بديهي است كه به تعبير و تفسيرهاي شخصي، جواب ندادهايم مگر در مواردي که يکي از خطوط اساسي خط امام را وارونه معرفي کند و آن را نه به عنوان نظر خود بلکه به امام نسبت دهد. اين سوابق نشان ميدهد که شايد بيشترين خطابها و شكايتهايمان مربوط به همان جرياني باشد كه متاسفانه يکي دو روزنامه و هفته نامه خاص موسسه را متهم به سكوت در برابر آن ميکنند.
حميد انصاري، قائم مقام مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) در گفتوگو با ماهنامه «يادآور» متعلق به دفتر مطالعات تاريخ معاصر ايران، با صراحت بيشتري به بيان برخي مواضع مؤسسه و نيز آسيب شناسي انقلاب و خط امام (ره) پرداخته است.
وی همچنین در مورد نظارت استصوابی می گوید: نظارت استصوابي،به نظر من – که بخش عمدهاي از عمرم را صرف مطالعه در حوزه انديشه امام کرده ام – از آسيبهاي جدي نظام است.
متن کامل این گفت و گو در پی می آید:
• در ارتباط با پارهاي از موضوعاتي كه در ده سال اخير، چه نفياً و چه اثباتاً، در باره امام مطرح شده، جنابعالي در مواردي فرموده ايد كه موضع مؤسسه در برابر اين گونه ادعاها و سخنان،مواجهه صريح نيست.از آنجا که شايد علل برگزيدن اين رويکرد هنوز براي کساني تا حدودي مبهم باشد، در ابتداي سخن، بهتر است قدري در اين باره توضيح بفرماييد.
مؤسسه چه در حيات حضرت امام و چه پس از رحلت ايشان، سياست روشني داشته كه بارها در مصاحبهها و بيانيهها اعلام شده است. بعد از رحلت امام و مرحوم حاج احمدآقا هم تاكنون كوچكترين تجديدنظري در اين سياست صورت نگرفته است. مؤسسه مجموعهاي از وظايف را برعهده دارد كه مبتني هستند بر حكم حضرت امام به مرحوم حاج احمدآقا و تفويض ايشان به جناب حاج حسن آقا و نيز مجموعهاي از قوانين مختلف در مورد نحوه حفظ آثار حضرت امام و قانون برنامه سوم و چهارم توسعه و قوانين ديگر كه موسسه در اين چهارچوب عمل ميکند و در راستاي اين وظايف در حوزه اظهارنظر در خصوص آنچه كه در جامعه به امام منتسب ميشود ـ كه ممكن است اعلام يك سند، يك دستخط، تشخيص صحت و سقم يك امضا، اعلام نظر در مورد موضعي از مواضع امام يا رفتاري از ايشان و يا خاطرات مربوط به ايشان باشد ـ سياست كلي مؤسسه اين است در آنجايي كه مطلبي به امام نسبت داده شود كه مربوط به مسلمات مواضع امام، مربوط به دستخط، نوشته، مطلب يا سخن خود امام است و كسي ادعايي بكند كه مغاير با آن باشد، يعني ادعاي خدشه در سنديت آن بكند يا چيزي را خلاف واقع به عنوان يك سند مكتوب به امام نسبت دهد، يا مستندش يک دستخط و يا صوت و فيلم جعلي باشد، در اين گونه موارد مؤسسه صريحا و سريعاً موضع ميگيرد و رسماً اعلام ميكند كه اين ادعا به اين دلايل، صحيح نيست و بارها هم اين اتفاق افتاده است واگر هم در مواردي مدعي پس از اعلام موضع مؤسسه، همچنان بر ادعاي خود پافشاري کرده، مؤسسه موضوع را پيگيري كرده است و پروندههاي مختلفي هم داشته ايم كه برخي هم منجر به صدور حكم شده است؛ پس موضع مؤسسه ثابت و كاملاً شفاف است.
و اما حرفهايي در باره نقل خاطرات مطرح شده كه سوال شما شايد بيشتر ناظر بر اين موضوع باشد. افرادي مطالبي را به عنوان خاطره از مذاکره خصوصي با امام نقل ميکنند و گاهي هم ذكر ميكنند كه فرد ديگري هم حضور داشته و يا تنها بودهاند و امام مطلبي را به شخص ايشان گفتهاند. در چنين مواردي که سند قاطع و روشني براي اثبات يا نفي اين خاطرات نداريم، مگر اينكه بررسيهايي در موضوع و مضمون آن خاطره صورت بگيرد تا معلوم شود كه آيا اين خاطره اساساً با كليت خط و راه و انديشه حضرت امام تناسب دارد يا نه و آيا در ميان اسناد مؤسسه، مدرکي دال بر نفي يا اثبات آن ادعا وجود دارد يا نه، علاوه بر آن بايد بررسي کرد که شرايط و فضايي كه گوينده خاطره ، خاطراتش را تعريف ميكند، چه بوده است. از اين قبيل مسائل در تاريخ اسلام فراوان است، يعني در واقع مطالبي كه مصلحت نيست، در آن جلسه گفته نميشود و يا ممکن است فردي مسئله اي از موضوعات حساس جامعه را مطرح کند كه امام پاسخ گفتن به آن شخص و يا در آن شرايط را به زيان مصلحت عمومي جامعه بداند و مخاطب از سکوت امام يا بيان اجمالي او تلقي تأييد کرده است؛ بنابراين، شرايط بايد بررسي شوند.
