بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اینکه حضرت آدم که از بهشت آمدند، به خاطر مجازات بود یا نبود، این بحثی است که زیاد به ما مربوط نیست، خداوند اینکار را کرده است، فرمودند چه خلافی کردند به ما چه مربوط که به چه خاط بوده است. فقط اینقدر هست که وقتی خداوند خلاف آنها را اعلام کرد، ما از آن خلاف باید بپرهیزیم. از طرف حضرت آدم و حوا یک خلاف سر زد و آن تخلف را خداوند بخشید. (دلیل آن را آدم احتمال میدهد وگرنه خداوند دلیلش را نفرمود) خطایی که حضرت آدم و حوا کردند این بود که از آن سیب خوردند، ظاهرا خطاییست کوچک. حال خداوند خودش اشتها و میل را در بشر آفرید، که به میوه تازه علاقهمند بشود و آنها لحظهای در بندگی و اظهار عبودیت به درگاه خدا، کوتاهی نکرده بودند. فقط در امر الهی یک قدری تخلف کردند. یک قدری، منظور اینکه در یک مورد است. بعد هم حتی خودشان اقرار کردند و عرض کردند رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ (أعراف/۲۳) [۱]
و اما شیطان، اول گفتند شیطان خودش را در صف ملائکه جا زد، اینکه حرف بعیدی است، به این معنی که یعنی خداوند را هم گول زده و این محال است. بنابراین اگر در صف ملائکه بود خداوند قبول داشت، یعنی چیزی نداشت. کما اینکه در آیات بعدی هم خداوند میفرماید فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (ص/۷۲) بر او سجده کنید، میفرمایند همه انجام دادند إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ (ص/۷۴) خداوند، ابلیس را هم جزو فرشتگان قلمداد کرده، بنابراین این حرف با مقام وحدت الهی جور در نمیآید که گفتند خودش را جا زده بود. نه، مصلحت در این بود. شاید میشود این حدس را زد که تا آن تاریخ خمیرهٔ فرشتگان و خمیرهٔ شیطان یک جنس و نوع بود. از آن لحظه که خداوند اینها را جدا کرد، یک عدهای را گفت شیاطین و یک عدهای را گفت فرشتگان. آن وقت تفاوت پیدا کردند. کما اینکه بعداً هم بسیاری از شیاطین را دیدیم که در مواردی فرشته تلقی شدند. فرض بفرمائید که تمام امیال و شهواتی که در بشر هست، اینها اگر به قاعده انجام بشود و به حال اعتدال باشد فرشتهاند، یعنی کمک میکنند به اینکه خود انسان بندگی کند. اما از آن لحظهای که از تعادل خارج شوند در واقع از امر الهی خارج شدند و از آن لحظه شیطان هستند. و بعلاوه شیطان یعنی آن گروه از فرشتگانی که اطاعت نکردند و شیاطین شدند، آن گروه هم ممکن است گاهی به دست برخی از بزرگان، مانند پیغمبرِ ما توبه کنند و به مقام فرشتهای برگردند. کما اینکه پیغمبر فرمودند: شیطانی أسلم على یدی، شیطانِ من، تسلیم دستِ من شد. حال آنکه ابلیس، آن شیطان کلی آنقدر شقاوت ذاتی داشت که به هیچ وجه تسلیم نشد و حتی وساطت حضرت عیسی (ع) را برای اینکه خداوند شیطان را هم ببخشد، (شیاطین) هدر دادند.
به هر جهت از آن روز، وضعیت نسل بشر تابع همان اجدادش و تابع فکر و نظم خودش شد. اگر نظم فکری خودش شیطانی بود جزو گروه شیاطین حساب میشود یا اینکه بگوییم گروه شیاطینی که در وجودش است، غلبه میکنند و اگر افعال و افکارش الهی بود، فرشته حساب میشود. حالا ما را در مقابل این دوراهی گذاشته است و بعد به ما میگویند انتخاب کنید. خداوند هم در این لحظة انتخاب میفرماید: أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، (بلد/۱۲-۸) آیا به تو دو چشم ندادیم، لب و دهانی ندادیم؟ یعنی تمام وسائلی که تشخیص میدهی را به تو دادیم و در آخر دو راه را به تو نشان دادیم. همین دو راهی است که آیا گروهِ فرشتگان بر وجود ما مسلط بشوند یا گروه شیاطین! خودش هم فرموده است که به تو همهٔ وسائل تشخیص را دادیم، پس خودت باید تشخیص بدهی. البته در مقتضیات اجتماع خداوند دستوراتی توسط پیغمبرانش داده است. اصل همهٔ اینها بر میگردد به آن دوراه، دو راهی که ما انتخاب کرده باشیم. خداوند ما را در انتخاب این دو راه هشیاری کامل بدهد، انشاالله.
پینوشت:
[۱]) گفتند: پروردگارا، ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود