Search
Close this search box.

«کوچ دراویش از ایران به اوین» از منظر قدرت

سایت مجذوبان نور در اولین یادداشت در تحلیل علت دعوت از دراویش طریقت نعمت‌الهی گنابادی به عضویت در کمپین کوچ از ایران به اوین سه سوال اساسی را مطرح و در پاسخ به آن‌ها، انگیزه‌های اتخاذ این تصمیم را برشمرد. در یادداشت دوم که در پی می‌آید، نگاه و رویکرد حاکمیت و واکنش‌های احتمالی آنان به این حرکت مورد بررسی قرار گرفته است.

«کوچ دراویش از ایران به اوین» از منظر قدرت

چناچه در یادداشت نخست اشاره شد، انگیزه ایجاد کمپین کوچ به اوین از سوی سایت مجذوبان نور و دعوت از دراویش برای پیوستن به آن، برداشتن تبعیض‌ها، محرومیت‌ها و… رعایت قانون و اجرای آن است. اما حاکمیت و مطلق‌اندیشان که در این سال‌ها جز مانع‌تراشی، ‌ ایجاد محرومیت و حبس و بازداشت‌های طولانی برای دراویش، ره‌آوردی نداشته‌اند در قبال این حرکت چه موضعی اتخاذ خواهند کرد؟ به عبارت دیگر این کمپین حکومت را با چه تکلیفی مواجه می‌کند و حاکمیت چه راهکارهایی در مواجهه با آن در پیش خواهد گرفت؟

در شکل قانونی و بخردانه، حکومت در مواجهه با چنین اجتماعاتی ناگزیر از شناسایی و احترام به این‌گونه‌ رفتارهای جمعی و حمایت از آن است و حاکمیت باید مواضع مدبرانه و توام با سعه صدر را اتخاذ نماید و بین مطالبات شهروندان و مقتضیات امنیت ملی و آسایش عمومی نوعی امتزاج و سازش منطقی برقرار سازد. در واقع او باید مستمع مطالبات و خواسته‌های‌ مردم باشد و در مقام خدمتگزاری و رفع مشکلات برآید، زیرا رعایت این ملازمه بین قدرت دولت و آزادی مردم، ثبات و اقتدار کشور و امنیت خاطر شهروندان، خصوصا دراویش را در پی خواهد داشت.

بی‌گمان تعامل و گفت‌و‌گو کسر شأن فرهیختگان دولت‌مرد نیست و قبول اشتباه و تلاش برای رفع آن به شکست و عقب‌نشینی حکومت تعبیر نمی‌شود، بلکه اگر دولتمردان در فکر حفظ نظامند باید خندق عمیقی را که عملکرد غلط افراط‌گران و سوء مدیرت آن‌ها میان ملت و حکومت ایجاد کرده است، به سبز‌دشت اعتماد دو جانبه ملت و حکومت تبدیل کنند.

در راهکار دوم، برعکس آنچه گفته شد، عدم رعایت حقوق شهروندان، آشفتگی و بی‌ثابتی را به دنبال خواهد داشت زیرا اعمال بلا منازع قدرت موجب خودکامگی بیشتر می‌شود. در این روش حکومت با اتخاذ تدابیر پلیسی و ایجاد جو امنیتی، قطعا اثرات مخرب سیاسی و اجتماعی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.

اگر حاکمیت از اهرم قوه قهریه برای حل رخداد پیش آمده بهره ببرد، باید بداند آنچه مستحق سرکوب است افراط‌گر و افراط‌گرایی است نه آن شهروندان که عمری‌ است با مسالمت زیسته و جز به برادری و برابری و صلح نمی‌اندیشند. اگر حکومت در این هنگامه، باتوم سرکوب را به اشتباه بر سر صاحبان عقاید راستین فرود آورد، علاوه بر اینکه به سرکوب شهروندان خویش دست ‌یازیده، نظام را به سمت استبداد سوق داده و بستر رشد و گرایش به اندیشه‌های خشونت‌محور را فراهم‌ می‌سازد. نیم‌نگاهی به آنچه در مناطق‌ مرز‌نشین ایران می‌گذرد کافی‌ست تا دریابیم علت گرایش به گروه‌های تندرو خاورمیانه که مانند چنگال کرکس بر پیکر آهوی غمگین ایران فشرده می‌شود‌‌ همان نگاه متحجرانه‌ای‌ است که افراط‌گرایی شیعی را در دولت هشت ساله پیشین بنیاد گذاشت و هر چه را از او و با او نبود، بر خود پنداشت.

آری حکومت می‌تواند قانون را مبنا قرار دهد و سعه صدر پیشه کند اما سعه صدر را نباید با فریبکاری و دفع‌الوقت مترادف بداند و حق مردم را مانند گوی در میدان نهادهای اداری به بازی و سخره بگیرد و توپ عدل و عدالت و اجرای قانون را به زمین محکمه‌ای بیندازد که ناعادلان و ناصالحان بر مسند آن نشسته‌اند، که اگر چنین کند، آن قاضی ناصالح امر را بر خویش مشتبه گرفته و پشتیبان‌‌ همان افراطیونی می‌شود که برای دولتمردان امروز شاخ و شانه می‌کشند و سخنرانی مشاور رییس قوه مجریه را با چماق و شعار خویش به هم می‌ریزند. این افراطیون که وا اسفا به اندرونی عدلیه راه یافته‌اند و خود را صاحب‌خانه می‌پندارند، ‌اگر بر تن عریان و زشت تعصب، خودمحوری، بی‌خردی، کشتار و بند و بست‌، لباس قانون بپوشانند، دور نیست که نویسندگان این وجیزه و خوانندگان این وجیزه را در یک زندان، همنشین یکدیگر کنند. چه روزگاری که دوست باید دوست را در زندان ببیند!!!

و چه طنز غم‌انگیزی که خوانندگان اصلی این وجیزه که همانا تحلیل‌گران نهادهای امنیتی و دولتی هستند، با تنگ‌تر شدن حلقه آزادی و رشد افراط‌گری، به‌‌ همان زندانی خواهند افتاد که امروز یاران و برادران و دوستان ما در آن اسیر هستند.

او که سی و اندی سال پیش از دیوار لانه جاسوسی بالا رفت تا آزادی از قید استبداد را برای ممکلت خویش به ارمغان آورد، نمی‌دانست آن سوی دیواری که از آن بالا می‌رود، درون زندان است.از قدیم گفته‌اند: گرهی را که به دست گشوده می‌شود، به دندان نگشایید.

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست        تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی‌