Search
Close this search box.

درس زیستن و جان‌دادن عاشقانه/ شهادت مولای متقیان و پیوند آن با شب‌های قدر و رمضان در گفت‌وگو با علی محمد صابری

saberiبه پایان دهه دوم ماه رمضان که نزدیک می‌شویم، باید خود را برای سالروز شهادت امیرالمومنین علی‌ (ع) آماده کنیم. ضربت خوردنشان در روز نوزدهم و شهادت ایشان در روز بیست‌ویکم رمضان این ماه مبارک را به پیوندی عمیق با مولای متقیان رهنمون کرده است. شهادت اولین امام شیعیان را می‌توان از جنبه‌های گوناگونی به بحث نشست. ایشان در این شب توسط ابن‌ملجم مرادی در مسجد کوفه به شهادت رسید. اما یکی از جنبه‌هایی که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده پیوند شهادت امام علی‌ (ع) با ماه رمضان و شب‌های قدر از دیدگاه عرفانی است.

علی‌محمد صابری در گفت‌وگو با فرهیختگان ضمن بیان ویژگی‌های شخصیتی حضرت، نگاهی دیگرگون به این شخصیت در دیدگاه عرفانی دارد. این استادیار فلسفه دانشگاه فرهنگیان و نویسنده کتاب‌هایی چون «حدیث عشق» و «سلطان عشق» در پایان گفت‌وگو نگاهی به درس‌های شهادت مولای متقیان برای بشریت دارد.صابری، علی‌ (ع) را عاشقی می‌داند که عشق را نه‌تن‌ها دانسته بلکه آن را چشیده بود و تمام مکتب او در عشق خلاصه می‌شد. وی معتقد است مهم‌ترین درسی که امام علی‌ (ع) به ما آموخت این بود که چگونه عاشقانه زندگی کنیم؛ چگونه عاشقانه در این جهان نظر کنیم؛ چگونه عشق را به کمک عقل بفرستیم؛ چگونه عاشقانه جان بدهیم و جهان را پر از دُرّ مکنون کنیم.

 

اگر بخواهیم نگاهی به شخصیت مولای متقیان از دیدگاه عرفان اسلامی داشته باشیم باید این سوال را مطرح کنیم که ایشان در این نظرگاه چگونه دیده می‌شوند؟ چه ابعادی از شخصیت امام علی‌ (ع) در دیدگاه عرفان اسلامی برجسته‌تر است؟

شخصیت حضرت علی‌ (ع) را از دو جنبه می‌توان مورد مداقه و نظر قرار داد؛ از جنبه معرفت‌شناسانه یا اپیستمولوژیک و از جنبه وجود‌شناسی. از جنبه معرفت‌شناسی علی‌ (ع) مصداق علم حقیقی الهی- از نگاه عرفان مرکز آن قلب است- و عالم به علم الهی بود. همان‌طور که پیامبر می‌فرماید: «انا مدینه العلم و علی باب‌ها». این علم یک علم لدنی است که خداوند در قرآن فرموده: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاه رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاه مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» آنجا بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که او را از نزد خود رحمتى داده و از پیشگاه خود دانشى ویژه به او آموخته بودیم. این علم، علم کشفی و شهودی است. خود حضرت علی‌ (ع) می‌فرماید: «اگر پرده‌ها کنار رود چیزی به یقین من اضافه نمی‌شود و من خدایی را که ندیده باشم عبادت نمی‌کنم.» همین‌طور ما می‌بینیم که ایشان می‌فرماید: «من در هر چیز، قبل از آن و بعد از آن خدا را می‌بینم.» در جنبه معرفت‌شناسی باید به علم علی‌ (ع) به‌عنوان یک شاخصه از نگاه عرفان بپردازیم که یک علم کاملا شهودی و بالا‌ترین درجه علم است. از جنبه دیگر اما باید به انسان و انسان شدن توجه کنیم که نکته بسیار مهمی است. خود حضرت علی‌ (ع) می‌فرماید: «ای بشر تو خیال کرده‌ای که آدم کوچکی هستی بلکه در تو عالم بزرگی است.» ایشان تنها راه خدا‌شناسی را در درون انسان می‌داند.
هرکس خود را شناخت خدای خود را هم می‌شناسد. باید مرغ جان را شناخت و قدرت پرواز به او داد تا در یک سلوک باطنی به معبود خود برسد. از لحاظ معرفت‌شناسی ایشان به درون انسان توجه می‌کند و رسالت و شخصیت انسان برای حضرت علی‌ (ع) مهم است و خود ایشان مصداق بارز انسان کامل حقیقت یافته و دارای علم الهی است. 

جنبه دیگری که به آن اشاره کردید جنبه وجود‌شناسی است. مولای متقیان در این جنبه چگونه بررسی می‌شود؟

از لحاظ وجود‌شناسی عرفان معتقد است که ظهور علی‌ (ع) ظهور ولایت است. یعنی جنبه الی الحقی دین. ما می‌بینیم در غدیر خم هم همین پیام وجود دارد یعنی با نبوت جنبه تشریعی دین مطرح و احکام دین بیان می‌شود اما آن جنبه طریقتی، هدایتی و ولایتی دین در غدیرخم ظهور می‌کند. مقام تشریع و تنزیل با پیامبر (ص) ختمی‌مرتبت به پایان می‌رسد اما آن جنبه الی الحقی که جنبه هدایتی و سیر سلوک است، با ایشان آغاز می‌شود و ادامه می‌یابد. اصول دیانت با رسیدن به درجه بالای توحید و درجه وحدت شکل می‌گیرد. در مقام عرفان این ولایت را قرب بلاواسطه به حق می‌گویند که خود ولی پیدا می‌کند و از همین باب هم به او الهام و وحی می‌شود. این گونه است که چنان قربی به حق پیدا می‌کند که حقیقتا قابل فهم نیست چون قرب معنوی و باطن رسالت است و با علی‌ (ع) ظهور پیدا می‌کند. دوران نبوت همانند گلستانی بود که با پیامبر اسلام موسم آن به سر آمد و اینک حقیقت آن دوران را باید در ولایت علی (ع) جست‌وجو کرد.

مفهومی که در صحبت‌های شما نیز وجود داشت مفهوم «ولی» است. با توجه به اینکه این مفهوم به شکلی مستقیم با امام علی‌ (ع) پیوند خورده است، از دیدگاه عرفانی این مفهوم چگونه توضیح داده می‌شود؟

«ولی» از نگاه عرفان مربوط به کسی است که مراحل سیر و سلوک الی‌الله را به اتمام رسانده و علی‌ (ع) اولین مصداق بعد از دوران نبوت بود که به این مقام و به ‌‌نهایت قرب رسید. البته این مساله طبق قرب نوافلی بود که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید «بنده من مستمرا با انجام نوافل و عبادات داوطلبانه به من نزدیک می‌شود تا جایی که دوستش بدارم. پس اگر دوستش بدارم گوشش می‌شوم که با آن بشنود و چشمش می‌شوم که با آن ببیند و زبانش می‌شوم که با آن سخن بگوید و دستش می‌شوم که با آن حرکت کند…» البته نمی‌خواهم طبق این مطلب بگویم که علی‌ (ع) خداست. علی (ع) خدا نیست بلکه فانی در حق است ولی از خدا هم جدا نیست. این ولایت مرکز قرب الهی است.
یک امر قلبی است و راجع به آن جنبه معنوی و الهی است و سرّ مخفی و پنهان است. وقتی کسی به این مقام رسید سایه خدا روی زمین می‌شود. این نکته‌ای است که ما در ولایت حضرت علی‌ (ع) داریم. او سایه خدا روی زمین بود. در واقع حضرت علی‌ (ع) به‌عنوان انسان کامل ولی خدا بود. واسطه فیض بین حق و خلق بود که رحمت الهی به واسطه او نازل می‌شود. ردّ او ردّ حق و قبول او قبول حق است. این است که او پیامبر ایام خویش و دلیل راه است. البته منظور از پیامبر، پیامبر تشریعی نیست بلکه رسولی برای هدایت و ولایت است. در واقع او به دم عیسی مسیح خود که دم ولایتی است انسان مرده را زنده می‌کند و هر کس به این ولایت وصل شود از نور آن استفاده خواهد کرد. ما می‌بینیم حضرت علی‌ (ع) اتصالی بی‌قیاس با خدا دارد و بیعت با این ولایت و بیعت با این انسان کامل در واقع بیعت با خداست و هم‌نشینی با او هم‌نشینی با خداست. طبق این نگاه عرفانی حضرت علی‌ (ع) بعد از پیامبر خرقه ولایت را به تن می‌کند که این آغاز دوره ولایت پس از رسالت پیامبر است. اطاعت از ولی که صفت راهنمایی دارد همتراز اطاعت از نبی واجب دانسته شده و باید تسلیم او شد. ما در احادیث داریم که خود پیامبر (ص) می‌فرماید اسلام بر پنج چیز بنا شده: «نماز، زکات، روزه، حج و ولایت». حضرت می‌فرماید که آنچهار رکن به مقام رکن ولایت نمی‌رسد. ما می‌بینیم مسلمانان بعد از پیامبر (ص) آنچهار رکن اول را انجام می‌دادند و ادا می‌کردند ولی چون ولایت علی‌ (ع) را نداشتند آنچهار رکن دیگر نیز پذیرفته نبود و خیلی از آن‌ها بعد‌ها دشمنان علی‌ (ع) شدند که نشانی از مصداق حدیث پیامبر (ص) است.

