Search
Close this search box.

سلسله‌های عرفانی آفریقا در گفت‌و‌گو با علی‌محمد صابری: آفریقا در میانه تشیع و تصوف

سلسله‌های عرفانی آفریقا در گفت‌و‌گو با علی‌محمد صابری  آفریقا در میانه تشیع و تصوفروزنامه فرهیختگان: عرفان و تصوف اسلامی یکی از زمینه‌هایی است که نه‌تنها در مرزهای ایران به عنوان میعادگاه و خاستگاه آن نمانده بلکه به سایر کشورهای مسلمان‌نشین به‌خصوص در آفریقا راه پیدا کرده است. علی‌محمد صابری یکی از دلبستگان عرفان و تصوف است که تاکنون در این مسیر کتاب‌های زیادی را به رشته تحریر درآورده. صابری در سال جاری ضمن سفر به آفریقا مطالعات و تحقیقات تازه‌ای روی سلسله‌های عرفانی حاضر در کشورهای آفریقایی به‌خصوص الجزایر انجام داده است. این استادیار دانشگاه فرهنگیان در گفت‌و‌گو با فرهیختگان درباره این سلسله‌ها، نوع نگاه و خاستگاه آنها و نتایج این سفر صحبت کرده است.

اجازه دهید به عنوان سوال اول نگاهی به نتایج و گزارش سفر شما به آفریقا داشته باشیم. زمینه‌های انجام این سفر چه بود و شما در ضمن آن به چه نتایجی درباره سلسله‌های عرفانی در آفریقا دست یافتید؟
بنده در اوایل دی ماه امسال سفری تحقیقاتی به آفریقا و کشور الجزایر داشتم تا در کنفرانس جهانی «تصوف و عرفان اسلامی» تحت‌عنوان «ولایت» شرکت کنم. ضمن مقاله‌ای که در همایش ارائه دادم و با توجه به تحقیقاتی هم که در کنار آن داشتم موضوع عمده‌ای نظرم را جلب کرد، که آن گسترش عرفان و تصوف اسلامی در شرق، شمال و غرب آفریقا بود. کل مردم این مناطق توسط عارفان و صوفیان مسلمانی که عقاید اسلام را با عمل خود و آداب باطنی و شعائر دینی آموزش می‌دهند، تعلیم دیده‌اند و در کنار زندگی دنیوی به دنبال برکت معنوی و روحانی خود هستند. در آفریقا طریقه‌هایی وجود دارد که پیشگامان مسلم اسلام یا عاملان فرهنگی هستند که اصطلاحا به آن میراث مکتوب می‌گویند، اسرار آنها پنهان است و به صورت مستقیم انتقال پیدا می‌کند. به دلیل حضور فرهیختگانی که تاثیر چشمگیری بر جامعه مسلمان آفریقا دارند، می‌بینیم عرفان اسلامی در شمال و شرق آفریقا به سرعت گسترش پیدا می‌کند. اسلام از قرن هفتم هجری وارد مغرب شده و به سرعت انتشار پیدا کرده است. ما می‌بینیم که مشایخ عرفا و صوفیه از قرن نهم و با به وجود آمدن سلسله‌هایی در آن سرزمین نقش یافته‌اند. آنها دارای ذکر قلبی و آداب باطنی بودند و در تکیه‌ها و رباط‌هایی، ‌خود مجالس ذکر می‌گرفتند و این مساله باعث می‌شود اسلام به سرعت گسترش پیدا کند.
