سرتیپ مهندس عبدالرزاقخان بغایری، پدر علم جغرافیای نوین ایران از بزرگان ایران و از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی میباشد. در مقاله زیر که با عنوان «دانشمند عارف، عبدالرزاق خان بغایری» در شماره فروردین ۱۳۹۳ مجله اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسیده است، به زندگی، خدمات و آثار این درویش جغرافیدان پرداخته شده است. گفقتنی است این مقاله به مناسبت شصتمین سالگرد در گذشت او نگارش شده است.
دانشمند عارف: عبدالرزاقخان بغایری؛
پدر علم جغرافیای نوین ایران
مهران رهبری- حمیده ثقفی
سرتیپ مهندس عبدالرزاقخان بغایری، پدر علم جغرافیای نوین ایران، در ۲۲ محرم ۱۲۸۶ قمری (۱۴ اردیبهشت ۱۲۴۸شمسی) در اصفهان به دنیا آمد. پدرش ملّامحمّدمحسن فرزند ملّاکرمعلی، اصلاً از ایل شمنآباد سبزوار خراسان بود و پدرانش از خوانین طایفه بَغایر خراسان بودند. او نواده دختری ملّامحراب گیلانی (از عارفان و حکمای شیعه قرنهای ۱۲ و ۱۳ قمری و از شاگردان آقامحمّد بیدآبادی، متوفی به سال ۱۲۱۷ قمری) و مادرش دختر میرزا مهدیخان منشی (از خوانین کَروَن اصفهان) بود.
ابوالحسن احتشامی درباره تولد مهندس بغایری مینویسد: «عبدالرزاق از بین ۱۹ دختر و پسر تنها فرزندی بود که باقی ماند… چون پدر عبدالرزاق از وقایع جانسوز داغ فرزندان، بسیار متأثر و غمگین بود، به او گفتند: عبدالرزاق را به سیدی که بچههایش میمانند ببخش تا بماند. از این رو او را به آقا میرمحمّدهادی که در کوی پاقلعه اصفهان سکنی داشت و عارفمسلک و از پیروان حضرت شاه نعمتالله بود، بخشیدند و از برکت نفس آن مرد، عبدالرزاق زنده ماند.» [۱] شاید این اولین جرقه سلوک عرفانی در زندگی پرثمر او بود.
عبدالرزاق از کودکی به تحصیل علم و ادب علاقه بسیار داشت و قرآن و کتب بسیاری در این زمینه از جمله نان و حلوای شیخ بهایی را در همان کودکی آموخت. وی در ۱۰ سالگی با پدرش به تهران آمد و در آنجا به تحصیل فارسی و عربی از جمله کتب نصاب و امثله نزد او پرداخت. آنگاه انموذج و چند کتاب عربی دیگر را از میرزا محمّدجواد شاهآبادی (امام جماعت مسجد جامع تهران، متوفی به سال ۱۲۷۳ شمسی) فراگرفت. وی در سال ۱۲۶۵ شمسی وارد مدرسه دارالفنون شد و علیرغم خواست پدرش که دوست داشت درس طب بخواند، به مهندسی روی آورد و به مدت ۶ سال نزد اساتید بزرگی همچون عبدالغفارخان نجمالدوله (منجّم و استاد برجسته ریاضی دارالفنون، متوفی به سال ۱۲۸۶ شمسی) و میرزا محمودخان نجمالملک (برادرزاده مرحوم نجمالدوله و از معلّمان مبرّز ریاضی و هندسه دارالفنون) به تحصیل علم پرداخت.
مهندس بغایری در غیاب اساتید خود، با سایر شاگردان مباحثه و اشکالات ایشان را رفع میکرد. او بسیار نکتهسنج و تیزبین بود تا جایی که خودش میگوید: «روزی از استاد [مرحوم نجمالملک] مسألهای پرسیدم، چون خودش هم تردید داشت و در ایران هم کسی از عهده توضیح و جواب کافی برنیامد، از استادان دانشگاه فرانسه کتباً پرسید و پس از یک سال که جواب رسید، مشکل مرا حل کرد.» [۲]
وی همچنین در سال ۱۲۷۳ شمسی همراه با استاد خود، نجمالملک، در خدمت حیدرقلیخان قاجار نهاوندی (استاد عرفان و فلسفه در مدرسه سپهسالار، متوفی ۱۲۷۹ شمسی) به تحصیل حکمت مشغول شد و کتاب گوهر مراد لاهیجی و منظومه ملّاهادی سبزواری را نزد او فراگرفت.
