هو
۱۲۱
برادران و خواهران
اعضای کمپین کوچ از ایران به اوین؛
نَه ۱۸ روز اعتصاب غذای یک عده درویش بیآزار در زندانهای این مملکت که جانشان را برای احقاق حقوقشان کف دست گرفتهاند، نه نامهنگارهای متعدد به مسوولان کشور برای پایان دادن به ظلم بر اهل عرفان، نه مراجعه پیاپی خانوادههای زندانیان به مقامهای قضایی برای تمام کردن ستمهای مضاعف بر زندانیانشان، نه گفتوگوهای رودرو، نه وساطتها و میانجی فرستادنها، هیچکدام حتی از مدخل گوشهایی که به عمد بر ما بسته شدهاند، نگذشت.
اینک دیگر وقت آن رسیده است که آنچه را وعده داده بودیم عملی کنیم. خانوادههای وکلای زندانیمان اعلام کردهاند برای درخواست آخرین ملاقات با عزیزان زندانیشان که در نتیجه اعتصاب غذا، خطر مرگ و بیماریهای جدی تهدیدشان میکند، مقابل دادستانی حاضر خواهند شد. ما نیز آن روز با چشمها و دستهایی که با پارچههای سفید بسته شدهاند، مقابل دادستانی حضور یافته، از آن مرجع قضایی خواهیم خواست که حکم زندان همهمان را صادر کند، زیرا حرف و خواستهٔ ما همان حرف و خواسته برادرانمان است و اگر چنین حرف و چنین خواستهای حکم زندان دارد، این حکم باید به تساوی شامل حال همهٔ ما شود.
اما!
نکاتی هست که باید مطمح نظر شما بزرگواران قرار بگیرد:
۱-
این کمپین، به طور خودجوش و برای احقاق حقوق اجتماعی ما پیروان طریقت و عرفان ایجاد شده است و بنابراین نه علت تشکیل، نه خواستهها و برنامهها و نه اهداف آن، به هیچ وجه ارتباطی با مکتب درویشی و به تبع آن بزرگان، مشایخ و مربیان معنونی سلسله شریف نعمتاللهی گنابادی نداشته و ندارد. کسی برای انجام وظیفه اجتماعی و احقاق حقوق شخصیاش نیاز به اجازه و دستور ندارد. بنابراین ارتباط دادن آن به بزرگان و مشایخ مکرم، حرفی بیراه است.
حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ، پروانه شو پروانه شو
۲-
این کمپین تنها یک خواسته دارد. یا همهٔ ما را بازداشت و زندانی کنند و یا به صراحت، خواستههای برادران زندانیمان که برداشتن نگاه امنیتی از اهل عرفان و تصوف و پایان دادن به حملات طراحی شده به دراویش گنابادی در اقصانقاط کشور است، تامین شود و آنها از اعتصاب غذایی که جسمشان را در معرض مرگ و بیماری قرار داده است دست بردارند. بنابراین، اعضای کمپین، نه مذاکرهکنندهای دارند و نه به قصد مذاکره اجتماع کردهاند و نه هیچ بزرگ و کوچکی را نماینده خود میدانند. خواستههای ما و مطالبی که باید میگفتیم، در نامههای متعددی که به مسوولان نوشتهایم، گفته شده است. اگر قرار بر شنیدن بود، در این ده سال باید شنیده میشد.
ای ناطقه بر بام و در، تا کی روی در خانه پر؟ نطقِ زبان را ترک کن، بیچانه شو بیچانه شو
۳-
شعار تصوف، صلح و برادری و دوستی است. جنگ و جدال و خونریزی میراث آنهاییست که از کتاب خدا، کشتن و خونریختن و زندان ساختن و حد زدن و تحدید کردن و ارعاب آفریدن استخراج کردهاند تا از این رهگذر، خواستههای دنیوی خویش را محقق کنند. ما اهل تصوف سخنی جز صلح و پیامی جز برادری و هدفی جز دوستی نداریم. ما فریسی نیستیم که عیسا علیهالسلام را بر صلیب عناد و خشونت چارمیخ کنیم و خود را پاپهای از مسیح مقدستر نیز نمیدانیم که در غیاب عیسی، از آن دین سراسر لطف و برادری و صلح، خونینترین دوران تاریخ را رقم زدند، به گونهای که اگر عیسا دوباره ظهور میکرد، دوباره بر صلیبش میکشیدند. ما وارثان نفس جانبخش مسیحایی هستیم و به همین دلیل در روز اجتماع و آغاز کوچ، جز شعرهای صلحدوستانه مشایخمان جنابان سعدی و عطار و بوسعید و مولانا و بزرگان دیگرمان که بر پلاکاردهایی کوچک نوشتهایم، نه کلمهای حرف میزنیم، نه شعار میدهیم و نه خواستهای بر زبان میرانیم. در سکوت محض بر زمین مینشینیم که حتی ایستادن ما از طرف کسانی که ما را دشمن دین و انسان میدانند، تعبیر به خشونت نشود.
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی گر سوی مستان میروی، مستانه شو مستانه شو
۴-
تمام اعضای کمپین، هر دو چشم و هر دو دست شریفشان را با پارچهای سفید میبندند. دستها از مچ، مقابل سینه به همدیگر بسته شده و چشمها نیز با یک پارچه سفید مخلخل و توری که امکان دیدن را فراهم کرده اما جلو تشخیص را میگیرد، پوشیده خواهند شد. پیام این کار روشن است: دستهایمان را میبندیم، زیرا نمیخواهیم چیزی به دست بیاوریم. هدف ما بازداشت شدن است و در این راه میخواهیم به برادرانی که قرار است بازداشتمان کنند، کمک کرده و زحمت بستن دستهامان را از ایشان کم کنیم. چشمها نیز هر دو بسته شده است، مبادا کسانی را که ما را بازداشت میکنند تشخیص دهیم و ابلیس کینه در ما نفوذ کند.
رو سینه را چون سینهها، هفت آب شو از کینهها وآنگه شراب عشق را، پیمانه شو پیمانه شو
۵-
چنانچه در بندهای قبل اشاره شد، هیچ یک از ما بر پا نخواهیم ایستاد. بلکه مینشینیم و سرهامان را پایین میگیریم. اینکه بخواهند عدهای را بکشند، یا زخمی کنند، یا زیر ضربات باتوم و قمه شرحهشرحهمان کنند هیچ دور از اندیشه نیست، همانطور که در حسینیههای قم و اصفهان و بروجرد بر سرمان آوردند و با تفنگهای کبک کش و قمههای آخته و لولههای فلزی تن و بدن فقرای الیالله را دریدند، بنابراین نه هیجان زده و نه عصبی خواهیم شد و نه ذرهای از جایمان تکان میخوریم. اینجا ما یک خواسته داریم. بازداشت و زندانی شدن و یا: پایان دادن به این بدبینیها به اهل عرفان. پایان دادن به ستمها بر رهروان علی و امامان معصوم و بزرگان زندهنگهدارندهٔ سیرهٔ ایشان.
تو لیلهالقبری برو، تا لیلهالقدری شوی چون قدر مر ارواح را، کاشانه شو کاشانه شو
۶-
زمان حضور در مقابل دادستانی ساعت ۱۱ ظهر روز شنبه ۲۹ شهریور خواهد بود.
یک مدتی ارکان بدی، یک مدتی حیوان بدی یک مدتی چون جان شدی، جانانه شو جانانه شو
۷-
خدانگهدار