محمود دولت آبادی در مراسم اختتامیه دهمین دوره جایزه ادبی رمان متفاوت سال (واو) که پنجشنبه (۲۲ اسفند ماه) در کافه مارکوف باغ موزه زندان قصر برگزار شد، ابتدا به نفس حضورش در اینگونه مراسمها اشاره کرد و گفت: این نوع مراسم زیاد برگزار میشود و انتظار میرود که من هم در محضر باشم، اما در یکی دو ماه گذشته به شدت خسته و آزرده شدهام ولی مثل همیشه تحمل کردهام و باز هم تحمل میکنم.
به گزارش ایسنا، دولت آبادی سپس با بیان اینکه امور کلانی که ساخته و آرایش داده میشود، در اندازه آدم تنهایی مثل او نیست از اخبار اغراقآمیز برخی از رسانهها در مورد انتشار یکی از کتابهایش انتقاد کرد و گفت: اینکه خبر تایید یا تایید نشدن انتشار کتابی از سوی اداره کتاب همزمان به طرز اغراقآمیزی رسانهیی میشود و همزمان یک کتاب جعلی به اسم من و هم نام با کتابم به بازار میآید، آنقدر نسنجیده است که من نه از عهده فهمش برمیآیم و نه از عهده خنثی کردنش، ولی در عین حال صرف نظر از آن من از دوستان مطبوعاتی یکسری گلایه دارم.
او سپس مطرح کرد: دوستان مطبوعاتی وقتی میخواهند با من صحبت کنند بارها و به کررات تماس میگیرند و من هم با حسن نیت میپذیرم، اما چرا آنها رعایت نمیکنند؛ مثلا وقتی من قسمتی از متن را ادیت یا حذف میکنم و یا روی قسمتی از آن خط میکشم رعایت نمیکنند و دوباره آن را منتشر میکنند.
او با ذکر مثالهای دیگری در این زمینه اظهار کرد: من این گونه مسائل را به معنای فرو کاستن میدانم و اینکه نامبردگان میخواهند ادبیات را به یک روایت ساده تقلیل بدهند.
دولت آبادی همچنین به انتشار گفتوگوها و مصاحبههای اخیر خود در برخی مطبوعات اشاره و اظهار کرد: مورد بعدی افزودن عبارتهایی در متن گفتوگو است که این یکی به گمانم نه فقط ناپسند، بلکه بسیار زشت است و هدفهای سیاسی زشتی در پشت آن نهفته است. در صورتی که من همواره از این گونه اهداف و موضعگیریها فاصله داشتهام و خواهم داشت.
این نویسنده سپس به دو مورد از تحریف و اضافه کردن جملاتی به گفتههای خود در مطبوعات اشاره و گفت: من درباره کانون نویسندگان گفتهام «افراد در دوره بعدی هم جمع نشدند و من از جمع آمدم بیرون» اما از قول من نوشتهاند «کانون نویسندگان در دوره عطاءالله مهاجرانی مجددا شکل گرفت و ما دوباره جمع شدیم اما باز هم دوام نیافت» در صورتی که من در مصاحبهام نامی از هیچ شخصیتی نبردهام و هیچ اشارهای به نام دکتر مهاجرانی نکردهام. آن هم به این معنا که وقتی ایشان به وزارت رسیدند باعث و بانی جمع شدن اعضای کانون نویسندگان شده باشد. این موضوع کذب محض است و هدفهای سیاسی را دنبال میکند.
او افزود: البته من با آدمهای زیادی رابطه دارم که از جمله آنها آقای مهاجرانی است و در اندازهای که میدانم با او رابطه دارم، به منزل ایشان رفتهام و با او چای هم خوردهام اما این عبارت که در این جا آمده است از من نیست.
دولت آبادی سپس افزود: در همان گفتوگو اشاره کردهام که در سالهای ۱۹۹۰ به خارج از کشور سفر کرده بودم و همزمان دانشگاه میشیگان آمریکا و کانون نویسندگان سوئد هر دو از من دعوت کردند که در این کشورها بمانم که من در پاسخ به هر دو تشکر کردم اما اظهار کردم که امتنان من به قوت خود باقی است؛ بنابراین در آنجا نماندم و به ایران برگشتم، چون باید رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» که ناتمام مانده بود را تمام میکردم زیرا این کتاب را فقط در ایران میتوانستم تمام کنم. اما در مصاحبه یک عبارت اضافه کرده و نوشتهاند من هم مثل هموطنانم ماندم و تحمل کردم. در صورتی که این سخن نه در کاراکتر من است و در نگاه و شخصیت من. چون من هرگز هیچ فرد و شخصیتی را به اعتبار انتخاب یا جبری که بر او حاکم شده نکوهش نکرده و نمیکنم. هرگز اهل تفاخر نیستم بنابراین این اضافه شدن عبارتها نشان میدهد که یک نگاه موزیانه ناپسند در آن نهفته است که از یک سو نویسنده را در یک وضعیت رو در رو با افراد و جاهایی قرار میدهند و از جای دیگر در زیر چتر شخصیتها. اما من از هر دوی این عبارات که به اسم من ثبت شده اعلام برائت میکنم.