توانمندی مهندس بغایری در ریاضیات و در علومی مثل هندسه، هیئت و جغرافیا و تعلق خاطرش به ایران، او را به نقشهکشی سوق داد. در سال ۱۲۶۸ شمسی هنگامی که هنوز در دارالفنون درس میخواند، ناصرالدین شاه از اروپا با خود یک نقشه ایران به زبان روسی آورد و نیرالملک آن را به کمک یک مترجم روسی به زبان فارسی برگرداند اما این کار بغایری را راضی نکرد، خودش در این باره میگوید: «من میدانستم به واسطه نبودن معادل بعضی حروف فارسی در زبان روسی، نتیجه این کار کافی نیست، به علاوه به نقشهکشی شوق و رغبت فراوان داشتم. بر آن شدم با تحقیقات کافی و استنباط اسامی شهرها، قراء، قصبات، کوهها، رودها، صحاری و غیره، نقشه جامعی فراهم آورم.» [۳]
بغایری تهیه نقشه ایران را در سال ۱۲۶۹ شمسی آغاز کرد و برای آن نه تنها به کتابهایی چون دُرّه نادری و عالمآرای عباسی رجوع کرد، بلکه با اقوام و اقشار مختلف از جمله مردم محلی هر منطقه و شکارچیان و چهارپاداران بومی نیز همکلام شد و در این راه سختیهای بسیاری کشید. در این میان، عدهای مقیاسها را دقیق نمیدانستند، برخی میگفتند که اگر اشتباهی در رسم خطوط مرزی نقشه روی دهد و منطقهای در آن سوی مرزها رسم شود، سندی علیه تمامیت ارضی ایران به دست همسایگان دادهایم و عدهای نیز اظهار نگرانی میکردند که این نقشه راهها را به بیگانگان نشان میدهد، حتی علیاکبر دهخدا در شماره دوم مجله صوراسرافیل در ستون چرند و پرند، به انتقاد از این موضوع پرداخت و وی را خائن به ملک و ملت دانست! علاوه بر همه این مشکلات، تأمین هزینههای چاپ نقشه نیز بسیار سخت بود. اما مهندس بغایری با وجود همه این مشکلات و کارشکنیها با پشتکار به کار خود ادامه داد و سرانجام پس از هشت سال تحقیق و مراجعه به ۶۰ قطعه نقشههای کوچک و بزرگ به زبانهای مختلف، در سال ۱۲۷۷ شمسی نقشهای کاملاً دقیق، زبان فارسی، در مقیاس ۱: ۱. ۴۰۰. ۰۰۰ و در هفتصد نسخه چاپ کرد.
این نقشه چنان مورد پسند نجمالدوله، استاد بغایری، قرار گرفت که درباره آن گفت: «بانیِ این نقشة مملکت ایران، معتمدالسلطان، میرزا عبدالرزاقخان سرتیپ مهندس، از جمله شاگردان قدیم ممتاز مدرسه مبارکه دارالفنون است… یک سال تحصیل او معادل با چند سال دیگران بوده و از روی میل و شوق تحصیل مینموده نه از روی عنف و اکراه. وضع رفتار و سلوک او هم پسندیده بود و هیچ وقت مورد بحث و ایرادی نمیشد و امروز مهندسی است عالم و عامل و از آثار بلند همت او یکی ساختن کرات مصنوعه مقوایی ارضی و سماوی است که تا امروز در ایران، احدی اقدام به این کار ننموده… از آثار بلند همت او اقدام در ترتیب نقشه صحیح مملکت ایران است که چندین سال با اطلاع حقیر با کمال دقت و مجاهده اهتمام در تصحیح همه فقرات آن نمود. از حیث نسبت مواضع بلاد و تصحیح اسامی بلدان، الحق نقشهای از آب درآمده، صحیحتر و کاملتر از جمیع نقشههایی که تا امروز در ایران منتشر نمودهاند.» [۴]
بغایری ساخت کرههای جغرافیایی و سماوی در اندازههای مختلف را از جوانی آغاز کرد و در سال ۱۲۷۳ شمسی یک کره جغرافیایی بزرگ ساخت و به ناصرالدینشاه تقدیم کرد. شاه در ازای آن به او منصب سرتیپی داد و برایش مقرری ۱۵۰ تومانی تعیین کرد و او را به استادی مدرسه نظام برگزید.
در سال ۱۲۷۵ شمسی که مظفرالدینشاه به سلطنت رسید، یک کره جغرافیایی هم به او هدیه داد و ۲۰۰ تومان جایزه گرفت، امّا در عوض مواجب سرتیپی او، به بهانه تعدیل بودجه مملکتی و اینکه او قادر به انجام کار غیردولتی است و نیازی به دریافت حقوق از دولت ندارد، قطع شد! [۵]
او همچنین بر حسب ارادتی که در طریقت به بزرگان سلسله نعمتاللهی گنابادی داشت، یک کره جغرافیایی نیز به مرحوم حاج ملّاعلی بیدختی، نورعلیشاه ثانی (متوفی به سال ۱۲۹۷ شمسی) تقدیم کرد که بعدها در حمله سالارخان بلوچ، از اشرار معروف منطقه، به منزل ایشان در بیدخت گناباد، از بین رفت. اشرار از روی جهالت، کره را شکسته و به خیال واهی خود گفته بودند: بت آنها را شکستیم!
مهندس بغایری به علت علاقه به طراحی وسایل و تجهیزات فنی، چند ساعت آفتابی نیز ساخت که یکی از آنها هماکنون در موزه ملی ملک تهران نگهداری میشود. این ساعت آفتابی برای عرض جغرافیایی تهران ساخته شده و شکل منحصر به فردی در طراحی دارد. ابعاد سنگ پایه آن ۵۰ ×۵۰ ×۷ سانتیمتر و قطر دایره صفحه اصلی آن ۴۰ سانتیمتر است و در آن از ۳ دایره هممرکز برای مشخص کردن تقسیمات ساعت استفاده شده است. همچنین جهت قبله روی صفحه ساعت مشخص شده که در این نوع ساعتها مرسوم بوده است. دقت محاسبات و درجهبندی این ساعت بسیار بالاست و خطایی کمتر از یک درجه دارد.
