Search
Close this search box.

یک حقوقدان: اگر حق مردم در امر حکومتی مخدوش شود، مردم حق مقاومت دارند

سید محمد هاشمی 1به گزارش پایگاه خبری جماران دکتر سید محمد هاشمی استاد حقوق اساسی دانشگاه شهید بهشتی که در همایش اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در بزرگداشت یکصد و هشتمین سالگرد انقلاب مشروطیت سخن می‌گفت، با قرائت آیه «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» گفت: بر اساس این آیه، عدالت کمال مطلوبی است که انسان اجتماعی برای میل به آن هیچ‌گاه فراغت نمی‌یابد و حکمتی است که با امید به آن ده‌ها سال زندگی پر مرارت را بر خود هموار می‌سازد و بالاخره در جستجوی آن به سرای باقی می‌شتابد.

وی با اشاره به اینکه هدف اصلی‌اش از سخنرانی بیش از آنکه نا‌امید کننده باشد، سازنده است گفت: باید به مقدماتی توجه کرد، نخست اینکه در رو در رویی قدرت حکومتی و آزادی طبیعی افراد مردم، جانب حکومت و زمامداری را نمی‌توان گرفت چرا که نتیجه چنین رویکردی بر اساس تجربه تاریخی، ‌ غلبه قدرت استبداد و ظلم سلاطین و مشارحان بوده است حتی به نام خداوند تعالی.

وی دومین مقدمه مورد تأکید خود را اهمیت رشد و تکامل اندیشه‌ها در طول تاریخ از برکت روشنگری‌های دلنشین اندیشمندان سیاسی و اجتماعی دانست.

هاشمی، مشروعیت یافتن حق مقاومت برای مردم را سومین نکته پراهمیت در مقدمه سخنان خویش دانست و افزود: روشن است که حکومت بر مردم، برای مردم است، البته‌ای کاش حکومت نبود ولی حضرت علی (ع) می‌فرماید «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ برٍّ أَو فاجِرٍ» چاره‌ای نیست، به هر حال حکومت لازم است و ضروری اما از آنجا که حکومت برای مردم است اگرحق مردم در امر حکومتی و فرمانروایی مخدوش بشود، مردم حق مقاومت و ایستادگی دارند.

استاد حقوق اساسی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه از این رهگذر می‌توان سه نوع مقاومت را تصور کرد، توضیح داد: ‌ نخست مقاومت منفی که در چارچوب آن مردم در طول تاریخ سعی می‌کنند به تدریج نافرمانی کنند، ‌ خصوصا با نپرداختن مالیات که در کشور ما هم یکی از زرنگی‌های منفی نپرداختن مالیات است. امروزه این مقاومت منفی به شکل نافرمانی مدنی بروز پیدا می‌کند. دوم مقاومت مثبت اعتراضی است که مردم حق دارند نسبت به آنچه که انجام می‌شود اگر حقی زایل شود اعتراض کنند، منتها اعتراض به لحاظ حقوقی است و خوشبختانه ما در دین خود امر به معروف و نهی از منکر را داریم. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «وَ اَفضَلُ مِن ذَلَکَ ذکر کَلِمَة عَدلٍ عِندَ اِمامٍ جَائِرٍ» نکته بسیار حساسی است که اگر سکوت بشود خیانت است؛ چنانکه در اوایل انقلاب شعاری بود که می‌گفتند «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن» در اینجا البته خیانت به قرآن است یا به قرآن قسم هر دو را می‌توان استنباط کرد.

وی در تشریح سومین نوع مقاومت که مقاومت مثبت تعرضی است گفت: اگر مردم ناامید بشوند چاره‌ای جز مقاومت، ایستادگی نیست که در این خصوص ماده ۳۵ قانون اساسی سال ۱۹۷۳ فرانسه را مثال می‌زنم که می‌گوید «هرگاه دولت نسبت به مردم تخطی کند شورش و انقلاب برای ملت مقدس‌ترین حق و ضروری‌ترین وظایف خواهد بود» البته انقلاب هیچگاه نمی‌تواند صد در صد مثبت باشد و آثار تخریبی فراوانی دارد ولی بعضی از اوقات اجتناب ناپذیر است همچنانکه شاهد بودیم پیش از انقلاب می‌گفتند «تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود» مخصوصا مقاومت تعرضی را توضیح دادم تا به مفهوم انقلاب برسیم و مقداری به انقلاب مشروطه و مقاومت‌های آن اشاره داشته باشیم.

دکتر هاشمی در ادامه سخنان خود، با تاکید بر اینکه در درون انقلاب رفتار‌ها و اعمال خشنونت بار وجود دارد و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، ‌ گفت: این آثار مخرب تا جایی بود که فرانسوی‌ها بعد از ۷۲ سال از انقلاب فرانسه که انواع و اقسام ناخجستگی‌ها را با خود همراه داشت این اصطلاح را به کار می‌برند که «من تحول evolution را بر انقلاب revolution ترجیح می‌دهم». یعنی در مسیر تحول و به قول مردم در سال ۷۶ «اصلاح طلبی» عقلانیت بیشتر مشاهده می‌شود. برای انقلاب دو شرط و فصل ضرورت دارد؛ بعضی از دوستان اصطلاح انقلاب سفید را به خاطر دارند که از بالا آمده بود؛ در حالی که شرط اول انقلاب خودجوشی است و باید از خود مردم باشد.

وی با یادآوری سالهای دهه ۵۰ و ابراز نارضایتی مردم گفت: من شاهد این نارضایتی‌ها و ابراز آن به شیوه‌های گوناگون در دهه ۵۰ بودم. به خیابان شهباز جنوبی (۱۷ شهریور) که می‌رفتم مردم می‌گفتند که‌ای کاش شاه برود تا بی‌حجابی برداشته بشود. به شمیرانات می‌رفتم و مردم می‌گفتند‌ای کاش شاه برود تا بتوانیم تئا‌تر داشته باشیم. به دانشگاه‌ها می‌رفتم و می‌گفتند‌ای کاش شاه برود تا آزادی وجود داشته باشد و بازاریان نیز می‌گفتند‌ای کاش شاه برود تا کار و کاسبی ما رونق و رواج بیابد. بنابراین انقلاب به هر حال همگانی و مشترک بود که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. انقلاب خود جوش و بستر مردمی آن، رد انقلاب فرمایشی است. فصل انقلاب وجود خجسته مردم است.

استاد دانشگاه شهید بهشتی با این توضیح که در انقلاب‌ها با پراکندگی خواسته‌ها مواجه هستیم گفت: این پراکندگی مستلزم همسازی منطقی میان مردم است که وجود راهبر برای آن‌ها ضروری می‌نماید. گفتم راهبر تا به این معنا نباشد که کسی با فرمان و دستور خودش دیگران را تحت تسلط قرار دهد بلکه به عنوان زبان گویای مردم و مولف قلوب مردم راهبری کند.

سید محمد هاشمی در ادامه سخنان خود به گفت: در خصوص انقلاب ناگزیریم فرآیندی منطقی را متصور شویم. انقلاب در مقابل حکام جائر اولا مستلزم حاکمیت مردم می‌باشد که در اینجا دموکراسی را به ذهن متبادر می‌کند و در واقع این مردم هستند که حاکم بر مقدرات خویش هستند. فکر نکنیم دموکراسی یک تجربه غربی است، ‌ بلکه در قرآن هم هست. چرا این را فراموش می‌کنیم؟ آیه‌ای که در ابتدا قرائت کردم عین دموکراسی است. در متن قرآن خطاب به «الذین آمنوا» و «ناس» سخن گفته شده است، از همین مورد خطاب دادن مردم متوجه می‌شویم که فرد سالاری مردود است، خود مردم حاکم هستند و اگر کسی در راس قدرت قرار می‌گیرد باید امین پارسا باشد و نه حاکم مسلط.

وی در ادامه بحث حاکمیت مردم بر اهمیت تحولات اجتماعی تاکید کرد و گفت: دکتر شریعتی به زیبایی گفت «تفکیک بین دموکراسی رای‌ها و دموکراسی راس‌ها» در همه جا می‌بینیم که مردم رای هم می‌دهند و کمی هم زحمت می‌کشند اما در این حرکت انشا نیست. در اینجا قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ».

هاشمی با اشاره به اینکه در این فرآیند منطقی در وهله دوم به حاکمیت قانون می‌رسیم، گفت: برای محاسبه کردن امور نیاز به قواعدی هست که در کنار حاکمیت مردم، حاکمت قانونی نیز باشد که از قلب خود مردم برآمده باشد و این قوانین همچنین باید مستولی بر حکامی باشد که به عنوان امانتدار اجرای وظیفه می‌کنند. برای اینکه حاکمیت قانون را درک کنیم، مسئولیت حکام را نمی‌توانیم نادیده بگیریم. وقتی از مسئولیت حکام صحبت می‌شود باید توجه داشت که مردم باید شاهد این باشند که حاکم واقعا امین پارساست. حضرت علی (ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ» این امانتی است که در اختیار توست و نکند که تو چون رییس و آقای عده‌ای هستی هر آنچه را که می‌خواهی انجام دهی.

وی با اشاره به جایگاه حضرت علی (ع) به عنوان نمونه بارز انسانیت گفت: چرا برای او جشن‌های بزرگی می‌گیریم و برای شهادتش عزاداری می‌کنیم ولی تعالیم ارزشمندش را فراموش می‌کنیم؟ حضرت وقتی به خلافت رسید، چاپلوسان به ستایش و مدح وی پرداختند و ایشان فرمود: «فلا تُکلّمونی بما تُکلَّمُ به الجَبابرة» با من آنچنان که با ستمگران سخن می‌گویید صحبت نکنید. من هم اشتباه می‌کنم و به من تذکر بدهید. امام معصوم این را می‌گوید! ‌ ما در جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم، این مطالب نباید گفته شود؟

وی سپس به بحثی پیرامون آسیب‌شناسی رفتاری و اجتماعی انقلاب و سپس آسیب پذیری همبستگی پرداخت و گفت: در آسیب‌شناسی رفتاری شورش و هرج و مرج و خشونت را نمی‌توانیم نادیده بگیریم. در آسیب‌شناسی اجتماعی تنازع خواسته‌های اجتماعی وجود دارد، در جوامع مدرن راست گرایی، چپ گرایی، سنت گرایی و … است ولی همانطور که گفتم خواسته‌ها و اندیشه‌های مردم متفاوت است. در این خصوص به جای مجادله احسن مردم به جان هم می‌افتند. یک طبقه فتنه نام می‌گیرند و طبقه دیگر کمونیست و عده‌ای افراطی و …. یکی از اصول بارز دموکراسی که حاکمیت مردم است، کثرت گرایی است. لازمه کثرت گرایی تعدد احزاب و اندیشه هاست. شما می‌بینید که کسانی که در راس قدرت قرار می‌گیرند خودشان مجوز حزب الف را می‌دهند و مجوز حزب ب را نه! ‌ انسانیت و اسلام و دموکراسی در این میان کجاست؟ بعد از آن بحث آسیب پذیری ناشی از اقتدارگرایی رقبای سیاسی است که پیش از این به آن اشاره کردم.
دکتر هاشمی سپس با بیان اینکه قصد داشت پیش از پرداختن به مشروطه در مورد انقلاب سخن بگوید و بعد وارد آن بحث شود توصیه کرد: ‌ دو انقلاب مشروطه و اسلامی که در کشور رخ داده است دارای نکات بارز مثبت و منفی هستند لکن بهتر است که ما به جای منفی گفتن، مثبت را بیان کنیم و منفی را اصلاح کنیم.