او ادامه داد: اینکه افراد یا شخصیتهایی از کشور بروند یا بمانند به خودی خود نمیتواند چیز ارزشمندی باشد. نه رفتن از این کشور به خودی خود چیز پراهمیتی است و نه ماندن در آن. هر انسان یک محیط زادمان دارد و حق دارد که در آن بماند و زندگی کند؛ بنابراین این مطلب که از قول من ذکر شده است کذب محض است.
او همچنین غلو و بزرگنمایی درباره خبر انتشار یکی از کتابهایش در برخی از رسانهها را دارای سه هدف دانست و گفت: هدف اول اینکه میخواهند اصل کتاب را مخدوش کنند. دوم دولت آبادی را بیش از پیش زیر ضرب ببرند و سوم این که جلوی انتشار معقول این کتاب را بگیرند. اما من خیلی خوشحال هستم که خداوند به من هوش ذاتی داده است که میتوانم این چیزها را بفهمم.
دولت آبادی سپس در بخش دیگری از سخنانش درباره ادبیات به سخنرانی پرداخت و با توجه به اینکه مکان سخنرانی در کافهای در باغ موزه زندان قصر انتخاب شده بود، اظهار کرد: حقیقتا ۲۰ سال است که درباره ادبیات خیلی بیشتر از کیفیت خود ادبیات بحث میشود. با این حال چون اینجا بخشی از زندان قصر است و خوشبختانه به قهوهخانه تبدیل شده است میگویم که امیدوارم روزی همه زندانها به مکانی برای زندگی تبدیل شوند.
او در ادامه اظهار کرد: اصل آن است که ادبیات در کشور ما از سال ۵۰ خورشیدی یا اوایل دهه ۶۰ تا حدود ۱۰ سال بعد از جنگ عراق علیه ایران قطع شد. اتفاق از این باب بود که در اوایل دهه ۶۰ در ایران پلیس سیاسی، زندهیاد غلامحسین ساعدی را کتک زد و بعد از آن نیز نویسندگان به طور عام زیر ضرب قرار گرفتند، چنانچه وقتی به سال ۵۲ و ۵۳ رسید من هم به ماجرای نفی شدن از ادبیات وصل شدم. ماجرا هم به اینگونه رقم میخورد که نویسندگان را یکی پس از دیگری یا دستگیر یا مرعوب یا متواری کردند. بعد از این وقایع انقلاب آغاز شد. در مسیر انقلاب نیز نویسندگان و نه تنها کسانی که در این چند سال زیر ضرب بودند، بلکه ذهن دیگرانی که بیرون از زندانها بودند بیشتر متوجه چه و چگونهها بود. چنانچه خود من وقتی از زندان آزاد شدم دوست عزیزم مرحوم گلشیری من را به منزلش دعوت کرد و زمانی که به آنجا رفتم بیش از هر مساله و مضمونی از چند و چون چگونه گذراندن دوران زندان صحبت کردیم. بنابراین در این دوره کسانی هم که زندانی نبودند ذهنشان درگیر مسائل زندان بود.
او همچنین به آثاری که در حوزه ادبیات در آن سالها منتشر شد، اشاره کرد و گفت: در مسیر انقلاب یکی دو نوشته از نسیم خاکسار و علی اشرف درویشیان دیدم که در نوشتههایشان به مقوله زندان پرداخته بودند، اما میدانیم که ادبیات واکنشی، از خود ادبیات فاصله میگیرد. بعد از آن هم که آمدیم جنگ درگرفت و در زمان جنگ نیز معمولا تأمل کمی بر روی آثار صورت میگیرد. اما با این حال برخی کار کردند ولی اصل قضیه در آن زمان این بود که افراد چگونه خود را حفظ کنند.
او به وضعیت ادبیات در دورهی جنگ اشاره کرد و گفت: خود جنگ و جز آن باعث شد که نویسندگان زیادی از کشور مهاجرت کنند. هشت سال زمان طولانی بود اما وقتی تمام شد، تازه گیجی بعد از آن شروع شد. افراد چند سالی مبهوت جنگ و از دست دادن بستگان و خانواده و مملکت خود بودند. بعد هم جوانان آمدند و با حدود ۲۵ سال فترت در تاریخ ادبیات معاصر که زمان کمی نیست، دوباره شروع کردند. این در حالی است که وقتی من و امثال من جوان بودیم حضور ابراهیم گلستان، ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری، بهآذین، جلال آل احمد به معنی تداوم منطقی این روند بود ولی بعد از جنگ و در دوره آن، بخشی از زندگی ادبی ما قیچی شد جوانها آمدند در حالی که به طرز بیرحمانهای ادبیات کلاسیک دنیا از آنها پنهان نگه داشته شده بود و در عین حال به طرز غیر لازمی مباحث ادبی در جامعه شایع شده بود. بنابراین جوانان ما بیش از آنکه تداوم و استمرار و تامل لازم در ادبیات داشته باشند، به عکس احساس کردند که پشت سرشان خالی است و در جلویشان انواع و اقسام فلسفه ادبیات قرار دارد.
