حمید مافی؛ رادیو زمانه: پنجاه سال از سودای هستهای شدن ایران گذشته است. حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران میلیاردها دلار برای تاسیسات هستهای هزینه کردهاند تا بر اساس روایتهای رسمی، کشور منبع دیگری غیر از نفت برای تامین انرژی داشته باشد.
پس از نیم قرن و هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی که میل به هستهای شدن بر ایران تحمیل کرده، پروژه هستهای ایران هنوز به سرانجام نرسیده و رئیس سازمان انرژی اتمی از رئیس دولت خواسته است که بودجه سالانه این سازمان را افزایش دهد.
داستان هستهای شدن ایران در نیم قرن گذشته به یکی از پیچیدهترین مسائل بینالمللی و منطقهای تبدیل شده است. اصرار مقامهای ایرانی بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای هیچگاه رضایت و اطمینان کشورهای غربی را به همراه نداشت.
انقلابیون ۵۷ و مسئولان پس از انقلاب که همه سیاستهای پهلوی را به بهانه غربی و فرمایشی بودن نقد میکردند، پروژه تولید انرژی اتمی را هم بی نصیب نگذاشتند و برای شش سال آن را متوقف کردند. بخشی از تجهیزات نیروگاه بوشهر در اختیار سازمان جهادسازندگی برای پیشبرد جنگ گذاشته شد.
اما در میانه جنگ با عراق، ایران به فکر دستیابی به جنگافزار اتمی افتاد و همین سرآغاز داستانی سی ساله شد. در یک سو ایران چنین ادعایی را از اساس غلط دانست و در سوی دیگر سازمانهای اطلاعاتی امریکا دیدار مقامهای ایرانی با عبدالقدیر خان پاکستانی را نشانهای از اقدام مشکوک ایران برای دستیابی به سلاح اتمی دانستند و به همین بهانه بر فشارهای بینالمللی بر ایران افزودند.
امریکا در دوران حضور احمدینژاد در راس قوه مجریه توانست جامعه جهانی را علیه سیاستهای اتمی ایران بسیج کند. بر اساس برآوردهای صورتگرفته، همراهی جامعه جهانی با امریکا در سه سال گذشته حداقل سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار زیان به ایران تحمیل کرده است.
ایران که به گفته اکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی در حکومت پهلوی، به دنبال آن بود که با دستیابی به انرژی اتمی از مصرف نفت به عنوان یک سرمایه بینالنسلی بکاهد در سالهای گذشته بخش زیادی از درآمدهای نفتی خود را برای توسعه پروژه اتمی هزینه کرده است.
اکبر اعتماد گفته است: «ایران بر اساس برنامهریزی اولیه در نظر داشت تا سال ۱۹۸۱ شروع به تولید برق کند و در سال ۱۹۹۴ تولید برق را به ۱۰ تا۱۲ هزار مگاوات برساند.» اما پس از نیم قرن ظرفیت نیروگاه بوشهر ۱۰۰۰ مگاوات اعلام شده است.
جمهوری اسلامی ایران در سال ۹۴ به صورت علنی برنامه اتمی خود را در قراردادی با روسیه آغاز کرد. روسیه که تعهد کرده بود نیروگاه اتمی بوشهر را در پنج سال به بهرهبرداری برساند، هیچگاه به تعهدات خود پایبند نماند. به گونهای که دو سال پیش نمایندگان مجلس تصمیم گرفتند کمیسیون ویژهی را برای تحقیق و تفحص از هزینههای نیروگاه اتمی بوشهر تشکیل بدهند که با مخالفت هیات رئیسه مجلس به نتیجه نرسید. سخنگوی این کمیته، هزینه تمام شده رآکتور بوشهر را پنج برابر یک رآکتور مشابه اعلام کرد.