در مورد خاطرات، سياست مؤسسه اين است كه ما نميتوانيم با يك متر و معياري اعلام كنيم كه اين خاطره دروغ است.در واقع ميزان صحت و سنديت خاطره،در عنوانش مستتراست يعني خاطره، خاطره است و صحت آن بستگي به پايبندي گوينده و اسناد و مداركي كه ارائه ميكند، دارد. اين اسناد و مدارک و مستنداتي که گوينده خاطره ارائه ميکند است كه ميتواند ملاک داوري قرار بگيرد و ما براي موسسه اين شأن را قائل نيستيم كه افراد و اشخاصي را كه عمدتاً از نيروهاي فعال انقلاب اعم از علما، روحانيون،چهرههاي فعال سياسي غير روحاني بودهاند و هستند،خداي نكرده تكذيب كنيم و بگوييم كه اين خاطره، دروغ است. با هيچ يك از معيارهاي ديني و حقوقي و شرعي و قضايي نميشود چنين حکمي صادر کرد. البته در مواردي كه احساس ميكنيم خاطرهاي خلاف منهج كلي امام هست، مؤسسه مسئله را تحليل و اعلام ميكند كه آنچه كه از آثار امام برگرفته ميشود، اينهاست. ما بيش از اين براي خودمان وظيفهاي قائل نيستيم، مگر آنجايي كه مطلبي نقل شود كه ما سند قاطع و روشني بر تكذيب آن داشته باشيم.
نكته ديگر برداشت و تفسير است و بايد بين اين چند عرصه يعني عرصه توهين و اتهام و عرصه انتساب نوشته و حکم و سخني به امام با عرصه نقل خاطرات و عرصه تفسير و شرح و برداشت از مواضع امام حتماً تفاوت قائل شويم. متأسفانه بعضاً سعي شده اين عرصهها با هم خلط و مواضع قاطع و روشن مؤسسه،احتمالاً با انگيزه هاي سياسي،از همين ناحيه زير سئوال برده شوند. بين برداشت و تفسير از سيره عملي امام و شرح ديدگاه امام با اعلام اينكه اين مطلب يا دستخط متعلق به امام هست يا نيست، تفاوتهاي فراواني وجود دارد. ما درمقام تفسير و برداشت و اجتهاد در خط امام بارها اعلام كرديم كه همه افراد ذي صلاح آزادند و امام هم از اين ديدگاه دفاع كردهاند. نه تنها در مورد انديشه هاي امام،که در باب فهم قرآن كريم، در باره روايات اهل بيت و در باب اصول اسلامي، پيوسته باب اجتهاد باز است و افراد ذي صلاح برداشت هاي خود را اعلام ميكنند. اين برداشت يا منطبق بر آن سخن هست يا نيست و اين خواننده است كه متوجه ميشود كه مطلب صحت دارد يا نه. اما اگر کسي نسبتي دروغ به امام داد و يا مدركي را به امام نسبت داد كه جعلي و مخدوش باشد در اينجا موضعگيري مستقيم مؤسسه ضرورت دارد؛ ولي افراد در برداشتها آزادند و صحت و سقم آن بستگي به قرائن و اسناد و مدارك و ادلهاي دارد كه براي اثبات برداشت خود ارائه ميكنند.
در همين زمينه هم مؤسسه وظيفهاي دارد و ما موضوع را رها نكردهايم و آن هم اين است كه ما بدون اينكه مستقيماً با اين تحليلها و تفسيرها مقابله کنيم، تحليل و برداشت خودمان درباره همان موضوع را با عنايت به مجموعه اطلاعات و مدارکي که در مؤسسه داريم، در نشريات خود اعلام ميكنيم، مثلا برداشتهاي خود را درباره نظر حضرت امام در مورد مسائل مختلف سياسي، انتخابات و نقش مردم، اسلاميت و جمهوريت نظام، سياست خارجي، رابطه با امريكا و ساير موضوعات بيان ميکنيم و پيوسته هم تاكيد ميكنيم كه اين يك برداشت است و ممكن است درست يا نادرست باشد. آنچه را که به اختصار گفتم موضع روشن مؤسسه است و تا اين لحظه هم هيچ گاه از اين موضع، عدول نكردهايم.
• ما قطع و يقين داريم كه شخص جنابعالي و مؤسسه با بسياري از مطالبي كه در خاطرات آمده، موافق كه نيستند هيچ، بلكه آن را خلاف بينات انديشه امام و تلاشي براي تخريب چهره و كاريزماي امام ميدانيد؛ولي مؤسسه در برابر اين افراد سكوت كرده است،در حالي که قطعاً در مورد خاطراتي چون خاطرات آقاي منتظري قائل به اين مسئله نيست كه چون اين يك نوع اجتهاد و يك نوع برداشت شخصي است و در عرض ساير برداشتها قرار ميگيرد، بايد عرصه را باز گذاشت. قطعاً مؤسسه با اتهامات بيّن و آشكاري كه به امام نسبت داده شده، مخالف است، اما چرا به اين شيوه با اينها برخورد كرده است؟
من فكر ميكنم در پرسش اول شما، پاسخ اين سوال را دادم. يكي از رسالتهاي مهم موسسه، تبيين واقعيتهاي زندگي امام و خط و راه ايشان است، زيرا ممكن است افرادي به هر انگيزهاي درصدد ايراد خدشه به آن برآيند و اين كار را در قالب خاطره، بيانيه، اعلاميه و هر روش ديگري انجام دهند. اينها كساني هستند كه يا از ابتدا با امام توافق مشترك مفهومي نداشتند يا به دلايل و انگيزههاي سياسي، در دورهاي از خط امام فاصله گرفتند و جدا شدند. اينها انگيزههاي خودشان را دارند و مطالبي را منتشر ميكنند. اگر اين مطالب بُعد اول عرض بنده را شامل شود و مربوط به سنديّت آثار و اسناد امام باشد، مؤسسه موضع گرفته است، كما اينكه در مورد نامه 6/1 و 8/1 بيانيه رسمي صريح و روشني داد، اما در مورد خاطرات و نوشتههايي كه منتشر ميشوند، يكي از رسالتهاي موسسه، تدوين و دفاع از اصالت اسناد و آثار و مواضع امام است و فكر ميكنم بيش از 700 عنوان كتابي كه منتشر كردهايم، در جهت تثبيت همين معناست. كتابها و آثاري که مؤسسه در باب سيره و زندگي امام منتشر کرده و بيش از 60 عنوان تبيانهاي موضوعي و فصلنامه هاي «حضور» و «متين» که بطور منظم منتشر ميشوند در واقع پاسخگويي به امثال همان شبهاتي است كه اشاره کرديد، ولي اينكه مؤسسه به هر برداشتي كه هر كسي ميكند،مورد به مورد پاسخ بدهد و برخورد موردي هم بكند، نه جزو وظائف مؤسسه است و نه نگاه مميّزي به اين شكل، مورد قبول مؤسسه است.موسسه ضرورتي نميبيند در پاسخ به تك تك اظهار نظرهاي افراد جداگانه اعلاميه بدهد و مطالبي را كه دهها بار مطرح كرده، مجدداً تکرار كند، مضافاً بر اينكه برخي از اين خاطرات اساساً به اين انگيزه نوشته و منتشر ميشوند كه صاحب اثر را از انزوا بيرون بياورند و مطرح سازند. مؤسسه با چاپ زندگينامه، سيره حضرت امام، خاطرات ايشان و اسناد و مدارك، در واقع به تمام اين شبهات پاسخ داده، بيآنكه خود را درگير مسائل روزمره ناشي از برخورد با مصاديق بكند. در اين باب سمينارهاي گوناگوني برگزار و مقالههاي متعددي چاپ شدهاند. عناويني هم كه در خاطرات آقاي منتظري آمده و حقيقتاً ظلم و جفاي آشكار نسبت به حضرت امام و يادگار امام و حقايق تاريخ انقلاب است، به دقت استخراج کرده و برحسب اهميت موضوع در آثار گوناگون موسسه به شكلي اصولي و مبنايي بدون نياز به ذکر نام ايشان يا هرکس ديگري که مشابه چنين اتهامات سخيفي را وارد کرده باشد، پاسخ داده شده است و علاوه بر آن از پژوهشگران و مراکزي که در صدد پاسخ به اتهامات و مطالب خلاف واقع کتاب خاطرات مذکور برآمدهاند، حمايت مادي و معنوي کرده و ميکند.
• آيا ميشود فهرست آثاري را كه مؤسسه در اين زمينه منتشر كرده است، ذكر كنيد؟
فكر ميكنم اين دقيقاً همان فضاي مصداقي است كه ميخواستيم از آن فاصله بگيريم و بحث ما كه فعاليتهاي مؤسسه در حفظ و نشر آثار امام و سياستهاي حاکم بر آن است را تحت الشعاع قرار ميدهد. فکر کنم که دامنه سوالات شما به خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني، فرمايشات حضرت آيتالله صانعي ،و بحثهايي كه برخي از روزنامهها مطرح کرده و دامن ميزنند نيز کشيده ميشود.البته بنا داريم در يك گفتوگوي مستقل رسانهاي، اين فهرست را اعلام كنيم و موارد را يك به يك و مصداقي پاسخ بدهيم. اما در مورد آن كتاب [خاطرات آقاي منتظري] که نسبت به تاريخ انقلاب، احجاف شده و گوينده خاطرات يا كساني كه از طرف ايشان خاطرات را نوشتهاند، در مقاطعي دقيقاً خلاف آنچه را كه در اين كتاب اظهار داشتهاند، بيان ميكردند. خوشبختانه اسناد آن موجود است و توسط نشريات و مراكز مختلف هم – غالبا با حمايت موسسه – چاپ و منتشر شده كه اين تناقضات را نشان ميدهد و حقايق را اثبات ميكند. شما اگر به آثاري كه مؤسسه چاپ كرده خصوصا ويژه نامههايي که سالانه در تيراژهاي زياد و در مناسبتهاي مختلف منتشر کرده ايم و به فهرست عناوين مجموعه مقالات و مطالب کتابهاي موسسه رجوع كنيد، ملاحظه خواهيد كرد كه با عنايت خاصي تحليلها و اسناد مربوط به پاسخ اين شبهات را چاب كردهايم، بيآْنكه وارد عرصه نقد مصداقي اين فرد يا آن فرد بشويم.
