Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۲۰-۹-۹۲ (فرادرمانی – پذیرش پس از تجربه و امتحان- ذکر و فکر و صورت فکریه-هومیوپاتی-خانم‌ها)

008

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

من از درب آسانسور تا اینجا با صندلی چرخ‌دار می‌آیم، بدون چرخ هم خودم می‌توانم بیایم، البته با زحمت! که گاهی هم می‌آیم. برای اینکه شما توجه کنید با یک مریض سر و کار دارید مراعاتش را کنید، همه‌ی شما به عیادت آمده‌اید خیلی متشکرم. ولی بیش از این نمی‌توانم تذکر بدهم.

سؤالی پرسیده‌اند، من بی‌سواد این دو تا سؤال را یکی می‌دانم. می‌گوید شما به فرا درمانی معتقد هستید یا نه؟! یعنی غیر از درمان طبی، حالا به هر چه معتقد باشیم و یا نباشیم چون در مسیرِ این هستیم که:

این چنین گوید رب مجید / از پسِ هر درد، درمان آفرید

خداوندی که درد آفریده درمان هم آفریده است، اشاره کرده که آن آقا (یعنی طبیب) بلد است که مشکل بدنت را رفع کند. یعنی خداوند به بدن آن چنان اهمیت نداده است که خودش دخالت کند. البته بدن با بدن فرق می‌کند، بدن ما چقدر ارزش دارد! (بدن پیغمبر نه! آنها که بزرگان هستند) بدن چنگیز خان مغول چقدر برای خدا ارزش دارد؟ بطور کلی خداوند بدن را به عنوان جایگاه روح آفریده است. اتومبیلی که خیلی شیک و خوب است و هیچ عیبی ندارد آفریده، به دست ما داده است که این نوزاد باشد که بزرگ کنیم، ولی اصل آن روح است. بنابراین هر درمانی هم فکر کنید مسلماً با درمان بدنی تا حدی همراه باشد. البته درمان بدنی چند نوع می‌شود، بعضی دکترها دیدم که برای یک سرماخوردگی به آنها مراجعه می‌کنیم یک نسخه می‌نویسد پانزده رقم دوا، عیبی هم ندارد خوب است برای اینکه در ضمن می‌خواهد هم سرماخوردگی رفع شود و هم کبدش اگر عیب داشت درست کند. ولی باز دکتری هم دیدم که اصلا دوا نمی‌دهد، خدا رحمتش کند از دوستان ما بود. می‌گفت چایی کم رنگ بخور، یک کمی لیمو در آن بریز و خودت هم از سرما حفظ کن که دیگر سرما نخوری. این شخص طبیب، آن هم طبیب! ولی اگر خدا شفایی می‌دهد، نه به دواهای این طبیب می‌دهد و نه به بی‌دوایی آن یکی طبیب! اگر بی‌دوایی او در اثر توکل به خدا باشد، ممکن است نظر کند. اگر به دوا بود صاحبِ دواخانه‌ها نباید مریض شوند. در اینجا ما فرا درمانی اگر بگیریم همان اثری است که از دوا می‌خواهیم. دوا یک قرص کوچک است، ممکن است به اندازه آن، سنگ مرمر هم درست کنند بخورید، در آن اثر نیست. آن اثری که خداوند مقرر کرده که این قرص و شربت داشته باشد آن اثر، اثر می‌کند. که البته گاهی هم بر خلاف آنچه خیال می‌کنیم باشد. مولوی در مثنوی می‌گوید:

از قــضا سـرکـنگبین صفـرا فــزود/ روغـن بـادام خــشکی می‌نــمود

پس هلیله قبض شد اطلاق رفت / [آب آتش را مدد شد همچو نفت]

آن اثر است. حالا اگر منظور فرا درمانی، یعنی این درمان‌هایی که حالا مُد شده که می‌گویند بعنوان عرفان کاذب، البته ما را هم جزو عرفان کاذب می دانند، مواظب باشید کاذب نباشید. همین که یک دروغگو ما را دروغگو بداند خیلی خوب است. می‌گویند یکی گفت من همیشه دروغ می‌گویم همه ی حرف‌هایم دروغ است، راست می‌گوید یا نه؟ برای اینکه اگر همه‌ی حرف هایش دروغ باشد همین حرفش هم که حالا می‌زند دروغ است و اگر این دروغ است پس راست می‌گوید. خلاصه دراین فکرها گیر نکنید. دستور ابوعلی سینا را به خاطر بیاورید می‌خواسته علمی بنویسد گفته است هرچه شنیدی نگو بیخود و دروغ است، باور هم نکن در قلمرو ممکنات قرارش بده، یعنی بگو ممکن است. ولی بعد هم تا ثابت نکردی به آن عمل نکن. وقتی بر تو ثابت شد دیگر از ممکنات در می‌آید، بگو بله اینجوری است. یا ثابت شد که چنین چیزی نیست.

