بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
دیر است ولی چون تصمیم گرفته شده بود آمدم. برای اینکه به همه سلامی کنم. اولا از همهٔ فقرا کمال تشکر و تقدیر را دارم. الحمدلله آثار همبستگی که از مهمترین تعلیمات درویشی است من به چشم دیدم و تکامل این روحیه را دیدم. الحمدلله همهٔ فقرا از حال هم خبر دارند. همانطوری که گفتم اگر یک فقیری در کوار، شیراز یا در هر جایی دیگر ناراحت باشد، ناراحتی بر همه اثر میکند. خداوند به این ناراحتی اجر میدهد، راحتی را هم اجر میدهد. هم راحتْ میدهد و هم اجر.
از همهٔ آقایان، خانمها و فقرا تشکر میکنم و خوشحالم. این [حرکت] تبریکی است به من میگویند که انشالله رفتار تو خلاف درویشی نبوده، موافق درویشی بوده که ما پیروی کردیم.
متاسفانه در این دوران، [به مصداق] شعر مشهور: ما ز یاران چشم یاری داشتیم، ما از پیروان علی و تشیع که خودشان را به دامان ایشان میبندند و میبندیم، دوستی میخواستیم. ما دوستدار علی هستیم خاک پای او هستیم ولی انحصار نمیکنیم که فقط ماییم دیگران هم اگر علی قبول کند، هستند. از آنهای دیگر هم همین چشم [یاری] را داشتیم ولی متاسفانه آن عنادهایی که از دشمنان سخت توقع نداشتیم، از اینها دیدیم. بیشترِ اینها در اثر جهل بود، جهل به تمام معنی، جهل ساده و جهل مرکب. ما توصیه کرده بودیم که با عَلَم صلحخواهی که داریم و به مناسبت آیهٔ وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا ما میخواستیم که همه در سلامت زندگی کنند، خودشان فکر کنند و راه حق را پیدا کنند و [به این راه] بیایند، ولی عدهای با ما مخالف بودند یعنی عقیدهشان مخالف بود، جاهل بودند، ما سعی کردیم که این جهل را مرتفع کنیم، اما جهل مفصلی بود، جهلی بود در تمام موارد به اصول و فروع و وجود جسمانی. یک مقداری توانستیم آن را مرتفع کنیم.
آن افرادی که (نه مجموعه سازمانی) آن افرادی که خود علاقهمند بودند به اینکه این جهلها برطرف بشود و محیط صلح شود، منتها با تاخیر زیاد قدم به قدم جلو میآمدند، خیلی کم. البته همهٔ اینهایی که در این قضیه گناهگار هم بودند بالاخره بشر بودند، خودشان خانواده، زن، بچه و کار داشتند. کمکم فهمیدند چه ستم و ظلمی میکنند. به هر اندازه که اینْ فهمشان زیادتر بشود موفقیت ماست. و خداوند به ما اجر میدهد.
ما چه میخواستیم؟ ما میخواهیم فعلا که چند نفر از نزدیکان و دوستان ما که به قول لَحْمَکَ لَحْمِی [۱] با ما بودند، اینها بیمارند بنا به امر الهی باید درمان بشوند. حتی در جنگها اگر مجروح یا بیماری از هر طرف بود، باید او را درمان کنند، نه اینکه بیمار را رها کنند، این بدترین نوع قتل است که بیماری را که میدانیم، بیماریاش منجر به نابودی میشود درمان نکنیم. اینها جرایم خودشان را فهمیدهاند و انشاالله قول دادهاند که جبران کنند.
ما به هر جهت به هدفمان رسیدیم، خداوند از آن روح خودش که در ما، در انسان دمیده همان روحش را دستور بدهد که راه صحیح را به همهٔ ما انسانها نشان بدهد. دشمنان سرسخت و نادان را، هم از نادانی در آورد و هم از سرسختی، تعصب و قشریگری. ما همیشه گفتیم در دوستی همچون آب زلالیم و در دفاع سنگ خاراییم. ما با کسی دشمنی نداریم و از خودمان دفاع میکنیم. ما زلالی خودمان را حفظ میکنیم، همهٔ نازلالی را در خودمان حل میکنیم و نابود میکنیم، به این طریق.
انشاالله خداوند به همهٔ شما توفیق بدهد.
پینوشت:
[۱]) لحمک لحمی بودن. [ل َ م ُ ک َ ل َ دَ] (مص مرکب) (… با کسی) اقتباس از حدیث شریف خطاب به امیرالمومنین علی (ع) «لحمک لحمی و دمک دمی…؛ گوشت تو گوشت من و خون تو خون من است». به معنی سخت یگانه و دوست بودن. دوست جانی بودن:
لحمک لحمی نبیش گفت واندر صدق آن
قل تعالوا ندع ُ از حق منزل اندر شأن اوست. (لغت نامه دهخدا).