Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۱۵-۵-۹۳ (اهمیت خواندن اذان و اقامه در گوش نوزاد – فرهنگ جاری و راکد در جامعه – حس مسئولیت پذیری فرزند – رعایت عرف و عادت -خانم‌ها)

02

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

مسئله‌ی خواندنِ اذان به گوش کودک در واقع یک وظیفه‌ای است که در درجه‌ی ‌اول برای پدر و سپس برای مادر مقرر کرده‌اند. خود طفل در آن وقت نقشی ندارد ولی بعدها که بزرگ شد احیاناً سخنرانی امروز من را شنید، آن‌وقت ممکن است از مادر و یا پدرش بازخواست کند. اساس اجتماع و جمعیت که در مقررات اسلامی که از اول گذاشتند بر اتحاد است. هم اتحادِ راکد و هم اتحاد جاری. نمی‌دانم شما تا چه حد اصطلاحات کشاورزی را می‌دانید، من که کشاورزم دیدم، یک اصطلاحات خاصی دارد. حتی اینقدر مؤثر است که آقای سلطان‌علیشاه و خیلی از بزرگان عرفان که در زراعت بودند مثال‌هایی که می‌زنند همه از زراعت است، از گندم، جو، خوشه و … مثال می‌زنند.

در مورد زراعت دیمه؛ وقتی سیل و آب جاری می‌شود از بالا رو به پایین است. از بالا رو به پایین این آب در مسیر خودش، هم آبادی‌هایی دارد هم خرابی‌هایی دارد مردم برای جلوگیری از خرابی‌ها و سیل‌های زیادی که در اثر باران می‌آید و هم برای اینکه از منافعش استفاده کنند جلوی این آب را در جاهایی می‌گیرند که ما اصطلاح در اصطلاح بند می‌گوییم. خیلی بندها مالک دارد و خیلی هم درآمد خوبی دارند اگر هرسال باران بیاید به اندازه‌ی قیمت خود ملکی‌اش درآمد دارد. بعد اگر به صورت سیلآب باشد ممکن است لطمه هم بزند، ولی اگر به صورت سیلآب نباشد در زمین فرو می‌رود قنات ایجاد می‌شود. همین آبی است که یک بار راکد است و در یک جایی (بندی) جمع می‌شود و استفاده می‌کنند. زراعت دیمه می‌گویند. یک وقت است که این آب جاری است. حالا فرهنگ و تربیت یک جامعه هم به منزله‌‌ی آب است هم به صورت راکد باید باشد و هم به صورت جاری. یعنی ما هر کدام (خودمان) فکر کنیم از اول جوانی و از اولی که می‌توانیم بگوییم از کودکی درآمدیم و نوجوان شدیم، از آن اول برای زندگی خودمان یک فرهنگ و علایق و اعتقاداتی داریم، چون آنها را می‌پسندیم می‌خواهیم فرزندمان هم همین‌طور باشد یعنی ما که رفتیم فرزندمان همان روش که ما داشتیم ادامه دهد و باز فرزند او هم به این طریق. به این وضع، می‌بینید این فرهنگ و اطلاعات و تربیت که مقرر بوده است جاری است یعنی من هم آن طوری زندگی می‌کنم که پدر و پدربزرگم و اجدادم زندگی می‌کردند، جاری است. یک وقت هم هر وقت نگاه کنیم در گوشه‌ای راکد هم هست. یعنی این آب که می‌آید؛ راکد برای زندگی فعلی ما و هم در همان ضمن جاری، برای زندگی بعدی فرزندان‌مان.