یک خواصی خداوند در هر جسم و مسئله‌ای قرار داده است، این خواص همیشه ظاهر نیست که ما ببینیم و بدانیم بنابراین از این خواص ممکن است کسی که خبر شده، خبر دارد استفاده می‌کند. بنابراین شما هم اگر خیلی گیر کردید مثلا می‌روید پیش دعانویس. خُب بی‌کارید عمل کنید منتهی باور نکنید. مگر هر کاری که شما می‌کنید باور می‌کنید نه! به رستوران می‌روید غذا بریتان می‌آورند قدری شور و بدمزه است همان را می‌خورید، ولی به آشپز اعتقاد ندارید نمی‌گویید عجب آشپز خوبی است، بیاید برای منزل ما هم غذا بپزد، نه! آن قدری که دم دستتان است و مجبورید، بدون اعتقاد اجرا کنید. دیگر همه جا نگویید این آشپز بسیار خوب است، نه! پرسیدند غذا چه طوری بود؟ بگویید خوردم، نه تهمت ببندید بگویید که خیلی نفهم است و نه قبلا آنقدر تعریف کنید که حالا خجالت بکشید بگویید خوب است. ولی وقتی که علمی پیدا کردید آن وقت می‌توانید حرف بزنید.

معلم شیمی هستید و یا تاریخ طبیعی خواندید، همه‌ی آزمایش‌ها را هم انجام دادند که فلان غذا سرد است و این بیماری‌ها را درمان می‌کند خُب انجام می‌دهید اطلاع دارید. ولی اگر یکی گفت یک دوایی هم هست در هندوستان که من آوردم این دوا چنین و چنان است. می‌گویید الان من به اندازه یک دوا‌خانه‌، دوا دارم، دواهایی که خیلی هم با ارزش است، چون ارزششان از من بیشتر است من نخوردم، ولی نه به طور قاطع می‌خورم و نه تبلیغش می‌کنم. یعنی همان حرف ابوعلی سینا هرچه شنیدی و یا دیدی بگو ممکن است، ولی باورش نکن مگر وقتی بر تو ثابت شد. البته باور کردن هم درجاتی دارد. بنابراین فرادرمانی می‌گویند یا اینکه سنگهای خاصی همین خاصیت‌ها را دارد. یکی نوشته بود سنگی چنین خاصیتی دارد و یک تسبیح‌اش را برای من فرستاده بود. بدون اینکه بدانم آن حرف صحیح است یا نه! این تسبیح همیشه دستم است خُب چه ضرری دارد یک تسبیحی که باید همیشه دستم باشد، همین تسبیح باشد. ولی اسیر یک اعتقاد نشوید. مثلا من دیدم مرحوم حاج آقای سعادتی (عموی من) ایشان طبیب بودند طب که می‌کردند نصف استکان سرکه می‌خوردند. که ما اگر سرما خورده باشیم اسم سرکه بشنویم می‌ترسیم. ولی ایشان می‌خوردند و خوب هم می‌شدند. من نمی‌گویم شماها سرکه بخورید یا خودم هم نمی‌خورم، ولی خب دیدم. به هر جهت در فرادرمانی هم که اینها می‌گویند، مسلما یک گوشه اثری ممکن است باشد.

وقتی عیسی(ع) می‌فرماید، (جزو کرامات‌شان بوده است) بنا به عبارتی که قرآن گفته و حتما اجازه‌ای که خداوند به عیسی داده است. گفت که مردم من ابْرَص و اکْمَه و کور مادر زاد و … را شفا می‌دهم. عیسی(ع) طبیب نبود، هیچ دوایی هم نمی‌داد این شفا بالاترین حد فرادرمانی است. که چون دیدند یک چیزهایی غیر از این دواها (مثل فرمایش عیسی) هست که خوب می‌کند، پس یک فرادرمانی هم وجود دارد. هر کسی این فرا درمانی را گرفته و به نفع خودش تعبیر کرده است. گفته آن فرادرمانی که العیاذ‌بالله عیسی(ع) داشت شفا می‌داد، این روشِ ما هم شفا می‌دهد. نه می‌شود گفت راست می‌گویی و نه می‌شود گفت دروغ می‌گویی. یک مثالی زدم که بعد مرحوم هادی حایری خیلی روشن گفت، یک حوض آب؛ گفت در این حوض آب یک لیوان ماست بریزد، می‌توانید بعد یک کاسه از آن آب بردارید و بگویید این دوغ است، نه! هم دوغ است هم نیست، این فرادرمانی هم که می‌گویند مسلما بعضی اثر دارد، یک مقداری (یک صدی چندی) از حقیقت دارد. همان صدی چند را به یک نحوی بزرگ می‌کنند. ولی مهم‌ترین فرادرمانی همانی است که گفت، از پس هر درد درمان آفرید. از همانی که درمان آفریده، بگوییم چه آفریدی! تو خودت بگو.