ما شخصیت حضرت علی‌ (ع) را در پیوند با ماه مبارک رمضان می‌بینیم. این پیوند به چه شکلی اتفاق می‌افتد و چه دیدگاهی درباره شخصیت عرفانی حضرت به وجود می‌آورد؟

ضربت خوردن حضرت در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است و شهادت ایشان در شب بیست و یکم این ماه. در عرفان تمثیل زیبایی درباره شب‌های قدر وجود دارد که این شب‌ها را «اِحیا» به معنی زنده شدن و بیداری دل می‌دانند. اصلا منظور از شب‌های قدر این نیست که شما شب تا صبح بیدار بمانید و قرآن را صرفا به سر بگیرید. این صورت ظاهری و مثالی آن است، اما صورت باطنی آن این است که چشم سوم انسان که چشم دل است، نسبت به انوار الهی بیدار شود و آن‌ها را ببیند. شب نوزدهم ماه رمضان از نگاه عرفانی شب شریعت و شب علم الیقین است. شما می‌بینید ابن ملجمی که مظهر انجام تمام دستورات شریعت است، اقدام به کشتن کسی می‌کند که خود او در زمان حیات پیامبر (ص) مامور به اجرای احکام شریعت است. ابن مجلم هم نماز شب خوان بود و تمام دستورات دین را انجام می‌داد، اما ولایت نداشت. کسانی چون او قرآن صامت را می‌خواندند، اما قرآن ناطق که علی‌ (ع) بود را ‌کشتند. این شب را به این دلیل شب علم الیقین در عرفان می‌گویند، زیرا بویی از خدا به مشام انسان می‌رسد و انسان گامی را در فروع دین بر می‌دارد. اما شب بیست و یکم ماه رمضان را در عرفان شب عین‌الیقین می‌گویند. شب طریقت و شب سلوک الی‌الله است، یعنی در واقع شبی که انسان به ملاقات و وصال حق می‌رسد. برای همین حضرت علی‌ (ع) می‌فرماید انس و اشتیاق من به مرگ مانند انس و اشتیاق یک کودک به پستان مادرش است. این نمونه‌ای از مرگ آگاهی و رسیدن به درجه یقین است. تولد شب دیگری در علی‌ (ع) یعنی شب بیست و سوم رمضان است که تولد یقین است. علی در شب بیست و یکم مردی کامل شد و در شب بیست و سوم آن کامل واصل شد. شب حق‌الیقین شبی است که علی در حق فانی و مصداق کتاب مبین الهی شد.

