هفت تن از وکلای زندانی در زندانهای اوین و رجایی شهر با ارسال نامه سرگشاده به کانونهای وکلای سراسر کشور نسبت به موضع منفعلانهٔ این نهاد مدنی اعتراض کرده و آنرا مورد انتقاد کردند.
به گزارش مجذوبان نور؛ هفت تن از وکلای زندانی در زندانهای اوین و رجایی شهر به نامهای عبدالفتاح سلطانی، محمد سیفزاده، فرشید یداللهی، امیر اسلامی، مصطفی دانشجو، افشین کرمپور، امید بهروزی با نوشتن نامهٔ سرگشاده به روسای کانونهای وکلای سراسر کشور با انتقاد از موضع منفعالانه و تحت نفود مراکز امنیتی، خواستار عمل به تعهدات و حفظ شان این نهاد مدنی شدند.
این افراد در نامهٔ مذکور با تذکر این نکته که وظیفهٔ وکالت تنها به حل و فصل دعاوی منحصر نمیشود بلکه احقاق حقوق مظلومین و ستم دیدگان جامعه در برابر اربابان قدرت و حاکمان ظالم نیز از وظایف وکیل است، بیان کردند که بازداشت و حبس وکلایی همچون ناصر زرافشان، نسرین ستوده، محمد سیفزاده، عبدالفتاح سلطانی، قاسم شعله سعدی، محمدعلی دادخواه، فرشید یداللهی فارسی، امیر اسلامی بورکی، مصطفی دانشجو، امید بهروزی، افشین کرمپور و خیل بسیاری از فعالان عرصه حقوقی کشور در سالهای اخیر نتیجهٔ عدم پایبندی این کانون در حمایت از اعضای خود است.
این وکلای زندانی با ذکر اینکه: «بر اساس آیین نامه استقلال کانون وکلا ریاست کانون وکلا، هم شأن دادستان کل کشور است. مسلم است وقتی این هم ترازی به زیردستی تبدیل شود، شأن وکلا هم در برابر قضاوت و ضابطین قضایی تا بدانجا سقوط و نزول میکند که اگر مطیع و تملق گو نباشند بایستی به بند و زندان تن دهند و طعم تلخ محرومیت از حرفه وکالت را بچشند»، تعامل معقول با عدلیه را به معنی تبعیت خفتبار از آن قوه نداسته و از رد صلاحیت گسترده نامزدهای هیئت مدیره با اعمال نظر و نفوذ دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و همچنین موضع انفعالی و خود سانسوری روسا و هیئت مدیرههای کانونهای وکلا انتقاد کردند.
این هفت وکیل زندانی در نهایت با تاسف از عدم حمایت هم صنفان خود نوشتند: «خود را شکستهایم و خودستایی در قامت اندیشه ما نیست اما از بیکسی و فراق یاران یکدل نوشتیم چه زیبا بود اگر همراهان و همسنگرانمان این نامه را مینوشتند!!»
متن این نامه که در اختیار سایت مجذوبان نور «پایگاه خبری دراویش گنابادی» قرار گرفته است به این شرح است:
«بنام دادگر دادآفرین»
ریاست محترم اتحادیه سراسری کانون های وکلای دادگستری
و روسای محترم کانون های وکلای استان های کشور؛
با سلام؛
این رنجنامه عرض حال وکلای اسیریست، برای دوستانی که در راه دفاع از حقوق ملت با آنان هم پیمانیم و قرارمان این بود که اگر در سرزمین مان نتوانیم حکومت قانون را حاکمیت بخشیم حداقل تابع بی قانونی حکومت، و ساغر شراب جور آنان نباشیم. عزیزانی که قرار بود با هم باشیم تا اگر نتوانیم تکیه گاه ملت برای رسیدن به عدالت باشیم حداقل به قدر ذره ای، در عمل، مانع بی عدالتی شویم.
دوستان و عزیزان
یکبار دیگر نگاهی به سوگند یاد شده در آغاز راه وکالت بیاندازیم و آن را با صدای رسا بخوانیم، وجدانمان را به شهادت بگیریم و در محکمه ای پنهان در جان خویش ببینیم آیا به تعهدات و اصول مندرج در آن قسمنامه عملاً متعهد بوده ایم؟ و کانون های وکلا آیا جایگاهی بایسته همسو با منظور موسسین و اهداف بزرگ مردانی چون مصدق و نائینی داشته است؟ خویش را نفریبیم، خود را به نقد کشیده، منصفانه قضاوت کنیم و ببینیم دیروز چه کاشتهایم که حاصل امروزمان عقب نشینی در برابر تحکم مراکز قدرت و به چالش کشیدن استقلال و منزلتمان است ؟!
