Search
Close this search box.

قصد جان حسین رونقی ملکی را کرده اند

حسین رونقی ملکی“بعد از جراحی، در حالیکه حسین نیاز داشت تحت درمان باشد دادستان او را به زندان برگرداند. خود ما در تهران او را تحویل زندان دادیم اما حالا می گویند او را موقع فرار در مرز گرفته اند. آخر این دروغ های شاخدار را با چه رویی می گویند؟ می خواهند حسین را از بین ببرند و برای این کار هم به هر شیوه و دروغی متوسل می شوند”.

این بخشی از سخنان مادر حسین رونقی ملکی است در مصاحبه با “روز” که خبر میدهد روز گذشته فرزندش را به بیمارستان منتقل کرده و بدون اینکه درمانی صورت بگیرد او را با وضعیتی وخیم به زندان برگردانده اند. زلیخا موسوی هشدار می دهد که هر اتفاقی برای فرزندش بیفتد مسئولان جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشند.

حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر از ۲۲ آذر ۸۸ زندانی است، او از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان محکوم شده و علیرغم وضعیت نامساعد جسمی در حال تحمل محکومیت خود در بند ۳۵۰ زندان اوین است. او به گفته خانواده اش هنگامی که بازداشت شد در سلامت کامل بود اما طی ۵ سال گذشته، از زمان بازداشت تاکنون، ۷ بار تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفته است.

حسین رونقی ملکی ۳۱ اردیبهشت ۹۲ با عدم تمدید مرخصی استعلاجی اش به زندان بازگشت. اوطی دوران مرخصی هم تحت عمل جراحی قرار گرفته و بارها در اعتراض به وضعیت نامساعد خود دست به اعتصاب غذا زده است.

زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی درباره وضعت فرزندش می گوید: فقط می خواهند حسین را از بین ببرند، او مریض است و وضعیت اش خوب نیست. دیروز پس از پی گیری های پدر حسین که سه روز است رفته تهران، حسین را برده اند بیمارستان هاشمی نژاد اما دوباره به زندان برگردانده اند. ضربان قلب حسین زیاد شده، تب شدید و عفونت کلیه دارد،طحالش بزرگ شده و وضعیت خوبی ندارد.

او توضیح می دهد: ما بارها درخواست مرخصی کرده ایم. بارها خواهش کرده ایم، نامه نوشته ایم، تهران رفته ایم و گفته ایم که حسین وضعیت خوبی ندارد بگذارید حداقل بیاید مرخصی و بتوانیم او را درمان کنیم اما موافقت نمی کنند.حالا دروغ جدیدی ساخته اند و می گویند حسین را لب مرز موقع فرار گرفته ایم و مرخصی نمی دهیم. همه می دانند این دروغ محض است. سال ۹۱ اینجا زلزله شد ورزقان نزدیک ما است پدر حسین و همه رفتند کمک، همان جا حسین را بازداشت کردند با بقیه بچه ها. بعد آزاد شد و ۳۱ اردیبهشت ۹۲ خود ما در تهران حسین را تحویل دادیم. او تازه عمل کرده بود و نیاز شدید به استراحت و درمان داشت اما نگذاشتند و گفتند دادستان گفته باید برگردد زندان. قبل از انتخابات بود. با پدر حسین او را بردیم تهران و حسین را ۳۱ اردیبهشت ۹۲ تحویل زندان دادیم. بعد حالا می گویند حسین را در حال فرار در مرز گرفتیم و موقع مرخصی می خواست فرار کند! واقعا شوکه شدیم، آخر چطور چنین دروغ های شاخداری می گویند.

مادر حسین رونقی ملکی می افزاید: ۵ سال است ما را اینطور زجر می دهند. هفته قبل من رفته بودم تهران و دادستانی، به خدابخشی، معاون دادستان گفتم که حسین تازه عمل کرده بود تحویل شما دادیم. گفت آره می دانم. گفتم خب این دروغ ها چیست؟ این مملکت بی صاحب مانده،خدا صاحبش را برساند. چرا اینطور مردم را عذاب می دهید؟ چرا می خواهید بچه مرا بکشید؟ جوابی ندادند. واقعا دیگر خسته شده ایم. دیگر می دانیم که می خواهند حسین را بکشند، وگرنه مگر می شود یک نفر ۷ بار جراحی کند و باز وضعیت اش به وخیمی وضعیت الان حسین باشد؟ هر بار جراحی کرد نگذاشتند درمانش تمام شود، نگذاشتند استراحت کند و مستقیم برگرداندند زندان. حالا هم می رویم پی گیری می کنیم، می آورند بیمارستان و باز درمانی صورت نمی گیرد، دیروز که برده اند بیمارستان، حسین که شنیده چنین دروغ شاخداری گفته اند گفته اجازه درمان نمی دهم. باید مرخصی استعلاجی بدهند تا درمان کنم و او را برگردانده اند زندان. ما چه باید بکنم توی این وضعیت؟

او با اشاره به سخنان و وعده های انتخاباتی حسن روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی می گوید: آقای روحانی قبل از انتخابات گفت زندانیان سیاسی باید آزاد شوند و.. گفتم که فقط برای رای گرفتن قبل از انتخابات از این حرف ها می زنند و بعد دیگر یادشان می رود. همین هم شد. لطفا بنویسید آقای روحانی شما قول دادید به مردم، وعده دادید به مردم، چه شد؟ آزاد که نشدند وضعیت شان همین است که می بینید که حتی می خواهند آنها را از بین ببرند.

زلیخا موسوی می افزاید: خیلی ناراحت هستیم، واقعا حسین خیلی عذاب می کشد صدایش هم دیگر گرفته و نا ندارد. به خدا می ترسم سکته کند. اینقدر اذیت می کنند. انقدر عذاب می دهند.مرخصی نمی دهند، ما خودمان درخواست می کنیم، می آورند بیمارستان و بعد دیروز خدابخش نامه داده که حق ملاقات ندارد. چطور می گویند ما پول نداریم خودشان باید درمان کنند بعد مرخصی که نمی دهند درخواست می کنیم بیمارستان می آورند بعد می گویند حق دیدن بستگانش را ندارد.

او خواهان مرخصی استعلاجی فرزندش برای درمان اوست: پسر من مریض است، آزادش کنید. مگر چه کرده؟ زندانیان سیاسی را بی گناه انداخته اید زندان و اینقدر هم عذاب می دهید. مرخصی بدهید حداقل خودمان درمان کنیم. بیاید خانه ببریم تحت درمان و خودمان رسیدگی کنیم. با این وضعیت اش می خواهید او را بکشید. چرا؟ چه کارتان کرده؟ کمیسیون پزشکی قانونی چند بار نوشته، ۱۰ دکتر امضا کرده اند که حسین نباید زندان بماند اما نمی گذارند.