• مؤسسه در برخي از موارد با افراد، مواجهه صريح دارد، مثلاً در مورد آيتالله مصباح يا آقاي حسينيان، شخص جنابعالي در زمينه نقدي كه آنها نسبت به عملكرد مؤسسه دارند، صراحتاً نامه مينويسيد، ولي در مورد خاطرات آقاي منتظري به اين شيوه عمل نميكنيد. معيار مؤسسه براي اتخّاذ هر يك از اين دو شيوه چيست؟
اولاً اين قياسها مقداري معالفارق است. من در پاسخ به سئوالات قبل اشاراتي داشتم به انگيزههايي مختلفي كه اشخاص براي نوشتن اعلاميهها و بيانيهها و خاطرات دارند. آقاي مصباح عالم محترم و نظريه پرداز بزرگي هستند كه آرا و انديشههاي خود را در تريبونهاي رسمي منتشر ميكنند. اين يك بحث است و شخصيت فردي كه در دورهاي،از عرصههاي سياسي کنار گذاشته ميشود و سفارش اكيد امام هم به آن آقا اين بود كه وارد مسائل سياسي نشود،بحث ديگري است. بعضي شخصيتها به روز هستند يعني کساني که رسما به نوعي، يکي از گفتمانهاي جاري كشور و نظام را نمايندگي ميكنند. بين انتشار شب نامه با مواضعي که در قالب نظريات چهره هاي داراي موقعيتهاي رسمي در نظام ارائه ميشود تفاوت آشکاري وجود دارد که غفلت از آن سبب سوء تفاهم در باره موضع گيريهاي موسسه شده است. معتقديم که مواجهه اصحاب انقلاب و نيروهاي وفادار به امام در برخورد منطقي و دلسوزانه در مواردي که احيانا تحليلي خلاف واقع از وصايا و خط و راه امام از تريبونهاي رسمي ترويج ميشود، اقدامي ضروري و ارزنده است.
اولاً اين قياسها مقداري معالفارق است. من در پاسخ به سئوالات قبل اشاراتي داشتم به انگيزههايي مختلفي كه اشخاص براي نوشتن اعلاميهها و بيانيهها و خاطرات دارند. آقاي مصباح عالم محترم و نظريه پرداز بزرگي هستند كه آرا و انديشههاي خود را در تريبونهاي رسمي منتشر ميكنند. اين يك بحث است و شخصيت فردي كه در دورهاي،از عرصههاي سياسي کنار گذاشته ميشود و سفارش اكيد امام هم به آن آقا اين بود كه وارد مسائل سياسي نشود،بحث ديگري است. بعضي شخصيتها به روز هستند يعني کساني که رسما به نوعي، يکي از گفتمانهاي جاري كشور و نظام را نمايندگي ميكنند. بين انتشار شب نامه با مواضعي که در قالب نظريات چهره هاي داراي موقعيتهاي رسمي در نظام ارائه ميشود تفاوت آشکاري وجود دارد که غفلت از آن سبب سوء تفاهم در باره موضع گيريهاي موسسه شده است. معتقديم که مواجهه اصحاب انقلاب و نيروهاي وفادار به امام در برخورد منطقي و دلسوزانه در مواردي که احيانا تحليلي خلاف واقع از وصايا و خط و راه امام از تريبونهاي رسمي ترويج ميشود، اقدامي ضروري و ارزنده است.
• بنابراين شما اين گونه برخوردها را مثبت تلقي ميكنيد؟
قطعاً همين طور است، اما مواجهاتي از قبيل انتشار خاطرات آقاي منتظري، نوعي مواجهه با انگيزههاي سياسي خاصي است كه شايد انتشار آن هم به اين دليل بوده كه به نوعي بزرگنمايي و شخصيتپردازي شود و مؤسسه، بسيار هوشمندانه موضع گرفت كه اين اتفاق نيفتد و به زيان خود آن مجموعه تمام شود كه شد، بنابراين ميدان ورود به اين عرصهها فرق ميكند. تنظيم کنندگان خاطرات آقاي منتظري در مسائل مورد بحث ما خاطره نقل نکردهاند و بحث نظري و انديشهاي نيز نکردهاند بلکه صحبت از تهمت و افترا و جعل و خلاف واقع گويي است. اين موضوع ربطي به اختلاف نظر موسسه با برخي از نظريه پردازان روحاني و غير روحاني ندارد. نكته ديگر هم اينكه در نقدي كه بنده بر ديدگاههاي حضرت آقاي مصباح يزدي داشتم، در چندين جا به صراحت گفتهام كه اين ديدگاه شخصي بنده است و نه نظر مؤسسه نشر آثار امام. شخصيت حقيقي و حقوقي انسان نبايد با هم متداخل و از سوي ديگر هم نبايد مانع اظهارنظر وي شود. در آنجا من به عنوان يک شخص حقيقي، ديدگاه آقاي مصباح يزدي در باره جمهوريت نظام و نقش مردم در انتخابات را نقد كردهام، ضمن اينكه همان طور که در آن نقد هم به صراحت آوردهام، علت مكاتبه من اين بود كه نظريه صاحب آن ديدگاه به امام نسبت داده شده بود، درحالي که آنچه ما از مسلّمات انديشه و آثار امام در اختيار داريم، خلاف آن است. بعد هم عيناًاز وصيتنامه امام و ديگر آثار ايشان،نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد، مطالبي را نقل كردهام. در آنجا گفتهام كه اين متن دقيق وصاياي امام در باب اين موضوع خاص است. نوشته من متوجه نقد مصاحبه جناب آقاي غرويان هم بود كه گفته بودند قالب «جمهوري اسلامي» برگرفته از شرايط اول انقلاب بود و تاکيد امام بر جمهوريت نظام بخاطر فشار مخالفين بوده است؛ بنده – بعنوان شخص حقيقي و نه از موضع موسسه – اين تفکر را که خلاف صدها نص امام و خلاف سيره امام بود بصورت مستند و با ادبيات تحليلي و بسيار محترمانه نقد کردم. فكر نميكنم در اينجا ايرادي به موضوع، وارد باشد.
