به دلیل درویش بودن از صدا و سیما اخراج شد، به دلیل خبرنگار بودن و پوشش خبری اخبار مربوط به دراویش گنابادی به ۸ سال و نیم حبس تعزیری محکوم و زندانی شد و حالا مادرش میگوید که بیش از یک ماه است نه با او ملاقاتی داشته و نه خبری از وضعیت او دارد.
رضا انتصاری، عکاس و مستندساز و همکار سایت مجذوبان نور و از فعالان حقوق دراویش گنابادی است. روز گذشته وب سایت مجذوبان نور که اخبار مربوط به دراویش گنابادی را منتشر میکند از وخامت ناراحتی قلبی این خبرنگار و عدم اعزام او به بیمارستان خبر داد. مادر رضا انتصاری در مصاحبه با «روز» توضیح میدهد که فرزندش پیش از زندان، هیچ گونه مشکل جسمی نداشته و در زندان دو دندهاش شکسته و به دلیل فشارهای روحی، دچار ناراحتی قلبی شده است.
خانم انتصاری میگوید: ما یک ماه بیشتر است که با رضا ملاقات نکردهایم. او و دوستانش به خاطر رفتارهای غیرقانونی که با آنها صورت میگیرد دست به اعتصاب زده و اعتصاب ملاقات کردهاند. مثلا میگویند باید با لباس زندان بیایید. در قانون نمیگوید که زندانی سیاسی با لباس زندان بیاید. بچههای ما هم نمیپذیرند و برای همین ملاقات نمیآیند. اگر در قانون بود قبول میکردند اما در قانون نیست و خلاف قانون است، میخواهند بچههای ما را اذیت کنند. بچههای ما که زندان هستند اکثرا وکیل هستند و حقوق خواندهاند. پسر من هم با حقوق قانونیاش آشنا است. آنها میدانند قانون چی است و چه حقوقی دارند و میخواهند براساس قانون، حقوق آنها رعایت شود.
رضا انتصاری بیش از ۴ سال است که به مرخصی نیامده و مادرش میگوید: به ما خبر رسیده که قلبش درد گرفته و بردهاند درمانگاه اوین و به بیمارستان اعزام نکردهاند. هیچ اطلاع دیگری نداریم. من از شهرستان آمدهام پی گیری کنم. شنیدم که قلبش ناراحت است و نگران هستم. همیشه همین کار را میکنند دفعه قبل هم که بیمار بودند بیمارستان نبردند، ما مجبور شدیم تجمع کنیم که بیمارستان و دکتر حق قانونی بچههای ما است. یک حیوان هم وقتی مریض میشود و درد میکشد میبرند دکتر و بیمارستان. اما بچههای ما را اندازه یک حیوان هم نگاه نمیکنند و نمیگذارند دکتر و بیمارستان بروند. تجمع کردیم و بعد آمدند خود ما را بازداشت کردند و بردند و… گفتیم عیب ندارد. حالا هم که هیچ خبری نداریم، واقعا هم نمیدانیم چه مشکلی با بچههای ما دارند که چنین رفتار میکنند. مگر درویش بودن جرم است؟ کجای قانون نوشته که درویش بودن جرم است؟
مادر رضا انتصاری سپس اشاره میکند که فرزندش به دلیل درویش بودن از صدا و سیما اخراج و سپس زندانی شده است: پسر من در صدا و سیما بود. خبرنگار و تصویر بردار بود. سال ۸۸ او را از صدا و سیما اخراج کردند. چون درویش بود. در صورتی که خبرنگار و تصویربردار بود و به خاطر اینکه کارش خوب بود جایزه هم گرفته بود. الان هم در سایت مجذوبان درباره وضعیت دراویش خبر مینوشت. آمدند گرفتند و بردند و ۸ سال و نیم زندان بیخود برای او بریدهاند. در حالیکه سایتشان هم یک سایت خبری معمولی بوده درباره دراویش. اگر روزنامهها میتوانستند اخبار دراویش را بنویسند لزومی نداشت اصلا سایت بزنند. زدند حسینیه را خراب کردند کسی صدایش هم درنیامد. مگر میشود رئیس جمهور مملکت خبر نداشته باشد چه میگذرد؟ از احمدینژاد که آنطور، روحانی که خودش حقوقدان است قانون میداند چرا توجهی نمیکند؟
او سپس با اشاره به وضعیت جسمی فرزندش میگوید: چرا یک جوان در این سن و سال باید قلبش مشکل داشته باشد؟ به خاطر فشار روحی در زندان این طور شده. قبل از زندان بچه من هیچ ناراحتی و مشکلی نداشت. گرفتند بردند دندههایش را شکستند بعد هم که قلبش مشکل پیدا کرده، حالا چرا دکتر نمیبرند؟ انگشتاش هم که اصلا حرکت نمیکند. یکبار آوردند بیمارستان و نگذاشتند درمان شود و برگرداندند زندان. من الان به پدرش نگفتهام بچه اینجور شده. حالا فردا میروم اوین ببینم چه خبر است و میتوانم او را ببینم یا نه.