عرفان و تصوف و توجهی که ما به ذکر و فکر می‌کنیم و باید داشته باشیم، فرادرمانی هم هست منتهی ما به آن فرا درمانی نمی‌گوییم ما خیلی بالاتر، غیر از فرادرمانی خیلی چیزهای مهم‌تر هم از آن می‌خواهیم. کاری که گاهی فرا درمانی برای ما می‌کند، این درد و درمان را به اختیار ما در می‌آورد. این فرادرمانی هم دارد منتهی تکیه‌اش روی فرا درمانی نیست. مرحوم حضرت نورعلیشاه ثانی از این حالات خیلی نشان می‌دادند. حاج آقای سعادتی (فرزندشان، عموی ما) به نقل از ایشان گاهی می‌گفتند من خیلی وقت است تب نکرده‌ام این اخلاط اضافی هست باید بسوزد، بنابراین امشب تَب می‌کنم، عصر سرحال هم بودند. فردا برای من یک آشی درست کنید همانطور برنامه خودشان را ‌می‌گفتند. از فرادرمانی و فرادرد از هر دوی آنها، هدف این است که درد و درمان را به اختیار ما دربیاورد. البته کاملا به اختیار در نمی‌آید برای اینکه غیر از این نیروی معنوی که در انسان است هزار مانع دیگر در زندگی و در دنیاست که جلوی اینها را می‌گیرد، بعد از این همه حرفها که گفتیم. خلاصه فرادرمانی یعنی درمانِ غیر از دکتر. همان طوری که می‌گویند یک نوع سنگ‌هایی ممکن است یک آثاری داشته باشد. بعضی از این آثار تجربه شده است. مثل تسبیحِ سنگِ عباس آباد که گفتیم، سنگی سابیده می‌شود تسبیح از آن درست می‌کنند. سر راه مشهد (عباس‌آباد)، دست فروش‌ها از اینها خیلی داشتند. می‌گویند وقتی عقربی ‌گزید، این سنگ را می‌سابند و آن آبش موثر است، ممکن است ولی درمان کلی نیست کمک می‌کند. بنابراین به آنچه فرادرمانی می‌گویند عملاً اکتفا نکنید. اعتقادتان هر چه می‌خواهد باشد، ولی غیر از فرادرمانی یک کارهای طبی هم انجام دهید. یکی از دارو و دکتر کمک بگیرید، یکی از درون خودتان. یعنی از آن عیسی(ع) که درونتان است و فریاد زد، گفت من شفا می‌دهم، ما آمدیم شفا بگیریم. ولی از طریق معمولیِ بدن فراموش نکنید و کارتان را بکنید. ما طریقی که ذکر و فکر گفتیم، ذکر و فکر برای این نیست. مثل اینکه فرض کنید شما یک سکه طلا دارید که ارزشی دارد، یک چیز سختی هست می‌خواهید بکوبید، با طلا که نمی‌کوبید طلا ارزشش خیلی بالاتر از این است که به کارهای بی‌معنی برسد، آن کار هم از عهده‌اش برمی‌آید ولی کاربرد اصلی‌اش در مورد دیگریست.