بحث جناب آقاي حسينيان متفاوت است كه بعد مشخص شد نوشته مربوط به ايشان نبوده و مسئول گروه تاريخ مرکز اسناد انقلاب اسلامي که رياست آنرا آقاي حسينيان برعهده دارند منتشر کرده است؛البته تفاوتي نميكند، چون نوشته را نقد كرده بوديم نه شخص ايشان را. در اينجا به صورت رسميتر از موضع مؤسسه اظهار نظر شد، چون نكتهاي خلاف نص صريح وصيتنامه امام كه مكتوب و موجود است، ارائه شده بود. دست كم برداشت ما از نوشته مرکز اسناد اين بود كه نيروي نظامي، ميتواند براي حفاظت از انقلاب، به نفع يک جريان سياسي و جناحي خاص در انتخابات وارد عمل شود. امروزه شما از هر كسي در ايران بپرسيد كه وقتي واژه لزوم حمايت نيروهاي نظامي از جريان اصولگرايي آنهم در آستانه انتخابات مجلس به كار ميرود، به چه معناست؟ به شما خواهند گفت اصولگراها يکي از دو جناح سياسي کشور هستند، جرياني شناخته شده با شعارها و اسامي و عناوين حزبي خاص در برابر جريان اصلاح طلب و احزاب درون آن. اينجا شبهه اينكه تخطي از وصيتنامه امام که صراحتا ورود نيروهاي مسلح به عرصه مسائل سياسي و حزبي و انتخاباتي به نفع اين يا آن جناح را شديدا نهي کرده است، مطرح بود و ما در دفاع از وصيتنامه امام، موضع گرفتيم و به نظر ما موضع كاملا صحيحي هم بود و از اين به بعد نيز فرقي نميكند كه گوينده آن سخن، مركز اسناد، دوست امام و از جناح چپ يا راست باشد. اين موضع را ما قبلاً هم مكرر گرفتهايم و باز هم به همين شيوه ادامه ميدهيم. پيوسته گفته ايم که از غوغاسالاري و جنجال رسانهاي پرهيز ميكنيم و چند دليل محكم هم داريم. يكي اينكه چنين شيوهاي را به نفع افزايش آگاهيهاي واقعي مردم نميدانيم و آن را منشاء اختلافات و تنازعات و تعارضات ميدانيم كه به تعبير حضرت امام، خلاف و شايد خلاف شرع باشد. ثانياً كاركرد مؤسسه يك كاركرد مطبوعاتي و ژورناليستي يا حزبي و سياسي نيست، چون اين نوع مواجهات، مواجهات حزبي و سياسي هستند. وظيفه مؤسسه فقط تبيين ديدگاه امام و انتشار اسناد آن است و در جاهايي كه احساس كنيم اگر موضع بگيريم، جنجال سياسي و مطبوعاتي بيهوده ايجاد خواهد شد، از آن پرهيز ميكنيم، ولي اين بدان معنا نيست كه موضوع را رها ميكنيم. شما اگر سوابق بايگاني شده موسسه را ملاحظه کنيد از شكاياتي كه كردهايم و از نامههايي كه به مطبوعات نوشتهايم و تذكراتي كه دادهايم و برخي چاپ شدهاند و يا در حد تذكر بودهاند چه در نشريات و روزنامههايي كه داير بودند و حالا نيستند و چه در روزنامههاي موجود، اگر در سرمقالهاي، يادداشتي و گزارشي، مطلبي را ملاحظه كردهايم كه موضعگيري موسسه را – طبق تعاريفي که عرض كردم – ميطلبيده است، قطعاً برخورد کرده و پاسخ دادهايم، اما بديهي است كه به تعبير و تفسيرهاي شخصي، جواب ندادهايم مگر در مواردي که يکي از خطوط اساسي خط امام را وارونه معرفي کند و آن را نه به عنوان نظر خود بلکه به امام نسبت دهد. اين سوابق نشان ميدهد که شايد بيشترين خطابها و شكايتهايمان مربوط به همان جرياني باشد كه متاسفانه يکي دو روزنامه و هفته نامه خاص موسسه را متهم به سكوت در برابر آن ميکنند.
• مؤسسه با كدام معيار به اين نتيجه ميرسد كه يك نفر هدفش از چاپ خاطرات يا مقاله و اعلاميه، غوغاسالاري است و نبايد با او مواجهه صريح داشت؛ بلكه فقط بايد درباره آن، اعلام نظر كرد و گذشته از اين، اين خاطرات آثار مخّرب زيادي بر نسل جوان، دانشگاهيان و علاقمندان به حضرت امام ميگذارد و احساس عمومي اين است كه تا به حال عملاً به اين حرفها پاسخ داده نشده است.
