Search
Close this search box.

بستر فکری پیدایش افراط گرایی اسلامی

vasmaghi-sedigheصدیقه وسمقی- آنچه که برخی آنرا بهار عربی خواندند و برخی دیگر بیداری اسلامی، اژدهای افراط گرائی اسلامی بود که به حرکت درآمد و جهانیان و حتی مسلمانان را با عملکرد خود به وحشت و هراس درافکند. این روز‌ها اخبار مربوط به اعمال وحشیانه داعش همگان را متحیر ساخته است. این درحالی است که جهان اسلام در دهه‌های اخیر شاهد جنبش‌های متعدد اسلام گرائی در نقاط گوناگون چه در میان شیعیان و چه در میان سنی‌ها بوده است و هر یک با برافراشتن پرچم اسلام و با ادعای اجرای قوانین شریعت دست به اعمال غیرانسانی و وحشتناکی زده است. جنایاتی که با جنایات داعش درعراق و سوریه قابل قیاس است اما از آنجا که دو دهه قبل شبکه‌های گسترده اجتماعی و اطلاع رسانی همچون امروز وجود نداشت بسیاری ازاین فجایع به گوش مردم جهان نرسید. افراط گرائی نه تنها در سطح گسترش یافته وهر روز در نقطه‌ای گروهی جدید سر بر می‌آورد، بلکه به دلایل گوناگون تعمیق نیز یافته است. اگر در جمهوری اسلامی با زور و توهین و با شلاق و حبس و جریمه نقدی حجاب را بر زنان تحمیل کرده‌اند و یا با ترفند‌هایی مثل تفکیک جنسیتی زنان را به حاشیه می‌رانند، اگر طالبان درافغانستان در مخالفت با تحصیل دختران آب آشامیدنی مدرسه دخترانه را مسموم می‌سازد، اگر بوکوحرام در نیجریه دختران خردسال را از مدرسه می‌رباید تا به حکم شریعت بجای تحصیل، شوهر کنند، امروزاما گروه داعش گوی سبقت از همه ربوده، مردان ایزدی را می‌کشد و زنان و دختران آنان را به عنوان برده در بازار به حراج می‌گذارد و چنین قانون شریعت را اجرا می‌کند. یکی به نام شریعت سنگسار می‌کند، تازیانه می‌زند آن دیگری به نام شریعت دست و پا قطع می‌کند و گردن می‌زند و امروز داعش به نام شریعت چنان می‌تازد وغارت می‌کند و ویران می‌سازد و قتل عام می‌کند که حتی گروه‌های افراطی سابق برخود را دچار ترس و واهمه می‌سازد تا آنجا که برخی از همین افراطی‌ها داعش را تروریست می‌خوانند برخی دیگر نسبت این گروه را با اسلام نفی کرده و بعضی دیگر از این گروه به دلیل اعمال وحشیانه آن اعلام برائت می‌کند. این درحالیست که به گواهی منابع فقهی، میان مذاهب گوناگون اسلامی در تعریف و تعیین احکام شریعت اختلاف نظر بنیادین وجود ندارد. اگرآن یکی بهائی کشی می‌کند، دیگری به کفر و قتل شیعه فتوا می‌دهد و این یکی ایزدی کشی می‌کند و مسیحیان را کافر خوانده و غارت نمودن آنان را حق خویش می‌داند. همه در سنگسار و تازیانه و قطع دست و پا و اعدام واعمال محدودیت و ستم بر زنان هم عقیده‌اند. به این عبارات توجه کنید: «جهاد با توجه به نیاز واجب کفائی است و کمترین حد آن یک بار در سال است به شرط وجود امام یا نایب او یا هجوم دشمنی که تهدید کننده اسلام است» …

زنان و کودکان (دشمنان اسلام) به بردگی گرفته می‌شوند و مردان بالغ اگر طی جنگ اسیر شوند حتما کشته می‌شوند مگرآنکه اسلام آورند، اما اگر پس از فرونشستن آتش جنگ اسیر شوند کشته نمی‌شوند وامام اختیار دارد که برآن‌ها منت نهاده و آزادشان سازد و یا درازای آنان فدیه بگیرد و یا آنان را برده سازد …» (اللمعه الدمشقیه، کتاب الجهاد ص ۷۴).

