بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
چون یکی از مبانی دین ما چه از لحاظ اخلاقی، چه از لحاظ به اصطلاح عرفانی یا فقهی رفتار و روش پیغمبر و جریان وقایع تاریخی به اضافهی شرحی است که بعدها در این ایام گفته میشده است. به همین جهت کتابهای زیادی در سیره و روش رسولالله زیاد نوشته شده که سیرهی رسولالله و سیرهی ماست. سیرهی جامعهی آن روز است، سیرهی رسولالله این بود که زید در نماز حالش بههم خورد و افتاد و حضرت فرمود همان نمازش است. یک عبارتی شبیه به این وقایع، ما این واقعه را مینویسیم و مثل این است که کسی استکان چایی را برداشته و داغ است و لبش سوخته و مینویسیم و بعد فراموش میکنیم. وقتی میگویند سیرهی رسولالله ملاک دین ماست، نباید شرح و هیچ گوشهای از آن برای ما نامفهوم باشد.
مثلاً خبری از ما شیعههاست که ارتد الناس بعد رسولالله(ص) الا ثلاثه بعد از رسول الله مسلمین مرتد شدند جز سه نفر یا گاهی میگویند هفت نفر. پس این همه لشکر چه بود؟ این همه فتوحات چه بود؟ در سیرهی مردم، این عرب بود که ایران را فتح کرد نه اسلام! ولی در سیرهای که علی(ع) داشت و علی درک کرد اسلام بود و در سیرهی علی همهی آن بزرگانی که مسلمان شدند فیروزان، هرمزان همه مسلمان بودند، ولی در سیرهی مردمی که سیره نوشتند اینها غلامانی بودند. در این سیره نوشتنها خیلی وقایع کوچک است که این وقایع کوچک را اگر شرح بدهند و تفسیر کنند سیره و روش رسولالله به دست میآید؛ خیلیها بعد از آن در دنیا به استناد اینکه ما داریم سیرهی رسول الله را پیاده میکنیم، سیرهی ضد رسولالله را پیاده و اجرا میکردند. مولوی میگوید:
رگرگ است این آب شیرین و آب شور / در خـــلایـــق مـیرود تـــا نـــفــخ صــور
همیشه یک رشته آب شوری که در جامعه است، یک رشتهی آب شیرین هست و آن رشته خیلی کم است و نگهبانانش به نحوی آن را باید حفظش کنند؛ چطور میشود بعد از رسولالله فقط هفت نفر بمانند، اگر خبر صحیح باشد، من نه متخصص هستم و نه مطالعهای در این زمینه کردهام. در جنگی که مالک بن نویره کشته شد، آنها گفتند مرتد شده است؛ یعنی مرتدی که حکمش اعدام است، وقتی هم اعدامش کردند از همان اول اموالش را میگیرند؛ عقود و ازدواج همه باطل است. این برای مالک بن نویره که از صحابی رسولالله و خیلی مورد توجه بود. یک عدهای میگفتند مرتد شده، یک عدهای گفتند مرتد نشده است. گفت من باید بعد از رسولالله به جانشین رسول خداوند خمس و زکاتم را بدهم بعد از طرف خلفا آمده بودند خمس و زکات و مالیاتش را مطالبه کنند نداد و گفتند مرتد شده و گفته به خلیفه اعتقاد ندارم و این مرتد است که داستانی مفصل دارد.
به همین جهت بود که ائمه ما روششان این بود برای اینکه از اخبار غلط جلوگیری کنند و وارد جماعت نشوند؛ آنوقت جمعیت خیلی زیاد بود و همه هم از امام دور بودند، مرکز اسلام بغداد و شام بود، در حالیکه در آن وسط و انتهای ایران مردم مسلمان بودند. اخبار و دروغ فراوان است مثال زدم یک دیگر در مورد نماز تراویح است، مستحباتی که بعد از نماز صبح میخوانند و میگوییم که به جماعت نباید خوانده شود، فرادا حتماً باید خوانده شود، اهل سنت میگویند مثل همهی نمازها که به جماعت بخوانند بهتر است، این را هم به جماعت میخوانند. عدهای که آمدند خدمت حضرت صادق(ع) و از ایشان پرسیدند آن مُبَلِغی که دین اسلام را توضیح میداد چه گفت؟ اینها گفتند ما شنیدهایم و میخواهیم از شما بشنویم گفتند که حالا بگویید او گفت که شنیدم از کی و آن از جعفر بن محمد یعنی حضرت صادق که من از پدرم محمدباقر و … آن از پدرش علی بن حسین و از علی شنیدم که فرمود خدا رحمت کند کسی که چراغهای مسجد را روشن نگه داشت یعنی کسی که قرار شد نماز تراویح را به جماعت بخواند درست شیعه برعکس این را میگوید (لعنت بر کسی به همین عبارت) درست ضد هم است. برای اینکه اخبار ضد بر شیعه مشتبه نشود و بتوانند بفهمند که کدام از امام رسیده و کدام از امام نرسیده به کسانی اجازهی روایت میدادند، بنابراین روایتی که از آنها بود ما قبول میکردیم روایت دیگری را قبول نمیکنیم.
فرض کنید خطی که جدا می شود از خط اصلی هرچه بگذرد این خط دورتر میشود الآن همین اختلافاتی که در صدر اسلام بود توسعه پیدا کرد و به اینجا رسید که امروز ما یکی را مستحق لعن میدانیم و یک عدهای از برادران سنی ما امیرالمؤمنین میگویند بین امیرالمؤمنین و ملعون خیلی فاصله است به این نحوه رسیده، برای اینکه اینطور نشود علی (ع) شمشیر را غلاف کرد و به فاطمه که خیلی مورد احترام حضرت و همهی مسلمین هم بود؛ فرمود اگر میخواهی این صدای اَشْهَد اَن محمد رسولالله تا ابد شنیده شود باید علی ساکت باشد؛ حضرت فاطمه عرض کرد یا علی هر چه خودت میدانی. این اختلافات امروز هم به جایی رسیده که در بعضی مواقع مسلمین در امنیت نیستند از چه کسی؟ از دست برادران مسلمان خودشان! و این رسم از چه زمانی بود؟ از زمان علی (ع) خوارجی ایجاد شدند که دیگران را کسانی را که ما تجلیل میکنیم و مقدس میدانیم آنها مستحق اعدام میدانستند؛ به همین طریق به وضع امروز رسید. انّاشاءالله ما بر این آتش جهانگیر که گرفته یک ذرهای هم نریزیم سعی کنیم آتش را تا حدی که میتوانیم خاموش کنیم. انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد.