جرس – مهدی معتمدی مهر: به مناسبت پنجاه و سومین سالروز تأسیس نهضت آزادی ایران
« وَ ما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ يا مُوسى، قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَري وَ عَجِلْتُ إِلَيْکَ رَبِّ لِتَرْضى ،قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ »
ای موسی! چه چیز تو را ]غافل از قوم خودت[، با شتاب به وعده گاه آورد، موسی گفت : صاحب اختیارا، آنان از پی من در راه اند و من به سوی تو شتافتم تا خشنود شوی. ]خداوند[ گفت : پس از ]رفتنِ[ تو، قومت را به آزمون گرفتیم و سامری گمراهشان کرد (طه، آیات ۸۳ تا ۸۵)
آیات فوق، گزیدهای از داستان موسی (ع) را تصویر می کند ، آن گاه که از پسِ نجات قطعی قوم از ستم فرعون و در سفری سیمرغ وار، رو به سرزمین موعود در راه بود. نوری از دور نمایان می شود، میعادی راستین که گویی تنها به چشم موسی می آید. کلیم الله، رو به فرمانهای هدایت راهی قله می شود و قوم در ژرفای درهای به انتظار راهبر و پیام آور خویش. موسی هنوز در حظ دریافت موهبتی یگانه است که خطاب می آید: چرا از ملت خویش پیش افتادی که سامری رحمت هدایت را به زحمت و گمراهی داد.
به زعم نویسنده، نسبت حضور و جایگاه رهبران اجتماعی با تودههای مردم، در زمره برداشت هایی است که می توان از آیات یاد شده دریافت کرد. بر این اساس، رهبران نه باید پشت سر مردم حرکت کنند ]که دیدن نور، بخشی از این رسالت است، نوری که شاید به چشم همه نیاید[ و نه آن قدر دور بیافتند که افقی یک سره متفاوت از مردم بر ایشان پدیدار آید که اگر موسی باشی و ارمغان پیش افتادن، ده فرمان، باز هم دستاوردی در کار نخواهد بود.
در سرزمینی که عمر هیچ همکاری جمعی (به ویژه سیاسی) به درازا نمی پاید و نام هیچ گروه سیاسی و اجتماعی خارج از ساختار قدرت و یا غیر برخوردار از مناسبات درون حکومت را نمی توان یافت که حتی به یک دهه رسیده باشد، نهضت آزادی ایران با وجود فشارهای شدید امنیتی و سیاسی و به رغم اراده اراده گرایان، پنجاه و سه ساله شد و این، هم تأمل برانگیز است و هم واجد ارزش سیاسی و تاریخی.
شاید ادعایی بزرگ به نظر بیاید، اما نویسنده با گذاری گزیده و سریع بر تاریخ عملکرد نهضت، تأکید دارد که این سازمان سیاسی ملی و اسلامی که دیگر می توان از آن به دیرپاترین حزب سیاسی داخل ایران تعبیر کرد، هم در شناخت اولویت ها، مطالبات و طرح نیازهای اساسی روز و هم در مسیر مبارزه و رویارویی با بحرانهای جامعه ایران، عملکردی متمایز داشته است و چنین کارستانی تنها بدان جهت ممکن شد که نهضت آزادی ایران ضمن پایداری در برابر استبداد و طرح مسأله مهم آزادی و با وجود تاکیدات فراوان بر حقوق و حاکمیت ملت و گزینش آگاهانه رویکردی بر مدار مردم، در هیچ برههای در پی به دست آوردن دل مردم به هر قیمتی بر نیامد و هرگز نخواست تا وجیه قلوب تحمیق شده بنماید. آرمان گرایی و دل بستگی به ارزشهای ملی و دینی و اصول مترقی سیاسی نیز سبب نشد تا بر قله آمال برآید و مردم خویش به جا بگذارد و از خواسته هایی بگوید که در خاک دیگری گل می دهند. متن حاضر می گوید که نهضت آزادی ایران همواره در کنار مردم زیست، چرا که همواره نشان داده است که دردهای زمانهاش را به خوبی می شناسد، اما هرگز تکرارگوی بیهوده مردم نبوده است.
بر این مدعا، البته مصادیق و شواهد فراوان گواهی می دهند:
– پیش از انقلاب و در دورهای که مارکسیسم، موتور محرک، علم مبارزه و تئوری تغییر انقلابی و اسلام، عامل بدبختی، نماد تحجر و علت تاریخی و فرهنگی عقب ماندگی ایرانیان قلمداد می شد، نهضت آزادی ایران با ارایه تحلیلی مترقی از اسلام و سازگار با مدنیت، عقلانیت، پیشرفت، دمکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر، قرائتی آن قدر منسجم و قابل اعتماد از اسلام مطرح کرد که به رغم هژمونی اندیشه چپ در حوزه مبارزه سیاسی و اجتماعی که حتی در نیروهای مذهبی نیز علاقمندان جدی داشت، خلقی را متقاعد به قیام علیه دستگاه خودکامه وقت کرد و پس از انقلاب و در دورانی که به ضرب و زور کاریزمای حاکم، رسانههای رسمی و فضای انقلابی، اسلامی تبلیغ می شد که ظرف هر حرکت جمعی یا رفتار فردی بود، این جریان فکری و سیاسی ابا نکرد تا از جدایی نهاد دین از دولت بگوید.
– نهضت آزادی ایران در بحبوحهای بر حقوق بشر و حقوق ملت تاکید کرد که مهمترین دغدغه انقلابیها اعدام سریع ایادی رژیم گذشته بود و مکتبی ها، سودای دیکتاتوری صلحا در سر می پروراندند و مخالفان تاریخی اش، حاکم شرع قانون ناباور آن روزگار را “روبسپیر” و “حقوق بشر” را فریبی بورژوایی و دست ساز امپریالیسم برای به عقب انداختن امر اصیل انقلاب جهانی می خواندند. نهضت کوتاه نیامد و البته هیچ کس در آن دوران به افتخار این پایداری برایش هورا نکشید، خود اگر مایه تفتین و افترا نبود.
– نهضت آزادی ایران در گرماگرم انقلابی گری و اسلام نمایی، وظیفه اساسی حکومت را ساختن دنیای مردم و پیشرفت مملکت می دانست و نه آباد کردن آخرت و مداخله در ایمان مردم و از این رو می خواست تا رهبران و حاکمان نوپا، پا بر زمین بگیرند و نه چهره بر آسمان و هاله نوری که نازل می شود و البته این، کفری بود نابخشودنی که نهایتا به هبوطی خود خواسته انجامید.
– نهضت آزادی ایران خواهان دنیایی نو با نظمی نو بود و نه هرج و مرجی که از آن به انقلابی گری تعبیر می شد. هم از این رو بود که نهادهای موازی را نقد می کرد و موازی سازی نهادی در ساختار قدرت را خطری اساسی و بلند مدت ارزیابی می کرد و از آنجا که انقلاب را برای سازندگی و جبران عقب ماندگیها می خواست و نه صرفا، امکانی برای جابه جایی قدرت، در جدال تعهد و تخصص، آگاهانه جانب تخصص را گرفت و از حرکت گام به گام و تدریجی دفاع کرد. اینها بلافاصله، زمینه و بهانه اتهام سنگین “لیبرالیسم” را برایش پدید آورد که در آن روزگار، جاده صاف کن امپریالیسم و هم معنا با ضد انقلاب، سازش کار و آمریکایی تلقی می شد و البته، صعوبتی سخت داشت. با این همه، نهضت همچنان ادامه داد.
– نهضت آزادی ایران در زمانهای از اولویت منافع و مسایل بنیادین ملی می گفت که انقلابیون، حتی نیروهای چپ و غیر مسلمان در روزنامهها وعده می دادند که این هفته، نماز جمعه را در قدس اقامه خواهیم کرد و وقتی که نهضت بر اولویت آزادی و کرامت انسان بر دیگر مطالبات تاریخی تاکید کرد و گفت که آزادی، اساسیترین حق هر انسان است و بدون آزادی، نه عدالت اجتماعی به دست می آید و نه حاکمیت ملی (استقلال) پایدار می ماند، حتی بسیاری از نزدیکان و اعضای جوان تر رنجیدند و گلایه آمیز از خطر امپریالیسم و لوکس بودن “آزادی” داد سخن دادند.