موضوع ادبیات ربطی به نگاه سیاسی ندارد
او در ادامه با اشاره به نقل قولی از گوته که میگوید: «فضیلت و بزرگواری مرد یا انسان به ذات او مربوط میشود اما کاستیهای او به شرایط» ادامه داد: اخیرا میزگردی را مطالعه میکردم که در آن گفته شده بود، چرا در ایران ادبیات پدید نمیآید و آنها این پدید نیامدن را به نگاه سیاسی و غیرسیاسی ربط داده بودند. در صورتی که اصلا موضوع ادبیات ربطی به نگاه سیاسی ندارد. اتفاقا غلامحسین ساعدی سبکترین کارهایش آنهایی است که با نگاه سیاسی نوشته است و عمیقترین کارهایش آثاری که به روابط انسانی مربوط میشود. بنابراین مشکل ادبیات ما به نگاه سیاسی مربوط نمیشود، جوانهای ما بسیار بااستعداد هستند ولی اینکه این استعداد فراگیریاش را چگونه تامین میکند به شرایط مربوط است. ۲۵ سال فترت ادبی در کشور زمان کمی نیست با این حال امروز بار دیگر تجربههایی آغاز شده که باید به بار بنشیند و قطعا هم به بار خواهند نشست. اما زمان میبرد. چون ربع قرن فترت در ادبیات معاصر زمان کمی نیست. بنابراین وقتی به ممنوعیت انتشار آثار نویسندگان خارج از کشور و حدود شدن چاپ و ترجمه ادبیات کلاسیک جهان به فارسی سرکشی جوانی هم اضافه شد حاصل چیزی از اینکه هست نمیتواند باشد.
ابراز تاسف از نقد غیرمنصفانه
بخش دیگری از مراسم اختتامیه دهمین دوره جایزه ادبی رمان متفاوت سال(واو) به سخنرانی ناهید توسلی اختصاص داشت که او در ابتدای سخنانش به برگزارکنندگان این جایزه تبریک گفت و جایزه ادبی (واو) را جایزه متفاوتی خواند.
او در ادامه درخصوص ادبیات به سخنرانی پرداخت و اظهار کرد: فکر میکنم از سده ۲۰ به بعد اساسا ارتباط انسانها بیشتر و متفاوتتر شد و الان در زمانی هستیم که هر نویسندهای حق حرف زدن دارد، در حالی که در گذشته نویسندگان از یک اقتدار پدرسالارانه برخوردار بودند به همین خاطر کمتر نویسندهای جرأت میکرد که متفاوت بنویسد.
توسلی با اشاره به منتقدانی که آثار متفاوت را به صورت غیرمنصفانه نقد میکنند، اظهار کرد: از اینکه این افراد با ادبیات و کسانی که به آن عشق میورزند، اینگونه برخورد میکنند، متاسفم. با این حال ذهنیت ساختارشکن نویسنده باید این شهامت و قدرت را داشته باشد که حرف خود را بزند.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: یکی از کارهای که ادبیات متفاوت انجام میدهد این است که به اقتدار مردانه – پدرسالارانه و روایتهای کلان پایان میدهد. ادبیات متفاوت ادبیاتی است که در دنیای امروز و با توجه به شرایط امروز باید نوشته شود و با آن مطابقت داشته باشد. این ادبیات باید در یک ساختار درزمانی نوشته شود.
توسلی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: بخشی از ادبیات داستانی ما حالت تقلیدی پیدا کرده است. این تقلید به ویژه از زمانی که ادبیات پست مدرن در کشور ما مطرح شد، بیشتر شد. حال اینکه ادبیات پست مدرن تعریفی ندارد. اما به نظر من کسی که بتواند متفاوت بنویسد پست مدرن است.
این نویسنده همچنین اظهار کرد: متاسفانه منتقدان ما در رویکردشان به ادبیات متفاوت به هر علتی شخصی به اثر نگاه میکنند و این شخصی برخورد کردن در ادبیات جایی ندارد.
او همچنین «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی را رمانهای جهانی خواند و در ادامه گفت: نویسندهای که آگاه به جامعه خود است و در جامعهاش زندگی میکند اگر به نکات ریز آن جامعه اشاره نکند و هوشیار نباشد. کارش به عنوان یک روشنفکر میلنگد.