طی چهار سال گذشته از لا به لای سخنان افراد موسوم به تندروها، اصولگرایان و نزدیکان و منسوبان رهبری در مورد جنبش سبز و رهبران در حصر بیان شده است. به علت عدم شفافیت که ویژگی فضای سیاسی کشور است شاید تاکنون هیچ روشنگری در خصوص دلایل حصر و موانع رفع آن گفته نشده باشد. یک طرف با در دست داشتن همه نهادهای قدرت و رسانه ای بیش از چهار سال است که سناریو خود را از حوادث بعد از انتخابات گفته و جامعه مدنی و افکار عمومی بی اعتنا به این فضاسازی های خواسته های خود را دارد و دیدگاهش نسبت به اتفاقاتی که رخ داد با آنچه که نهادهای رسمی القا می کند، فرسنگ ها فاصله دارد.
اینک یکی از افرادی که گفته می شود با رهبری نزدیکی دارد و از منسوبان اوست، ابعاد حصر و موانع رفع حصر را به گونه دیگری بیان کرده که قابل توجه است. محمدسعید احدیان سردبیر روزنامه خراسان است که در سخنانی در مشهد در خصوص مساله حصر اظهاراتی را بیان کرده که به نقل از سایت آینده به شرح زیر است:
در مورد حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی باید عرض کنم که اگر بخواهد تغییری ایجاد شود، باید ۲ اتفاق بیفتد. اتفاق اول برمی گردد به این که به یاد بیاوریم چرا جناب آقای موسوی و جناب آقای کروبی به حصر رفتند. آن دلیل چرا باید برطرف شود؟ به یاد آورید که از بعد از ماجرای حوادث ۸۸ که حصر اتفاق نیفتاد، بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن سال 89، این اتفاق افتاد. یعنی آقایان کروبی و موسوی بیش از یک سال و نیم و در اوج خیابان کشی ها و چالش ها و … فعال بودند و هیچ محدودیت جدی نداشتند. اما چرا بعد ازاین همه وقت و با اینکه نظام در بحرانی ترین شرایط آنان را به حصر نبرد، حصر اتفاق افتاد؟
چون هر از چند گاهی یک خبری می آمد که آقای کروبی و موسوی به مردم گفته اند به خیابان بروید و بعد هم می گفتند که ما نگفتیم. بعد عملاً جامعه دچار التهاب می شد. با اینکه دیگر جریان سبز بدنه اجتماعی خود را از دست داده بود و مدت ها بود کشور آرام شده بود اما هر از چندگاهی هواداران معدودشان (حداقل آن عده که حاضر بودند به خیابان ها بیایند معدود بودند) را به خیابان ها فرامی خواندند و همان آرامشی را که الان به درستی توسط آقای روحانی ایجاد شده و همه آن را از دستاوردهای دولت جدید می دانیم و نیاز جامعه ایران است، کاملاً زیر سوال می بردند.
بعد از راهپیمایی بزرگ ۲۲ بهمن سال 89 توسط مردم ، آقایان موسوی و کروبی ساماندهی راهپیمایی در ۲۵ بهمن را بعد از مدتها آرامش کشور برنامه ریزی کردند. به اجبار برای این که مملکت روی آرامش ببیند باید این ارتباط قطع می شد و امکان افراطی گری و التهاب آفرینی از بین می رفت لذا آقایان به ناچار و علیرغم میل نظام به حصر رفتند.
لطمه جریان سازی هایی مانند ماجرای برخورد خانواده موسوی
حالا هم اولین اتفاقی که برای رفع حصر باید بیفتد این است که باید مطمئن شوند اگر این دو فرد از حصر خارج شدند، مردم دوباره به خیابان فراخوانده نشوند و دوباره آرامش در کشور به هم نخورد و آقایان موسوی و کروبی باید در این باره اطمینان ایجاد کنند که این آرامش موجود در کشور پس از رفع حصر آنان باقی خواهد ماند. دومین مساله که باید صورت بگیرد برای رفع حصر که در اینجا نقش طرفداران این جریان مهم است، این است که بالاخره وقتی که نقش اصلی و تقصیر اصلی حوادث 88 به دوش این دو بزرگوار بوده است، اینها نمی توانند از حصر به صورت یک قهرمان خارج شوند.