یکی دیگر از ساعتهای آفتابی ساخته مرحوم بغایری، ساعتی است که خود او به سبب علاقه و محبّت قلبیاش، به مجموعه مزار سلطانی بیدخت گناباد- مدفن بزرگان اخیر طریقه نعمتاللهی- اهدا کرده است. اکنون این ساعات آفتابی در ضلع شرقی مجموعه نگهداری میشود.
بغایری در ۱۳رجب سال ۱۳۱۶ قمری (۶ آذر ۱۲۷۷ شمسی) مدرسه «خِرد» را تأسیس کرد. آن سالها تازه شوق مدرسهسازی به شیوه مدرن و متأثر از مدارس غربی در میان روشنفکران و تحصیلکردگان به وجود آمده بود و مدرسه خرد یکی از اولین مدارسی بود که در این دوران تأسیس شد. بغایری که میخواست مدرسهاش از هر لحاظ صاحب اعتبار شود، شایستهترین معلّمان را برای تدریس به دانشآموزانش انتخاب کرد از جمله آقا فاضل خلخالی (از فضلا و دانشمندان عصر قاجار و پهلوی، متوفی به سال ۱۳۲۰ شمسی) برای تدریس زبان عربی و محمّدعلی فروغی (معروف به ذکاءالملک دوم، متوفی به سال ۱۳۲۱ شمسی) برای تدریس زبان فرانسه، تدریس ریاضیات را هم خودش به عهده گرفت. مدرسه خرد کمکم به اعتباری که مدّ نظر بغایری بود، رسید و علیرغم مخالفانی که مدارس جدید را تهدیدی برای فرهنگ و دین میدانستند، روزبهروز رونق گرفت و به یکی از بهترین مدارس آن روزگار تبدیل شد و طی ۲۲ سال، شاگردان بسیاری را پروراند.
جمع روحیه تربیتی و عرفانی با دقت علمی وی باعث شد که با هدایت وی در این مدرسه به کودکان ۷ تا ۱۲ سال هم دروسی همچون زبان فارسی، اصول و فروع دین، عقاید مذهبی، علم تهذیب، اخلاق، تاریخ و مقدمات عربی تدریس شود و هم علومی مانند حساب، هندسه، جبر و مقابله و جغرافیا. از طرف دیگر به ازای هر ۱۰۰ دانشآموز، ۱۰ نفر از فرزندان اقشار کمدرآمد و خانوادههای فقیر به صورت رایگان در این مدرسه تحصیل علم میکردند. [۶]
مهندس بغایری علاوه بر مدرسه خرد، در مدارس بسیاری به تربیت شاگرد میپرداخت، خودش میگوید: «غیر از تأسیس دبستان خرد که ۲۲ سال کانون تعلیم و تربیت بود، در بیشتر مدارس آن زمان چه افتخاراً و چه در برابر پاداش معلّمی کردهام.» [۷]
از جمله در سالهای ۱۲۷۳ و ۱۲۷۴ شمسی در مدرسه نظام قدیم، جغرافیا و ریاضی درس میداد؛ از بدو تأسیس مدرسه سیاسی در سال ۱۲۷۷ شمسی، تدریس جغرافیا، ریاضی و هیئت به او سپرده شده بود؛ هفتهای یک روز هم به صورت افتخاری در مدرسه اقدسیه تدریس میکرد؛ استاد افتخاری مدرسه نظام در زمان ناصرالدینشاه بود و در زمان سلطنت رضاشاه که این مدرسه دوباره رونق یافت، چند سال دیگر در آنجا تدریس کرد و در سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۸ شمسی از طرف وزارت کشور و معارف وقت، کلاسهای خصوصی برای تربیت مهندسان شهرداری و دیگر کارهای مملکتی در دارالفنون برگزار میکرد.
وی چند سال هم در مدرسه شرف (تأسیس ۱۲۷۷ شمسی) در سِمت معلّم جغرافیا و ریاضیات به تدریس میپرداخت. اقبال یغمایی پس از ذکر حضور مؤثر محروم بغایری در این مدرسه، در مورد علاقه وی به ترویج علم میگوید: «همانقدر که ناظمالاطباء، مدیر مدرسه، عاشق معارف و در ترویج دانش و هنر و ادب کوشا بود، میرزا عبدالرزاق بغایری معلّم علوم ریاضی و جغرافیا، نیز از آغاز جوانی صمیمانه به معارف عشق میورزید. وی در هر انجمن و محفل زبان به شرح فواید توسعه معارف میگشود و هر جا فرصت مییافت، خُرد و بزرگ را به گرامی شمردن دانش و دانشمندان تحریض و تشویق میفرمود.» [۸]
مهندس مسعودانصاری (از همکاران و شاگردان مرحوم بغایری، متوفی به سال ۱۳۴۹ شمسی) میگوید: «خانهاش به مدت ۴۰ سال یگانه دارالعلم شبانه تهران بود و مردم از هر صنف، از اول شب به خانه او میرفتند و به قدر استعداد خود بهره میبردند یا مسائل و مشکلات علمی خود را حل میکردند. شاگردانی که نزد او تحصیل کردهاند شاید متجاوز از ۴۰۰۰ نفر باشند. این دارالعلم رایگان در دسترس اهالی تهران قرار داشت و حدود ۵۰۰ نفر از کسانی که در آن تحصیل کردهاند، در سالهای بعد به نخستوزیری، وزارت، وکالت و مشاغل مهم مملکتی رسیدند.» [۹]
در طی سالیان درازی که مرحوم بغایری به معلّمی پرداخت، افراد زیادی از محضر وی مستفیض شدند، از جمله شاگردان او در رشتههای مختلف علمی میتوان به مرحوم آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه، آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی، سیدمحمّدکاظم عصار تهرانی، مرحوم سید محمّد تدین، استاد اکبر داناسرشت، علیمحمّد حیدریان (استاد نقاشی، متوفی به سال ۱۳۶۹ شمسی) و استاد ابوالقاسم قربانی اشاره کرد. دکتر محمد مصدق نیز زمانی برای تکمیل تحصیلاتش از محضر مهندس بغایری به صورت خصوصی استفاده میکرد.
همچنین مهندس بغایری با بسیاری از بزرگان و دانشمندان زمان خود صمیمیت و مصاحبت داشت از جمله سیدحسن فرید هزاوهای و میرزا حبیب الله ذوالفنون (اخترشناس و حکیم، متوفی به سال ۱۳۲۶ شمسی). هنگامی که مرحوم ذوالفنون به واسطه ضعف بینایی به زحمت افتاده بود، مهندس بغایری در استخراخ تقویم به او کمک میکرد.
مرحوم سردار کابلی نیز که از دوستان مرحوم بغایری بوده، به وی به دیده احترام و ادب نگریسته و میگوید: «میرزا عبدالرزاقخان بغایرى، مهندس، دانشمند اصیل یک ایرانى شرافتمند، نجیب، شریف، دیندار، راستگو، راستکردار و به تمام معنى محترم است.» [۱۰]
بغایری علاوه بر تحصیل علم مهندسی و ریاضی، ذوق بسیاری در فنون مختلف هنری مثل صحافی و نقاشی (سیاهقلم و رنگ روغن)، ریختهگری و ساختن انواع گل کاغذی و امثال آن داشت و حتی گاهی شعر میسرود. اما فعالیت اصلی او در کنار تدریس و پرداختن به امور فرهنگی، اشتغال به مهندسی و نقشهکشی بود.
او غیر از نقشه ایران که پیشتر درباره آن گفته شد، به سفارش دولت و یا اشخاص نقشههای بسیاری ترسیم کرد، از جمله نقشه محله اختیاریه که اولین نقشه مستقل وی بود، نقشه خیابان لالهزار به سفارش ناصرالدین شاه به سبک شانزه لیزه پاریس، نقشه شهر قوچان جدید نظیر عشقآباد، نقشه شهر تهران به همراه محلات آن بر اساس کارهای ۱۴ ساله خودش و نقشههایی که پیشتر ترسیم شده بود، نقشه مجله دولت در جواب ناصرالملک نایب السلطنه برای اثبات اینکه مهندسان ایرانی میتوانند بدون کمک اروپاییان نقشههایی در مقیاس بزرگ تهیه کنند، نقشه مسیر آب جمشیدآباد- تهران و نیز نقشه رستمآباد و عباسآباد به سفارش مرحوم نجمالدوله، مادر مرحوم دکتر مصدق.
تخصص بغایری در جغرافی و نقشه برداری، با تحولاتی که در مرزهای کشور روی داد، کاربرد حیاتیتری پیدا کرد. مسئله مرزهای ایران و عثمانی که با گسترش دامنه تجاوزهای عثمانی در واقع اشغال بخشهای وسیعی از حدود غربی ایران، از ۱۲۸۹ شمسی ابعاد گستردهای یافته بود، به تشکیل کمیسیونی بین المللی مرکب از نمایندگان روسیه، بریتانیا، ایران و عثمانی انجامید که هدفش حل و فصل این موضوع بود. معاونت و سرپرستی بخش فنی این هیئت را که در ۱۲۹۱ شمسی به ریاست نصرالله خان اعتلاءالملک (خلعتبری) تشکیل شده بود، مهندس بغایری بر عهده داشت. کمیسیون مشترک مرزی از دیماه ۱۲۹۱ شمسی کار تحدید حدود را از خرمشهر آغاز کرد و تا ذیحجه همان سال نقشهبرداری و تعیین حدود بخشهایی از این مسیر را تا کوه آراراتـ منتهیالیه مرزهای ایران و عثمانی در امتداد مرزهای روسیه ـ به پایان برد. [۱۱]
از آن تاریخ به بعد، بغایری تا حدود سی سال در اغلب فعالیتهای مربوط به تحدید حدود ایران در مقام سرپرستی بخش فنی هیئتهای اعزامی حاضر بود، از جمله در ۱۳۰۱شمسی در هیئتی به ریاست مستشارالدوله برای رفع اختلافات مرزی ایران و شوروی در مرزهای شمال شرقی ایران، در ۱۳۰۳شمسی در نقشهبرداری از حدود دشت مغان و در ۱۳۰۸شمسی، در پی تشکیل کمیسیون مرزی ایران و ترکیه، در مرزهای غربی کشور. [۱۲]
او همچنین در زمستان ۱۳۱۱ و بهار ۱۳۱۲شمسی، در رأس هیئت تحقیقات مرزی، به قسمتهای جنوبی مرز ایران و افغانستان اعزام شد و در هیئت تحدید حدود ایران و عراق در ۱۳۱۷تا ۱۳۱۹ شمسی نیز همین مسئولیت را بر عهده داشت. [۱۳]
اگرچه بغایری در سالهای بعد، احتمالاً به دلیل کهولت سن، در این گونه فعالیتهای عملی مشارکت نداشت ولی حضور وی در مقام رئیس بخش فنی و نقشه برداری وزارت امور خارجه تا سالها بعد ادامه یافت. اطلاعات این قبیل خدمات در دفتر فنی وزارت امور خارجه نگهداری میشود.