– تکیه بر مشی اصلاح گرایانه، مبارزه تدریجی، علنی، مسالمت آمیز و درچارچوب قانون نیز با غوغای فرزندان انقلابی دیروز که تغییر یک شبه دیگری را آرزو می کردند، ناسازگار می نمود و از آنجا که نهضت آزادی ایران، دمکراسی را فرآیندی زمان بر و نه حادثه یا واقعهای می فهمید، به هیچ تغییر دفعی و ناگهانی نه امید داشت، نه باور و نه دیگر، اعتماد. همین بود که مهندس بازرگان و یارانش، آماج بیانصافیها و تهمتهای ناروای جوانان اولترا انقلابی آن روزگار و برخی دانشجویان سابق شدند و البته بازرگان، سالیانی پیش تر، از مخاطرات جدی بازی جوانان با سیاست گفته بود. روایت تلخی که جوانان را در هیچ دورهای خوش نیامد.
در اوج رواج سیاستهای “حزب ستیزانه” و “سیاست هراسانه” که هر نوع همکاری جمعی سیاسی تابو بود و به “اولئک حزب الشیطان” ]مجادله، آیه ۱۹[ تعبیر و در برابر “حزب الله” قرار داده می شد که این دومی، معادلی جز احزاب درون ساختار قدرت نداشت، نهضت آزادی ایران متذکر آیه شریفه “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ” ]آل عمران، آیه ۲۰۰[ بود و این کلام خدا را توصیه به خودسازی فردی و صبر و تلاش جمعی و در یک کلام، به عمل اجتماعی مدنی و دمکراتیک (تحزب) تبیین می کرد.
در اوج فضای هیجانی جنگ، نهضت آزادی ایران تنها صدای داخل ایران بود که یادآوری می کرد، نه راه قدس از کربلا می گذرد و نه رفع فتنه در عالم به عمر هیچ بشر و حکومتی قد می دهد و در نخستین فرصت مقتضی و درست پس از فتح خرمشهر اعلام کرد که باید به جنگ پایان داد. نشریه جنگ و صلح، دستمایه معاندانی شد که از مومنترین و ملیترین سیاستمداران ایران به عنوان ستون پنجم نام بردند. شگفتا که هیچ یک از معاشران و نزدیکان رهبر فقید انقلاب تا سالها نگفت که نظر ایشان نیز درهمان مقطع بر اتمام فوری جنگ بوده است.
– و باز هم، نهضت آزادی ایران تنها گروه سیاسی داخل ایران بود که در دهه نخست انقلاب، از پافشاری بر حقوق زندانیان و مخالفان سیاسی و عقیدتی باز نایستاد و با احکام قضایی انقلابی و سیل اعدامها آشکارا مخالفت کرد. حصر و برخورد غیر اخلاقی با آیت الله شریعتمداری را برنتابید و هم صدا با قائم مقام وقت رهبری به اعدامهای ۱۳۶۷ اعتراض کرد. سالها بعد، کیهانی ها، نهضتیها را متهم به خط دهی به بیت آیت الله منتظری کرده و محرک ایشان در اعتراضهای این سالیان دانستند.
– نهضت آزای ایران، هرگز از حق حاکمیت ملت کوتاه نیامد چه در خبرگان قانون اساسی ۱۳۵۸ و چه در سال ۱۳۶۸ . سالها بعد نیز، تنها گروه حاضر در ایران بود که از جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه گفت، بیآن که صدایی با او همراهی کند.
– طرح ضرورت نظارت سازمانهای مدنی بین المللی و تاکید بر ساز و کار انتخابات آزاد، سالم و عادلانه نیز در روزگاری رقم خورد که “تحریم” سکه رایج بود و از سوی دیگر، بعضیها شرکت بلاقید و شرط در هر انتخاباتی را ترویج می کردند.
– در روزگاری که شعار “نه غزه نه لبنان” چشم گیر بود و دهان پرکن، نهضت آزادی ایران، بیپروا از صفوف مخالفتهای بیبنیاد، ضمن تاکید بر اولویت منافع ملی با تکیه بر اصول اسلامی و انسانی، همچنان به نقض فراگیر حقوق بشر و جنایت علیه بشریت در فلسطین توجه داشت و بعدها نیز در بحبوحه جنگ داخلی سوریه، پیگیریهای دبیر کل نهضت آزادی پیرامون برگزاری رفراندوم در سوریه، به عنوان راه حلی واقع بینانه برای پایان دادن به کشتار، اقدامی متمایز می نمود و همچنین بود، اعتراض به کشتار مسلمانان میانمار و تلاش در راستای توقف خشونتها که متاسفانه حتی در میان فعالان حقوق بشر ایران نیز، هم صدایی نیافت.