خانم انتصاری میافزاید: خودشان انسان هستند مادر دارند فرزند دارند چرا این کارها را میکنند؟ چرا با جوانان ما این طور میکنند. جوانانی که گناهی ندارند. جرمی نکردهاند. سرشان به زندگی خودشان است. نمازشان را میخوانند و حتی کاری به سیاست هم ندارند. از روزی که گرفتند و بردند تاکنون مرخصی هم ندادهاند. بعد از قضیه ۳۵۰ بردند رجایی شهر و بعد آوردهاند اوین و بند سیاسی نیست. تلفنشان هم که قطع است.
مادر رضا انتصاری پیشتر هم در مصاحبه با «روز» گفته بود: پسر من در صدا و سیما و شبکه خبر، شبکه العربیه و شبکه سحر کار میکرد ولی به خاطر اینکه طریقه درویشی را برای خودش در پیش گرفته بود ابتدا او را از شبکه خبر اخراج کردند. او به ساخت مستندهای اجتماعی روی آورد و مستندها را برای صدا و سیما میساخت اما سال ۸۸ او را به صدا و سیما هم ممنوع الورود کردند. پس از آن رضا با سایت مجذوبان نور همکاری میکرد و یک مستند هم درباره فشارهایی که بر دراویش اعمال میشود ساخت. تا شهریور ۹۰ که ریختند دفتر مجذوبان نور و او و دوستانش را که وکلای دراویش بودند بازداشت کردند. ما چند ماه خبری نداشتیم تا به ۳۵۰ منتقل شدند و بعد فهمیدیم که زیر شکنجه بودهاند. پهلوی پسر من شکسته بود و انگشت سبابهاش را خرد کرده بودند طوریکه پزشکی قانونی هم تایید کرده و نوشته که این نقص عضو قابل بازگشت نیست. به پسر من و دوستاناش اتهام عضویت در گروه غیرقانونی مجذوبان نور به قصد برهم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، تشویش اذهان عمومی و اخلال در نظم عمومی را زدهاند. الان هم که این احکام را صادر کردهاند. پسر من و بقیه در دادگاه حاضر نشدند چون معتقدند روند دادگاه عادلانه نیست. شما ببینید هیچگاه اجازه دیدار با وکلایشان رانیافتند، وکلایشان امکان مطالعه پرونده و حضور در دادگاه را نداشتند، بچههای ما را با دستور رسمی قاضی صلواتی که در پرونده هم هست ممنوع الدرمان کردند و در حالیکه وضعیت وخیمی داشتند اجازه درمان ندادند. نزدیک دو سال است در بازداشت موقت نگه داشته و همه حقوق قانونی آنها را نادیده گرفتهاند. آنها از قاضی صلواتی به دلیل تخلفات آشکارش به دادگاه عالی قضات شکایت کردند و برای کمیته حقوق شهروندی قوه قضائیه هم نامه نوشتند اما هیچ جوابی نگرفتند.