به نظر می‌رسد این سلسله‌ها دارای رهبرانی نیز باشند. ویژگی این رهبران چگونه است و به‌طور کلی چه دیدگاهی درباره این سلسله‌ها می‌توان مطرح کرد؟
رهبران معنوی سلسله‌های تصوف و عرفان چند مشخصه دارند. اول اینکه در طریقت دنبال نص صریح هستند؛ یعنی معتقدند به واسطه نص توسط اهل‌بیت(ع) پیامبر که در واقع امامان معصوم باشند ذکر قلبی را گرفته‌اند و این‌گونه است که این سلسله‌ها به پیامبر اسلام می‌رسد. نکته دیگر اینکه آنها فارغ از امر شریعت در آداب سلوکی به دنبال راسخین هستند. راسخین یعنی کسانی که حامل علم تاویل قرآن، بندگان برگزیده خداوند، وارثان علم کتاب پیامبر و عالمان دارای حکمت الهی هستند، آنها در واقع به دنبال حکمتی می‌گردند که گمشده مومن است و من پس از تحقیقاتی که انجام دادم دیدم مثلا سلسله تیجانیه که در تونس و الجزایر گسترش زیادی داشته، در طریقت کاملا شیعه هستند. آنها مسلمان را کسی می‌دانند که به سنت پیامبر یعنی حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» عمل کند و معیار مهمی در امام‌شناسی داشته باشد. از سویی به دنبال ولی زنده خدا و اولیای الهی بگردد تا بتواند به وسیله آنها تربیت و تزکیه نفس شود. حتی مسلمان را به این‌گونه معنا می‌کردند و در تعریف شیعه می‌گفتند مصداق حدیث پیامبر که می‌فرماید من دو چیز گرانبها در میان شما نهادم، قرآن و اهل بیتم است. اهل بیت پیامبر همان 12 امام معصوم و آل‌مطهر پیامبر و اولیای الهی هستند.
مشهورترین این سلسله‌ها چه طریقتی دارند؟
مشهورترین این سلسله‌ها در شمال‌غرب آفریقا، تیجانیه است که شیخ احمد محمد تیجانی آن را رهبری می‌کرده است. آنها اظهار می‌کنند از کسانی هستند که از ائمه معصوم و اهل بیت پیامبر ذکر قلبی دارند. سلسله تیجانیه یکی از قدرتمند‌ترین سلسله‌های مسلمان در شمال آفریقاست که از مخالفان فرانسه بود و توانست الجزایر را نیز از استعمار این کشور نجات دهد. تیجانیه معتقد است در طریقت باید به دنبال نص باشید.
آیا در این سفر به سلسله‌های دیگری نیز پرداخته‌اید و به‌طور کلی در کشورهای دیگر آفریقایی چنین سلسله‌هایی وجود دارند؟
برای مثال در غرب آفریقا سلسله نقشبندیه بود که بیشتر از سودان وارد شده است که از ایران وارد آفریقا شد. اینها اصلاح‌طلبانی بودند که معتقد هستند انسان برای اصلاح جامعه باید از خود آغاز کند. این سلسله بیشتر تحت‌رهبری سیدی بابا – رهبر سیاهان آفریقا در نیجریه، تونس، موریتانی و…- بود که نیازهای معنوی فرد را تامین می‌کرد و طریقه‌ای اهل ذکر و عرفان و سما بود. در مصر نیز رفاییه یکی از طریقه‌های عرفانی با آدابی سخت است که تحت رهبری سیداحمد رفایی تاسیس شد. این طریقه ریاضت‌ها و روزه‌های سختی دارند و در سواحل زنگبار گسترش پیدا کرد. شاذلیه نیز یکی از طریقه‌های عرفانی است که بیشتر در جزایر کومور بودند.
عامل اصلی تشیع مسلمانان آفریقا چه بوده است؟
تصوف و عرفان عامل تشیع مسلمانان آفریقاست. در واقع شیعه شدن مسلمانان آفریقا به دست عرفا و صوفیه اسلامی بوده است. در حالی که بیشتر تبلیغات در آفریقا با اهل سنت است و شما می‌بینید وهابیون و القاعده چه اندازه در آفریقا سرمایه‌گذاری کرده‌اند و چگونه تکفیر می‌کنند اما تعالیم عرفان و تصوف اسلامی باعث شده امر ولایت و امامت همیشه زنده و جاری باشد. البته در فقه ممکن است به یکی از فقها و مفتی‌های اهل سنت رجوع کنند ولی در عرفان همیشه به دنبال اولیای الهی بوده‌اند و به آنها ارادت می‌ورزیدند.