مبلغ این قرارداد یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان اعلام شده است. همچنین ۵۲ میلیون دلار نیز برای تامین هزینه سوخت نیروگاه در نظر گرفته شد. بنا بر اعلام مسئولان جمهوری اسلامی، نیروگاه بوشهر با هشت سال تاخیر در سال ۲۰۰۸ به بهرهبرداری رسید، این نیروگاه دو سال پیش به صورت رسمی به شبکه برق ایران پیوست تا تاخیز در بهرهبرداری از آن به یازده سال برسد.
با همه افت و خیزهایی که پرونده هستهای ایران در سه دهه گذشته داشت، در ماهای پایانی سال ۲۰۱۳ ایران و غرب به یک توافق برای تعلیق غنیسازی و برنامه اتمی ایران به صورت موقت دست یافتند.
پروژهای که مردم چیزی از آن نمیدانند
غرب در سالهای گذشته همواره ایران را به اقدامات غیرشفاف در پروژه هستهای متهم کرده است. ایران از سال ۲۰۰۵ به بعد بر حجم فعالیتهای هستهای خود افزوده است. اگر چه پس از نیم قرن تنها یک فاز از نیروگاه بوشهر به بهرهبرداری رسیده و نیروگاه دارخوئین هم در مرحله مطالعاتی متوقف مانده، اما ایران نیروگاه آب سنگین اراک و اکتشاف و غنی سازی اورانیوم را در داخل کشور آغاز کرده و توانسته است بخشی از اورانیوم اکتشافی را تا ۲۰ درصد غنی سازی کند.
ایران تا به حال جزئیاتی از هزینه برنامه اتمی خود منتشر نکرده است. احمد شیرزاد نماینده مردم اصفهان در مجلس ششم، به شدت از غیرشفاف بودن برنامه اتمی ایران انتقاد کرد. او هشت سال پیش نیز در یک سخنرانی گفت: «هیچ کدام از مجالس اول تا ششم که ما بودیم در جریان این پروژهها نبودند و هیچ نوع شفافیتی وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار دارید در یک فرایند عقلانیت وجود داشته باشد. مجلس ششم خیلی تحقیق کرد و در نهایت به اینجا رسیدیم که در مورد پروژههای هستهای ایران تنها یک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود دارد که آنهم گزارش یک کارمند لیسانسیه این سازمان است که در این گزارش تولید برق هستهای توصیه میشود، در حالی که در تمام ادلههایی که در این گزارش آمده، دستکاری شده است.»
حسن غفوری فرد عضو کمیته تحقیق از نیروگاه اتمی بوشهر نیز در سال ۹۰ گفته بود: « ساخت یک نیروگاه از صفر مقرون به صرفهتر از تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر است.»
مهران مصطفوی، استاد دانشگاه در فرانسه در این باره میگوید: «از آغاز به کار این پروژه هیچ گونه اطلاعات شفافی در باره هزینههای آن اعلام نشده است. آمار مشخصی از هزینههای ایران در برنامه اتمی ایران وجود ندارد اما برآوردهایی که بر اساس گفتههای مقامهای رسمی و نهادهای بینالمللی صورت گرفته، نشان میدهد هزینهای که بابت برنامه اتمی بر ایران تحمیل شده بیش از خسارتهای جنگ هشت ساله با عراق است.»
هزینههای میلیاردی برای هیچ
سازمان ملل متحد خسارت مستقیم وارد شده به ایران در جنگ هشت ساله را ۹۷ میلیارد دلار برآورد میکند. ایران اعلام کرده که هشت سال جنگ با عراق را تنها با ۵۲ میلیارد دلار اداره کرده، اما برآوردهای کارشناسی هزینه تحمیل شده به ایران برای جنگ را بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار نشان میدهد.
بر اساس گزارش نهادهای بینالمللی، ایران ۹۴ تا ۱۱۲ میلیارد دلار برای هدایت جنگ و ۱۱ میلیارد دلار برای واردات نظامی هزینه کرد. هزینه غیرمستقیم ناشی از کاهش درآمدهای نفتی و تولیدات کشاورزی برای ایران نیز ۶۲۷ میلیارد دلار برآورد شده است.
