بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
از همه فقرا، خانمها و آقایان متشکرم. البته این تشکرِ من مثل اعلام رضایت از فقراست والّا محبتهایی که کردند و میکنند وظیفهای الهی خودشان میدادند و آن را انجام میدهند. بنابراین اجر کارشان، با خود کارشان است یعنی خود کار اجرش است. ولی معذلک من باید تشکر کنم. البته نه اینکه تک تک را ببینم و بگویم متشکرم یا به زبان بگویم نه! واقعا احساس اینکه همدردی شما و اینکه همین احساسی که در من ایجاد شده در شماها هم ایجاد شد و با من همدردی کردید، همین احساس شما قابل تشکر است. هر لحظه و همیشه هم هست. نه اینکه یکبار من گفتم متشکرم دیگر تمام شد، نه! همیشه این تشکر ادامه دارد. همان فکر مدام در درویشی میگویند این است، یعنی فقط به زبان ابراز نمیکنیم وقتی لازم است به زبان ابراز میکنیم، بعد همیشه هست، باز هم متشکرم. مثل این تشکر، مسئلهی عادی است ولی همین هم اگر دقت کنید در آن درسی است. من سعی میکنم وقت شما و وقت خودم بیخود فقط با کلماتی گرفته نشود و این هم فکر نکنید، که این گوشدادن ندارد، تشکرکردند و تمام شد، نه! مسئلهی تشکر، دائمی است و شباهت فکر مدام را دارد.
مسئلهی دیگری که برخورد کردیم و همیشه برخورد میکنیم، برخورد یک مسئله و نکته حقوقی (علم حقوقی) است، که در علم اخلاق، علوم دینی، در همه جا هست. کلیاتی که به اسم کلیات علم حقوق میگویند ولی کلیات علم زندگی است، باید بدانیم. میدانیم منتهی منظم کردن این، دانستن مورد نظر است. میگویند قانون از چهار منبع [استخراج] میشود. یکی قرآن یا کتاب آسمانی است یا در زندگیهای معمولی قانون اساسی، و یکی دیگر عرف است. البته در حقوق بحثهای دیگری هم هست اینجا جایش نیست برای غیر حقوقی هم لازم نیست. یکی عُرف است، عُرف یعنی چه؟ یعنی همین رسوم. اینکه رسم از کجا بوجود میآید، بحث دیگری است. فرض کنید رسم است عروسی که میگیرند بعد پاگشا میکنند. یعنی چه پاگشا؟ ما میگوییم یعنی چه، نه اینکه بیمعنی است، نه! خیلی هم معنیدار است. منتهی ما میخواهیم بدانیم چطور شده که میگویند پاگشا. یا بازدید، میگویند فلانکس به دیدنمان آمد رفتیم بازدیدش. این مربوط به قواعدی است که خود مجموعهی مردم برای خودشان انجام دادهاند. هر چیزی یک رسمی دارد. مثلاً آنهایی که خیلی منظم هستند میگویند صبحانه ساعت هشت میخوریم. کی گفته؟ ممکن است یک ربع به هشت بخوریم، اشکالی ندارد ولی آنکس که منظم است سعی میکند که ساعت هشت بخورد. یعنی مجموعهای است که همهی مردم یا اکثریت مردم، بدون اینکه در مجلسی بنشینند و رأی بگیرند اینطور مقرّر کردند. به هر کس بگوید که به بازدیدتان میآیم میفهمد یعنی چه. اینکه مجلسی تصویب کند نیست، عرف مردم تصویب کرده است. مقرّرات شرعی هم در اینگونه موارد میگوید که هر چیزی اگر مخالف با اصول اسلام نباشد، اسلام میپذیرد. فرض کنید به هندوستان میروید، در آنجا رسم است (حالا چطور رسم شده، کار نداریم) به جایی که به اسم مقبرهی گاندی است، بروید. احترام بگذارید ببوسید و سجده کنید. شما این عرف را باید انجام بدهید منتهی در آن حال که به جنازه گاندی سجده میکنند، اینجا را شما نباید انجام بدهید برای اینکه میگویید از اصول کلی اسلام این است که سجده، جز بر خدا جایز نیست. ولی وقتی جلوهای از نور الهی دیدید به خاطر آن جلوه، سجده میکنید و این سجده برای خداوند است. کمااینکه موسی(ع) به کوه طور رفت، وقتی گفت خدایا من میخواهم تو را ببینم، خدا گفت لَن تَرَانِي(اعراف/143) من را نمیتوانی ببینی. دیگر از موسی (در زمان خودش) انسان بالاتری که نیست، بنابراین وقتی به موسی میفرماید نمیتوانی منرا ببینی، یعنی به همه بشرها گفته است. بله بشرها در این جسم هستند و این حواس پنج گانه قادر به دیدن نور الهی نیست ولی خداوند در ضمن اینکه اول گفت لَن تَرَانِي ولی بعد برای اینکه موسی خوب بفهمند که چرا لَن تَرَانِي؟ گفت: وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ میخواهی بدانی! به این کوه نگاه کن اگر سرجایش ایستاد، توانست قدرت بیاورد من را خواهی دید، اگر نه، نمیتوانی برای اینکه بفهمی. که موسی نگاه کرد و دید که نور الهی [تجلی] کرد وَخَرَّ موسَى صَعِقًا موسی بیاختیار به سجده افتاد. این سجده را نمیشود گفت آی تو در مقابل کوه به سجده افتادی! کافر شدی، العیاذبالله.
