هو
۱۲۱
بنیان مرصوص
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ
سوره: الصف آیه: ۴
در بیان اهمیت و توجه به این کلام الهی اخوان مکرم و برادران ارجمند ایمانی بارها و مکررا استماع نمودهاند که مولانا المعظم حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده (مجذوبعلیشاه) ارواحنا فداه چه بسیار این آیه شریفه را در بیاناتشان تکرار فرموده و بدان اهمیت میدهند اگر چه معظم له در بیشتر سخنان گهر بارشان اهمیت قرائت قرآن، تدبر و تفکر در آن را به مومنین گوشزد فرموده و در اکثر فرمایشاتشان بدان استناد میجویند همچون آیه شریفه «فالهمها فجورها و تقواها» از سوره مبارکه «الشّمس» اما در اینجا تعدادی از ترجمهها بر آیه ۴ از سوره مبارکه «الصّفّ» و همچنین تفسیر این آیه از تفسیر شریف و مستطاب «بیان السعاده فی مقامات العباده» و دیگر تفاسیر را جهت مزید اطلاع اخوان روحانی و ایمانی میآوریم:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ
سوره: الصف آیه: ۴
ترجمه کریم زمانی:
- البته خداوند دوست میدارد کسانی را که در راه او صف در صف کارزار میکنند، گویی که بنایی محکم و استوارند.
ترجمه فولادوند:
- در حقیقت، خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف، چنان که گویى بنایى ریخته شده از سُرباند، جهاد میکنند.
ترجمه مجتبوی:
- همانا خدا دوست مىدارد کسانى را که در راه او صفزده کارزار مىکنند که گویى بنائى به هم پیوسته و استوارند.
ترجمه بهرامپور:
- همانا خداوند کسانى را که در راه او صف در صف جهاد مىکنند چنانکه گویى بنایى آهنینند دوست میدارد.
تفسیر آیه شریفه از کتاب مستطاب و شریف «تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده» حضرت آقای حاج سلطانمحمد بیدختی گنابادی (سلطانعلیشاه) اعلی الله مقامه الشریف:
در تفسیر آیهی کَأَنَّهُم بُنیان مَرصُوص مرقوم فرمودهاند:
از امیر المؤمنین علیه السّلام آمده است که فرمود: «إِن اللّه یُحِب الَّذِین یُقاتِلُون فِی سَبِیلِه صَفًّا» آیا می دانید سبیل و راه خدا چیست؟ من راه خدا هستم که خداوند مرا منصوب نموده که بعد از رسولش از من پیروی نمایند.
در تفسیر آیهی وَ دِین الحَق مرقوم فرمودهاند:
راه به سوی خدا که سبب وصول به حق است، یا مسبّب از حق است که آن ولایت مطلقه است، بنابر اینکه طریق به سوی خدا با اینکه وصف علی علیه السّلام و ولایت او است.
در تفسیر آیهی هَل أَدُلُّکُم عَلی تِجارَةٍ تُنجِیکُم مِن عَذاب أَلِیم تُؤمِنُون بِاللّه وَ رَسُولِه.
مرقوم فرمودهاند: آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک نجات بخشد دلالت کنم آن تجارت اینکه است که به خدا و رسول او ایمان آرید.
مقصود ایمان خاصّ و بیعت ایمانی ولوی است.
در تفسیر آیهی یا أَیُّهَا الَّذِینّ آمَنُوا کُونُوا أَنصارَ اللّه مرقوم داشتهاند: ای کسانی که با بیعت خاصّ ولوی ایمان آوردهاید یاران خدا باشید.