عالیجنابان
اگر عملکرد و موضعگیری ها بر راه صواب و منطبق با رسالت کانون ها بوده است چرا در زندان های این کشور جمعی از وکلا را به اسارت گرفته اند . زندانی شدن ناصر زرافشان، نسرین ستوده، محمد سیف زاده، عبدالفتاح سلطانی، قاسم شعله سعدی، محمدعلی دادخواه، فرشید یداللهی فارسی، امیر اسلامی بورکی، مصطفی دانشجو، امید بهروزی، افشین کرمپور و خیل بسیاری از فعالان عرصه حقوقی کشور در سال های اخیر نتیجه عدم پایبندی کانون های وکلا در حمایت از اعضای خود و کوتاه آمدن در برابر حکومت و به فراموشی سپردن جایگاه قانونیشان نبوده است ؟!
آنروز که نسرین ستوده را با دستبند به ساختمان کانون وکلا اعزام کرده و به محاکمه کشیدند ، کانون وکلا با سکوت خویش، تحقیر و استخفاف وکیل را پذیرا شد و نتیجه منطقی این ضعف و سکوت، صدور حکم تبعید عبدالفتاح سلطانی به زندان برازجان و امروز هم صدور حکم تبعید فرشید یداللهی به زندان گوهردشت در روز وکیل !!! است .
آیا اگر وکیلی در راه دفاع از موکل مظلوم خود در مقابل صاحبان قدرت کرنش نشان نداد و متحمل زندان و اسارت و تبعید شد باید او را رها ساخت ؟!
قطعاً اذعان دارید که رسالت کانون های وکلا برای دفاع از حقوق وکلای تحت پوشش خود تنها در اخذ مالیات و حق عضویت های سالانه خلاصه نمی شود، بلکه کانون های وکلا موظفند از استقلال و حیثیت وکیل در برابر قانون گریزی متعدیان و متعرضان به جان و مال و ناموس مردم حمایت کنند زیرا وکالت منحصر به حل و فصل دعاوی نیست و اساساً برای احقاق حقوق مظلومین و ستم دیدگان جامعه در برابر اربابان قدرت و حاکمان ظالم است.
بزرگواران،
گویا تعامل معقول با عدلیه، با تبعیت خفتبار از آنان اشتباه گرفته شده است. رد صلاحیت گسترده نامزدهای هیئت مدیره با اعمال نظر و نفوذ دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی، روسا و هیئت مدیره های کانون ها را در موضعی انفعالی قرار داده، به خود سانسوری وا داشته و از اظهار نظر و اعلام موضع به هراس انداخته است.
بر اساس آیین نامه استقلال کانون وکلا ریاست کانون وکلا، هم شأن دادستان کل کشور است. مسلم است وقتی این هم ترازی به زیردستی تبدیل شود، شأن وکلا هم در برابر قضاوت و ضابطین قضایی تا بدانجا سقوط و نزول می کند که اگر مطیع و تملق گو نباشند بایستی به بند و زندان تن دهند و طعم تلخ محرومیت از حرفه وکالت را بچشند. به راستی توقعات جامعه از کانون های وکلا به عنوان یک تشکل مدنی چیست؟ آیا اینگونه نیست که وظیفهی این قشر از فرهیختگان جامعه، هشدار در تصویب قوانین مغایر حقوق و آزادی های اساسی ملت و موضعگیری پیرامون نقض قوانین توسط حکومت هاست؟ در این دو حوزه آیا کانون های وکلا کارنامهای درخشان و یا حداقل پرونده قابل قبولی برای ارائه به مردم دارند؟
عالیجنابان،
به دیده انصاف بنگرید اگر کلام حق را گزافه نمی پندارید، حقیقت آن است که دو راه بیشتر پیش رو ندارید؛ یا پرچم سفید راه که نماد تسلیم در برابر عدالت ستیزان و زورگویان است بر بام کانون وکلا آویزان کنید تا همگان تکلیف خود را بدانند و از آن نهاد مدنی امید ببرند یا حداقل پرچم سیاهی را بر سر در کانون وکلا به اهتزاز درآورید تا بدینوسیله همدلی خود را در نابودی حیثیت و استقلال وکالت نشان داده و سوگوای خویش را در عزای مرگ عدالت در کشور نشان دهید. اگر ادامه دهندگان راه مصدق، گاندی و ماندلا نیستیم و این افتخار را نداریم که شجاعت مقابله با ستم را داشته باشیم همراهی با بیدادگران را هم پذیرا نباشیم.
خود را شکسته ایم و خودستایی در قامت اندیشه ما نیست اما از بی کسی و فراق یاران یکدل نوشتیم. چه زیبا بود اگر همراهان و همسنگرانمان این نامه را می نوشتند !!
عبدالفتاح سلطانی
محمد سیفزاده
فرشید یداللهی
امیر اسلامی
مصطفی دانشجو
افشین کرمپور
امید بهروزی