پرسش شما دو بخش دارد. ابتدا اينكه چگونه به اين نتيجه ميرسيم كه هدف از چاپ آن مطالب، غوغاسالاري است. طبيعي است كه وقتي بحثهاي جدي مطرح ميشوند، مؤسسهاي كه 20 سال از تأسيس آن ميگذرد و قبل از آن هم ده يازده سال تجربه دفتر حضرت امام را با بحرانهاي متعدد جنگ و مواجهه با شرق و غرب از سر گذرانده و با توجه به مجموعه نيروهاي كارآمد و متعهد و ارزشمندي كه در اينجا به كار گرفته شدهاند،آمادگي مواجهه اصولي و منطقي با مسائلي که موضوع به موضوع هم فرق ميكنند را دارد.بديهي است که براي مسائل گوناگون نميتوان يک راهکار مشخص ارائه داد.رخدادها با انگيزهها و اهداف متفاوتي روي ميدهند و بديهي است كه در مواجهه با هر يك از آنها بايد شيوه و خط مشي مناسب با همان رخداد را اتخاذ كرد. موسسه آرشيوي غني و نيروهاي كارشناسي متعددي دارد، وقتي چنين موضوعي مطرح ميشود، به سرعت ابعاد مختلف آن در جلسات متعدد با توليت و سرپرستي مؤسسه، شوراي سياستگزاري و شوراهاي تخصصي که داريم بررسي ميشود و نظرات گوناگون گرفته ميشوند و در مجموع با دلائل متعدد درباره يك موضوع خاص به جمعبندي ميرسيم.
• به چه شكل به اين جمعبندي ميرسيد؟
عرض كردم که موضوع را در گروهها و شوراهاي مختلف بررسي ميكنيم و متناسب با موضوع از طريق ارتباطي كه با نهادهاي نظام اعم از نيروهاي امنيتي، وزارت كشور و امثالهم داريم، نظرات آنها را هم ميگيريم و مجموعه فرآيندي را كه رخ داده، بررسي ميکنيم تا براي مواجهه با موضوع روشي منطقي بيابيم. اولين سوال اين است که انگيزه طرح اين برداشت خلاف و اين انتساب ناروايي که – مثلا – به امام نسبت داده شده است چه بوده؟ آيا در صددند كه جريان جديدي راهاندازي كنند؟ به عنوان مثال در جريان انتشار کتاب خاطراتي که نام برديد ميبينيم که در اين کتاب غير از امام و يادگار امام، نهادها و مجموعههايي ديگري هم مورد هجمه و اتهام واقع شدهاند اما ايشان از پاسخگويي مستقيم اجتناب کردهاند، چرا؟ آيا شما از ايشان سوال نکردهايد که چرا تا کنون و مستقيما به اين اتهامها پاسخ نگفتهايد؟ شايد به خاطر همين احساس باشد که ايشان نيز انتشار اين کتاب را يک دام و گريزگاهي براي مقاصد ديگر دانستهاند. در کشور ما خيلي وقتها جرياناتي پيش ميآيند كه پس از مطالعه و بررسي،در پشت صحنه، به نوعي تحريک و بهره برداري بيگانگان را ميبينيم. موضوعي در اينجا پديد ميآيد يا پديد ميآورند، بعد آن را بزرگنمايي ميکنند و آن سوي دنيا براي بهره برداري از موضوع جنجال ميكنند. اگر نيروهاي انقلاب، هوشيار باشند، عليالقاعده نبايد در اين دام بيفتند، چون آنها دقيقاً همين را ميخواهند كه آن فرد يا جريان، بزرگ شود. در چنين مواردي آنها ميخواهند براي نظام جمهوري اسلامي بحرانسازي كنند و خود آن فرد هم برايشان مطرح نيست.
اما نكته دومي كه اشاره كرديد بحث مهمي است و دغدغه ما هم هست. به هر حال مطالبي ناروا در آن کتاب گفته شده و هرچند از آن دوره با هوشمندي عبور كرديم، ولي به اين شبهات بايد پاسخ داده شود و در اين زمينه اقدامات زيادي كرديم. فكر ميكنم تا حالا اقدامات خوبي شده است.در چندين مورد كه مؤسسه مرتبط بوده است، منابع را در اختيار پژوهشگران گذاشتيم؛حمايتهاي مستقيم و غير مستقيم از آنها کرديم و پاسخهاي خوب و مستدلي داده شده و همچنان ادامه خواهد داشت. و چه بسا در آينده اسناد، آثار، نقدها و پژوهشهايي را كه در اين موضوع گردآوري كردهايم، به صورت مجموعه چاپ كنيم، گرچه به صورت منطقي، پاسخهاي بسيار مطلوبي از سوي افراد متخصص و متعهد داده شده و منابع موسسه از اين جهت بسيار كامل است و جواب بافته هاي آن کتاب را تماما خواهد داد كه پيوسته در اختيار دانشپژوهان گذاشتهايم.
