آن راه ندارند. اگرچه در خلوت و آشکار صحبت های والدین ما ذکر شکر بر تحمل این سختی است. سید ما به همراه همسر ظلم ستیزش توسل به راه گشوده سید الشهدا دارد و اینگونه است که در همین محرم در دیدارمان بعد از آن فیلم هتاکانه و دروغ پردازانه تلویزیون، هم چون گذشته، خواهش بر توبه ایشان را غلط خواند و گفت: «آنها مرا میشناسند و میدانند وقتی به نتیجه برسم سفید سفید است نمیتوانند تحت هیچ فشاری وادارم کنند که بگویم سیاه است.»
خدایا نعمت چنین پدر و مادری چه قدر بزرگ است ما را یاری کن که شاکرش باشیم.