پروفسور هیلاری پاتنم، فیلسوف تحلیلی معاصر و استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که در دنیای کنونی «نقد» و «دموکراسی» مورد تهدید واقع شده و دلیل آن نیز ضعف علوم انسانی در جوامع بشری است.
پاتنم راه برون رفت از این معضل را تقویت علوم انسانی در جوامع میداند. آنچه در ادامه میآید گپ و گفت ایران با این فیلسوف برجسته معاصر درباره مسائل و مشکلات دنیای کنونی و تأثیر علوم انسانی در حل و فصل این مسائل است. هیلاری وایتهال پاتنم، فیلسوف و ریاضیدان امریکایی است که بیشتر به خاطر فعالیتهایش در حوزه فلسفه تحلیلی بویژه فلسفه ذهن، فلسفه زبان و فلسفه علم مشهور است. وی در سال ۱۹۲۶ در شیکاگو ایلینویز چشم به جهان گشود و تا ۱۹۳۴ که با خانوادهاش به امریکا بازگشت در فرانسه زندگی میکرد. پاتنم در سال ۱۹۴۸ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در فلسفه و ریاضیات از دانشگاه پنسیلوانیا شد. سپس تحصیلات تکمیلیاش را ابتدا در دانشگاه هاروارد و سپس در دانشگاه یو سی الای گذراند و در سال ۱۹۵۱ فارغالتحصیل شد. استادان او هانس رایشنباخ و رودلف کارنپ هر دو از پوزیتیویستهای منطقی بودند، یعنی همان مکتبی که رد دیدگاههای آن، از تلاشهای اصلی پاتنم بود.
وی سالهایی را هم به آموزش فلسفه علم در مؤسسه فناوری ماساچوست گذراند و از آن پس تا هنگام بازنشستگی به تدریس در مقام استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد مشغول فعالیت بود.
پروفسور پاتنم، تعریف علوم انسانی در میان اندیشمندان و متفکران چندان دقیق و مشخص نیست. در ابتدا مایل هستم تعریف شما از علوم انسانی را داشته باشم؟
گاهی علوم انسانی را به معنای عام و گسترده در نظر میگیرند. در این بین هنر، فیلم و… در زمره علوم انسانی به شمار میرود. اما در بحث با شما، علوم انسانی را موضوعات دانشگاهی و نه فقط شامل نقاشی، مجسمه سازی، نوشتن رمان، فیلمسازی، موسیقی و هر چیزی که ممکن است باعث تفرج ما نیز شود در نظر میگیرم. به عبارت دیگر در این بحث وقتی صحبت از علوم انسانی میکنم منظورم همان رشتههای شناخته شده دانشگاهی در این خصوص است. اما به هر حال باید توجه داشت که خود علوم انسانی دانشگاهی یعنی رشتههای علوم انسانی در دانشگاه نیز برای رشد و توسعه یک جامعه بسیار حائز اهمیت هستند. در جوامع مدرن و در عصر حاضر علوم انسانی یکی از مجراهایی است که میتوانیم در آن فکر کنیم به اینکه ما کیستیم و به کجا میرویم. به عبارت دیگر از رهگذر علوم انسانی از کیستی و مقصد و هدف خود میتوانیم بپرسیم و این پرسش ما را به تفکر وا دارد.
چرا علوم انسانی برای جوامع حائز اهمیت است؟
در واقع علوم انسانی برای این است که در دام جریانهای رسانهای و سیاسی که در صدد شستوشوی مغزی ما هستند و سعی دارند اذهان ما را با اطلاعات مورد نظر خود پر کنند نیفتیم و بتوانیم به نگاه انتقادی به این جریانهایی که برای شستوشوی مغزی انسان تلاش میکنند، مقابله کنیم.
البته درست است که هم «هنر» و هم «دین» در خصوص «کیستی» و «هدف» حرف و سخن دارند و در این خصوص ارشاداتی دارند. اما به هر حال هر کدام از آنها دستور کار مشخص خود را دارند. به عبارت دیگر هنر و دین دستور کار مشخص خود را برای پاسخ به این پرسش که «ما کیستیم» و «به کجا میرویم» دارند. اما نگاه دیگری هم هست که «نگاه انتقادی» است. در واقع انتقاد برای انتقاد است و انتقاد خود را نیز نقد میکند و خود نیز از خود در امان نخواهد بود.
آیا دنیای کنونی دنیایی است که جوامع آن «نقد» و «انتقاد» را پاس میدارند؟
در دنیای کنونی «نقد» با تهدید مواجه شده است. حتی «دموکراسی» در معنای واقعی کلمه نیز مورد تهدید واقع شده است. از دلایل این تهدیدات به «نقد» و «دموکراسی» ضعف علوم انسانی است. جایی که علوم انسانی تضعیف شود «نقد» و «دموکراسی» مورد تهدید قرار میگیرد و برای اینکه «نقد» و «دموکراسی» مجالی داشته باشند باید علوم انسانی را تقویت کرد.
گفتوگو از جواد حیراننیا
مصاحبه اختصاصی «ایران» با پروفسور هیلاری پاتنم (استاد دانشگاه هاروارد) سه شنبه 4 شهریور 1393 روزنامه ایران