Search
Close this search box.

سال ۹۲؛ تبعید، شلاق و حکم های سنگین؛ وعده های روحانی در سطح شعار باقی ماند

سال ۹۲ - حسن روحانیسال ۹۲ با لغو مرخصی های نوروزی زندانیان سیاسی و احضار آن دسته از زندانیانی که در مرخصی به سر می بردند برای بازگشت به زندان، روزهای پایانی خود را پشت سر می گذارد؛ سالی که با تغییر دولت و وعده های رئیس آن مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و گشایش فضا، امیدهای زیادی شکل گرفت، در عرصه داخلی و بخصوص مساله زندانیان سیاسی در سطح حرف و شعار باقی ماند.

در این سال اعدام زندانیان سیاسی فزونی یافت، آزادی های مشروط و عفو زندانیان سیاسی، که همچون زندانیان عادی در اعیاد و مناسبت های مذهبی یا مناسبت های خاص جمهوری اسلامی انجام می شد، کاهش یافت و در مواردی کاملا به صفر رسید،خانواده های این دسته از زندانیان که با روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری، در انتظار آزادی آنان بودند اعلام کردند که زندانیان سیاسی قربانی دعواهای سیاسی جناح های سیاسی در قدرت و لجبازی دستگاه قضایی با دولت روحانی شده اند.

حسن روحانی در دوران تبلیغات انتخاباتی وعده هایی مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز داده بود. او در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در زمان تبلیغات انتخاباتی و در پاسخ به آنها گفته بود: “به نظر من مشکل نیست شرایطی را در یک سال آینده بشود فراهم کرد که نه تنها آن‌هایی که در حصرند آزاد شوند بلکه حتی آن‌هایی که به خاطر سال ۸۸ در زندان هستند هم آزاد شوند”.

وعده های او خیلی ها را پای صندوق های رای کشاند؛ همان ها که پس از اعلام پیروزی حسن روحانی در انتخابات خرداد ۹۲ در خیابان های تهران جشن گرفتند و فریاد رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را سر دادند. اما در نهایت تنها ۱۲ زندانی سیاسی از زمان روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی آزاد شدند. ۱۲ نفری که جز نسرین ستوده و میرطاهر موسوی، بقیه هفته ها و ماههای پایانی محکومیت خود را پشت سر می گذاشتند و آزادی آنها در آستانه سفر روحانی به سازمان ملل بیشتر در جهت تبلیغات خارجی ارزیابی شد تا اراده ای برای آشتی ملی.

رهبران جنبش سبز در حصر ماندند

میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی شاید سرشناس ترین زندانیان سیاسی در ایران باشند که از سه سال پیش همچنان در حصر خانگی به سر می برند.پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی و در حالی که او در تبلیغات انتخاباتی وعده رفع حصر از رهبران جنبش سبز را داده بود، اعلام شد که پرونده آنها به شورای عالی امنیت ملی واگذار شده است. پیش از این هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی مسئولیت حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را که از ۲۵ بهمن ۸۹ در حبس خانگی هستند،به عهده نگرفته بودند، هرچند برخی از مسئولان از جمله فرمانده نیروی انتظامی عنوان کرده بودند که تصمیم گیری درباره رهبران جنبش سبز توسط رهبر جمهوری اسلامی صورت پذیرفته است. پیش از این اعتراف هم، افکار عمومی این مسئولیت را متوجه آیت الله خامنه ای میدانست.

موافقت رهبر جمهوری اسلامی با ارجاع مساله حصر و بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز به شورای عالی امنیت ملی، همه نگاهها را متوجه این شورا و دبیر جدید آن یعنی علی شمخانی کرد؛ وزیر دفاع دولت خاتمی و از نظامیان بانفوذ. در عمل اما هیچ تغییری حاصل نشد جز اظهارات متناقض و ضد و نقیض وزرای دولت روحانی درباره وضعیت و احتمال رفع حصر. عاقبت هم دولت از خود رفع مسئولیت کرد و اعلام شد فقط رهبر جمهوری اسلامی می تواند حصر را بردارد.

