Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۲۳-۱۱-۹۲ (روح-ارتباط جسم و روح-شرکت در مراسم سرور و شادی-خانم‌ها)

04

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

این ارتباط نزدیکی که بین جسم و روح است موجب مشکلاتی برای انسانهاست که باید دقت کنند. خدا هم دقتش را داده است. یک چیزی غیر از این جسم که در ما وجود دارد، اسمش را روح می‌گذاریم. برای اینکه راحت‌تر صحبت کنیم نمی‌خواهیم بحث کنیم که روح چیست. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلًا (اسراء/۸۵) از هر مسئله‌ای از پیغمبر سؤال کرده‌اند جواب صحیح دارد، خیلی مسائل همین جوابی که داده، گفته همین اندازه برایتان کافی‌ است. می‌پرسند که روح چیست؟ بگو روح از امر خداوند است. یعنی بحث نکنید که چیست. امر خداست. (همین‌طور هم هست بحثی ندارد) بگو علم روح را خیلی کم به شما دادیم، امکان [شناخت و درک] این علم نیست، جهتش هم این است ما علم را به وسیله‌ی حواسمان درک می‌کنیم. چشم، گوش، بیان و … را حس می‌کنیم. ولی روح اصلاً نه جسم دارد، نه چشم (چشمِ ظاهر) دارد. بنابراین قابل درکِ ما که دارای این حواس هستیم نیست.

خیلی از مسائلی که مربوط به روح می‌شود البته این را بدانیم که هر چیزی که به روح مربوط است به جسم هم مربوط است و بالعکس. یعنی خیلی اینها با هم ارتباط نزدیک دارند و در واقع یکی می‌شوند. بسیاری از ناراحتی‌هایی که ما، روحی فکر می‌کنیم از راه جسم قابل حل است. حالا چه چیزهایی است و چطوری است، آن دیگر بحث دیگریست، نمی‌دانیم چیست. ولی طب جدید می‌گوید همه ناراحتی‌ها را با می‌شود جسم درست کرد. مثلاً درک می‌کند و همیشه یک فکری در ذهنم است، من را اذیت می‌کند فوری یک دکتر می‌گوید مثلاً منیزیم بدنت کم است و یا کلسیم بدنت زیاد است. شروع می‌ کنند به این دواها دادن بعدا یک مقداری درست می‌شود نه کامل. یعنی کسی یک خیلاتی می‌کند، آن خیلات را محو می‌کنند که دیده نشود نه اینکه از بین می‌برند، نه! در همه بیماری‌هایی که در دوران قدیم، به عنوان بیماری روانی بررسی می‌کردند در همان وقت‌ها طبیبی بود که همه‌ی امراض را مداوا می‌کرد و آن طبیب قبول داشت که یک چیزهایی ذهن این شخص را اذیت می کند، که اضافه بر این دواهاست. این است که در ضمن اینکه دستور روانی که می‌داد (دستور عمل کار و فکر) یک برنامه غذایی یا دوایی هم می‌داد. البته امروز نه، آن قسمت نیست. اطبا می‌نویسند مثلاً متخصص بیماری‌های روانی و اعصاب اما این‌ها متخصص جداگانه نمی‌تواند باشد، ظهور بیماری‌های روانی بیشتر در اعصاب است. بنابراین هر وقت یک ناراحتی داشتید که گفتند بیماری روانی است یا انحراف روانی است، در این صورت اول باید نگاه کنید از راه بدن حل می‌شود یا نه! مثلا کسی که زیاد معده‌اش ترش می‌کند، خب یک دوایی می‌دهند حل هم می‌شود، ولی اثری که این ترش دارد این است که همیشه اخمو و گرفته است و ناراحتی روانی دارد، این ارتباط بین جسم و است و روان. که در این مورد می‌گویند اول رسیدگی کنید، ببینید اعصابتان و یا جسمتان ناراحتی اگر دارد رفع کنید بعد بیایید. خیلی اشخاص برای من نوشته‌اند، گفتم اول مراجعه کنید به متخصصین قلب اگر ایرادی است، حل کنید.

مسئله‌ی جسم و روح و ارتباط خیلی نزدیکی که اینها با هم دارند، بعضی‌ها اینها را کاملاً مجزا می‌گیرند که جسم و روح با هم هیچ ارتباطی ندارند. بعضی‌ها می‌گویند کاملاً به هم مربوط است. آنهایی که می‌گویند کاملاً به هم مربوط است و ما دسترسی به روح که نداریم دسترسی به جسم که داریم، باید از راه جسم ملاحظه کنیم. درست است که از راه جسم می‌شود وارد شد و کمک کرد، ولی کافی نیست. راه جسم فقط دریچه‌ی ورود است به روح. در این زمینه و در این فکر که خیلی‌ها دانشمندان اینطور فکر می‌کنند، بسیاری از روانشناسانِ مشهورِ دنیا طبیب بودند. خودِ فِرُویْد که این‌اندازه در روانشناسی مشهور است، طبیب بود و حتی می‌گویند بسیاری از تئوری‌هایش گفته از سرنوشت خودش نتیجه گرفته است. شاگران عمده‌اش که یونگ و آدلر بودند (مکتب فرویدیسم) از راه طب رفتند. یا اینکه به قصد بیماری روانی بودند از طب شروع کردند، یا اینکه نه، می‌خواستند طبیب بشوند و وسط کار کشانده شدند به سمت بیماری‌های روانی. بنابراین ما هم از این طب می‌توانیم نتیجه بگیریم که در اولِ هر ناراحتی (ناراحتی روانی هم داریم) اول مراجعه به طبیب جسمی کنیم. و اگر از آن راه کاملاً حل شد معلوم می‌شود از اول این فقط جنبه‌ی بدنی داشته، اگر حل نشد دنبال [روانشناس] بروید. همان اندازه‌ای که جسم در روح اثر دارد، روح هم در جسم اثر دارد.

اطبا قدیم و هم حالا متخصصین تربیتی می‌گویند که در موقع غذا خوردن سعی کنید در محیط شادی باشید، نه در محیط غم زده. البته در مسائل دینی چون برای همه طبقات مردم است نمی‌تواند توضیحات علمی بدهد. می‌گویند مثلاً شرکت در مجالس عروسی و شادی مستحب است یعنی چی؟ یعنی خوب است. محیط شاد داشته باشید. و شرکت در مجالس عزاداری و … مکروه هست، اگر لازم نیست بی‌خود نروید. روزنامه‌ها می‌بینم می‌نویسند، هرجا مجلس ترحیمی است راه می‌افتند می‌روند. آنچه که ضرورت دارد انجام بدهید. نتیجه که می‌گیریم منطبق با همین رویه، گفته‌اند که از لحاظ اسلامی و تشیع مستحب است در مجالس سرور دوستان شرکت کنید. یعنی وقتی کسی ازدواجی دارد، سفر حجی دارد به او تبریک بگویید. این خودش غیر از آنکه او خوشحال می‌شود، شما هم خوشحال می‌شوید. و همچنین در مجالس ترحیم به آن کسی که واقعاً متاثر است تسلیت بگویید که ما همراهت هستیم، مثل تؤایم نترس. همه‌ی اینها را خداوند به عهده‌ی خود ما گذاشته آن عقل شرعی و عقل الهی برای این است که همین موارد را تشخیص بدهیم. و همچنین یک دستوراتی برای جسم و برای خود بدن داده‌اند.

کسی ایراد بگیرد آقا چه فرقی دارد بین یک غذای حلال و پاک با یک غذای حرام هر دو گوشت هستند (فرض کنید گوسفند) این اثر دارد، درست است اثرش در جسم است همان‌طور که مجموعه‌ی بدن ما، هر وقت خوشحال هستیم، غذایمان خوب هضم می‌شود و هر وقت خوشحال نیستیم غذایمان بد هضم می‌شود. تک تک سلول‌های بدن ما همین حالت را دارند یعنی وقتی شادی داریم تمام سلول‌های معده‌ی شما با هم همکاری می‌کنند که این غذا را هضم کنند و بلعکس. همین چیزی که خارج از تشخیص مادی (دارویی) است همین را، ما اسمش را روح بگذاریم. که یک چیزی است اضافه. ولی اغراق و مبالغه در قدرتِ هر کدام از اینها غلط است. اینها مثل دو تا اسب درشکه با هم کار می‌کنند اگر یکی‌شان خیلی لنگ باشد درشکه که بدن باشد می‌ایستد. اگر نه، خیلی لنگ نباشد لنگ لنگان می‌رود، این‌ها را باید با آن عقل شرعی که آفریده‌اند ما حل کنیم و بر آن مسلط بشویم، ان‌شاءالله.

Tags