همهی عرفها را انجام میدهیم ولی اگر بر خلاف اصول اعتقادی بود، انجام نمیدهیم والّا مابقی را انجام میدهیم. این مسئله در سنت پیش میآید. مثلاً رسم شده است در عزاها لباس سیاه میپوشند. خانمها خیلی مقیّد هستند و درست هم هست اشکالی ندارد ولی نپوشیدنش هم اشکال ندارد. برای اینکه پیغمبر در یک مورد دیگری فرمود من از رنگ سیاه خوشم نمیآید، بعضیها میگویند چون این فرمایش پیغمبراست و گفتهاند وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى (نجم/3) هیچ حرفی را از روی هوای نفس نمیگوید، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى جز وحی الهی نیست، بنابراین این حرف وحی الهی است که از رنگ سیاه بدش میآید. بله رنگ سیاه نشان دهندهی جهل و تاریکی است، ولی در عرف طوری رسم شده که حتماً باید لباس سیاه بپوشند. به این عرف اگر برخورد کردید اجرا میکنید. اگر واقعا این حرف هم از پیغمبر باشد، پیغمبر ممکن است از خیلی غذاها خوشش نیامده باشد ولی من و شما ممکن است خوشمان بیاید. حتی ممکن است یک عدهای اینقدر خوششان بیاید، به قول شعر مولوی که در دیوان شمس میگوید:
دوش چـه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
تا همه عمر بعد از این روز و شبان از آن خورم
ایناندازه اعتقاد و علاقه دارد، که البته یک حالتی مثل مستی است. از این احساس عشق به مولای خودش اینقدر جلو رفته، میگوید دوش چه خوردهای بگو، حتی میخواهد غذایش هم مثل او باشد. بنابراین آنچه در عرف در مورد مراسم عزاداری و … گفتهاند اجرا میکنیم. ولی در آن اعمال، حالت مقدّس بودن وجود ندارد مگر آن چیزهایی که خدا و پیغمبر گفته است. فرض کنید نماز خواندن بر میّت خوب است، خیلیها واجب هم میدانند ولی نه! اگر شخصی داخل کشتی بود و غرق شد [نماز میت را چگونه بخوانند؟!] ولی عرف شد. این است که برحسب عرف هرچه جامعه مقرر کرده، همان کار را بکنید.
در انتقاداتی که میکنند (حتی مستشرقین) میگویند اسلام درهمهی کارها دخالت کرده است، حتی در جذب و دفع غذا. اولاً دخالت نکرده، دخالت به این معنی که در زندگی ما همهی دولتهای خارجی دخالت کردهاند، نه آنطور دخالت نکرده است. خودش این بشر را آفریده، خودش میداند این چیست، چه اعجوبهای است. غذا میخواهد، دفع کردنش هم واجب است، هرکدام به لطمه افتاد بیماری میشود. زیاد بخورد بیماری، کم بخورد بیماری، زیاد دفع کند بیماری، کم دفع کند بیماری. خواسته است به ما بگوید این را که من آفریدم، خودت هم بدان، قانون بدنت این است. اینها عین قانون بدن است چیزی اضافه بر مقررات بدن نیست. فرض کنید یک وسیله جدید صنعتی میخرید دفترچهای به شما میدهند که چطوری از آن استفاده کنید، این مقررات هم اینطوری است. یعنی همهی مردم، اینهایی که هم ردیف تو هستند بدانند که از تو به این شکل باید استفاده بشود، تو هم باید بدانی از دیگران اینگونه استفاده کنی. تمام این چیزها را خود بشر ایجاد کرده است. خداوند میفرماید إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره/30) همان طور که خودش قانون میآفریند، خود بشر هم قانون میآفریند. اگر یک قانون دسته جمعی باشد عرف میشود که شما باید رعایت کنید.
این است که این عرفان و مقررات عرفانی و شرعی، آنهایی که به تأیید خداوند رسیده، یا اینکه مورد توجه خدا و مردم قرار گرفته آنها را باید رعایت کنید. به این دلیل با وجود اینکه به قول عدهای اسلام آزادی را از بین برده، نه. البته این مقررات نرمش دارد یعنی وقتی خداوند میگوید چقدر کار کن راه برو، خسته شدی ترک کن کار نکن. کسی که ظاهر اینها را میبیند میگوید نه خسته هم شدی باید ادامه بدهی، کار کنی. به هرجهت این دستورات را تا بتوانید اجرا کنید انشاءالله.
گفتههای ما هم در اینگونه مجالس از همین قبیل است ظاهراً یک حرف است، با هم اختلاط کردیم. فقط اختلاط نیست. بهتر زندگی کردن است، بهتر هم نه اینکه [بیشتر] بخوریم بهتر است نه! بهتر زندگی کردن یعنی وقتی میخواهیم عبادت کنیم چنان مشتاق عبادت هستیم، غذا که میخوریم احساس کنیم خداوند میخواهد من باشم زندگی کنم والا اگر با من بد بود نمیگفت که من غذا بخورم، به من گفته غذا بخور که ضعیف نشوم. این بهتر زندگی کردن هست. حال تمام قواعد همین است. حتی قواعد ظاهری، قواعد مهمانی و امثال اینها بطور ساده وقتی میگوید اگر کسی اظهار محبتی به شما کرد، شما چه میدانید در دلش چیست، خالصاً است یا تعارفی است؟ حق ندارید این فکر را کنید. فکر کنید خوب است، از او تشکر کنید. او اگر اظهار خدمتی کرد تشکر هم بکنید جبران هم بکنید که این حُسن را ما درویشها نشان دادیم. چرا؟ چون قرآن میگوید وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا (نساء/86) اگر یکی اظهار محبتی به شما کرد به یک نحوهای به شما خواست نزدیک شود، محبت کرد شما یا عین آن را با او برخورد کنید و یا بهتر از آن را. انشالله خدا توفیق و حال درک این مسائل را به ما بدهد. انشاءالله.