آیا در ایران نیز کتاب‌هایی مربوط به این سلسله‌ها که معمولا نوشته رهبران آنها است منتشر شده است؟
فردی چون سیدمحمد تیجانی‌سمانی که اهل تونس است چند سال پیش با سفر به ایران در قم هم حضور پیدا کرد و یکی از مسلمانان سنی بود که شیعه شد. او دکترای فلسفه دارد و استاد دانشگاه سوربن است. وی یک سنی حنفی بود ولی از طریق همین سلسله تیجانیه در فقه هم گرایش به شیعه پیدا کرد و کتاب‌هایی چون «از اهل فکر بپرسید»، «با صالحان و راستگویان شیعه باشید»، «چگونه شیعه شدم» یا «راه‌یافته» – که به این دو عنوان در ایران ترجمه شده است -، «اهل سنت واقعی»، «اهل بیت کلید حل همه مشکل‌ها» از نوشته‌های وی است. او در کتاب‌های خود نشان می‌دهد اصلاح‌گران جامعه اسلامی عارفان مسلمان هستند و تبلیغات عظیم وهابیون و نیروهای القاعده نتوانسته هیچ تاثیری بگذارد. ما می‌بینیم همانگونه که عارفان و صوفیان مسلمان در آفریقا کاخ الحمرا را در مغرب ساختند و یکی از سلسله‌های بزرگ عرفانی یعنی تیجانیه را در مغرب به وجود آوردند در مقابل وهابیت و سلفی‌ها نیز ایستادگی کردند.
به‌طور کلی نتایج سفر خود به آفریقا و تحقیق درباره این سلسله‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که اینها آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» را با معنای شیعه‌بودن خالص ترجمه کرده‌اند و ترجمان آن را نیز با حدیثی از پیامبر که فرمود: «ای علی اگر من برای تنزیل قرآن با این قوم جنگیدم تو برای تاویل قرآن با این قوم می‌جنگی چرا که تاویل قرآن در دست تو است و تو را نمی‌شناسند و تنزیل آن در دست من بود. ای علی تو همان‌گونه که باب علم من هستی ولی هر مومنی پس از من خواهی بود. ای کسانی که می‌خواهید به دین آبا و اجداد خود برگردید آیا اسلام مرده است؟ اسلام توسط ولایت انسان کامل که ظهور عرفانی آن در علی (ع) است بعد از رحلت من ظهور می‌کند و شما باید در اصول دین خود و طریقت و سلوک الی‌الله به او اقتدا و با او بیعت ایمانی کنید.» بزرگان دین معتقدند این بیعت ایمانی که در قرآن هم آمده هنوز مسخ نشده و همیشه است و ما باید به دنبال اولیای الهی بگردیم.