روزه گرفتن در دیدگاه عرفانی چه تبیین و تفسیری دارد؟ آیا روزه را می‌توان به‌عنوان یکی از اعمال فنا شدن در وجود لایزال الهی دانست؟

روزه سپر آتش است و در عرفان ما روزه را به‌عنوان عبادتی به حساب می‌آوریم که خلع دنیا را به بار می‌آورد. در عبادت دو مقام «خلع» یعنی کندن و «لُبس» یعنی پوشیدن داریم. نماز جزء عباداتی است که لبس است یعنی پوشش بندگی است. یعنی انسان لباس بندگی را به تن می‌کند، اما روزه لباس خلع است، یعنی کندن لباس دنیا است. علی‌ (ع) در ماه رمضان عملا لباس دنیا را کند. تمام آن علایق دنیوی پاک شده و از دنیا قطع علاقه کرده بود. فقط طریق عشق است که انسان را پاک می‌کند. علی‌ (ع) عاشقی به تمام معنا بود که فاصله بین او و معشوقش به کلی از بین رفته بود. علی‌ (ع) به‌عنوان الگویی بر‌تر در ماه مبارک رمضان، به وسیله روزه، که مقام خلع تمام دنیا از تن و روح او است، ظهور می‌کند. رمضان یعنی سوختن تمام علایق دنیوی و در واقع تسلط مرغ جان آدمی بر تن است. علی‌ (ع) به‌عنوان وارث معنوی پیامبر (ص) در مقام ولایت و در ماه مبارک رمضان به وصال حق می‌رسد و از بند رقیت و بندگی آزاد می‌شود.

با این اوصافی که فرمودید مطمئنا طریقت عرفانی نگاه ویژه‌ای به درس‌ها و عبرت‌های رمضان و شهادت حضرت علی (ع) دارد.

ماه رمضان ماه احیای دل است. در واقع ماه زنده شدن مرغ جان آدمی است و این درس بزرگی بود که علی‌ (ع) به ما داد. ماه تزکیه و تهذیب نفس است و ماه تخلیه – خالی شدن نفس از تمام علایق دنیا – است و ماه تجلیه – نفس متصف به صفت ذاتی الهی شود و همه صفات خدا را دارا باشد-‌‌ همان گونه که خداوند کریم است علی (ع) هم کریم است. او در جنگ‌ها با عشقی که به پیامبر (ص) داشت بدون پرسیدن سوالی درباره جان خویش شرکت می‌کرد.‌‌ همان گونه که در لیله المبیت بر جای پیامبر (ص) خوابید و در جنگ احد ۹۰ زخم به عشق پیامبر (ص) برداشت ولی کمر او زیر بار کودکی یتیم خم می‌شد و از احسان و محبت به فقرا دریغ نمی‌کرد. نکته دیگری که ماه رمضان به ما می‌آموزد و در شخصیت علی‌ (ع) نیز متجلی است، ساده زیستی او است. او که هم خلیفه ظاهری و هم خلیفه باطنی بود شب‌ها از فرط گرسنگی سنگ به شکم خود می‌بست که ایتام و گرسنگان بدون غذا نمانند. ماه رمضان درس کم خوراکی هم به ما می‌دهد. علی (ع) باب رحمت الهی بود و به دشمن خود هم محبت می‌کرد. چون مدینه علم‌الهی و مصداق هدایت‌الهی هم بود. درس مهمی که ما در ماه رمضان از شهادت حضرت علی‌ (ع) می‌گیریم این است که ببینیم کجا می‌ارزد آدمی جان خود را ببازد. عزایی هم که برای حضرت می‌گیریم در واقع عزایی است که بر خود می‌گیریم، چون خفته‌ایم. درس زیبا دیدن جهان مهم‌ترین درسی است که ما از شهادت مولای متقیان می‌گیریم. علی‌ (ع) عاشقی بود که عشق را نه‌تن‌ها می‌دانست بلکه آن را چشیده بود و تمام مکتب او در عشق خلاصه می‌شد. مهم‌ترین درسی که او به ما آموخت این بود که چگونه عاشقانه زندگی کنیم، چگونه عاشقانه در این جهان نظر کنیم، چگونه عشق را به کمک عقل بفرستیم، چگونه عاشقانه جان بدهیم و جهان را پر از دُرّ مکنون کنیم.