موضع اخیر دبیر کل نهضت آزادی ایران – جناب آقای دکتر یزدی – پیرامون توصیه مردم به عدم دریافت یارانهها نیز اقدامی دیگر از این دست به شمار می آید. در شرایطی که کم تر کسی به پاسخ مثبت مردم امیدوار بود و شاید سکوت بسیاری از احزاب موافق یا مخالف دولت در این خصوص نیز از همین باب بود، نهضت آزادی سکوت تحمیلی را تاب نیاورد و در حمایت از ضرورتی ایستاد که در راستای منافع ملی می شناخت.
ترسیم کارنامهای همه جانبه پیرامون عملکرد نهضت آزادی ایران مجالی مفصل می طلبد. کامیابی یا عدم توفیق در وصول به اهداف و بهره گیری از نظام جامع برنامه ریزی یا طی طریقتی اخلاقی در عرصه سیاست، بخشی از هر داوری طولانی و نقد منصفانه می تواند باشد.البته زمانی طولانی گذشته است. بیش از نیم قرن و این، فرصتی کافی است تا تاریخ گواهی دهد که سکوت یا عدم همراهی برخی سازمانها یا شخصیتهای سیاسی با مطالباتی که نهضت آزادی ایران، همواره پیگیر و پیشرو در طرح آنها بوده است، از ارزش یا اهمیت این خواستهها چیزی کم نمی کند. فراگیر ساختن آرمان آزادی در حوزه وجدان وافکار عمومی و همچنین اثرگذاری بر فضای عمومی سیاست ورزی در ایران، از جمله معیارهای سنجش نسبت کامیابی نهضت در وصول به اهداف و آرمانهایش محسوب می شود.
آزادی، فراتر از نامی بر سر درِ نهضت آزادی ایران و به مثابه زیر ساخت نظام فکری و کنش سیاسی در رویارویی همه جانبه با استبداد بوده است؛ استبدادی که اساسی ترن عامل عقب ماندگی و علت العلل دور بیپایان بحرانهای ساختاری ایران محسوب می شود. اما نهضت، هرگز در جستجوی مفهومی ذهنی و موهوم از آزادی نبود. در ادبیات نهضت آزادی ایران، آزادی با حاکمیت قانون و نظامی اخلاقی و قانونی به منظور تحقق حقوق و حاکمیت ملت (حقوق بشر و دمکراسی) تعریف می شود و چنین درکی در راستای جنبش ملت ایران از مشروطه به این سو قرار دارد.
تاریخ استبداد نشان می دهد که این دیو، دورههای طولانی بر دو پای خودکامگی و عوام فریبی یا عوام گرایی (پوپولیسم) استوار بوده است و کوفتنش، راهی جز سیاست ورزی اخلاق مند مبتنی بر اصول و منافع ملی نمی شناسد.اینک به جد می توان از پایداری در برابر استبداد و اجتناب از عوام گرایی و عوام فریبی به عنوان شاخصهای اصلی هویت تاریخی و مبانی عقیدتی نهضت آزادی ایران نام برد.
یکی از افتخارات دستگاه امنیتی دولتی دهم، ممانعت از فعالیتهای سیاسی جریان فکری/سیاسی نهضت آزادی ایران بود. زمانی طولانی نیاز نبود تا بر همگان و حتی متحدان و حامیان احمدی نژاد ثابت شود که دستاورد حمایت از شخصیت و اندیشهای متورم و قانون گریز و بیاخلاق، توفانی سیاه از بحران هاست که درو کردن آن نیز سالها زمان خواهد برد. تعطیلی هیچ نهاد مدنی افتخاری نیست و با هیچ مصلحتی جور در نمی آید، البته اگر منافع ملی معیار باشد.
مهدی معتمدی مهر
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
زندان رجایی شهر
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه مجذوبان نور نیست.