• به نظر ميرسد كشمكش مؤسسه با افراد فقط در حد موضعگيري است و تا به آخر تعقيب نميشود، مثلاً موضوع نامه امام درباره نهضت آزادي، به طور متوسط سه بار در سال در عرصه سياست كشور مطرح ميشود، مؤسسه موضع ميگيرد، بعد نهضت آزادي پاسخ ميدهد، ادعا ميشود اين مسئله قضايي و پيگيري هم شده، حتي مرحوم حاج احمد آقا تا آخر هم پيگيري كرده، آن فرد هم محكوم شده، اما قضيه به عنوان يك امر مسلم خاتمه پيدا نميكند و دوباره آنها مينويسند و مؤسسه بيانيه ميدهد و در اين ميان فقط جنگ بيانيهها اتفاق ميافتد و مسئله تمام نميشود.
اين خاصيت مسائل سياسي است و اينكه ما توقع داشته باشيم كه تمام شود، چنين نيست. تمام شدن يا نشدن اين پرونده برميگردد به نهادهايي كه در اين مورد مسئوليت دارند. مؤسسه نه يك تشكيلات قضايي است نه يك نهاد انتظامي و امثالهم. حوزه مسئوليت و وظايف مؤسسه كاملاً روشن است. وظيفه مؤسسه اين است كه اگر نسبت خلافي به امام ومسلّمات انقلاب داده شد، تعقيب و آن را به مقامات مسئول ارجاع كند كه اين كار را تا به حال هم كردهايم و سخن حق مؤسسه هم اثبات شد و حكم محکوميت آنان هم صادر شده،ولي تصميمگيري درباره احزاب سياسي به عهده اركان نظام است و مؤسسه در اين خصوص ورود نميكند و وظيفه او هم نيست. ما هم از اين واقعيت گله داريم که چرا در مواقع مختلف توسط نهادهاي نظام با اين گروه رفتارهاي چندگانه سياسي متفاوت صورت ميگيرد؟
• پيگيري قضايي و صدور حكم، موجب بسته شدن پرونده نميشود؟
ممكن است امروز كسي تخلفي بكند، او را مجازات كنيد و فردا هم دوباره تخلف كند.بديهي است که بايد تشديد مجازات شود،ولي به هر حال مؤسسه ابزار اين را كه پروندهاي را مختومه اعلام كند، در اختيار ندارد، ضمن اينكه در عرصه سياسي، هميشه اين ادعاها هست و ما اگر احساس كنيم كه لازم است برخورد نظري شود، بديهي است كه اين كار را ميكنيم. اصالت نامه قطعي الصدور و موضع صريح امام در باره نهضت آزادي هم سرجايش محفوظ است، تعيين تکليف گروهها و احزاب به عهده موسسه نيست، منتهي از نظر من بحثهايي كه بايد در مورد امام گفته شود و مؤسسه بايد در قبال آنها موضع بگيرد، منحصر به مواردي نيست كه شما اشاره كرديد و اينها اولويتهاي جامعه ما هم نيستند، چالشهاي جامعه ما هم اينها نيستند. نهضت آزادي، جايگاهش، واقعيتش و گذشتهاش مشخص است. خود من هم در قبال آن، بر اساس نظر امام درباره ايشان موضع دارم و معتقدم که عملكرد ضعيف و در بسياري از موارد مسئلهدار و در مواردي تحت تأثير جريانات نفوذي در اين گروه، در مقاطعي لطمههاي جدي و عظيمي به انقلاب و نيروهاي مبارز ما زد و عزيزان زيادي را در كردستان از ما گرفت، از جمله برادر خود من در آنجا شهيد شد و انقلاب اسلامي تلخيهاي بسياري را از اين ناحيه متحمل شده است. در جاي خودش، هم به عنوان شخصي كه قبل ازانقلاب درگير اين مسائل بودم و هم به عنوان موسسه، موضعگيريهايمان را كردهايم.نگاه امام هم در مورد جريان مليگرايي و نقاط قوت و ضعف آن مشخص است، اما جاي اين سوال اساسي باقي است که آيا خدشه در اسناد، آثار و خط و انديشه امام فقط از ناحيه همينها صورت گرفته؟ آيا در متن گفتمانهايي كه در جناحهاي مختلف چپ، راست، اصولگرا، اصلاحطلب و گروه هاي ديگر هست، فقط امثال اين خدشههايي که شما اشاره کرديد بوده يا خدشههاي ديگري هم هست؟آيا از وصاياي امام دفاع و حمايت ميشود؟ آيا برداشتهاي انحرافي كه خلاف نص صريح اين وصاياست، صورت نميگيرد؟ به نظر ما اين موارد مهجور ماندهاند و بايد به آنها پرداخته شود.
• شما خودتان مواردي را كه به عنوان آسيب مطرح هستند، به جز مواردي كه من مطرح كردم عنوان كنيد.