مهران مصطفوی نیز معتقد است که هزینه تحمیل شده به ایران در پروژه اتمی بیش از خسارت جنگ است؛ « حداقل هزینهای که کارشناسان برآورد میکنند ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد دلار به صورت مستقیم است. در کنار این باید هزینههای غیر مستقیمی مثل فرار مغزها و عدم امکان استخراج در میادین نفتی و گازی مشترک و عدم فروش نفت و گاز را هم در نظر بگیریم. با این شرایط هزینه این برنامه بیش از ۲۰۰۰ میلیارد تومان برآورد میشود.»
ایران در مقابل همه این هزینهها سرانجام پس از سالها کشمکش با جامعه جهانی، توافقنامه ژنو را پذیرفت و یکبار دیگر غنیسازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد. این اقدام با واکنش برخی از جریانهای تندرو در ایران روبرو شد. مقامهای دولتی هم آن را تسلیم غرب و شرق در برابر ایران توصیف کردند.
به گفته یکی از نمایندگان مجلس، ایران در هشت سال گذشته توانسته است «دو تن اورانیوم غنیسازی کند و چنانچه کل ظرفیت مرکز نطنز به بهرهبرداری برسد، پس از هفت سال تنها پاسخگوی نیاز یک سال نیروگاه بوشهر خواهد بود.»
زهره طیبزاده گفته است: « سوخت نیروگاه بوشهر تا ۱۰ سال آینده توسط کشور روسیه تأمین میشود و با توجه به امکانات مالی کشور و زمانبر بودن ساخت نیروگاه جدید در طی سالهای آتی، اساسا نیروگاهی وجود ندارد که به تولید سوخت نیاز داشته باشد، بنابراین داشتن مجوز تولید صنعتی زیر ۵ درصد موجود هم به دلیل عدم نیاز بلااستفاده میماند.»
او گفته است: « تاسیسات اراک در حال حاضر ناتمام و در مرحله آزمایشی است با توجه به این توافقنامه عملا تکمیل آن نامقدور است هرچند در صورت تکمیل در مرحله تحقیقاتی خواهد ماند، بنابراین برای کشور صرف هزینه در مورد تجهیزاتی که امکان بهرهبرداری صنعتی ندارد امری غیرعقلائی است.»
اظهارات این نماینده مجلس به خوبی نشان میدهد که علیرغم سرمایهگذاریها، ایران در پروژه اتمی به هدف از پیش تعیین شده نرسیده است. سهم نیروگاه بوشهر که پس از یازده سال تاخیر به بهرهبرداری رسیده، در تامین برق ایران هم کمتر از سه درصد اعلام شده است.
مهران مصطفوی در این باره میگوید: « برآوردهای کارشناسان نشان میدهد که اگر نیروگاه بوشهر تا ۳۰ سال دیگر هم با همین تجهیزات کار کند، نمیتواند هزینهای که برای ساخت آن شده را جبران کند.»
او میگوید: « سهم نیروگاه بوشهر در تولید برق کمتر از دو درصد است. تنها رآکتور این نیروگاه در بهترین حالت عمری معادل ۴۰ سال دارد و از زمان آغاز تا بهرهبرداری حداقل ۱۵ سال از عمر این رآکتور گذشته است. ضمن این که هشتاد درصد سایت بوشهر قبل از انقلاب بنا شده و در سالهای گذشته دچار فرسایش شده است.»
به گفته او «پروژه غنی سازی و اکتشاف اورانیوم در ایران هم غیرفنی و غیر اقتصادی است. چرا که خلوص اورانیوم کشف شده در ایران کمتر از نیم درصد است و غنی سازی آن هزینهبر است. در حالی که برای راکتور تحقیقاتی تهران میتوان با هزینه چند میلیون دلاری سوخت چند ساله را تهیه کرد.»