چون لطیفهی انسانی فطری، لطیفهی ولوی که آن انسانیّت اختیاری است مظهر خدای تعالی و نصرت آن مظهر با علوم اخروی و اعمال صالح نصرت و یاری خدا میباشد، جانشین و خلیفهی خدا نیز مظهر خداست، نصرت و یاری او نصرت و یاری خداست، لذا مقصود از نصرت و یاری خدا یاری همان لطیفه و همان خلیفه است و آن را با نصرت و یاری خدا ادا نمود تا اشاره به این باشد که نصرت آن دو در حقیقت نصرت خداست.
تفسیر آیه از المیزان:
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» کلمه «صف» – بنا به گفته راغب- به معناى این است که چند چیز، مثلا چند نفر انسان و یا درخت، در خطى مستقیم قرار بگیرند. این کلمه در آیه شریفه و در همه جا مصدرى است که معناى اسم فاعل را مىدهد، و به همین جهت است که جمع بسته نمىشود. و اگر منصوب آمده براى این است که حال از ضمیر فاعل در جمله «یقاتلون» مىباشد. و معناى آیه این است که: خدا دوست مىدارد کسانى را که در راه او قتال مىکنند، در حالى که به صف ایستادهاند.
کلمه «بنیان» به معناى بناء، و کلمه «مرصوص» به معناى ساختمانى است که با رصاص (رصاص سفید قلع، و رصاص سیاه سرب است.) محکم کارى شده، به طورى که در مقابل عوامل انهدام، مقاوم باشد.
این آیه شریفه جنبه تعلیل را دارد- البته با دلالت التزامى- و توبیخ قبلى را تعلیل مىکند. به این بیان که وقتى خداى تعالى از مقاتلان آن کسانى را دوست مىدارد که چون کوه ایستادگى کنند، قهرا از مقاتلاتى که وعده پایدارى مىدهند، ولى پایدارى نمىکنند و پا به فرار مىگذارند، خشمگین خواهد بود.
تفسیر آیه از تفسیر نمونه:
((خداوند کسانى را دوست مى دارد که در راه او پیکار مى کنند همچون بنائى آهنین و سدى فولادین)) (ان الله یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص)).
بنابراین نفس پیکار مطرح نیست، آنچه مهم است اینکه پیکار ((فى سبیل الله)) باشد، و آنهم با اتحاد و انسجام کامل همانند سدى فولادین.
((صف)) در اصل معنى مصدرى دارد، و به معنى قرار دادن چیزى در خط صاف است، ولى در اینجا معنى اسم فاعل را دارد.
((مرصوص)) از ماده ((رصاص)) به معنى سرب است، و از آنجا کهگاه براى استحکام و یکپارچگى بناها سرب را آب مى کردند و در لابلاى قطعات آن مى ریختند به طورى که فوق العاده محکم و یکپارچه مى شد به هر بناى محکمى مرصوص اطلاق مى شود.
و در اینجا منظور این است که مجاهدان راه حق در برابر دشمن یک دل و یک جان و مستحکم و استوار بایستند، گوئى همه یک واحد بهم پیوستهاند که هیچ شکافى در میان آن نیست. لذا در تفسیر على بن ابراهیم مى خوانیم که در توضیح این آیه فرمود: یصطفون کالبنیان الذى لا یزول: ((مجاهدان راه خدا صف مى کشند همانند بنائى که هرگز ویران نمى گردد)).
در حدیثى آمده است که امیر مؤ منان على (علیه السلام) در میدان ((صفین)) هنگامى که مى خواست یاران خود را آماده پیکار کند فرمود:
((خداوند عز و جل شما را به این وظیفه راهنمائى کرده است… و فرموده ان الله یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص، بنابراین صفوف خود را همچون یک بناى آهنین محکم کنید، آنها که زره پوشند مقدم شوند، و آنها که بى زرهاند پشت سر آنان قرار گیرند، دندانها را محکم به هم بفشارید که… و در برابر نیزهها در پیچ و خم باشید که براى رد کردن نیزه دشمن مؤ ثرتر است، به انبوه دشمن خیره نگاه نکنید تا قلبتان قویتر و روحتان آرامتر باشد، سخن کمتر بگوئید که سستى را دور مى کند، و با وقار شما مناسبتر است، پرچمهاى خود را کج نکنید و آنها را از جا تکان ندهید، و جز به دست دلیران مسپارید))!
