مرتضی کاظمیان – رادیوفردا: برای خشونتی که در بند ۳۵۰ اوین متوجه زندانیان سیاسی شده، شاهد کم نیست. شهادت افزون بر ۷۰ زندانی سیاسی، نامه و گزارش ۲۸ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ به رئیس جمهور روحانی، مشاهدات خانوادهٔ زندانیان سیاسی از حال و روز فرزندان و همسران و پدران خود، و نیز رنجنامهها و روایتهای متعدد زندانیان سیاسی از بازرسی خشونتبار مأموران امنیتی و قضایی، از جمله مستندات معتبر و متقن ماجرای ناگوار است. اما یکی از دلایل مهم برای رویداد تلخ اخیر در جمهوری اسلامی، اعلام اعتصاب غذای اعتراضی ۱۲ زندانی سیاسی از دوشنبه اول اردیبهشتماه جاری است.
قریب به اتفاق زندانیان معترضی که دست به اعتصاب غذا زدهاند، برای شهروندان پیگیر اوضاع سیاسی در ایران چهرههایی شناخته شده هستند. برخی از آنان، بهخصوص، «حجت»هایی برای صحت ادعا و اعتراض زندانیان محسوب میشوند. «حجت» را فرهنگ دهخدا، دلیل و برهان و بینه تعریف کرده و «آنچه بدان دعوی ثابت شود». و حالا، زندانیانی که دست به اعتصاب غذا زدهاند، عمق فاجعهٔ پنجشنبهٔ گذشتهٔ اوین و شدت برخورد غیرانسانی مأموران امنیتی ـ قضایی و نظامی ـ انتظامی مسلط بر اوین را مورد تأیید و تأکید قرار میدهند.
دکتر مسعود پدرام، فعال ملی ـ مذهبی و پژوهشگر ارشد علوم سیاسی یکی از این زندانیان است. آن گروه از پژوهشگران و دانشجویان و استادان علوم سیاسی، یا فعالان سیاسی اصلاحطلب و نیز ملی ـ مذهبی که با او آشنا هستند، بر صداقت و سلامت اخلاقی او گواهی میدهند. پدرام که از آبان ۱۳۹۰ در اوین زندانی است، به دلایلی شخصی در ماههای گذشته، از امضای بیانیههای مرسوم سیاسی زندانیان محبوس در بند ۳۵۰، پرهیز کرده بود.
اینبار و اینجا اما این اندیشمند علوم سیاسی، نه تنها پای شهادتنامه و گزارشهای زندانیان از ماجرا، امضا گذاشته بلکه دست به اعتصاب غذا زده است. این اعتصاب غذا آنچنانکه در نامهٔ او و ۱۱ زندانی دیگر آمده، «در اعتراض به برخوردهای غیرقانونی و تضییع حقوق زندانیان و نیز اعتراض به عدم رسیدگی به این تخلفات فاحش و بیسابقه و ارائه اخبار کذب در جهت قلب واقعیتها» و نیز برای «احقاق حقوق پایمال شده مظلومان» انجام شده است.
«حجت» دیگر، دکتر محسن میردامادی است. دبیرکل جبهه مشارکت که استاد روابط بینالملل است و سابقهٔ ریاست بر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را در کارنامه دارد، چهرهای آشنا و صادق و صمیمی برای فعالان سیاسی و دانشگاهی است. زندانی متدین و مشهور اوین که از خرداد ۸۸ محبوس است، حالا ـ چنانکه همسرش، زهرا مجردی روایت میکند ـ بهشدت از حادثهٔ روز ۲۸ فروردین برافروخته است: «گفتم تو که با اعتصاب غذا همیشه مخالف بودی، با قلب مریضت چه میکنی؟ اعتصاب غذا برای چه؟ گفت: این بار فرق میکند. این دروغ سنگین که حتی بعضی دوستان هم باور کردهاند باید با تحقیق و تفحص حقیقتیابان شکسته شود و این تنها راه باقیمانده پیش روی ماست.»
«حجت» دیگری که همراه اعتصاب غذای اعتراضی شده، دکتر علیرضا رجایی، روزنامهنگار مشهور و فعال سیاسی ملی ـ مذهبی است. ویژگیهای اخلاقی و خصوصیات رفتاری رجایی برای تمام کسانی که از دور و نزدیک در فضای مطبوعات و عالم سیاست و عرصهٔ نشر کتاب و حوزهٔ پژوهش سیاسی با او در تماس بودهاند، به قدر لازم مشهور است. رجایی که سه سال از حبس وی در اوین سپری میشود، از جمله مصدومان سرکوب غریب بند ۳۵۰ است. او نیز حالا و در واکنش به تحریف حقیقت و رفع مسئولیت نهادهای متولی و مسئول قضایی، دست به اعتصاب غذا زده و با این ادعا همسخن شده که «جای تاسف مضاعف است که بهجای رسیدگی به این برخوردهای غیرقانونی و پیگرد مسببان این حادثه ناگوار، برخی از مسئولان ذیربط طی مصاحبهها و اظهارات خود همه این موارد را تکذیب و جراحت و آسیبدیدگی زندانیان را بهطور کلی منکر شدهاند که این خود به معنی حمایت آشکار از ضاربان و قانونشکنان است.»