طریقه شاذلیه در قاره سیاه
شاذلیه از فرق صوفیه و پیروان ابوالحسن علی بن عبدالله شاذلی المغربی (656-591 هـ. ق) هستند. نسب شاذلی با 17 واسطه به امام حسن مجتبی(ع) برمی‌گردد. شاذلی از صوفیان معروف شمال آفریقا به شمار می‌رفت. او در غماره از بلاد آفریقیه تولد یافت. برخی گفته‌اند زادگاه شاذلی در شاذله، نزدیک جبل زعفران در تونس بود و به همین جهت او را شاذلی گفته‌اند. او ابتدا در شاذله ساکن و به دنبال کیمیا بود، سپس مسافرتی را به شرق آغاز کرد. بعد از به جاآوردن حج، به عراق رفته و نزد فقهای آنجا بر معلومات فقهی خود افزود. پس از بازگشت به وطن در مغرب از شاگردان عبدالسلام بن مشیش شد و مدتی هم در جبل زعفران به خلوت و مراقبه روی آورد و سرانجام در اسکندریه مصر ساکن شده و تشکیل خانواده داد. عاقبت نیز در مسیر پنجمین حج خویش در صحرای عیذاب درگذشت و در نزدیکی همان وادی در حمیتره (صعید مصر) به خاک سپرده شد و مقبره‌اش زیارتگاه اهل تصوف است. بعد از شاذلی، ابوالعباس مرسی و سپس ابن‌عطاءالله اسکندرانی بر جای او نشستند. وفائیه، عروسیه، جذولیه و هفونیه برخی از انشعابات شاذلیه محسوب می‌شوند. شاذلی بر انجام تکالیف شرعی در چارچوب کتاب و سنت تاکید فراوان داشت و اباحه‌گری برخی از صوفیان را نیرنگ شیطان و هرگونه انحراف از کتاب و سنت را دنبال‌روی شیطان می‌دانست و بر حضور در نماز جماعت تاکید می‌ورزید. او با این استدلال که خداوند تنها به کتاب و سنت مصونیت از خطا و اشتباه عطا کرده و نه چیز دیگر، هرگونه کشف و شهودی را که مخالف کتاب و سنت باشد، رد می‌کرد و عمل به مکاشفات را تنها پس از عرضه آنها بر کتاب و سنت جایز می‌دانست. شاذلی با رهبانیت و اینکه سالک بخواهد در سیر و سلوک آنچه را خداوند برای او حلال کرده بر خودش حرام کند، مخالفت می‌ورزید. او با آراسته‌ترین ظاهر برای نماز حاضر می‌شد و همیشه لباس‌های نیکو می‌پوشید. شخصا به باغداری و کشاورزی می‌پرداخت و از بیکاری و تکدی‌گری نهی می‌کرد و گفته شده در نبرد با صلیبیان نیز شرکت داشته است. او کتابی ننوشت و می‌گفت: «شاگردان من، کتاب‌های من هستند.»
شاذلی طریقه‌ای بنیان نهاد که آرای ابن‌عربی در آن تاثیری نگذاشته و با علم فلسفه نیامیخته است. تاثیر این طریقه از اندلس تا جنوب شرقی آسیا و غرب آفریقا تا ترکیه و بلاد عربی مشهود است. او بیشتر از مکتب ابوحامد غزالی تاثیر پذیرفته است. شاذلی کتاب احیای علوم دین غزالی را تدریس می‌کرد و شاگردانش را برای عمل به محتویات آن تشویق می‌کرد. خانقاه و سماع در طریقه او جایی ندارد و در مساله جبر و اختیار، چون امامیه قائل به امر بین‌الامرین است. آنچه طریقه شاذلی بر آن استوار شده از این قرار است: اخلاص، توبه (که با آن حرکت به سوی خداوند آغاز می‌شود)، نیت (هر عملی که انسان انجام می‌دهد باید با نیت همراه بوده و خالصانه باشد)، حرکت به سوی خداوند (اینکه از کتاب و سنت تبعیت کند)، خلوت (اینکه انسان با پروردگار خود مدتی، هرچند کوتاه، خلوت کند)، جهاد با دشمنان، نفس (اهتمام ویژه به تربیت نفس)، دنیا (دل نبستن به دنیا)، عبودیت (بندگی برای خداوند)، طاعات (اینکه عبادات ترک نشود)، علم‌الیقین (شناخت خداوند از روی یقین)، ذکر (ذکر خداوند که اشکال مختلف دارد، ازجمله ذکر با قلب و زبان)، ورع (اینکه تنها با اتکا بر خداوند از روی شناخت و بصیرت کامل برای خداوند کار کند)، زهد (خالی کردن قلب از غیرخداوند)، توکل (روی گرداندن قلب از همه جز خداوند)، رضا (از خداوند راضی بودن) و محبت (محبت الهی مانع از دوست داشتن دیگران نشود).