در قسمت اول در اینکه ما خودمان یک زندگی فرهنگی داشته باشیم مدارس، کتاب‌ها و معلم هست. این‌ها نگهدارنده‌ی، هم آداب و اخلاق خوب، هم بد هستند. وقتی می‌گویم آداب و اخلاق، نه اینکه خوب و بدش را نظر نگیریم (یک نحوه‌ی زندگی مردم). من که در این زندگی که دارم، می‌خواهم که فرزندم همین‌طور زندگی کند، البته همیشه هر کسی می‌خواهد فرزندش بهتر از خودش زندگی کند ولی مثل خودش زندگی کند، یعنی به این آداب و رسوم. من به مسجد می‌روم دلم می‌خواهد فرزندم هم به مسجد برود. حالا مسجد خوب یا بد است حرف دیگری است خودتان فکر کنید. به همین حساب بعضی افراد تربیت و عادت را اصلاً نمی‌پسندند. می‌گویند که تربیت یعنی چه؟ یعنی من می‌گویم حتماً این روش و فرهنگی که دارم خیلی عالیست، پسرم هم همینطور باشد. ممکن است اگر آزادش بگذارند که نه این فرهنگ خوب نیست، باید ما مثل فرنگی‌ها زندگی داشته باشیم. ولی خداوند می‌خواهد این نسلی که آفریده متفرق نشود همین‌طور به همین خوبی باشد که حتی در کتاب‌های دینیِ ادیان اولیه‌ی بشری یا مثلا در تورات در مورد حضرت نوح خیلی می‌گوید، خداوند دید که بشر خارج از آن دستوراتی که به او دادند، دارد کار می‌کند، کارهای بدی می‌کند، باید این را از بین ببرند. یعنی روال خداوند را این‌طور می‌دانند که به یک طریق ادامه پیدا کند. منتهی تکاملی هم که پیدا می‌کند در همان مسیری باشد که قبلاً بوده است (یعنی همان تکامل). اگر دین‌داری دارد، همان دین‌داری را داشته باشد اصلاح کند، اگر کافر است همان کفر را داشته باشد، اصلاح کند. منتهی در همین ضمن اصطلاحات داخلی را خودش انجام بدهد.

یک وقت است هر جامعه‌‌ای که افکار و روشش را می‌پسندد می‌خواهد که ادامه پیدا کند. ما خودمان یعنی درویش‌ها یک جامعه کوچکتری در بین میلیاردها، ما در این جامعه برای تربیت خودمان همین چیزی‌هایی که داریم می‌بینیم کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و … تمام معتقدین این درویشی در حول همین اعتقادات با هم محکم باشند. کما اینکه خیلی شده است مادری و پدری می‌آیند تقاضا می‌کنند که فرزندمان را راهنمایی کنید، درویشش کنید من می‌گویم به شما ربطی ندارد. این وظیفه برای آینده‌ی درویشی است و برای آینده همه‌ی کسانی که الان درویش‌اند، نه آینده‌ی شخصِ خودشان و آینده‌ی خاندان خودشان. این وظیفه از زمانی که بچه به دنیا می‌آید، بر عهده پدر و مادرش است. آن بچه که به دنیا آمد وظیفه ندارد. بچه شیرخوار بدون اختیار و حتی بدون فکر است. مَنی که پدر هستم و تویی که مادر هستی موظفیم کار و حرکتی که لازم دارد انجام بدهیم، یعنی او می‌خواهد که غذا بخورد مادر اول باید از وجود خودش به او شیر بدهد، بزرگتر که شد غذا بدهد. خودش هیچ وظیفه‌ای در اینجا ندارد کم‌کم احساس وظیفه می‌کند، کمی بزرگتر شد می‌بیند مادرش از خوابش کاسته، بیدار مانده که این را سلامت نگه دارد، حس تشکر پیدا می‌شود.