۱- ضرورت وحدت صفوف
از مهمترین عوامل پیروزى در برابر دشمنان انسجام و به هم پیوستگى صفوف در میدان نبرد است، نه تنها در نبردهاى نظامى که در نبرد سیاسى و اقتصادى نیز جز از طریق وحدت کارى ساخته نیست.
در حقیقت قرآن دشمنان را به سیلاب ویرانگرى تشبیه مى کند که تنها با سد فولادین آنها را مى توان مهار کرد، تعبیر به ((بنیان مرصوص)) جالبترین تعبیرى است که در این زمینه وجود دارد، در یک بنا یا سد عظیم هر کدام از اجزاء نقشى دارند، ولى این نقش در صورتى مؤثر مى شود که هیچگونه فاصله و شکاف در میان آنها نباشد، و چنان متحد گردند که گوئى یک واحد بیش نیستند، همگى تبدیل به یک دست و یک مشت عظیم و محکم شوند که فرق دشمن را درهم مى کوبد و متلاشى مى کند!
افسوس که این تعلیم بزرگ اسلام امروز فراموش شده، و جامعه بزرگ اسلامى نه تنها شکل ((بنیان مرصوص)) ندارد، بلکه به صفوف پراکنده اى تبدیل گشته که در مقابل هم ایستادهاند، و هر کدام هوائى در سر، و هوسى در دل دارند.
باید توجه داشت که وحدت صفوف با گفتار و شعار به دست نمى آید، نیاز به ((وحدت هدف)) و ((وحدت عقیده)) دارد، و این چیزى است که بدون خلوص نیت و معرفت واقعى و تربیت صحیح اسلامى و احیاى فرهنگ قرآن ممکن نیست.
اگر خدا مجاهدینى را دوست دارد که همچون بنیان مرصوصند، پس این جمعیتهاى پراکنده را دشمن مى دارد، و هم اکنون آثار خشم خدا و غضب الهى را در اینجامعه چند صدملیونى، با چشم خود مى بینیم که یک نمونه آن تسلط گروه کوچک صهیونیستها بر سرزمینهاى اسلامى است، خدایا! به ما آگاهى و بیدارى و آشنائى به قرآن و تعلیمات حیاتبخش آن مرحمت فرما.
۲- گفتار بى عمل
زبان ترجمان دل است، و اگر راه این دو از یکدیگر جدا شود نشانه نفاق است، و مى دانیم یک انسان منافق از سلامت فکر و روح برخوردار نیست.
از بدترین بلاهائى که ممکن است بر یک جامعه مسلط شود بلاى سلب اطمینان است، و عامل اصلى آن جدائى گفتار از کردار است، مردمى که مى گویند و عمل نمى کنند هرگز نمى توانند به یکدیگر اعتماد کنند و در برابر مشکلات هماهنگ باشند، هرگز برادرى و صمیمیت در میان آنها حاکم نخواهد شد، هرگز ارزش و قیمتى نخواهند داشت، و هیچ دشمنى از آنها حساب نمى برد.
هنگامى که غارتگران لشکر شام مرزهاى عراق را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند و خبر به گوش على (علیه السلام) رسید سخت ناراحت شد، خطبه اى خواند و چنین فرمود: ایها الناس المجتمعة ابدانهم المختلفة اهواؤ هم، کلامکم یوهى الصم الصلاب، و فعلکم یطمع فیکم الاعداء، تقولون فى المجالس کیت و کیت، فاذا جاء القتال قلتم حیدى حیاد!:
على (علیه السلام) در این گفتار که از سوز دل مبارکش حکایت مى کند به مردم عراق مى گوید: ((اى مردمى که بدنهایتان جمع و دلها و افکارتان پراکنده است، سخنان داغ شما سنگهاى سخت را درهم مى شکند، ولى اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع وا مى دارد، در مجالس و محافل چنین و چنان مى گوئید و اما به هنگام پیکار فریاد مى زنید که اى جنگ از ما دور شو)).
