Search
Close this search box.

علیرضا روشن؛ از گودر تا زندان

علیرضا روشنروزآنلاین – نام علیرضا روشن با اینترنت و به‌ویژه گوگل‌ریدر(گودر) گره خورده است،‌ شبکه‌ای اجتماعی که شعردوستان را با شاعری جدید آشنا کرد؛ وقتی که هر روزه، مخاطبان‌اش را با شعرهایی تازه میهمان می‌کرد و رفته رفته بر وسعت دوست‌داران‌اش افزود تا آنجا که شعرهایش دست به دست شدند و بارها و بارها در دیگر شبکه‌های اجتماعی انتشار یافتند. چند سالی از آن روزها می‌گذرد، وقتی که علیرضا روشن بی‌آنکه کتابی چاپ کرده باشد، به شاعری محبوب بدل شد و حالا پس از گذشت هزاران روز، او با دو مجموعه شعر و یک مجموعه داستان کوتاه و سابقه‌ی زندان همچنان شاعری پرمخاطب است.

کسی که زمانی درباره‌ی چاپ نکردن شعرهایش گفته بود: “مگر به مغزم ضربه خورده؟ برای چه باید همچه کاری کنم؟ چاپ کنم که ببینم با وجود ده‌ها هزار کتابخانه‌ی خصوصی و نیمه خصوصی و دولتی و میلیون‌ها نفوس فارسی زبان،‌ آخرین دستاوردهای روحی و روانی و زندگانی‌ام به قرار عددی و عنوانی صد تومان در مکاره بازارهای بی در و پیکر میدان انقلاب و جمعه و شنبه بازارها حراج خورده و آن را هم کسی نمی‌خرد؟ برای چی باید چاپ کنم؟ خدا می‌داند و می‌بیند و شاهد است که یک نویسنده برای چاپ کتابش چه حقارت‌ها که نمی‌کشد. ناشری می‌گوید برای یک مجموعه شعر کلمه‌ای دو تومان حق‌‌التالیف می‌دهد. یکی دیگر می‌گوید خودت باید پول چاپش را بدهی. نهاد فخیمه‌ای که حق نداریم درباره‌اش حرف بزنیم، صدجور عذر بدتر از گناه می‌آورد و سرآخر – به قول ابراهیم گلستان – تو را اندازه‌ی لباست می‌کند و نه لباست را اندازه‌ی‌ تو. خب اگر ممیزهای ما این‌قدر توانایی دارند و نوازنده‌‌های بهتری هستند، چرا خودشان این نی سالخورده را دست نمی‌گیرند و نمی‌نوازند. خودشان شعر بگویند و شعر خودشان را خودشان فسد رگ کنند و خودشان خون و روح خودشان را تلف کنند… کاش ما هم می‌شد زندگی کنیم. ما هم آدم هستیم.”

از انتشار تازه‌ترین مجموعه شعر علیرضا روشن چند روزی نمی‌گذرد، کتابی که “محو” نامیده شد و ۱۱۵ شعر کوتاه را در خود جای داده است. شعرهایی در حال و هوای عاشقانه و آلوده به حسرت؛ همچون همه‌ی شعرهایی که پیش از این از او منتشر شده بود:

تو سکوت لابلای حرف‌های منی

از حرف‌هایم

آنچه نمی‌گویم؛

تویی

منم

روی بیرونی دری

که رو به بیرون گشوده می‌شود

مرا به اندرونی تو

هیچگاه

راه نیست

مجموعه شعر “محو” اما تنها‌ اثر جدید این شاعر جوان نیست، او دی‌ماه امسال نیز مجموعه داستان “ما” را منتشر کرد تا علاوه بره شعر در فضای داستان هم دستی بر قلم داشته باشد. مجموعه‌ای که به گفته‌ی علیرضا روشن، “حاصل هفت سال قلم زدن او در عرصه‌ی داستان کوتاه است و بیشتر از آنکه داستان باشند، متونی هستند که نتوانسته در قالب شعر، مفهوم آنها را بیان کند”.

علیرضا روشن که ۲۱ اسفند در تهران چشم گشوده و حالا ۳۷ سالگی خود را می‌گذراند، اولین مجموعه شعرش به نام “کتابِ نیست” را در سال ۱۳۹۰ منتشر کرد که با استقبال مخاطبان شعر روبرو شد. انتشار شعر چه در دنیای اینترنت و چه در صفحه‌های کاغذی، اما تنها موضوع خبرساز این فارغ‌التحصیل رشته‌ی ادبیات نمایشی نبوده است؛ او در شهریور ۱۳۹۱ در کنار ۱۵ نفر دیگر بازداشت شد تا اینبار نام‌اش نه به عنوان شاعر و روزنامه‌نگار که به عنوان فعال حقوق دراویش مطرح شود.

او که با سایت “مجذوبان نور” همکاری می‌کرد، دو ماه را در سلول انفرادی بند امنیتی زندان اوین گذراند و در نهایت به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی” به یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شد تا پس از گذراندن یک سال، و درست در اولین روزهای پاییز ۱۳۹۲ رنگ آزادی را ببیند.

این شاعر که با زبان ساده و روان خود، به دل بسیار از شعردوستان راه پیدا کرده، در سال ۲۰۱۳ جایزه‌ی شعر مقاومت را از سوی بنیاد آندره ورده دریافت کرد تا “از تلاش، پشتکار و خلاقیت او در آفرینش ادبی” تقدیر شده باشد. او همچنین شماری از شعرهایش را به زبان فرانسوی و زیر نام “تا تو چند شعر” منتشر کرده است.

***

شیرها را از سردر ِ مجلس پایین کشیدی

تا کلاغ ها بر او برینند

جایی را که لیاخف به توپ بست

تو به گه کشیدی

***

تو برای جمع آواز می خوانی
من برای خودم
تو در تاریکنای ِ پرشکوه ِ سالن ِ کنسرت
من در ظلمات ِ بی عابر ِ کوچه سارانم

***

زیر پنجره ات
چندان آواز می خوانم یارم
که از من خون بماند
روان
در کف کوچه ات

***

چگونه به خود بگيرم

نوري را كه صورتم را روشن كرده است؟

كافي ست كنار بروم

گلدان روي ميز روشن مي شود

كافي ست ميز را كنار بزنم

فرش روشن مي شود

تو را وجود من معشوقت كرده است

كافي ست از سر راهت كنار بروم

عاشق فراوان است.

– شعرها از صفحه فیس بوک علیرضا روشن نقل شده است.