ناچار هستم یک مثالی بزنم، هر وقت بخواهم از خودم و زندگی خودم مثالی بزنم ناراحت می‌شوم. این هادی پسرم که مرحوم شد، خدا رحمتش کند. وقتی هفت – هشت ساله بود، یک شب سر سختی داشت به برادرم آقای دکتر آزاده تلفن زدم. منزل ما در خیابان فرهنگ بود، آقای دکتر آزاده میدان فوزیه (شهناز) منزلشان بود. نگران شد گفتند من خودم الان می‌آیم، با خانم‌شان آمدند دوا دادند، خورد خوابید، وقتی خوابید ما راحت شدیم. صبح من دیدم هادی کمی گریه می‌کند گفتم برای چه گریه می‌کنی؟ گفت برای شما گریه می‌کنم برای اینکه شما را خیلی زحمت دادم. از اینجا، در این سن (هفت،هشت-ده سالگی) مسئولیت که لازمه‌اش تشکر است این حس در بچه ایجاد شد. کم‌کم فضایل اخلاقی در بچه پیدا می‌شود. همین‌طور که بزرگ می‌شود تحت نظر و تربیت‌های پدر و مادر و جامعه است. زمانی که در بیدخت بودیم منزل ما خیلی گربه داشت، ولی ندیدیم بطور کلی یک بچه گربه‌ای از مادر و یا پدرش تشکر کند. برای آنکه خداوند نسل‌شان را می‌خواهد که همیشه گربه باشد ولی نمی‌خواهد این گربه‌ها یکنواخت باشند، تربیت یکنواختی ندارند. ولی انسان‌ها تربیتی که می‌گیرند بعد خودش خوبی‌ها را نگه می‌دارد. به اصطلاح قدرتی برای این کار داشته باشد، این قدرت از فکرش ایجاد می‌شود شما هر کاری که می‌کنید اگر دقت کنید می‌بینید یک فکری دارید که چنین است و باید این کار را بکنید. پس اساسِ زندگی‌ها و جامعه هم این تفکر است، ما این تفکر را از بچه‌ای که به دنیا می‌آید، به او می‌دهیم. و آن این است تو که تا حالا ندیده‌ای و نخوانده‌ای ما که خوانده‌ایم، این چیزها را به تو می‌گوییم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه می‌گوییم، یعنی فرهنگ ما این است. بچه زبان نمی‌فهمد ولو بچه ایرانی باشد، ظاهراً شما می‌بینید چیزی نمی‌فهمد. چه برسد که زبان‌ها هم فرق داشته باشد، ولی اینطور نیست. البته قدیم می‌گفتند هیچ چیزی در انسانها مؤثر نیست، هیچ خاطره‌ای ندارد کما اینکه دیده‌اید خودتان فکر کنید چیزی از کودکی آدم یادش نمی‌آید. به مناسبتی بعضی‌ها یک جرقه‌ی کوچکی از خاطره گذشته دارند. ولی از چه زمانی است؟ بعضی‌ها می‌گویند بچه از زمانی می‌تواند بفهمد که بزرگ شده و پنج- شش ساله شده است. ولی امروز آزمایشاتی کردند معلوم شده انسان‌ها از تمام خاطرات زندگی‌یشان نقش می‌گیرند که ما می‌گوییم تجربه. یعنی چه؟ یعنی یک واقعه‌ای همه‌ی آن مربوط به خود شما نیست. می‌بینید کاری شده برای دفعه دیگر یادتان می‌ماند. حتی این خاصیت تجربه را بعضی حیوانات هم تا حدی دارند. بعضی‌ها گفتند این اثر از دو سالگی پیدا می‌شود. روزنامه‌های خارجی که خیلی منم‌منم می‌کنند، گفتند ما خیلی مهم هستیم، فهمیدیم بچه را باید تربیت کرد. خداوند که خواسته بگوید، نمی‌تواند با هر نفری بنشیند استدلال کند برای اینکه به هر نفری اگر بخواهد بگوید، کتاب حکمت الهی تمام شدنی نیست، همیشه هست. کاری کرده که خودبخود در این بشر ایجاد شود. یک تحریک عصبی در بچه ایجاد می‌شود، این شوک که می‌دهند یک تحریک عصبی است. ما امیدواریم این تحریک عصبی که می‌دهیم، نتیجه‌اش مفید باشد.

این بچه‌ای که هیچ صدایی نشنیده از راه گوش و از این راهی الان ما می‌شنویم، هیچ احساسی نداشته ما اول احساس را به او می‌دهیم. أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله یعنی یادت باشد من اینطور گفتم، اینطور فهمیدم تو هم یادت باشد. همین اثر را فرض کنید؛ نمی‌توانید بگویید یک سی‌دی که از زمان قدیم گوش می‌دهیم این زبانی هست که من نمی‌فهمم پس سی‌دی را دور بیندازید نه! همان سی‌دی را نگه می‌دارید یک مهمانی می‌رسد آن زبان را بلد است استفاده می‌کند، برای شما هم توضیح می‌دهد. این است که نباید دور ریخت. خود کودک این [موارد] در مغزش حفظ می‌شود و بعد بر مبنای همین کار می‌کند. به این جهت در تربیت خیلی تأکید هم شده است. مفصل است، بخوانید، توصیه کرده‌اند این مسئله را رعایت کنید بعد توصیه کرده‌اند نام خوب بگذارید، در ایران ما هرگز بچه‌ای که به دنیا می‌آید نامش را معاویه نمی‌گذاریم، برای اینکه از نظر ما در عرف مردم خیلی بد است. نام‌هایی می‌گذاریم که خود نام وقتی ذکر می‌کنیم به ما فایده بدهد. تمام این جریانات این دستورالعمل‌ها نتیجه‌اش این است که فرهنگ مردم ادامه پیدا کند و مردم دل‌هایشان به هم نزدیکتر شود. حال ما در این مسیر پیشرو از سایر مردم، از سایر فرقه‌ها بیشتر دقت داریم که دل‌ها به هم نزدیک شود. شما مواظب این باشید و هر مسیری که خداوند معین کرده هر عرف و عادتی که هست در این مسیر است و رعایت کنیم. ان‌شاءالله. 

Tags