بالاخره روز ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ رسید. ملاقاتی که از پنجشنبه همه خانوادههای زندانیان اوین در انتظارش بودند و برای دیدن سلامت عزیزان دربندشان لحظهشماری میکردند. شاید بسیاری از آنان دوست داشتند ادعاهای رییس سازمان زندانها و وزیر دادگستری درست باشد اما امروز با چشم دروغگویی اسماعیلی را از پشت کابینهای ملاقات دیدند.
جو به شدت ملتهب و متشنج از همان بدو ورود و در خیابان منتهی به زندان دیده میشود. بیرون زندان پر از گارد و ون پلیس بود و همه خانوادهها با تعجب به آنان نگاه میکردند. وارد سالن میشوند و از حال خانوادههایی که پیش از آنها به ملاقات رفتهاند، متوجه اوضاع میشوند. مادر اکبر امینی از حال رفته و آمبولانس برای بردنش آمده است. او پسرش را با سر و گردن شکسته ملاقات کرده و چند باری در حین ملاقات از حال رفته است. هر گروه از ملاقاتکنندهها که از سالن ملاقات کابینی بیرون میآیند، شروع به شعار دادن میکنند. شعار “مرگ بر دیکتاتور” و “الله اکبر” همه فضای سالن ملاقات را فراگرفته است، هیچ کس انتظار این حجم از خشونت و درگیری را نداشته و همه با عصبانیت سالن ملاقات را ترک میکنند.
خانوادههایی که موفق به ملاقات کابینی با زندانیانشان شدند، ملاقات روز دوشنبه را «وحشتناک» و «دردآور» توصیف میکنند. پردههای کابین ملاقات بالا میرود و بعد از آن دیگر اشک است و گریه. برخی مادران از حال میروند و خانوادهها با دیدن چهره و وضعیت زندانیان خود و آثار کبودی و ضرب و شتم آنان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و با سر دادن شعار خشم و اعتراض خود را نشان میدهند.
عاطفه خلفی همسر حسن اسدی زیدآبادی در فیسبوک خود چنین مینویسد:« امروز ملاقات و همه چشم هایی که منتظر بودنند عزیزانشان و سایر برادرانشان را ببینند پر از وحشت بود سالن انتظار پر از صدای فریاد و شعار بود. اورژانس امده بود مادر اکبر امینی را به بیمارستان برساند،؛ پسرش را دیده بود و چند بار غش کرده بود. جلوی در نیروی انتظامی و امنیتی هم ایستاده بودند. اکثر زندانیان در همراهی با برادرانشان موهای خود را تراشیده اند. پرده ها که بالا می رود همه خانواده ها گریه می کنند…. آقای اسماعیلی دروغگو که میگی هیچ کس هیچ طوریش نشده واقعا منظورت چی بوده. به یک سری آدم حمله کردید. کتک زدید. فحش های رکیک دادید. شما مسلمانید؟ شما انسانید؟ کور خواندید که بگذاریم عزیزانمان را اینگونه ذره ذره از بین ببرید. قرار نبود کسی هم عاشورای خونین را به یاد بیاورد اما قرنها از آن گذشته و داستانش اشک در چشمانمان می آورد. قرار نیست که شما هر کاری که دلتان خواست بکنید و ما هم نظاره گر باشیم. گندهایی که زدید از سر و روی این لباس بدشکل دروغین که به تن کردید دیده می شود.»
مریم شفیعی همسر عماد بهاور نیز در صفحه فیسبوکش از ضرب و شتم شدید زندانیان میگوید و مینویسد: «آثار کبودی رو بدنشان مشخص بود، میگفت اصلا هیچ مدرک پزشکی یا عکسی تهیه نکردن حتی از کسانی که شکستگی داشتن که مدرکی به جا نمونه از جنایت … پرده ها ی سالن ملاقات که بالا رفت همه خانواده ها گریه می کردن و برخی مادرها غرق زمین شدن … شعار خانواده ها و فریاد الله اکبرشان بلند شد … بچه ها میگفتن ما سالمهای بند هستیم و کسانی که حالشان خوب نبود در انفرادی و ممنون ملاقات، برای همدردی با دوستان انفرادی سرشان را تراشیده بودن … عماد زمان جنگ داخل بند،مسئول بیت العباس بوده طبقه بالا وقتی فریاد بچه ها رو شنیده که پایین کتک می خوردن اعتراض کرده ده تا لباس شخصی بهش حمله کردن اون صاف واستاده تو چشم اطلاعاتی ها نگاه می کرده زمین می خورده و دوباره بلند میشده … یک لحظه از خودش دفاع نکرده خدا خودش حفظش کرده. بچه ها رو زده بودن بد هم زده بودن»
به گزارش خبرنگار کلمه اکثر زندانیان با عصا و کمربندهای طبی به ملاقات آمدهاند، موی سرشان را در اعتراض توهین به سایر همبندیانشان تراشیدهاند و برخی دیگر هم بازوی همبندی خود را گرفتهاند تا بتوانند به ملاقات بیایند. کبودیها و آثار ضرب و شتم مشهود است و البته این وضعیت افرادی است که گویا کمتر از بقیه مورد خشونت قرار گرفتهاند.
بیش از ۲۰ نفر از زندانیانی که به شدت مضروب شدهاند و در انفرادی هستند وضعیت به مراتب بدتر دارند. زندانیان به خانوادههایشان میگویند هیچ مدرک پزشکی یا عکسی از مصدومین تهیه نشده تا مدرکی از شکستگیهای دست و پا به جا نماند. به گفته زندانیانی که امکان ملاقات برایشان فراهم شده بود، آنان جزء سالمهای بند هستند و کسانی که وضعیتی به مراتب بدتر دارند به انفرادی منتقل شده و ممنوع از ملاقات هستند.
مادر سعید متینپور هم شیون میکند. به او گفتهاند فرزندش را به شدت زدهاند و سعید تا مدتها بیهوش بوده، مادر نفرین میکند اما اجازه ملاقات به او نمیدهند. سروش ثابت، یاشار دارالشفا، سعید متینپور. اسدالله هادی، از افرادی هستند که به انفرادی منتقل شدهاند و خبری از سلامتی آنان در دست نیست. به گفته یکی از خانوادهها، افرادی که وضعیت و ظاهری بدتر داشتند را به انفرادی منتقل و ممنوعالملاقات کردهاند تا بقیه میزان خشونت در بند ۳۵۰ را نبینند.
سعید حائری از دیگر زندانیانیست که به انفرادی منتقل و از بین تونل باتوم عبور داده شده بود و آثار ضربات باتوم و ضرب و شتم به صورت کبودی و تورم بر روی بدن وی همچنان قابل مشاهده بود اما با وجود آنکه او را به بند منتقل کردهاند به خانوادهاش اجازه ملاقات ندادند تا آثار این خشونت را نبینند.
بنابر آخرین اخبار خانوادههای این زندانیان تا این لحظه جلوی زندان ماندند و بر ملاقات با عزیزانشان پافشاری کردهاند. مسئولین زندان هم در پاسخ به اصرار این خانوادهها قول دادهاند تا به یکی از افراد خانواده ملاقاتی چند دقیقهای بدهند که تا لحظه مخابره این خبر، ملاقات انجام نشده، سایر افراد را از سالن ملاقات بیرون کردهاند و درب سالن زندان را بستهاند. خانوادههای زندانیان منتقل شده به انفرادی در داخل سالن زندان منتظر خبر و نگران سلامتی و جان زندانیان خود هستند.