Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۲۸-۰۳-۹۳ (توجه به معنی -لفظ و معنی-حج-محکمات و متشابهات-خانم‌ها)

010

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

خیلی از ضرب المثل‌هاست که منظور یا فکری را در ذهن ما می‌خواهد ایجاد کند، بعد که آن فکر ایجاد شد به آن لفظ دیگر کار نداشته باشید. هوا بارانی می‌شود شما بارانی می‌پوشید (من از لباس مردانه می‌گویم) از آن نایلون‌هایی که بعضی‌هایش هم خیلی زشت است می‌پوشید و به مهمانی و یا جایی می‌روید، کارتان که تمام شد یا وقتی که باران ایستاد، این بارانی را درمی‌آورید، این بارانی با این شکلی که از آن خوشتان نمی‌آید ولی مع‌ذلک پوشیده‌اید. این زشتی برای این است که شما را از یک زشتی بزرگ‌تر نجات بدهد، یعنی خیس نشوید. لفظ و معنا هم همین طور است باید توجه کنید که لفظ چه معنایی را در نظر دارد وقتی آن معنا حاصل شد دیگر به لفظ توجه نکنید.

مثلاً یکی سؤال کرده است در مورد این‌که گفته‌اند أَكْرِمِ‏ الضَّيْفَ‏ وَ لَوْ كَانَ‏ كَافِراً مهمان را محترمانه بپذیرید ولو کافر باشد. حالا منزل شما مهمان می‌آید، کافر هم هست غذا می‌آورید غذا نمی‌خورد عصبانی هم هست و آمده شما را بکشد یا کتک بزند آیا باید أَكْرِمِ‏ الضَّيْفَ‏ وَ لَوْ كَانَ‏ كَافِراً رفتار کنیم؟ با اینها اگر مهربان باشید این‌ها فردا صبح مثل دوست صمیمی با شما رفتار خواهند کرد، این فقط [مربوط به] پیغمبر و خداست. شما نه پیغمبرید و نه خدا فکر نمی‌کنم هیچ کدام شما پیغمبر یا خدا باشید. أَكْرِمِ‏ الضَّيْفَ‏ وَ لَوْ كَانَ‏ كَافِراً یعنی برای شما که مهمان می‌آید، می‌خواهید از او محترمانه پذیرایی کنید و برای شما کوچک نشود. بگویید چون خودش آمده، مهمان ناخوانده است اهمیتی ندارد، نه! این معنی را که درک کردید دیگر بارانی لفظ را بیرون می‌اندازید، به لفظ توجه ندارید. اینجا اگر خیلی دقیق باشید، این همان مطلبی است که اساس و روش عرفانی و سلوک است و همان روشی است که خیلی اوقات با اهل ظاهر و اهل شریعت اختلاف پیدا می‌کنیم. ما می‌گوییم در طریقت این شعر را می‌خوانند، می‌گویند:

ما ز قرآن را مغز را برداشتیم / پوست را بهر خران بگذاشتیم

یک تشبیهی کرده صحیح یا غلط، خوب یا بد. همان‌طوری که ما سر جالیزار می‌رفتیم خربزه می‌کندیم می‌خوردیم، پوست را جلو آن الاغی که ما را تا آنجا آورده می‌انداختیم که بخورد، اگر به آن الاغ هم نرسید الاغ هم شما را نمی‌آورد و از گرسنگی می‌میرد. نه! به آن الاغ هم باید برسید، غذایش بدهید، تا جایی که به شما بهره برساند، بعد اضافه‌ای از خودتان را به او بدهید، با او شریک در غذا نیستید. حالا ما می‌گوییم ما ز قرآن مغز را برداشتیم البته اگر این اِدعای ما راست باشد (ولی راست هم که نباشد) ما کارمان باید این طوری باشد. الان نزدیک موسم حج است، البته خیلی‌ها می‌گویند این حج دنباله‌ی همان علاقه‌مندیست که پیغمبر به مکه داشت. در آیات قرآن هست که قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا(بقره/144) یعنی پیغمبر را در رأس اُمت قرار داد و آنچه خیر و میل او بود، خیر و میل ملت قرار داد. این درست است اما نه اینکه به مردم مکه فقط می‌خواهد کمک کند، فقط و فقط همین است. نه! خود ما را هم در نظر دارد نه اینکه ما هیچیم نه! به ما هم نشان می‌دهد می‌گوید ببینید یک نفر را که ما فرستادیم که مورد علاقه‌ی ماست چقدر به او می‌رسیم. یاد بگیرید سعی کنید که مورد رضایت ما باشید تا به همان اندازه به شما هم برسیم. و بعد هم اجدادتان از زمان حضرت آدم، حتی می‌گویند اینجا منطقه‌ای بود که وقتی حضرت آدم و حوا را به کره‌ی زمین فرستادند در اینجا (مکه) فرود آمدند، کسی چه می‌داند! گفته بود مرکز زمین کجاست؟ گفت همین جایی که من ایستادم، میگی نه برو متر کن ببین. با وجود اینکه نماز را خدا آنقدر مقید نکرد که واجب‌ترین واجبات است. اولا وقتش را گفته که مثلا نماز ظهر از اول ظهر تا هفت الی هشت ساعت وقت دارید. ولی اعمال مکه که بر حسب روز است، یک روز که می‌گوید حق ندارید آن کار را در روز دیگری انجام بدهید، نه زودتر و نه دیرتر (درست همان موقع). این هم برای این است که ما خودمان منظم بشویم یادمان نرود که ما در دنیای طبیعت هستیم که در این دنیای طبیعت هر چیزی موقعی دارد.

البته ما این معانی را اگر بفهمیم بعد که یک بار آمدیم و یک خرده اشتباهی کردیم، دیگر نمی‌گویند همه‌اش خراب است، نه! ارفاق می‌کنند. ولی به هر جهت مغزش مورد علاقه است آن معنایی که ما از این در نظر داریم نه آن الفاظ. خیلی از آیات قرآن همین طوریست. در عبارات و پندها هم باید همین را در نظر بگیریم. به همین جهت هم در قرآن یک موارد صریحی است که البته خود این موارد را قرآن در آیه ششم و هفتم سوره آل‌عمران می‌فرماید که بحث مفصلی است. یک چیزهایی صریحاً خداوند می‌گوید. صریحا می‌گوید این کار را بکنید آن کار را نکنید یا آنجاهایی که در مورد ارث هست صراحتاً در این مورد می‌گوید، یک چیزهایی به فکر خود ما باز گذاشته است. فکر خود ما معمولا تفسیر می‌کند اگر بخواهیم مطابق قرآن رفتار کنید در واقع آن تفسیری که در ذهنمان از قرآن می‌کنیم از آن تفسیر پیروی می‌کنیم. نمونه‌اش در همین سوره آل‌عمران گفته است. آیات قرآن را به دو نوع تقسیم کرده، یکی آیات محکم یکی آیات متشابه. آیات محکم یعنی معنایش مشخص است همه می‌فهمیم، مو لای درزش نمی‌رود، همانطوری که نوشته شده است. معنای متشابه یعنی در ذهن‌ها فرق می‌کند. در همان آیه می‌گوید که معنای این را هیچ‌کس نمی‌داند وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ …(آل عمران/7) دو جور تفسیر می‌کنند، یکی می‌گوید تأویل این متشابهی را هیچ‌کس نمی‌داند جز خدا، یعنی پیغمبرش هم نمی‌داند. که آن وقت می‌گویند پس چرا آمده؟ چرا آمده برای اینکه آنهایی که ایمان دارند چه بفهمند و چه نفهمند می‌گویند این از جانب خداست. الف لام میم یعنی چه؟ این‌هایی که دیگر می‌گویند، بازی با لغت و کلمه می‌کنند، [حروف را] جمع کنید، چنین کنید و… . بعضی‌ها می‌گویند نه معنای آن را هیچ‌کس نمی‌فهمد ولی وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ آن‌هایی که علم کامل دارند آنها می‌دانند و می‌گویند از جانب خداست. این دو معنا کاملاً متضاد است. شما اگر عربی بلد بودید، هر طور فکرتان رسید همان‌طور قبول کنید. چاره نیست، رسیدگی کنید که کدام نظر درست است. که حالا همین یک مورد بسیار دقیق و بزرگیست که مورد بحث شده است. اینجا مغز را ما می‌خواهیم برداریم، مغز چه طوریست و چیست؟ بحث مفصلی است.