شاید بتوان گفت تنها تغییری که در وضعیت موسوی، کروبی و رهنورد در سال ۹۲ حاصل شده، انتقال مهدی کروبی پس از سه سال و در آستانه چهارمین سال حصر رهبران جنبش سبز از حبس در خانه امن وزارت اطلاعات به حصر خانگی در منزل شخصی خودش و همچنین تغییر تیم نگهبان ها و زندانبان های آنها بوده که آن هم پس از درگیری و ضرب و شتم دختران موسوی از سوی ماموران اطلاعاتی و اعتراضات بسیاری بود که نسبت به این مساله انجام شد؛ اعتراضاتی که به کابینه روحانی هم کشید و برخی اعضای دولت نیز این واقعه را ناگوار و تلخ خواندند.

اتهام زنی ها به نخست وزیر سابق و رئیس سابق مجلس شورای اسلامی از سوی محافظه کاران و طیف تندروی حکومتی اما همچنان ادامه یافت بی آنکه مسئولان جمهوری اسلامی حاضر باشند دادگاهی برای رسیدگی و بررسی این دست از اتهامات تشکیل دهند. با همه این اوصاف سال ۹۲ با توصیه و تاکید زهرا رهنورد بر مقاومت برای رسیدن به خواسته ها به پایان می رسد. در روزهای پایانی این سال زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در جریان دیدار با مادر خانم رهنورد به صورت غیرمترقبه،چند دقیقه ای با جمعی از معلمان و خانواده های زندانیان سیاسی دیدار کردند. این دیدار در حضور نیروهای امنیتی انجام شد و اولین بار بود که طی سه سال گذشته که موسوی و رهنورد در حصر خانگی به سر می برند، موفق به دیدار افرادی غیر از اعضای خانواده خود شدند.

افزایش اعدام های سیاسی

در کردستان حبیب الله گلپری پور، رضا اسماعیلی و شیرکو معارفی، سه زندانی سیاسی کرد بودند که در سال ۹۲ در بی خبری کامل خانواده و وکلایشان اعدام شدند. تعدادی از مردم مریوان به این اعدام ها اعتراض کردند، تعدادی از معترضان بازداشت شدند و وضعیت در برخی شهرهای استان کردستان همچون سنندج امنیتی اعلام شد. همزمان در سیستان و بلوچستان پس از حمله اشرار به مرزبانان و کشته شدن بیش از ۱۴ مرزبان که سرباز وظیفه بودند، ۱۶ زندانی اعدام شدند و مسئولان اعلام کردند این اعدام ها درانتقام از حمله اشرار صورت گرفته. این اتفاقات در دو استان کردستان و سیستان و بلوچستان در شرایطی رخ داد که این دو استان بیشترین آرا را به حسن روحانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری داده اند. تا جایی که فعالان سیاسی و چهره های شاخص کرد اعلام کردند پاسخ رای مردم کردستان به روحانی، نباید اعدام باشد.

در تهران، محمد حیدری و کوروش احمدی که دادستانی تهران از آنها به عنوان جاسوس سازمان های جاسوسی اسرائیل و امریکا یاد کرد، در بی خبری کامل اعدام شدند و با اعدام شان بود که نام شان به رسانه ها راه یافت.

حبیب الله لطیفی، زندانی سیاسی کرد همچنان با حکم اعدام در زندان به سر می برد و پرونده زانیار و لقمان مرادی، که آنها هم با حکم اعدام در زندان به سر می برند، اما به دادگاه کیفری ارجاع داده شد و سرنوشت این دو زندانی سیاسی کرد را دادگاه کیفری تعیین خواهد کرد. حکم اعدام عبدالرضا قنبری، معلم زندانی به حبس ابد تبدیل شد و حکم اعدام وحید اصغری، به دلیل نقص در تحقیقات از سوی دیوان عالی کشور به دادگاه انقلاب بازگردانده شد.

در اهواز، هادی راشدی و هاشم شعبانی، دو عضو موسسه الحوار اهواز در بی خبری خانواده و وکلایشان اعدام شدند و محمد علی عموری، سيد جابر آلبوشوکه و برادرش سيد مختار آلبوشوکه، دیگر اعضای این موسسه با حکم زندان در زندان به سر می برند. در اهواز همچنین چهار فعال عرب اهل شادگان بدون اطلاع خانواده ها و وکلا اعدام شدند. سازمان‌های حقوق بشری اسامی این افراد را غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد الامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه اعلام کرده اند.

۲۶ زندانی سنی مذهب کرد نیز همچنان با حکم اعدام در زندان های رجایی شهر و قزل حصار کرج به سر می برند. آنها بارها دست به اعتصاب غذا زده و خواستار توجه مسئولان به حقوق قانونی خود شده اند. مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان آذر ماه در نامه‌ای سرگشاده به حسن روحانی از او خواسته بود به وضعیت زندانیان اهل سنت رسیدگی کند.