لذا اگر هر اقدامی صورت گرفته باشد، مسیری طی شده باشد، اطمینان هایی ایجاد شده باشد، هماهنگی هایی صورت گرفته باشد که آماده رفع حصر شده باشند، وقتی جریان سازی هایی از قبیل ماجرای برخورد خانواده آقای موسوی با تیم حفاظتی مطرح می شود، این فضاهایی که اتفاق می افتد، کل معادلات را تحت تأثیر قرار می دهد. لذا اگر قرار است اتفاقی بیفتد، باید عقب بیفتد. البته بنده خبر و اطلاعی ندارم و معتقدم هنوز زمینه برای رفع حصر نیست، فقط می گویم به صورت طبیعی در یک فضای افراطی تند، حتی اگر بعداً آقای موسوی و کروبی نخواهند به فضای افراطی دامن بزنند، امکان شکست حصرشان وجود ندارد. باید فضا آرام باشد و بعد هم فضای آرام حفظ شود.
آیا اصلاح طلبان و جنبش سبز ظرفیت پذیرش محاکمه را داشتند؟
در موضوع محاکمه جناب آقای موسوی و کروبی ، من صحبت دارم. خب بله اگر قرار بود محاکمه این دو نفر انجام شود، باید همان زمان انتخابات انجام می شد. ما معتقدیم که می توانست کار بدی نباشد؛ ولی آیا آن زمان ظرفیت جنبش سبز و جریان اصلاحات حاضر بود این محاکمه صورت گیرد یا در مملکت آشوب ایجاد می کردند که دیگر چیزی برای کشور و مردم باقی نمی ماند. آقای موسوی و کروبی در حالیکه به دادگاه احضار نشدند، آن بود که سر کشور آمد. اگر به دادگاه می رفتند و محکوم می شدند، چه می شد؟ و آیا اگر الان این محاکمه صورت بگیرد، آیا آرامشی که با استقرار دولت آقای روحانی ایجاد شده، باقی خواهد ماند؟ مصلحت مملکت و منافع مردم چه می شود؟
و البته اگر این دادگاه شکل گیرد، بر اساس قانون انتخابات، کسی که ادعای تقلب می کند، اوست که باید اثبات کند و دلایل متقن، مستند و شفاف برای تقلب ارائه دهد و اگر نتوانست اثبات کند، مجرم است و مجازات حبس دارد. اگر آن زمان بحثی بود، حالا که دیگر خود اصلاح طلبان هم می گویند ما نمی گوییم تقلب شده است، ما می گوییم چرا مردم را زدید و چرا این کار و آن کار را انجام داده اید! پس براساس قانون محکومیت آن ها قطعی است. حداقل چون اتهام تقلب در شمارش آرا را مطرح کرده اند بقیه بحث ها در جای خود. آیا ظرفیت اصلاحات آماده پذیرش این مساله است. آیا آرامش کشور را دوست دارد بگیرد؟
چرا می خواهید صورت مسئله حوادث 88 پاک شود
در مورد حل کردن ماجرا هم باور بنده حل کردن ماجراست. به طور دقیق این مستند اخیر را ندیدم و در این باره نفیا و اثباتا نظری نمی دهم، اما مدلی هم که صدا و سیما در گذشته ها عمل کرده را قبول ندارم. اما در عین حال معتقدم حل کردن ماجرا، پاک کردن صورت مسئله نیست. حل کردن ماجرا، روش برخورد منطقی با ماجراست. این ماجرا می تواند در یک فضای آرام، منطقی با شفاف کردن موضوعات و البته چماق درست نکردن از فتنه صورت گیرد.
یک وزیر پیشنهادی یا کاندیدایی می آید می گوید من انجام تقلب را قبول ندارم، شفاف می گوید که من در این ماجرای فتنه نبودم. اما عده ای اصرار دارند که وی در این ماجرا بوده است. این ها را با آقای حضرتی موافقم. همان نگاهی که توسط رهبری به جناب آقای خاتمی گفته شد مبنی بر اینکه کسی که حکم دادگاه ندارد، امکان حضور در انتخابات و ادامه مسیر را دارد. ولی حل کردن ماجرا، پاک کردن صورت مسئله هم نیست.