این استاد دانشگاه میگوید: « حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که میخواهیم در تامین سوخت نیروگاه خودکفا باشیم، این میزان هزینه برای تنها یک رآکتور مقرون به صرفه نیست. از نظر اقتصادی یک کشور باید حداقل ۱۰ رآکتور داشته باشد تا غنیسازی در داخل مقرون به صرفه باشد. در حالی که در ایران نیروگاه اراک با اورانیوم غیرغنیسازی شده کار میکند و تامین سوخت نیروگاه بوشهر هم تا ده سال بر عهده روسیه است. همه اینها نشان میدهد که ایران در یک دام خود ساخته افتاده و میلیاردها دلار بدون توجیه فنی هزینه کرده است.»
فاجعه اقتصادی و چهار دروغ بزرگ
ایران در سالهای گذشته و به ویژه در یک دهه گذشته دستیابی به انرژی اتمی را به یک مسئله حیثیتی و البته امنیتی در برابر غرب تبدیل کرده و غرب نیز همواره ایران را به حرکت به سمت بهرهبرداری نظامی از انرژی اتمی متهم ساخته است.
در این رویارویی، حکومت جمهوری اسلامی پروژه اتمی را به یک پروژه محرمانه تبدیل کرده و رسانهها از پرداختن به آن منع شدهاند. غرب نیز در سوی دیگر بازی با تبلیغ نزدیک شدن ایران به بمب اتمی، جبهه تحریم گستردهای علیه ایران شکل داده است. اما آیا واقعا این گونه بوده است که دو سوی این پرونده روایت کردهاند؟
مهران مصطفوی معتقد است که درگیری بر سر این پرونده بر چهار فریب استوار شده است. او میگوید: «حرکت ایران به سمت انرژی اتمی با توجه به برخورداری از منابع نفت و گاز از ابتدا هم اشتباه و فریب بود. ایران هم منابع نفت و گاز و هم منابع آبی و خورشیدی را در اختیار دارد. حتی در سالهای نخست بعد از انقلاب، با انتشار محتوای جلسات کارشناسی مشخص شد که انرژی اتمی برای این کشور مقرون به صرفه نیست. همان زمان مقالههای تندی علیه این سیاست پهلوی در رسانهها منتشر شد اما در سال ۶۴ یکبار دیگر مسئولان برای سیاستهای امنیتی به دنبال دستیابی به سلاح اتمی رفتند و در این راه با پاکستان مذاکره و معامله کردند.»
او میگوید: « واقعیت این است که سیاست ایران پس از انقلاب برای انرژی اتمی سیاست سالمی نبوده و همین مسئله هم هزینه توافق و پیشبرد آن را سنگین کرده و یک فاجعه اقتصادی را به ملت ایران تحمیل کرده است.»
او میافزاید: « این فاجعه بر چهار دروغ استوار شده است. دروغ اول این بود که ایران برای تامین انرژی به راکتور هستهای نیاز دارد. در حالی که مقرون به صرفهترین منبع انرژی برای ایران نیروگاههای سیکل ترکیبی گازی است.»
مصطفوی فریب دوم را نیاز ایران به غنیسازی اورانیوم میداند و میگوید: « هیچ کشوری برای تامین سوخت نیروگاههای هستهای حتما به غنیسازی نیاز ندارد. بلکه با توجه به هزینه و فایدههای آن تصمیم به واردات از کشورهای دیگر یا غنیسازی در داخل میگیرد. اما تامین سوخت نیروگاه بوشهر با روسیه است و نیروگاه اراک هم نیازی به غنی سازی ندارد. متاسفانه مسئولان دروغ گفتند.»
او نیاز به نیروگاه آب سنگین اراک به منظور کارهای تحقیقاتی و رادیو داروها را سومین فریب بزرگ مسئولان جمهوری اسلامی عنوان میکند و میگوید: « نیروگاه آب سنگین اراک با اورانیوم خام کار میکند و تفاله سوخت آن هم به کار رادیودارو و راکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران نمیآید.»