وی در امر تعیین تحدیدات، مانند نقشهکشی، به سفارش مردم و بیشتر برای رفع اختلافات نیز فعالیت میکرد، از این جمله میتوان به تعیین حدود اراضی شاهآباد و جزستان قم به دستور شاهزاده مبصرالدوله و تطبیق آن با کتابچه ممیزی حبیبالله مستوفی جهت حل اختلاف مستوفیالممالک با متولیباشی اشاره کرد.
مرحوم مهندس بغایری مردی وطندوست و مبارز بود و از هیچ فعالیت و کمکی برای یاری مردم سرزمینش دریغ نمیکرد و تمام توان خود را در جهت سربلندی ایران و آسایش هممیهنانش به کار میبست. استاد محمّد گلبن در مورد اختلافات ارزی ایران و روسیه ماجرایی را تعریف میکند که نشان از غیرت و عرق ملی مهندس بغایری دارد، وی میگوید: «روسها بعد از قرارداد آخال آمدند و سرخس را به دو منطقه تقسیم کردند، منطقهای از سرخس که آن طرف تجن بود و به سرخس ناصری و کهنه معروف بود و خوش و آب و هوا بود و به شهر فیروزه میرسید به روسها تعلق گرفت و این طرف سرخس به ایران رسید… بغایری که با هیأتی برای تعیین حدود مرزی سرخس رفته بود، به دهی رسید که آبش در خاک روسیه قرار گرفته بود و خانههای آن در خاک ایران… بغایری چون میبیند که جلوی ورود آب را غالباً مسدود میکنند، دست به اعتصاب غذا میزند. در نتیجه مأموران روسی با لنین تماس میگیرند و جریان را گزارش میدهند. لنین دستور میدهد که ده را با هر قطعه زمین دیگری که طرف ایرانی میخواهد، معاوضه کنند و این کار صورت میگیرد، بدینگونه که قطعه زمینی را در نزدیکی مُغان که نامرغوب بوده، میدهند و دِه را میگیرند.» [۱۴]
البته اینگونه مبارزات میهنپرستانه که نشان از عشق مرحوم بغایری به وطن و مردم سرزمینش داشت، پیشتر نیز از وی دیده شده بود. نمونه دیگر این رفتار را میتوان در دوران تدریس وی در مدرسه سیاسی دید. در آذر سال ۱۲۹۰ شمسی به ایران از طرف روسیه اولتیماتومی داده شده بود و این زورگویی برای ایرانیان به خصوص جوانان و تحصیلکردگان قابل تحمل نبود. از این رو به رهبری یکی از دانشجویان مدرسه سیاسی جنبشی شکل گرفت و تظاهراتی در شهر برپا شد که شعارش «یا مرگ یا استقلال» بود. در پی آن، دانشجویان از استاد خود، بغایری، خواستند که همراه با آنان در این تظاهرات شرکت کند. وی تقاضای دانشجویان را پذیرفت و دوش به دوش آنان قدم برداشت. آنگاه در کانون دانشجویان این تظاهرات، تصمیمی بر تحریم محصولات وارداتی روسیه که مهمترین آنها قند و پارچه بود، گرفته شد. مهندس بغایری به پیروی از این تصمیم، لباسهای خود را از بَرَک (بافتهای از پشم شتر که بیشترِ درویشان از آن قبا و کلاه میسازند) تهیه کرد و حتی برای دکمههایش از چوب خراطی شده استفاده کرد و به جای قند روسی، توت و کشمش را برگزید. بعدها تظاهرات و میتینگها خاتمه یافت و دانشجویان نیز تصمیمی را که گرفته بودند، فراموش کردند، اما این مرد وطنپرست با ایمان با ارادهای راسخ تصمیمات آن کانون را تا دم مرگ رعایت و حفظ نمود. [۱۵]
فعالیتهای علمی و فنی مرحوم بغایری بدینجا ختم نمیشود. آثار مکتوب بسیاری از وی به جا مانده است که در اینجا به اختصار از آنها یاد میکنیم:
الف- کتاب معرفه القبله: بغایری در مدت ۵ سال، انحراف قبله حدود هزار نقطه معروف دنیا در پنج قاره و ۴۰۰ نقطه در داخل ایران را تعیین کرد و پس از چاپ در سال ۱۳۳۱ شمسی، آن را به رایگان منتشر ساخت. خود او میگفت: «صرف نظر از وظیفه مذهبی، این کار را بیشتر برای معرفی ایران نزد مسلمانان عالم انجام دادهام. چه، اسم من از بین میرود ولی نام ایران نزد معاریف مسلمانان دنیا بلند میشود که یک نفر ایرانی به چنین کاری اقدام کرده است.» [۱۶]
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میگوید: «با تدوین این رساله بحمد للَّه نعمت تشخیص قبله به کمال رسید.» [۱۷] آیتالله حسنزاده آملی نیز این کتاب را از بهترین منابع جهتیابی قبله به زبان عربی و فارسی برمیشمارد. [۱۸]
ب- ما مهندس داریم: در ۲۲ آبانماه ۱۳۰۵ شمسی مهدیقلیخان هدایت (وزیر فوائد عامه دولت وقت) طیّ نطقی در صحن مجلس در خصوص ساخت راههای بین شهری و راهآهن گفت: «ما مهندس نداریم… [به] خصوص مهندسی که بتواند اینطور کارها را بکند و مخصوصاً برای مقاطع کره و حساب ساختن پل آهنی یا غیر آهنی، اصلاً امروزه هیچ در این مملکت نداریم!» [۱۹] و ضمن آن از نمایندگان مجلس خواست که موضوع آوردن مهندسین متخصص از خارج کشور را تصویب نمایند که البته به تصویب نمایندگان نرسید.
مرحوم بغایری با اطلاع از این مذاکرات، بر آن شد تا مطلبی تحت عنوان ما مهندس داریم درباره وجود مهندسین کامل و لایق، و مخالفت با استخدام مهندسین خارجی به نگارش درآورد. مطلب مذکور که نوشتن آن تنها یک روز پس از مذاکرات مجلس شروع و به پایان رسید، نشان از دغدغههای ملی مهندس بغایری داشته و شامل مثالهای متعدد او در اثبات تواناییهای فراوان نیروی ایرانی میباشد. وی در تمام کتاب بر لزوم استفاده از استعدادهای داخلی تأکید میکند.
ج- اصول علم جغرافیای دوره ابتدایی: این کتاب درسی در سال ۱۲۹۲ شمسی در ۶۷ صفحه به صورت مصور و رنگی و به خط نستعلیق توسط کتابخانه ایران در تهران به چاپ رسیده است.
د- فرهنگ اسامی و اصطلاحات جغرافیایی: مهندس بغایری این کتاب کوچک را برای استفاده دارندگان کرات جغرافیایی نگاشته است.
ه- فهرست ممالک ۵ قطعه عالم: این کتاب ترجمهای است از یک متن انگلیسی که مهندس بغایری آن را در سال ۱۲۷۲ شمسی به فارسی ترجمه و مقیاسها و اعداد فرنگی را به معادل آنها در ایران تبدیل کرده است. کتاب دارای ۶ صفحه میباشد که هر صفحه به یک قاره به ترتیب آسیا، اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و اقیانوسیه اختصاص دارد و تعدادی از کشورهای هر قاره را با مشخصات جغرافیایی و به شکل جدول درآورده است.
و- مقالات: در سه شماره از مجله ارمغان یادداشتهایی از مرحوم بغایری با عناوین عادات و رسوم [۲۰]، عدالت ملوک سلف [۲۱] و مخاضرات علمیه [۲۲] به چاپ رسیده است.
مرحوم بغایری آثار مکتوب دیگری نیز دارد که به چاپ نرسیدهاند، از آن جمله میتوان به نسخ خطی اشاره کرد که اکنون در کتابخانه مرحوم مرعشی نجفی نگهداری میشوند. خاطرات از اول محرم ۱۳۳۶ تا ذیحجه سال ۱۳۴۰ قمری (۱۲۹۷ تا ۱۳۰۰شمسی)؛ سفرنامه در حدود سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۳ قمری (۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳ شمسی) در مسیر سیستان و بلوچستان، گناباد، بیرجند، تایبات و مرزهای افغانستان؛ فرهنگ لغات لهجههایی که در سرحدات ایران همچون انواع ترکی و سیستانی و بلوچستانی و عربی با تصریح به محل استعمال آن لغات معمول بوده است؛ اسامی اماکن حجاز که بیشتر آنها مسیر حجاج میباشد در شصت و چهار جدول با تعیین مسافت بین آنها به کیلومتر.
یک تقویم هواشناسی که وضعیت جوی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ شمسی به دقت در آن ثبت شده نیز از مهندس بغایری در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی نگهداری میشود. همچنین در برخی از مقالات و کتب، به تألیفاتی از مرحوم بغایری اشاره شده است که متأسفانه اکنون در دسترس نیستند، مانند تقویم صدساله از ۱۲۸۱ تا ۱۳۸۴ قمری که در آن همه وقایع مهم تاریخی به صورت روزشمار آمده است [۲۳]؛ جدولی از نام خلفا و سلاطین اسلامی در ممالک مختلف از ظهور اسلام که با نگاه به این جدول میتوان خلفای و سلاطین همعصر را تمیز داد [۲۴]؛ و جدولی از انساب خانوادههای معروف ممالک اسلامی از عرفا، فضلا، صنعتگران و دیگر رجال مشهور همراه با شرح حال مختصری از ایشان و انساب خانوادههای معروف ایرانی تا آنجا که میسر بوده است. [۲۵]
صاحب کتاب گلشن ابرار نیز از چند مجلد مهندس بغایری یاد میکند که هر کدام حدود ۴۰۰ صفحه مطلب داشته و به شرح احوال و آثار بزرگان اسلام و ایران میپرداخته است که متأسفانه در هنگام درگذشت مهندس بغایری مفقود شدهاند. [۲۶]
از دیگر فعالیتهای فرهنگی مرحوم بغایری اهتمام در چاپ و نشر بعضی کتب عرفانی مانند زادالمسافرین امیرحسین هروی و همچنین مقالهای با عنوان «لایحه؛ درباره شهادت حضرت سلطانعلیشاه» است که توسط مرحوم حاج شیخ عبدالله حایری نوشته شده.
مرحوم بغایری که در دوران جوانی به سلک دراویش درآمده بود، بسیاری از کتابهای خود و دیگر کتب را جهت استفاده عموم به کتابخانه مزار سلطانی بیدخت، مدفن مرشدان خویش، اهدا کرده است. برخی از آنها عبارتند از: معرفه القبله، ما مهندس داریم و تمدن الاسلام.
وی بیشتر درآمد خود را صرف خرید لوازم فنی و کتاب میکرد. برگزاری سه نمایشگاه از لوازم
فنیـ مهندسی خود و به یادگار ماندن بیش از دو هزار جلد کتاب در زمینههای گوناگونی چون تاریخ، ریاضی، نجوم، فلسفه، دین و اخلاق از وی مؤید این مطلب است.
پس از تصویب قانون استخدامی کشور در سال ۱۳۰۲ شمسی، با اینکه تمام موجبات استخدام رسمی برای مهندس بغایری فراهم بود، او حاضر نشد به استخدام دولت درآید و همواره به صورت قراردادی خدمت میکرد. و میگفت: «تا میتوانم کار میکنم!» [۲۷] تنها در اواخر عمر، بدلیل کهولت سن و سختی سفر، ریاست اداره فنی وزارت امور خارجه را به عهده گرفت.
در اسفند ۱۳۲۷ شمسی جشنی از طرف وزارت امور خارجه، برای بزرگداشت و تجلیل از خدمات مهندس بغایری برگزار شد. طی این مراسم وزیر وقت، مرحوم علیاصغرخان حکمت ضمن تقدیم هدایایی، درباره مهندس بغایری عنوان کرد: «آقای بغایری یک نمونه و یک فرد کامل ایرانی در تقوا و فضیلت و میهنپرستی و خدمتگزاری است.» [۲۸] همچنین وزارت کشور و وزارت فرهنگ نیز طی تقدیرنامههای جداگانهای خدمات ممتد و صادقانه مهندس بغایری را ستودند.
مهندس بغایری با همه مجاهدتهای علمیاش در مقام یک دانشمند، هرگز از سلوک معنوی غافل نبود، به نحوی که آثار و نشانههای سلوک معنوی او در گفتار و کردار علمی و اخلاقیاش نیز عیان بود. او که در سال ۱۲۷۳شمسی در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی به دست مرحوم آقای حاج شیخ عبدالله حایری، ملقب به رحمتعلیشاه (از مشایخ سلسله نعمت اللهی، متوفی به سال ۱۳۱۶ شمسی) پا در سلوک راه عرفان نهاده بود، تا پایان عمر در ارادت به بزرگان سلسله نعمتاللهی گنابادی ثابتقدم ماند و آنان نیز همواره وی را مورد عنایت خویش قرار میدادند، چنانکه مرحوم آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی، رضاعلیشاه (قطب وقت سلسله نعمتاللهی، متوفی به سال ۱۳۷۱ شمسی)، از وی این گونه به بزرگی یاد میکند: «جناب سرتیپ عبدالرزاق مهندس بغایری از بزرگترین مهندسین جهان و مایه افتخار دانشمندان ایران میباشد.» وی که خود از شاگردان بغایری در علم هیأت و نجوم بوده است، اضافه میکند: «سالها به تحصیل علوم اشتغال داشت و در علوم ریاضی و هیأت و نجوم و هندسه و حساب و سایر علوم تبحر یافت و امروز در علوم ریاضی در ایران بینظیر و بیشترِ بلکه قریب تمام رجال و دانشمندان ایران نزد او تلمذ نموده و بدان افتخار دارند. [ایشان] در محبت فقری و علاقه مذهبی بابصیرت و ثابتقدم میباشند.» [۲۹]
آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (قطب فعلی سلسله نعمتاللهی گنابادی) نیز از وی به عنوان «یکی از رجال علمی و سیاسی مملکت و از فقرای بسیار با ارزش و دانشمند» یاد کرده و میفرماید: «یکی از فواید اشتغال من در وزارتخانه امور خارجه این بود که هفتهای یا دو هفتهای یکبار به دفتر مرحوم سرتیپ عبدالرزاقخان بغایری میرفتم و از تجربیات او استفاده میکردم… او هربار که مأموریت داشت به سیستان و بلوچستان برود، ابتدا به بیدخت میآمد، حضرت آقای صالحعلیشاه (از اقطاب سلسله نعمتاللهی، متوفی به سال ۱۳۴۵ شمسی) را زیارت میکرد و میرفت.» [۳۰]
مرحوم مهندس بغایری در سال ۱۳۲۲ قمری (۱۲۸۳ شمسی) در سن ۳۵ سالگی با دختر بزرگ میرزا محمّدحسین فروغی (ذکاءالملک اول، از رجال صاحب علم و معرفت و ادب در دوره قاجار، متوفی به سال ۱۲۸۵ شمسی) ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد که دو تن از آنها در زمان حیات او از دنیا رفتند. [۳۱]
سرتیپ مهندس عبدالرزاقخان بغایری پس از عمری مجاهدت و تلاش فرهنگی و علمی و در حالی که همواره علاقهمند به اسلام و ایران بود، در ۲۵ شعبان ۱۳۷۲ قمری (۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۲ شمسی) دیده از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت. پیکر او در مقبره خانوادگی خاندان فروغی در ابنبابویه شهر ری مدفون است.
بغایری به حقّ، مصداق امر بزرگان عرفان بود: درویش باید دست به کار و دل با یار داشته باشد. [۳۲]
پی نوشتها:
۱. ابوالحسن احتشامی، مهندس بغایری، وحید، مهر ۱۳۵۵، شماره ۱۹۶، ص ۴۱۱. // ۲. عبدالرزاق بغایری، خدمتگزاران قدیمی فرهنگ، آموزش و پرورش، سال ۲۵، اسفند ۱۳۳۰، شماره ۱۰، ص ۲۳. // ۳. عبدالرزاق بغایری، ص ۲۳. // ۴. عبدالرزاق بغایری، ص ۲۴. // ۵. محسن مسعود انصاری، عبدالرزاق بغایری، دو فصلنامه تحقیقات اسلامی، سال هشتم، بهار و تابستان ۱۳۷۲، شماره ۱ و۲، ص ۲۱۶. // ۶. روزنامه تربیت، شماره ۱۶۶، سال سوم، آذر ۱۲۷۵. // ۷. عبدالرزاق بغایری، ص ۲۶. // ۸. اقبال یغمایی، مجله آموزش و پرورش، فروردین ۱۳۵۵، شماره ۱۳۵، ص ۴۳۹. // ۹. محسن مسعود انصاری، ص ۲۱۷. // ۱۰. همانجا. // ۱۱. محمّدعلی مخبر فروغ فسائی، مرزهای ایران، بینا، تهران، ۱۳۲۴ شمسی، صص ۷۳-۷۴. // ۱۲. احتشامی، ص ۵۲. // ۱۳. نشریه وزارت امور خارجه، دوره ۱، شماره ۱، خرداد ۱۳۲۸، ص ۱۷. // ۱۴. سرخس در دوره ناصری در گفتگو با استاد محمّد گلبن، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر ۱۳۸۲، شماره ۷۲، ص ۱۱. // ۱۵. نشریه انجمن آثار ملی، پاییز و زمستان ۱۳۵۷، شماره ۳و۴، ص ۱۰۸. // ۱۶. محسن مسعودانصاری، ص۲۲۲. // ۱۷. سیدمحمّد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، مترجم سیدمحمّد باقرموسوى همدانى، ج۱، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴، چ ۵، ص ۵۰. // ۱۸. حسن حسنزاده آملی، دروس هیئت و دیگر رشتههای ریاضی، بوستان کتاب، ج ۱، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۸، ص۲۶۵. همچنین ر. ک: محمّدمحمّدی ریشهری، حکمتنامه پیامبر اعظم (ص)، ج ۱۲، دار الحدیث، قم،؟ ۱۳۸۷، ص ۹۲. // ۱۹. مذاکرات مجلس، دوره ششم تقنینیه، جلسه ۲۹، ص ۳۷۰. متن کامل صورت مذاکرات مجلس شورای ملی در آرشیو کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود میباشد. // ۲۰. ارمغان، دوره هفتم، تیرماه ۱۳۰۵، شماره ۴، ص ۲۴۵. // ۲۱. همان، شهریور و مهرماه ۱۳۰۵، شماره ۶ و ۷، ص ۳۹۲. // ۲۲. همان، آذر و دیماه ۱۳۰۵، شماره ۹ و ۱۰، ص ۶۱۹. // ۲۳. عبدالرزاق بغایری، ص ۲۸. // ۲۴. محسن مسعود انصاری، ص ۲۲۱. // ۲۵. همانجا. // ۲۶. جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج ۴، نشر معروف، قم، ۱۳۷۹، ص ۴۸۹. // ۲۷. محسنمسعود انصاری، ص ۲۲۲. // ۲۸. ابوالحسن احتشامی، ص ۴۲۵. // ۲۹. حاج سلطانحسین تابنده گنابادی، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، ص ۴۶۹. // ۳۰. گفتگوهای عرفانی با جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده، جزوه ۵۶، عرفان در کار اداری، قسمت دوّم، بهار و تابستان ۱۳۸۹ شمسی. // ۳۱. محسنمسعود انصاری، ص ۲۲۲. // ۳۲. محمّدحسن بیدختی صالحعلیشاه، پند صالح، چ ۷، انتشارات حقیقت، تهران، ۱۳۷۶، ص ۹.