هر روز به میلیون‌ها طلبه در سراسر جهان اسلام در مدارس اسلامی و حوزه‌های علمیه قوانینی مانند آنچه در سطور بالا آمد، بنام قوانین اسلام و شریعت آموزش داده می‌شود. داعش، امروزاین قوانین کهن را دستورالعمل خویش قرار داده و با اجرای این بخش از قوانینی که فق‌ها آن‌را قوانین شریعت می‌دانند این فرصت را برای همگان از جمله شریعت خواهان سابق بر داعش فراهم ساخته تا با مشاهده این نمایش دهشتناک به ارزیابی این قوانین و نیز معیار‌های فکری واعتقادی خود بپردازند. مطمئنا عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در پیدایش جریان‌های افراط‌گرای اسلامی موثر است اما بدون وجود یک بستر فکری و اعتقادی ظهور این گروه‌ها ممکن نیست. در واقع دیگر عوامل فرع بر عوامل نظری واعتقادی محسوب می‌شوند. نگارنده معتقد است که جنبش‌ها و جریان‌های افراط گرای اسلامی بر دو رکن اصلی استوارند که در این نوشتار نه به تفصیل، بل به اختصار به آن‌ها اشاره می‌شود:

۱-عقیده به حاکمیت دین

عقیده به حکومت بر مبنای دین ازآغاز ظهوراسلام، یکی ازعلل پیدایش فرقه هائی بوده که امروز عقاید آن‌ها را افراطی می‌دانیم. این گروه‌ها معتقدند که با استفاده از قدرت سیاسی باید اقدام به اجرای قوانین شریعت نمود. برهمین اساس این گروه‌ها می‌کوشند تا قدرت سیاسی رابه دست آورند. برای آنکه رابطه میان افراط گرائی اسلامی وعقیده به حاکمیت دین روشن‌تر شود می‌توان سوالی را به این شرح مطرح نمود که آیا بدون عقیده به حاکمیت دین، افراط گرائی اسلامی فرصت ظهور می‌یابد؟

قوانین شریعت مجموعه‌ای از قوانین، آداب و سنن رایج در زندگی مسلمانان صدر اسلام است که فقهای اسلامی بر مبنای تفاسیر و باورهای خود آن‌ها را گرد آورده‌اند و هر روز نیز در موضوعات جدید قوانین جدیدی خلق کرده به مجموعه قوانین شریعت می‌افزایند و دامنه آنرا گسترش می‌دهند. قرن هاست که مسلمانان تعریف فق‌ها از شریعت را پذیرفته‌اند. هنوز هم بسیاری از مسلمانان همین عقیده را دارند. این‌گونه مسلمانان که قوانین موسوم به قوانین شریعت را الهی و مقدس می‌دانند، مسلمانان سنتی خوانده می‌شوند. این گروه در حوزه فردی به این قوانین عمل می‌کنند، اما عقیده ندارند که این قوانین را چه در حوزه فردی و چه اجتماعی باید بر دیگران تحمیل کرد. اما اگر مسلمان سنتی عقیده داشته باشد که قوانین شریعت را باید با استفاده از هر ابزاری بر دیگران تحمیل نمود او را می‌توان افراط گرا نامید. افراط گرایان برای تحمیل قوانین شریعت نیازمندقدرت سیاسی هستند و حتی اگر حکومت را بدست نیاورند، در حدود توانائی خویش از ابزارهای زور و خشونت برای رسیدن به منظور خود استفاده می‌کنند. تشکیل حکومت و بدست آوردن قدرت سیاسی بهترین و قوی‌ترین ابزاریست که می‌تواند آنان را به مقصود برساند. اگرچه اعتقاد به تشکیل حکومت درشکل گیری برخی مذاهب شیعی مانند زیدیه، اسماعیلیه و حتی امامیه موثر بوده اما بسیاری از فقهای شیعه قائل به تشکیل حکومت به نام دین و توسط فقیهان نبودند و حتی اجرای حدود و قصاص را توسط آنان جایز نمی‌دانستند. احتیاط فراوان آنان در مراعات حقوق مردم بویژه در حوزه مجازات و ترس از وقوع خطا و اشتباه که موجب اعمال ستم به مردم و مخدوش شدن چهره اسلام می‌شود مبنای عقیده آنان بوده است. این عقیده می‌توانست مسلمانان را از افراط گرائی حفظ نماید. نگاهی به دستورالعمل گروه‌های افراطی اسلامی نشان می‌دهد که به عکس نظریه فوق یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که آنان بر اجرای آن اصرار دارند، قوانین مربوط به حدود و قصاص است. بخش مهم دیگر دستورالعمل آنان قوانین خانواده است که اساس آن ریاست و برتری مرد نسبت به زن و نابرابری حقوق زن و مرد است. اگرچه در جوامع اسلامی بخش هائی از شریعت که با فرهنگ مسلمانان درآمیخته به طورعادی اجرا شده و می‌شود مانند قوانین خانواده، اما دراکثر جوامع اسلامی قوانین مربوط به حدود از دیرباز شاید براساس‌‌ همان نگاهی که بسیاری از فقهای شیعه نیز داشته‌اند و دلائل دیگر کنار گذاشته شده است. جوامع اسلامی تحت حکومت‌های غیردینی توانسته‌اند به آرامی و نرمی دانش و تجربه خود را به کار گیرند و بخش هائی از قوانین شریعت را که با شرایط امروز سازگار نیست اصلاح کنند. دراین میان اصلاحاتی که در قوانین خانواده به نفع زنان صورت گرفته موجبات خرسندی نسبی زنان را فراهم ساخته است. ا ین حکومت‌ها اگرچه همواره تحت فشار روحانیت بوده‌اند و اگرچه فقهای اسلامی هنوز از نفوذ زیادی برای تحمیل افکار و عقاید خود برخوردارند اما هرگاه که مبنای حکومت، دین و شریعت نبوده راه برای عبور از تضاد‌ها و چالش‌های میان شریعت و مقتضیات روز وجود داشته است. به این ترتیب شریعت به سدی در برابر مردم تبدیل نمی‌شود که چاره عبورازآن فقط شکستن آن باشد. رژیم پهلوی، رژیم‌های مصر و تونس و ترکیه در دهه‌های اخیر نمونه‌های این نوع حکومت است. حتی در کشوری مانند مراکش که پادشاه مجری شریعت است با توجه به اینکه وی به دلیل عقل گرائی از قدرت سیاسی برای تحمیل قوانین موسوم به شریعت استفاده نکرده و راه را برای اصلاحات گشوده، شریعت به معضلی جدی تبدیل نشده است. اما هرگاه حکومت هائی ظهور کرده‌اند که دستورالعمل آن‌ها اجرای شریعت بوده جامعه با بحران جدی روبرو شده است. سی و پنج سال بحران سیاسی، اجتماعی و حقوقی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران نمونه‌ای از این بحران است. همچنین در این رابطه می‌توان به بحرانی که طالبان در افغانستان و یا پاکستان آفریده اشاره نمود. روی کارآمدن اخوان المسلمین در مصر پس از مبارک و تلاش این گروه برای عمل کردن به شریعت نیز در مدت کوتاهی بحران آفرین شد. ده‌ها سال است که جهان اسلام یک چالش مهم فرهنگی و حقوقی را تجربه می‌کند وآن چالش با قوانین فرهنگی و حقوقی شریعت است. حکومت‌های غیردینی این چالش را تسهیل و حکومت‌های دینی آنرا سخت و جدی کرده‌اند. این چالش سخت که نتیجه اصرار حاکمان دینی و پیروان آن‌ها برای تحمیل عقاید خود بر مردم با استفاده از زور از یکسو و مقاومت مخالفان این عقاید از سوی دیگر است افراطی‌گری را از سطح حاکمان دینی و پیروان آن‌ها به تمام جامعه و بویژه مخالفان تسری می‌دهد. باید گفت هرچند که قوانین شریعت در جهان اسلام یک چالش جدی محسوب می‌شود اما مادامی که مبنای حکومت قرار نگیرد بحران ساز نمی‌شود و جوامع با عقل و دانش به مرور زمان می‌توانند چالش موجود را حل و فصل کنند، اما آنچه که راه را بر حل و فصل منطقی موضوع می‌بندد عقیده به استفاده از زور و قدرت برای اجرای شریعت است که امروز جهان را با پدیده‌های شگفت انگیز غیر انسانی از قبیل آنچه داعش انجام می‌دهد مواجه ساخته است. اگر نبود عقیده به تشکیل حکومت دینی، هرگز چنین گروه‌های جنایت کاری شکل نمی‌گرفت و چون اژدهائی که آتش از دهان آن می‌بارد به حرکت در نمی‌آمد.

