بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بعضیها نوشتند میترسم که خدا من را فراموش کرده باشد، دعا کنید که فراموش کرده باشد. ولی خداوند مِثْقَالَ ذَرَّةٍ منظور از مثقال، ثقل و سنگینی؛ سنگینی یک ذره، وقتی گردوخاک بلند میشود جارو میکنید جلوی چراغ نگاه کنید یک ذرات کوچکی را میبینید به اندازهی وزن آن ذره خدا فراموش نمیکند. کار خوب که کرده باشید فراموش نمیکند. اما کار بد، به اندازه کوه هم باشد اگر مواردی باشد که قرآن و بزرگان گفتهاند و بالاتر از همه خود آدم احساس میکند، فوت کند کوه از جا کنده میشود. ممکن است به خودتان بگویید خیر اجازه داریم، فوت کن. خودتان فوت کنید کوه از جا کنده میشود. منظور از این جهت نگرانی نداشته باشید، نگران خودتان (کار و روش خودتان) باشید.
تغییری که حاصل میشود ما نمیفهمیم، من خیلی به حُربن یزید ریاحی ارادت دارم بیشتر از او مثال میزنم. حُر را اگر روز اول محرم میدیدید ظاهراً میگفتید این اهل جهنم است، میگفتید لعنةالله علیه. مثل آن خاطرهای که حضرت صالحعلیشاه میگفتند، یک نفر به زیارت حُر نرفته بود میگفت من دلم با حُر صاف نمیشود. ولی حُرِ اول محرم با حُرِ یازده محرم که دیگر در قبر بود، خیلی تفاوت دارد. این تفاوت همان فوتی است که میکند و بلعکس زیاد بن اَبی، اول جوانیاش از دوستان نزدیک علی(ع) بود بعد در آخر از دشمنان جدی و زرنگ و حقه باز شد، چرا؟ این تغییرات را خدا خودش فراهم میکند. برای اینکه بشر که آفریده شد هر کدام خصوصیات مستقل و خصوصیات مختص خودشان را دارند. آن خصوصیات ممکن است عوض شود، تغییر میکند. البته بعضیها میگویند این تغییرات مربوط به این است در اصل خوب است. در اصل شاید زیاد[بن اَبی] هم فکر نمیکرد یک روزی دشمن علی باشد، ولی شد. یا آنهای دیگر بعکس حُر که میدانست، قرآن خوانده بود به آیات قرآن هم وارد بود ولی روی زمین چهار دست و پا و کفشش به گردنش آویزان (یعنی با کمال ادب) با صدای بلند از پشت خیمهها از حسین(ع) پرسید آیا توبه من قبول است یا نه! یعنی خودش باور نمیکرد خدا توبهی او را قبول کند. فرمودند بله قبول است. بهشتِ او، از همان وقت شروع شد نه وقتی کشته شد. همان وقتی که به او گفتند بله قبول است درب بهشت باز شد و رفت. که بعد خودش گفت دلیل اینکه بوی بهشت به او خورده بود بعد از این گفت اجازه بدهید من که باعث این کار شدم من هم اول شهید باشم و اول به میدان بروم، حضرت هم اجازه دادند.
از این جهات نگران نباشید. عبارتی که میگویند خدا ما را فراموش کرده است فراموش که نمیکند، ولی نگران این سست شدن آن طناب و رشتهای که بین شما و خداوند است، نباشید. آن رشته هم از دل است هیچ دستگاهی نیست که اندازه بگیرد جز فکر خودتان، وقتی خداوند میفرماید من در ارض خلیفه ایجاد میکنم، این بشر این خلیفهی من است یعنی چه؟ یعنی کاری که من میخواهم کنم به خودش میسپارم. حتی بررسی اعمال خودش! در آیات قران هست که خداوند اعمال انسان را میگوید، خودش میداند بعضی جاها چکار کرده است. به این جهت است اگر آن ارتباط معنوی برقرار باشد، ارتباط معنوی وقتی برقرار است که هرگز مغرور نشوید، یعنی هیچ وقت نگویید من ارتباط با خدا دارم بنابراین این گناهان برای من مهم نیست، نه! اینجا جواب شما را میگوید فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزله/۷)، يَرَهُ یعنی میبیند. عُرفاً یعنی مجازات میشود ولی میگویند روی اعمال بد را خداوند پردهای میپوشاند که خودش هم نبیند، تکیه به خطایی که انسان کرده و تکرار آن خودش بد است. از نظر روانشناسی هم که میگویند، بد است برای اینکه تکرار آن، این فکر در مغزش ایجاد میشود و شدید میشود. آنچه که تا الان از روانشناسی کشف کردند. روان انسان به منزلهی تمام جهان است. روانشناسی یعنی همان طوری یک بشر از وضعیت آب و هوای امریکا خبر دارد باید در روان هم، از همه جاهای زندگی و فکر خودش خبر داشته باشد این برای همه میسر نیست. برای بعضیها میسر است. نمیخواهند بدانند در امریکا و یا مالزی چه خبر است. ولی اگر خداوند اراده کند همه اینها را جلویش نشان می دهد.