[آیات متشابه] را بخوانید، تفسیرهای مختلف را نگاه کنید، مسئله جالبیست. البته در آن نمانید اگر در آن بمانید آن‌وقت از سلسله‌های شکاک حساب می‌شوید، گیج می‌شوید. حالا چرا خداوند این آیات متشابه را گذاشته است؟ اولاً آنهایی که می‌گویند معنای آیات متشابه را جز خداوند هیچ کس نمی‌داند، آیاتی گذاشته که امتحان کنند آیا تو که می‌گویی من به خدا و پیغمبر ایمان دارم هرچه پیغمبر بگوید قبول می‌کنی؟ این برای این است که عادت کنید هرچه پیغمبر گفت ولو خودت نمی‌فهمی، قبول کنی فقط از خدا بخواهی که حکمتش را به شما بفهماند والّا هیچ امر پیغمبر بدون حکمت نیست.

یک مسلکی به نام کابالیست (یا قبالا) در یهود هست که می‌گویند اینها آینده را پیشگویی می‌کنند. چون در زمان پیغمبر عقلای قوم یهودی‌ها بودند، پیش یهودی‌ها آمدند کسی که آمده می‌گوید من پیغمبر آخر‌الزمان هستم از کجا بفهمیم و چند سال خواهد بود؟ گفت حرف‌هایی که می‌گوید را بیایید به من بگویید، گفتند این می‌گوید الم (الف لام میم). گفت الف یک است، لام سی و آن چهل هفتاد و یک سال عمر و حکومت این شخص خواهد بود، بعد دیدند نه! گفتند که چه شد؟ گفتند این یک آیه‌ی دیگر هم دارد گفته است، الف لام میم ر، چهل سال بر آن اضافه شد، چهل سال دیگر هم صبر کردند باز هم دیدند آن طور نشد. آن معنایی که آنها می‌فهمند نیست، این حروف را با هم جمع کنید بعد این جمله در می‌آید، نه. هیچ کدام از اینها معنایی از پیغمبر گفته نشد، پیغمبر که نخواسته مردم را جادو کند یا حرف‌های چرند بگوید و اگر العیاذ‌بالله حرفهای چرند می‌گفت مردم این ایمان را پیدا نمی‌کردند. چرا اینجا هیچ چیز نگفته است، نه کسی پرسید الم (الف لام میم) یعنی چه؟ هیچ‌کس نپرسید خود پیغمبر هم نگفتند که الم یعنی چه، (یعنی معنای متشابه). بنابراین وقتی خود پیغمبر نمی‌گوید ما زیاد در جزئیاتش نرویم وقت‌مان را صرف کنیم، البته خوب است مثل این چیزهای که ساختمان و اتومبیل می‌سازند، با این لغات همه چیزها را می‌شود ساخت ولی هیچ کدامشان گفته‌ی خدا و پیغمبر نیست و از واقعیت سهمی ندارد. بنابراین چیزهایی که خارج از این دو جلد (یعنی قرآن) باشد اینها قرآن نیست فکر ماست البته خوب است که همه‌ی فکر ما دور و بر قرآن کار کند، ولی قرآن نیست. به اندازه کافی لفظ داریم که در آن گیر کردیم، همیشه به معنی توجه داشته باشید. نه معنایی که خودتان فکر می‌کنید، معنایی که عاقلانه گفته‌اند و خیلی‌ها گفتند. ان‌شاءالله خدا به ما آن عقل و هوش را بدهد که در این حرف‌ها بگردیم، حرف صحیحش را پیدا کنیم. مثل یک تکه آهن‌ربا که در زباله‌ها تکان می‌دهند، هرچه آهن هست به آن جذب می‌شود، ان‌شاءالله خدا از همان آهن‌ربا به ما بدهد.

Tags