وی در ادامه درباره لغت مشروطه گفت: به زبان عربی معلوم است که مشروطه یعنی شرط شده و اسم مفعول شرط است. ولی در واقع اروپایی‌ها که انقلاب کردند و مبادرت به تدوین قانون اساسی کردند، فرانسوی‌ها به آن «شرت» می‌گفتند که به انگلیسی می‌گویند «چارت» و به هر حال این کلمه اولین بار از اروپا آمد و از آنجا که ترکیه همواره دوست دارد اروپایی باشد این کلمه را وارد کرد و آن را تحت تاثیر زبان عربی به صورت «مشروط» به کار گرفت و بعد از آن وارد کشور ایران شد و البته این کلمه به لحاظ مفهومی و لغوی با هر دو تعبیر با معناست.

استاد حقوق اساسی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به ابعاد فکری انقلاب مشروطه ابتدا به تاثیر اندیشه‌های آزاد غرب بر مشروطه پرداخت و گفت: سهولت حمل و نقل در آ‌ن دوران و ماشینیسم باعث سفرهای بیشتر مردم به خارج از کشور و اروپا شد و آن‌ها شاهد جلوه‌هایی از مردم سالاری در کشورهای دیگر بودند، روابط البته در ابتدا بیشتر تجاری بود و بعد تبدیل به روابط سیاسی و اجتماعی شد و از این جهت مردم ایران به تدریج با افکار آزادی خواهانه و اندیشه‌های غرب آشنا شدند. ترویج عقاید انقلابی که زمینه اعتراض‌های بعدی را به وجود آورد منجر به اعتصاب بر ضد رژیم حاکم شد؛ از بسط نشستن معترضین و روحانیون در مساجد تا اعتراضات بیانی و …. در این خصوص در عین حال که شاهد تحرکات فیزیکی بودیم نمی‌توانیم اندیشه و نقش روشنفکران غرب گرا را نادیده بگیریم که شاهد مبارزات فکری و مطبوعاتی هم بودیم و همینطور ترویج ادبیات فارسی در روزنامه‌ها و میان مردم که از دیگر آثار غیر فیزیکی مبارزات بود. بعد از آن به نقش روحانیون بر می‌خوریم؛ آنچه که مسلم است بهره گیری روحانیون از اسلام را در اداره امور نمی‌توان نادیده گرفت. در این خصوص می‌توان روحانیون را دسته بندی کرد، برخی از آنان مروج پاره‌های از جلوه‌های عزا و ماتم‌اند اما بعضی دیگر که تعدادشان در حال حاضر قابل توجه است به درک مراتب اسلام رسیده‌اند و متوجه شده‌اند که آزادی و آزادی خواهی غرب در اندیشه اسلام هم وجود دارد.

وی سپس به بررسی برخی از علمای روشنفکر دینی در دوران مشروطه پرداخت و گفت: ‌ یکی از آن‌ها سید جمال الدین اسدآبادی است که آثاری بسیار مثبت داشت و به این فکر رسید که رهایی از یوغ استبداد را در جامعه به زبان اسلامی ترویج کند و در واقع سعی داشت روحانیون را از استبداد جدا کند چرا که بسیاری از روحانیون به حکام وابسته بودند و بهره برداری شخصی می‌کردند در حالیکه از وظیفه اصلیشان که درک مراتب دین و دینداری بود غافل می‌شدند. ولی در این میان شخصی مانند سید جمال الدین را داریم که پاک شدن از خرافات را از اوصاف خود قرار می‌دهد و در روزنامه عروه الوثقی مطالب خود را شرح می‌دهد. بعد از او حاجی میرزا نصرالله ملک المتکلمین است که کتاب «من الخلق الی الحق» را نگاشته است که در آن افکار آزادی خواهانه و مخالفت با خرافه گرایان را ذکر می‌کند و به درک مراتب حق می‌پردازد. قسمتی از نوشته ایشان را برای شما می‌خوانم؛ «من پروردگار خودرا در مظهر آزادی پرستش می‌کنم و معتقدم بزرگ‌ترین مواهب رحمانی آزادی است زیرا بدون آزادی بشر به سر منزل کمال مطلوب که خدا‌شناسی است نائل نخواهد شد. کاخ عدالت و انسانیت جز بر روی پایه آزادی استوار نخواهد گشت و درخت تمدن جز در پرتو آزادی پرورش نخواهد یافت و ریشه ظلم و ستمگری جز با تیشه آزادی کنده نخواهد شد. مردان با شهامت و تقوا جز در سرای آزادی نشو و نما نخواهند کرد و اصل حقوق بشریت جز در کنف آزادی مصون نخواهد ماند و شرافت حقوق ملل جز در سایه آزادی محفوظ نخواهد شد و حفظ شئون ملی و کانون خانوادگی جز با رعایت آزادی مستقر نخواهد گردید و پایه قومیت و ملیت فردی و اجتماعی و حفظ حیثیت سیاسی و اجتماعی و مصونیت از تجاوز و تعدی و زیستن با تقوا و سربلندی جز در پناه حصن حصین آزادی می‌سر نخواهد شد.»