عماد بهاور، جوان آرام و محجوب نهضت آزادی ایران که از مسئولان ستاد جوانان مهندس موسوی در انتخابات ۸۸ بوده، دیگر «حجت» ی است که نامش پای اعتصاب غذا ثبت شده است. فارغالتحصیل ارشد علوم سیاسی که از خرداد ۸۸ محبوس است و باید ۱۰ سال زندان را تحمل کند، در گزارشی دردآلود از ماجرای اوین، برخورد گاندیوار خود و خشونت اسفبار مأموران را گزارش میکند: «دیدم حاج آقا داد زد که بزنیدشان… نمیتوانستم فقط تماشاگر کتک خوردن بچهها باشم… به سمت حاج آقا و همراهانش رفتم و فریاد زدم چرا میزنید؟…. چرا میزنید، اینگونه تفسیر شد که چرا من را نمیزنید و ناگهان چند نفر بر سرم ریختند و با چک و لگد به آن طرف بند بردند. حاجی روبرویم ایستاد و پرسید تو کی هستی؟ گفتم: عماد بهاور از ستاد مهندس موسوی. صد و بیست کیلویی با مشت به صورتم کوبید… زیر رگباری از مشت و لگد و باتون روی زمین افتادم. دوباره بلند شدم و با فاصله کمی چشم در چشم توی صورت حاجی ایستادم. صد و بیست کیلویی داد زد: سرت را بیانداز پایین! توی چشم نگاه نکن!» تکان نخوردم. صد و سی کیلویی دستانش را از بین پاهایم حلقه کرد، بلندم کرد و به زمین کوبید. بازهم مشت و لگد و باتون بر سرم بارید. دوباره بلند شدم، توی صورت حاجی ایستادم و گفتم: «ما پنج سال است که ایستادهایم…»
دکتر قربان بهزادیاننژاد، رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ که رئیس موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی و نیز رئیس موسسه مطالعات فرهنگ و تمدن ایران زمین و استاد دانشگاه تربیت مدرس بوده است؛ حسن اسدی زیدآبادی، حقوقدان و مسئول کمیته حقوق بشر ادوار تحکیم وحدت، و از فعالان ستاد مهدی کروبی که از ۱۳۸۹ محبوس است؛ رضا شهابی، عضو هیأت مدیرهٔ سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه که از خرداد ۸۹ زندانی است و باید ۶ سال حبس را تحمل کند؛ دکتر محمدصادق ربانی املشی، استاد بازنشسته شیمی دانشگاه تهران و عضو هیأت اجرایی شورای ملی صلح؛ امیر اسلامی، حقوقدان و از وکلای زندانی دراویش که از دو سال پیش در بند ۳۵۰ اوین روزگار میگذراند؛ و نیز اکبر امینی، سیدحسین رونقی ملکی، و امین چالاکی، از فعالان جنبش سبز و کنشگران مدافع حقوق بشر که در این چند سال متحمل رنج بسیار شدهاند، دیگر زندانیانی هستند که در اعتصاب غذای اعتراضی مهم مشارکت کردهاند.
این همه (شخصیتهای سیاسی و دانشگاهی و کنشگران مدنی شناخته شدهٔ محبوس در ۳۵۰ اوین)، اگر شاهد و قربانی سرکوب غیرانسانی و برخورد غیرقانونی علیه خود و دیگر همبندیان خویش نبودند، هیچ دلیلی وجود نداشت خود را دچار درد و رنجی مشدد کنند. و این، مستقل از صداقت و راستگویی و سلامت اخلاقی زندانیان سیاسی یادشده است. چیزی که آنان را وامیدارد به ایستادن پای روایت مستند و موثق خود.
دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای همسو با اقتدارگرایان (و ازجمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی) همچون قبل، میکوشند با تحریف حقیقت، به وارونهگویی در مورد واقعیت ناگوار بپردازند و خشونت اعمال شده را نفی کنند.
۱۲ زندانی اعتصاب غذا کرده اما «حجت»های مهمی برای توضیح ظلم روا شده بر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین محسوب میشوند؛ حجتهایی در کنار دیگر دلایل و مستندات پنجشنبهٔ سیاه و تلخ اوین.