۲- عقیده به سنت

دستورالعمل کسانی که معتقد به حکومت اسلامی هستند همانا شریعت است. در واقع بدون قوانین شریعت، حکومت اسلامی مفهومی ندارد. پشتوانه و مستند اصلی شریعت، سنت است. صرف نظر از اینکه طبق نظر مذاهب شیعه و سنی سنت را شامل سنت پیامبر و اهل بیت بدانیم یا شامل سنت پیامبر، صحابه و تابعین، منابع فقهی و منابع روائی گویای آنست که بستر سنت میان مذاهب گوناگون، مشترک است. سنت به استثنای بخش کوچکی که شامل واجبات ومحرمات است، مجموعه‌ای از قوانین و آداب و رسوم رایج در خاستگاه اولیه اسلام است که توسط فق‌ها تدوین یافته وبدون دلیل موجه شریعت اسلامی نام گرفته است. قوانینی که گروههایی برای اجرای آن‌ها قیام می‌کنند، مردمان را می‌کشند و بر ملت‌ها و اقشار گوناگون بویژه زنان ستم می‌کنند حال آنکه این قوانین جایگاهی در اصل دین اسلام ندارد و برآمده از فرهنگ، تجربه و شرایط زندگی مخاطبان اصلی اسلام می‌باشد. نهادن عنوان شریعت بر قوانین مدنی و جزایی رایج در میان نخستین مسلمانان و عقیده به قداست این قوانین و لزوم تبعیت از آن‌ها عقیده ایست مناقشه برانگیز که در دنیای امروز مشکلات فراوانی را برای جوامع اسلامی به وجود آورده و اسلام را نیز در برابر پرسش‌های سختی قرار داده است. اعتقاد به قداست سنت، در معرفی چهره اسلام، علوم اسلامی، تفسیر قرآن وحتی تعریف ارزش‌های اخلاقی اسلامی تاثیر فراوانی داشته که بخشی از آن منفی بوده است. فتوای فق‌ها با استناد به سنت در رابطه با موضوعات جدید برای اثبات این ادعای بی‌اساس که اسلام برای همه موضوعات دارای حکم و قانون است وانتساب آن‌ها به شریعت، نیز مقوله‌ای قابل توجه است. تعریف مذکور از شریعت و دامنه آن و الزامی دانستن تبعیت از آن، یعنی احیای سنت‌های کهن که با شرایط امروز جوامع اسلامی سازگاری ندارد و تجربه اجرای این قوانین در توسط حکومت‌های دینی معاصر مانند جمهورری اسلامی ایران و نتایج بدست آمده از آن‌ها گواه این مدعا است. قرن‌ها این قوانین به نام شریعت در منابع فقهی ثبت و ضبط شده و به مسلمانان در مدارس و حوزه‌ها تدریس شده است. قرنهاست که سنگسار و تازیانه زدن حکم شرعی خوانده می‌شود. قرنهاست که در منابع فقهی جز اسلام، یهود و مسیحیت و بعضا دین زرتشت، دین دیگری به رسمیت شناخته نمی‌شود. صاحبان عقاید و ادیان دیگر گمراه خوانده می‌شوند. حتی فرقه‌های گوناگون اسلامی یکدیگر را ضاله می‌خوانند و برخی از فرقه‌ها جهاد با فرقه‌های ضاله از نظر خود را واجب می‌دانند. جهادی که کشتار گمراهان و به غنیمت گرفتن اموال، زنان، دختران و کودکان آن‌ها را به دنبال دارد. این عقاید حتی امروز نیز به نام شریعت به طلاب دین آموزش داده می‌شود. عقایدی که امروز داعش بخشی از آنرا عملا به نمایش گذاشته و نفرت وانزجار همگان را برانگیخته است. اگر چه در پیدایش این گروه‌ها عوامل سیاسی و دستهای پنهان و آشکار موثر می‌باشند اماعلت اصلی وجودی این گروه‌های خطرناک را باید در مبانی فکری و اعتقادی که به نام عقاید و افکار اسلامی ترویج می‌شود جستجو کرد. داعش و گروه‌های جنایت کار مانند آنرا ممکنست بتوان با اتحاد کشور‌ها ی گوناگون، بسیج نیرو‌ها و تجهیز آنان به سلاح‌های جنگی، بمباران و نهایتا با برجاگذاشتن ویرانه‌ها و هزاران هزار کشته و زخمی زمینگیر ساخت، اما نمی‌توان بستر فکری پیدایش این گروه‌ها را با اینگونه اقدامات از بین برد. جهان اسلام برای زدودن افراط گرایی از دامن خود و برداشتن موانع پیشرفت و بالندگی از پیش پای مسلمانان، نیازمند تجدید نظر در بنیان‌های فکری و اعتقادی خویش است.

منبع : جرس

نظرات وارده در یادداشت‌ها لزوما دیدگاه مجذوبان نور نیست.