دراویش زندانی

نوروز سال ۹۲ برای دراویش زندانی با اعتصاب غذای آنها در اعتراض به عدم توجه مسئولان به خواسته ها و حقوق قانونی آنها و تجمع اعتراضی سایر دراویش گنابادی در شیراز آغاز شد. تعدادی از خانواده های دراویش زندانی، بازداشت شدند و اعلام کردند “اعضای خانواده های ما به دلیل دفاع از عقیده و مکتب مان زندانی هستند. دراویش خیلی تحت فشار و آزار و اذیت هستند و هر کجا هم که می رویم دادستانی و قاضی و سایر مسئولان جواب درستی به ما نمیدهد. وزارت اطلاعات شده قاضی و دادستان و همه کاره”.

این اعتصاب غذاها و اعتراضات از سوی مسئولان نادیده گرفته شد چنانچه تا پایان سال ۹۲ وضعیت دراویش زندانی و خانواده های آنها تفاوتی نکرد. تا آنجا که آنها ناچار شدند این بار در تهران دست به تجمع بزنند. بیش از ۲ هزار درویش در مقابل دادستانی تهران تحصن کردند اما پاسخ آنها مداخله نیروهای نظامی و انتظامی، خشونت و بازداشت تعدادی از اعضای خانواده های زندانیان بیماری بود که خواستار رسیدگی به وضعیت اعضای زندانی خانواده های خود بودند.

اعتصاب ها در زندان

عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان بیمار و عدم درمان آنها در سال ۹۲ تا بدانجا پیش رفت کهعبدالفتاح سلطانی، امیرخسرو دلیرثانی، سعید مدنی ، مهدی خدایی، اسماعیل زرگر و محمدحسن پوریوسفی ، زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض دست به اعتصاب غذا زدند. آنها اعلام کرده بودند که در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان بیمار دست به اعتصاب غذا زده اند چه میرحسین موسوی و مهدی کروبی که در حصر هستند و چه زندانیان بیمار زندان های اوین و رجایی شهر و…

براساس گزارش هایی که منتشر شده عبدالفتاح سلطانی از بیماری های گوارشی کولیت روده، گاستریت معده، کم خونی و ناراحتیهای دهان و دندان در رنج است وباید در محیطی بدون استرس و با تغذیه سالم قرار بگیرد. سوء تغذیه و استرس هر روزه موحب تشدید بیماریهای او می شود.محمد حسن یوسف پور سیفی بیماری قلبی دارد و مسئولان زندان از انجام آزمایشات پزشکی و اعزام وی به بیمارستانی خارج از زندان و یا مرخصی برای معالجه و درمان خودداری می کنند.

اسماعیل برزگر، زندانی سیاسی دیگری است که پزشکی قانونی نظر به عدم تحمل حبس و زندان داده است ولی او همچنان در زندان نگهداری می شود او تا کنون بارها دست به اعتصاب غذا زده و هم اکنون نیز در اعتصاب غذاست اما مسئولین زندان هیچ توجهی به وضعیت او نمی کنند. احمد دانشپور مقدم که تا کنون بیش از ۲۰ کیلو از وزن او کاسته شده،از شرایط جسمی بسیار بدی برخوردار است. پدر او، محسن دانش پور مقدم هم در چنین شرایطی است.حمید نقیبی دچار بیماری سرطان است. داود اسدی نیاز به جراحی استخوان پاو لگن دارد، مرتضی محمدی از مشکلات روانی در رنج است و سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی دارد. علی رضا احمدی نیاز به جراحی زانو دارد. نادر جانی از جانبازان شیمیائی است که از بیماریهای مرتبط در رنج است. یاشار دارالشفا و احمد رضا مرادی هم از جمله زندانیان بیمار بند ۳۵۰ زندان اوین بوده اند.

حسین رونقی ملکی دیگر زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین است که طی سال گذشته پی گیری ها و اعتراضات خانواده او برای مرخصی استعلاجی و درمانش به جایی نرسید و روزهای پایانی امسال پدر او ناچار شد در مقابل دادستانی تهران دست به تحصن بزند.