فیلمی یک بار نشان دادند از فیلمهای خوب بود. شرح [زندگی] حضرت یوسف. بد نیست خوب است. واقعا آن زندگی که خیلی هم طبیعی است، جالب است که همه میگویند. وقتی خداوند اراده کرد به کاری، إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (یس/۸۲) وقتی خداوند اراده کرد همین قدر که بگوید، تمامش فراهم میشود. البته ما هم نمیدانیم ارادهی خداوند چه هست. اگر بدانیم یا خیلی کافر میشویم و یا بعکس همهاش به عبادت میپردازیم. در آنجا یوسف ارادهی خداوند را دید. به چه صورت؟! به صورت این که دید ستاره، ماه و خورشید به او سجده کردند. یوسف فهمید که این امر الهی است، پدرش هم فهمید برادران هم دانستند ولی اعتنا نکردند. گفتند ما کار را عوض میکنیم. ولی خداوند مثل یک شطرنج باز خیلی دقیقی هر کاری که بخواهد بکند، دقیقاً تمام جریان را حساب میکند. خیلی از عُرفای شاعر، نه شاعرانی که فقط شعر میگویند. شعر عارفانه فرض کنید مثل یک رقص خیلی زیبایی است، شعرهای شعرای معمولی مثل رقص میمونها است. هر چیزی که شعر بود دیگر خوب نیست. منظور اینکه بعضی از شُعرا در اشعارشان معلوم است که با حالی گفتند. مثل شعری که میگوید:
گر نگهدار من آنست که من میدانم / شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
این شخص دیده است، تا نبیند از کجا میداند. بیشتر متوجه این باشید اگر خیلی خود را نیکوکار میدانید استغفار کنید. نه از کار خوبی که کردید، کار خوب اگر خوب باشد همین که بگویید خوب است بد میشود. مثل یک ظرف غذای خیلی لذیذ و تمیزی که گذاشتند که میخواهید بخورید یک قطره خون روی آن بریزد، مخلوط میشود. اگر کار خوبی هم که کردید به نظر خودتان خوب است استغفار کنید. بگویید خدایا من این کار را کردم فکر میکنم خوب است، خدایا من را ببخش. ما خودمان هیچ نمیدانیم وضعمان چهطور هست جز بعضی اولیاءالله. ما فقط باید تا جایی که میتوانیم کارهایمان را خوب و با نیت خوب انجام بدهیم و همان موقع ذکر و فکرمان یاد خداوند باشد.
و اما این جریانات اخیر که دیدید نگران نباشید، امیدوار هم نباشید. سیاهبازی که دیدید، تماشا میکنید، میدانید که این الان میرود آنجا، برمیگردد کتک خورده، اعتنا نکنید. به هیچ چیز از اینها اعتنا نکنید نه به خیرشان و نه به شرّشان. من بیرون که نمیتوانم بروم روزنامه میخوانم، البته روزنامهها هم یک سری دروغ! چه دروغی که خودش میخواهد، چه دروغی که به او تحمیل میکنند، بنشین این را بنویس، چشم؛ مینویسد. ولی راجع به این جریان هیچ چیز ننوشتند. شش، هفت روزنامه یک کلمه ننوشتند. [سایت] مجذوبان نور، عدهای که واقعاً خداوند توفیقشان بدهد، انشالله. اخبار ما را منتشر میکنند، که خودمان بدانیم. فرض کنید درویشی که در چشمشیرین کاشان است خبر ندارد که ما زندهایم یا مرده! مگر اینکه [مثلا از راه همین تلفن مطلع شود]. ما ناچاریم. حتی نمیخواهیم باعث خون دماغ یک نفر بشویم یک نفر درویش، غیر درویش هم حتی حاضر نیستم به او یک سیلی بزنند، اگر بگزارند ولی الحمدالله که نمیگذارند بزنند. شعری گفته بود که:
چگونه شکر این نعمت گذارم / که زور مــــردم آزاری نـــدارم
گفتند این را اینگونه تصحیح کن.
چگونه شکر این نعمت گزارم / که زوری دارم، آزاری نـــدارم
حالا شما هر کدام [از این دو شعر] را که میپسندید. ولی خیلی مؤثر بوده و آثارش بعداً هم ظاهر خواهد شد که ما باید از این برادرانی که زندان هستند و این خواهران عزیز که با بچههای کوچکشان یک شب زندان بودند. الان آرام باشیم انشاءالله. زندگیمان هم روبهراه است همهی این مشکلات حل خواهد شد و میشود، نگران نباشید. من میخواستم راجع به این مسئله مفصلتر صحبت کنم دیگر وقت نبود. چیزی که همه میبینید، چرا صحبت کنیم؟!