هاشمی سومین شخصیت موثر را سیدجمال الدین واعظ اصفهانی دانست که در شهرهای اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد به ترویج افکار آزادی خواهانه پرداخت و بیان کرد که استبداد مانع ترقی و پیشرفت ملت ماست و مبارزه با استبداد لازمه جامعه اسلامی است. در ‌‌نهایت آنچه مشخص است سازمان یافتگی اعتراضات مردمی است که در شکل گیری انقلاب نقش اصلی را ایفا کرد و بسیار متاثر از اندیشه‌های اسلامی و آزادی خواهانه مروجین بوده است که در ‌‌نهایت منجر به فرمان ۱۴ مرداد مشروطیت شد.

وی افزود: در اینجا ناگزیرم که به مواضع علمای دوران مشروطیت اشاره کنم. دو عالم، یکی توجیه کننده مشروطیت که علامه نایینی بود و دیگری عالم بنیان کننده مشروطه مشروعه ولی در واقع عالم ضد مشروطیت. در آن کتاب تنبیه الامه مدرنیته اثر علامه نائینی مشاهده می‌شود آن هم از یک عالم دینی؛ مفاهیمی نظیر دموکراسی و حاکمیت مردم و انواع نگرش‌هایی که به مردم است مطرح می‌شود که خود من هم در کتاب حقوق اساسی‌ام توضیح داده‌ام.

هاشمی در توضیح کتاب نائینی افزود: ایشان در بیان انواع حکومت ابتدا از حکومت استبدادی سخن گفته و ذکر شر کرده است از آن و بعد به حکومت مقیده/محدوده/عادله/مشروطه/مسئوله و دستوریه (مطابق با قانون اساسی) اشاره کرده است. وی در معرفی محدودیت‌ها به موارد مختلفی اشاره می‌کند از جمله محدوده‌های خانوادگی که امروزه به کنایه می‌گویند آقا‌زاده، همیشه در طول تاریخ بوده است. از نظر نایینی تقنین، مرتب داشتن دستور لازم برای مراقبت و نظارت بر سلطان است. دقت کنید که سلطان همیشه وجود دارد، سلطان فقط پادشاه نیست، روسای جمهور، مقامات حاکم و رهبران حاکم بر جامعه هم سلطان هستند.

هاشمی که در همایش بزرگداشت یکصد و هشتمین سالگرد انقلاب مشروطیت و در جمع اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی سخن می‌گفت، درباره دومین کارکرد قانون اساسی از دیدگاه مرحوم نایینی گفت: ادامه داد: نائینی استقرار اساس محاسبه و مراقبه را ویژگی بعدی این نوع حاکمیت می‌داند که با محاسبه آشنا هستید، آنجا که می‌گویند شخص الف و ب نباید محاکمه شوند! ‌ دیگر این نکته که شورویت آزادی و مساوات است. اولین خطاب شورویت در قرآن خطاب به پیامبر است که در زمان جنگی بود که شکست خورده بودند که خداوند فرمود «و شاورهم فی الامر» بنابراین مشورت با شهروندان ضروری است. در جامعه نمونه مدنی هم یکی از اوصاف جامعه سالم «أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» است. مثل تشکیل همین مجالس و نهادهای مشورتی و ارزشمندی که مرحوم نایینی به آن اشاره داشته است.