سال شلاق، تبعید و احکام سنگین

در این سال حسین فرزین، سردار سابق سپاه شلاق خورد، یک روزنامه نگار پس از اجرای حکم شلاق، عفو شد! یک هوادار نهضت آزادی به اتهام برگزاری گروه مطالعه تاریخ به شلاق و زندان محکوم شد و یک زندانی گمنام پس از تحمل ۱۶۰ ضربه شلاق و دریافت حکم ۹ سال محکومیت، با پرونده دیگری با اتهام سب النبی مواجه شد.

مریم شفیع پور، اولین دانشجوی بازداشت شده پس از روی کار آمدن حسن روحانی، به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. خانواده عماد بهاور از سوی زندانبانان مورد هتک حرمت قرار گرفتند، دست اندرگاران وب سایت نارنجی، وب سایتی که در زمینه ای تی فعالیت می کند، در دور جدید دستگیری ها توسط سپاه، بازداشت شدند، موج بازداشت ها به شاعران رسید، با کلاشینکف، دانشجوی نخبه را از رختخواب بیرون کشیدند و به زندان بردند، 5 زندانی سیاسی آذربایجانی پس از اعتصاب غذا از زندان تبریز به رجایی شهر تبعید و سپس به 45 سال حبس تعزیری محکوم شدند، به اسم مامور برق، به خانه حشمت الله طبرزی ریخته و او را به زندان بازگرداندند، یک زندانی دهه 60 همچنان علیرغم توان تحمل کیفر دست بسته روی تخت بیمارستان ماند، یک وبلاگ نویس با وضعیت نامساعد جسمی همچنان در زندان قزل حصار ، زندانی است، امام جمعه راسک با غده ای در شکم به زندان رفت، مصطفی تاج زاده علیرغم اعتراض ها و پی گیر یهای خانواده اش راهی به بند عمومی زندان اوین نیافت و همچنان مانند سالهای پیش در قرنطینه و به صورت انفرادی به سر می برد. ابوالفضل عابدینی به دلیل افشای شکنجه های ستار بهشتی و اعلام آمادگی برای شهادت در دادگاه در این زمینه، به زندان اهواز تبعید شد، زینب جلالیان هم در زندان کرمانشاه ۷ سال بدون مرخصی و ۳ سال بدون ملاقات همچنان زندانی است و تقاضاهای او و خانواده اش برای انتقال به زندانی نزدیک محل سکونت خانواده اش راه به جایی نیافت. کشیش ایرانی ـ– امریکایی در زندان ماند و حمید بابایی دانشجوی دوره دکترا در بلژیک هم پس از سفری به ایران برای دیدار با خانواده اش بازداشت وبه ۶ سال حبس محکوم شد.

اما شاید تکان دهنده ترین خبر سال ۹۲ تصادف و جان باختن همسر و مادر امیر رضا عارفی در جاده مسجد سلیمان بود. آنها در راه بازگشت از ملاقات با این زندانی سیاسی در یک تصادف رانندگی جان باختند و این زندانی سیاسی که بدون مرخصی و در تبعید در زندان مسجد سلیمان به سر می برد تنها چند روز توانست به مرخصی بیاید.

در این سال زندانیان بهائی اکثرا به صورت خانوادگی و محروم از مرخصی در زندان های اوین، رجایی شهر، سمنان و مشهد و شیراز ماندند و تغییری در وضعیت آنها ایجاد نشد. وضعیت روزنامه نگاران زندانی از جمله، مسعود باستانی، بهمن احمدی امویی، سیامک قادری، کیوان صمیمی و احمد زیدآبادی هم تغییری نکرد و برای عید نوروز هم موفق به استفاده از مرخصی نشدند.

در سال ۹۲ نیز مسئولان دستگاهای قضایی و امنیتی توضیحی رسمی درباره زندانیان سیاسی و تعداد آنها ندادند و هیچ آماری از میزان دقیق زندانیان سیاسی در ایران وجود ندارد اما گفته می شود بیش از ۳۰۰ زندانی سیاسی و عقیدتی در دو زندان اوین و رجایی شهر به سر می برند. مسئولان قضایی و امنیتی در این سال نیز هیچ توضیحی درباره سرنوشت سعید زینالی دانشجویی که در جریان حوادث کوی دانشگاه در سال ۸۸ بازداشت شده بود، ندادند آن هم در حالی که به گفته مادر سعید زینالی او تا سال ۸۱ در زندان اوین زندانی بوده است.

در این سال اما عیسی سحرخیز، عبدالله مومنی، امیرخسرو دلیرثانی، فائزه هاشمی با پایان یافتن دوره محکومیت شان آزاد شدند.

فرشته قاضی – روزآنلاین