چه کسی گفته صورت مرشد را در نظر بگیرید، نه! رساله رفع شبهات را یک‌بار بخوانید در مجلس یک دوبار خوانده‌ایم، شما هم بخوانید. ذکر و توجه‌تان به درویشی هرچه قوی‌تر باشد زودتر انجام می‌شود، چه امری؟ و آن این است که وقتی ذکر می‌گویید خود بخود یاد آن کسی می‌آیید که این ذکر را به شما گفته است. وقتی یک تسبیح قیمتی دست‌تان است تا به تسبیح نگاه می‌کنید یاد آن شخص می‌افتید، می‌گویید خدا رحمت کند این تسبیح را به من داد. خود بخود یاد او می‌کنید. حالا ذکر هم اگر یاد خدا افتادید (نه اینکه از این وردهای مسخره می‌گویند؛ مال خودم مال خودم مال مردم مال خودم از این ذکرها) ذکری که یاد خدا بیایید هر وقت فکرتان قوی شد، ذکر قویی داشتید برای اینکه یک تسبیح معمولی بعد یادتان می‌رود چه کسی به شما اصلاً داده است. اما این تسبیح نفیس و شخص نفیسی که به شما داده است، هر وقت نگاه می‌کنید بدون آنکه بخواهید یاد آن شخص می‌کنید.

ذکر هم وقتی قوی شد مثل همان هدیه نفیس می‌شود. یعنی نفیس‌ترین شیئی و یا چیزی که دارید آن ذکر می‌شود. یاد چه کسی می‌افتید؟! یادِ آن کسی که ذکر را به شما داده است. آن وقت صورتش در نظرتان می‌آید، صورتش مجسم می‌شود. آنطور صورت مرشد در نظر می‌آید، نه اینکه از اول صورت به نظر بیاید نه! به همین حساب تا مدت‌ها از این دستور العملی که فقها می‌دادند خودشان تا عوض نکردند ما اطاعت می‌کردیم که می‌گفتند تصویر، عکس و نقاشی جایز نیست. آقای سلطان علیشاه از آقای سعادت علیشاه مرشدشان عکسی ندارند. آقای سلطان علیشاه از آن اوایل قطبیت‌شان عکسی ندارند. بعد که آقایان علما همه گفتند اشکال ندارد، از آن وقت خیلی کم عکسی دارند. برای اینکه دچار اشتباه نشوند. حالا شما هم دچار اشتباه نشودید که نگاه به عکسی کنیم که یاد آن شخص بیافتیم نه! همین کسی که مثلا تسبیح به شما داده، اگر تسبیح را گم کنید بعد خود این دهنده‌ی تسبیح که یک شخص نفیس و بزرگواری است ببینید، یاد تسبیح می‌آیید! اما تسبیح که ببینید یاد او می‌افتید و این یاد مهم است. نه اینکه شما عکس بگذارید که بعد یادتان بیاید، این عکس را ببینید و بعد بگویید این آقا به من این ذکر را داده‌اند، پس ذکرم مهم است نه! چَپ کار می‌کنید. یکی از ایراداتی که می‌گیرند اگر به آن صورت که ایراد می‌گیرند باشد درست هم است، می‌گویند اینها بت پرست هستند. شاید خودش در دریای عظمت الهی غرق است.

فرادرمانی یک نحوه درمان است، قدیم هم اطبا می‌گفتند. بعضی‌ها می‌گفتند این بیماری مثلاً گرم است، حصبه گرم است. برای درمانش بعضی‌ها چیزهای سرد می‌دادند، یا بعضی‌ها به عکس اول چیز گرم می‌دادند که گرما بیشتر شود، بدن برای ترکش به فعالیت بیافتد. همین مطلبی که الان مسئله‌ای واکسن پیش آورده، بنابراین این نظریه در قدیم بوده است. هیچ نظریه و فکری در جهان از بین نمی‌رود، تکامل پیدا می‌کند، ضدش می‌آید ولی از بین نمی‌رود. همین نظریه در طب جدید به صورت دیگری تکامل پیدا کرده است. مثلا فرض کنید می‌گفتند در این بیماری، مثلا ماده‌ی ایکس از بین رفته تمام شده، دواهایی که می‌دادند فکر می‌کردند که ماده‌ی ایکس در بدن این بیمار دیگر نیست. ولی یک دواهایی به او می‌دادند که ماده ایکس را مستقیم وارد بدنش کند که جبران آن بشود، این را هومیوپاتی می‌گفتند. یک سبک درمان است، فرادرمان نیست. حضرت صالح‌علیشاه، طب را خدمت حضرت نورعلیشاه خوانده بودند. حضرت نورعلیشاهی که تَب می‌‌کردند. ایشان به هومیوپاتی علاقمند بودند اعتقاد داشتند و داروهای هومیوپاتی را هم داشتند. و همین اندازه اطلاعاتی که دارم از ایشان است. چون فرمودند کمی اصول اولیه طب را بخوان. از خودشان سؤال می‌کردم و یا یک نکته‌هایی می‌گفتند. هومیوپاتی طرز و سبک طبابت است.

Tags