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: یعنى بالعلماء من صدق فعله قوله، و من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم: ((عالم کسى است که عملش، گفتارش را تصدیق کند، و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست)).
یکى از شعراى معاصر سرنوشت ملتهائى را که اهل سخنند و نه اهل عمل، و به همین دلیل همیشه اسیر چنگال دشمنانند در داستان زیبائى که از زبان بلبل و باز شکارى مطرح کرده مجسم ساخته است:
دوش مى گفـــت بلبـــــلى با بــــاز
کز چه حـال تو خوشتر است از من!
تو که زشتى و بد عبــــوس و مهیب
تو که لالى و گنـــــگ و بسته دهن!
مست و آزاد روى دســـت شـــهان
با دوصــــد ناز مى کنــــى مسکن!
من بدین ناطــــــقى و خوشخوانى
با خوش انــــــــدامى و ظریفى تن
قفسم مسکن است و روزم شب
بهرهام غصه اســت و رنج و محن!
باز گــــفتا که راســــت مى گوئى
لیک سّـــرش بود بســى روشن:
داءب تو گفتــــــن اسـت و ناکردن
خوى مـــن کردن است و ناگفتن!
تفسیر مجمع البیان:
به یقین خدا کسانى را دوست مىدارد که در راه او [آماده و] صفزده – به گونهاى که گویى بنیانى ریخته شده از سُرب هستند – به [تلاش و جهاد] مىپردازند.
صف: به معناى مصدرى آمده که منظور ردیف ساختن و قرار دادن چیزى در یک خط صاف و بىانحراف است.
رصّ: این واژه به مفهوم محکم ساختن «بنا» آمده است، چرا که وقتى گفته مىشود: «رصصت البناء» به معناى بنا را محکم ساختم آمده است. واژه «مرصوص» نیز از «رصاص» بهمفهوم «سُرب» آمده، و منظور این است که: آن را به گونهاى بنیاد ریختم که گویا از سرب ریخته شده است.
پیکارگران راستین و استوار
در چهارمین آیه مورد بحث در اشاره به وصف جهادگران راستین و پاکباخته و استوار مىفرماید:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ
بىگمان خدا کسانى را که در راه او صف زده و منظم و مرتب و آماده، بسان بنیانى استوار و سدى آهنین و فولادین پیکار مىکنند، دوست مىدارد.
در مورد «کانهم بنیان مرصوص» دو نظر آمده است:
۱- به باور پارهاى منظور این است که خدا جهادگرانى را دوست مىدارد که بسان سُرب ریخته شده و تزلزلناپذیر در راه خدا پیکار مىکنند و با دشمن تجاوزکار روبهرو مىگردند.
۲- امّا به باور برخى دیگر منظور این است که: خدا جهادگرانى را دوست مىدارد که در راه او بسان دیوارى استوار و تزلزل ناپذیر با اتحاد و یکپارچگى و پیوندى گسست ناپذیر با دشمن مىجنگند و در راه خدا پایدارى مىورزند.
به هر حال منظور از آیه شریفه دو نکته است:
نخست این نکته که خدا کسانى را دوست مىدارد که در میدان جهاد ثابتقدم و تزلزلناپذیر و استوار باشند، درست بسان دیوارى محکم و سدى پولادین.
نکته دوم این است که منظور از مهر و محبت خدا به اینان، آن است که پاداش پرشکوهى را در این سرا و سراى آخرت به آنان ارزانى مىدارد.
خاکراه فقراء نعمت اللهی سلطانعلیشاهی
مهرداد مصوری
اسفند ۹۲