مصطفوی میگوید: « چهارمین فریب بزرگ را مسئولان غربی به ویژه محافظهکاران امریکایی و رهبران اسرائیل بر اساس همین دروغهای مقامهای ایرانی مطرح کردند. آنها به صورت مداوم خطر دستیابی ایران به بمب اتم را مطرح کردند. از سال ۶۷ این تبلیغات را راه انداختند و ادامه میدهند در حالیکه ایران در سال ۸۲ بر اثر فشارهای بینالمللی این راهبرد را کنار گذاشته است.»
او میگوید: « زیان این چهار فریب در نهایت نصیب ایران و شهروندان ایرانی شده و سود آن را روسیه و چین و کشورهای عربی همسایه ایران میبرند.»
هنوز هم مردم چیزی نمیدانند
حال چند ماه است که ایران و غرب هر دو پذیرفتهاند که به یک توافق جدید دست یابند. اما هنوز هم شهروندان نمیدانند که ایران در این توافق چه به دست آورده و چه از دست داده است. در حالی که حسن روحانی این توافق را «تسلیم شدن غرب و شرق در برابر ایران» میداند، جریان سیاسی مخالف او در ایران تیم مذاکرهکننده هستهای را به «وادادگی» و «عقبنشینی» متهم میکند.
از نگاه کارشناسان نیز ایران چارهای جز پذیرش توافقنامه ژنو نداشته است. چرا که تحریمهای اقتصادی ضربه شدیدی به اقتصاد ایران وارد کرده است. اگر چه اندازهگیری میزان خسارت ناشی از تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران به صورت دقیق امکانپذیر نیست، اما برآوردهای سازمانهای اطلاعاتی نشان میدهد که ایران حداقل سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار از محل تحریمها زیان دیده است.
صادرات نفت ایران در دو سال گذشته به کمتر از یک میلیون بشکه در روز رسید. درآمد صادرات نفت ایران، از ۱۱۰ میلیارد دلار در سال به کمتر از ۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ کاهش یافت. کاهش صادرات نفت، به کاهش سرمایهگذاری در حوزه نفت و گاز و عقبماندگی ایران در میدانهای نفتی مشترک انجامیده است. معاون وزیر نفت زیان ناشی از این عقبماندگی را ۳۰ میلیارد دلار در سال اعلام کرده است. همچنین به گفته رکنالدین جوادی، صنعت نفت ایران برای حفظ شرایط موجود به ۳۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در سال نیاز دارد.
درهمین حال تحریمهای بینالمللی اقتصاد ایران را با کسری نقدینگی روبرو کرده است. به گونهای که بر اساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران ۶۷ درصد واحدهای اقتصادی ایران در سه سال گذشته با ظرفیت ۳۰ درصدی فعالیت کردهاند. علاوه بر این نرخ تورم نیز در ایران رشد کرده و همزمان با آن نرخ رشد اقتصادی منفی شده است. سرمایهگذاران بینالمللی ایران را ترک کردهاند و تجارت خارجی ایران کاهش یافته است.
درگیری بر سر مسئله اتمی برای ایران، علاوه بر هزینههای اقتصادی، هزینه جانی نیز داشته است. چهار تن از دستاندرکاران پروژه اتمی ایران در سالهای گذشته کشته شدهاند. همچنین یکی از متخصاصان این پروژه در محل کار خود فوت کرده است.
تحمیل هزینههای سنگین بر شهروندان در شرایطی صورت گرفته است که به گفته مهران مصطفوی «امکان توافق پیش از این نیز وجود داشت. تنها کافی بود مسئولان صادقانه اعلام کنند که ادامه این پروژه صرفه و توجیه اقتصادی ندارد. اما مسئولان تنها برای این که بگویند پیروز شدند، هزینه زیادی را به مردم تحمیل کردند.»