وی افزود: و اما وقتی از مساوات سخن به میان می‌آید در واقع رد هرگونه طبقات است. در کشور ما متاسفانه از گذشته تا کنون حتی به زبان دینی طبقات و اشرافیت وجود داشته است. وقتی حضرت علی در مقابل چاپلوسان می‌گوید از من ایراد بگیرید، اما امروز با یک انتقاد کوچک به فرد برچسب تشویش اذهان عمومی را می‌چسبانند! ‌ به این ترتیب در واقع فاتحه آزادی و آزادگی خوانده شده است.

وی در جمع بندی سخنان خود خاطر نشان کرد که انقلاب پیامدهای مثبت و منفی دارد ولی بهتر است پیامدهای مثبت‌تر را بگوییم و ادامه داد: وقتی از پیامدهای مثبت می‌گوییم مردم یا بر اساس تذکر و ارشاد به صحنه آمده‌اند که خود این هم آن‌ها را به فکر و اندیشه وا می‌دارد و در این فکر و اندیشه «هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیرُ» مشخص می‌شود.

وی با تأکید بر اینکه تحولات اندیشه مردم و تاثیر آن بر انقلاب‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت؛ گفت: به همین جهت است که ما باید از انقلاب مشروطه قدردانی بکنیم.

هاشمی یادآور شد: آثار منفی‌ای که امروز ما پس از انقلاب اسلامی می‌بینیم؛ مربوط به انقلاب نیست بلکه مربوط به افراد فرصت طلب و سودجو بود که آمدند به نام اسلام سواستفاده کردند. در جریان جانشینی پیامبر هم می‌دانید که به نام اسلام چه اتفاقاتی رخ داد. اینجا چه کسی باید بایستد؟ مردم! این همه دانشگاه و مدرسه ساخته شد و راهبری‌های مجازی و غیرمجازی وجود دارد، وقتی که این‌ها هستند حق را بگو! ‌ «قُولُوا الْحَقَّ وَ لَو عَلَی‌ أنْفُسِکُمْ». در این خصوص امید عبارت است از شعوری و نه شعاری ساختن و اعتنا به آزادی، برابری و برادری که نشات گرفته از کرامت و ارزش والای انسانی است.

وی در ادامه با اشاره به رهنمودهای قرآن کریم گفت: این آیه بسیار آیه بزرگی است که می‌فرماید «و لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» شما مسیر این آیه را ببینید، کرامت انسانی، لازمه حضور و رفتن و حرکت به سوی بر و بحر برای تصمیم گیری چیست؟ ‌ آزادی! آری؛ ‌ آزادی ست که جزیی از کرامت انسانی ست و حیف است آن را نادیده بگیریم. در واقع آزادی است که در میانه میدان اصالت فرد و اصالت جامعه قرار دارد. بنابراین شمایی که از امکانات حکومتی استفاده می‌کنی اجازه بده که مردم صحبت بکنند! ‌ در این صورت مردم اگر نگویند خیانت می‌کنند و از طرفی وقتی حزب الف هست و حزب ب نیست، چرا نیست؟
نظریه شیخ فضل الله هم به فراخور صحبت‌ها جا داشت که آورده شود او آزادی مطبوعات را رجالیت ذکر کرده است و این‌ها را فساد می‌دانست، این دیدگاه‌های شیخ فضل الله ربطی به اسلام ندارد. مشکل از من نوعی است که درک ناخجسته از اسلام دارم.