من فكر ميكنم در مورد اسلاميت نظام، به دليل سابقه طولاني و ريشهدار دين در كشور، نگراني وجود ندارد،يعني اگر تمام كشورهاي جهان هم گرد هم جمع ميشدند، اسلاميت را نميتوانستند از اين مردم بگيرند. اصل دين و ديانت به قدري در كشور ما ريشهدار است كه از بين بردن آن محال است، اما خطري آن را تهديد ميكند و آن هم قرائتهاي انحرافي از دين است.آسيبپذيري جامعه از قرائتهاي انحرافي مسئله بسيار مهمي است. ما اعتقادمان اين است كه خط امام، موضع و وصاياي امام و آنچه كه در تبيين اسلام ناب داريم، اين حجّت است، چون اسلام حقيقي نياز به مفسّري دارد كه هم مقتضيات امروز را بشناسد و هم خودش در عمل، توفيق حاكميت بخشيدن به اين نظام را يافته باشد. اين موضوع در خط امام موج ميزند و لذا ملاك و معيار است. ديگر از نگرانيهاي جدي ما بازشناسي گفتمانهاي جديدي است كه در عرصه مسائل معنوي، ماورايي و مهدويت و گرايشهاي پر رنگ و لعابي از اين قبيل در جامعه مطرح گرديده و از آبشخورهاي اصلي خود منحرف شدهاند و به شدت هم ترويج ميشوند.
من وارد دعواي مقبوليت و مشروعيت نميشوم، ولي قطعاً و يقيناً و طبق ادله مسلم عقلي و شرعي و واقعيتهاي تاريخي و خارجي و نص صدها باره سخنان امام، بدون حضور مردم و نقش آفريني واقعي آنان،ادامه انقلاب ممکن نيست.نقش واقعي مردم تنها اين نيست که در تظاهرات شرکت کنند و يا هنگامي كه مسئولي براي بازديد ميرود، بيايند و شعار بدهند؛ بلكه نقش واقعي و عيني مردم اين است كه آزادانه در حاكميت و تعيين سرنوشت خود دخالت كنند. كمرنگ شدن اين نقش از ناحيه توسعه مفهوم نظارت استصوابي،به نظر من – که بخش عمدهاي از عمرم را صرف مطالعه در حوزه انديشه امام کرده ام – اين از آسيبهاي جدي نظام است، يعني به تدريج باعث ميشود كه نيروهاي اصيل معتقد به انقلاب و نظام، به بهانههاي مختلف در اين فضاهاي انتخاباتي از صحنه، خارج شوند و در عرصههاي سياسي هم وقتي تنشها پر رنگ ميشوند، عملاً بازار شعارها، انگها و اتهامات رونق ميگيرد و ناگهان متوجه ميشويم که طيف وسيعي از نيروهايي كه در مواجهه با جريانات چپ و منافق و غيره، سپر اصلي انقلاب بودهاند، به عنوان نيروهاي غير خودي از عرصه بيرون رانده شدهاند و خداي ناكرده ممکن است يکمرتبه چشم باز كنيم و ببينيم كه در عرض چند دهه، مثل بسياري از حكومتهاي غير مردمي، درصد محدودي از افراد در عرصه مشارکت در حكومت هستند و بقيه مردم، كنار رفتهاند. اين جريان، فوقالعاده خطرناك است. من بر اين بيمناکيم شاهد دارم. شاهد بحث من ميزان مشاركت مردم در انتخابات دور اول مجلس هشتم در شهرهاي بزرگ است. من در اينجا بحثم به هيچ وجه سياسي نيست. اين به نظر من زنگ خطري براي تمام دوستان انقلاب است و بحث من فقط و فقط بحث انقلاب، خون شهدا و اهداف و آرمانهاي امام است. من معتقدم نيروهاي اصيل، هم در جناح اصولگرا و هم اصلاح طلب،مدافع خط امام هستند و امام هم هر دو را تاييد كرده و بصراحت، وجود هر دو جريان را براي پيشرفت کشور ضروري دانسته است. ، ديدگاههاي متفاوت اين دو جناح امري طبيعي است. امروز اين ديدگاه به درد جامعه ميخورد و روز ديگر ديدگاه ديگر و اين در همه جاي دنيا هم هست. اين نبايد به حذف نيروهاي اصيل و مؤمن منجر شود و اگر چنين شد کساني که داعيه دفاع از امام را دارند نبايد ساکت بمانند؛ پس بنابراين بحث ما گرايشي و جناحي نيست، واقعاً بحث از يك آسيب جدي است. درست است كه انقلاب يك امر سراسري بود و به تعبير حضرت امام، مردم در تمام روستاها قيام كردند، ولي اصل انقلاب و پاگرفتن آن و چيزي كه كمر نظام طاغوت را شكست، حركتهاي حساب شده با تراكم وجود نخبگان اعم از روحاني و روشنفكري و دانشگاهي در شهرهاي بزرگي چون اصفهان، شيراز، تبريز، مشهد و تهران بود.هنگامي که با عدم مشاركت مردم در اين شهرها مواجه ميشويم، بررسي علل آن به نظر من يكي از بزرگ ترين وظائف نهادها و رسانهها،از جمله نشريه شماست. شما يك نشريه پژوهشي تاريخي هستيد و قطعاً بررسي علل شكست نهضت مشروطيت كه با آن همه شور و جوشش و حرارت آغاز شد، ولي از ميان آن ديكتاتوري رضاخاني سر برآورد،از جمله پژوهش هاي شماست. چرا شور و شوق و قيام 30 تير در ظرف يک سال تبديل به كودتاي 28 مرداد شد؟ به نظر من اينها زنگهاي خطر هستند. مبادا تداوم سياستهاي حذفي و تنگ نظرانه به چنين عواقبي بيانجامد. در خانوادهاي بزرگ شدهام كه از هفت هشت سالگي درگير مسائل ديني و سياسي بودهام و بعد هم كه حضرت امام وظايفي را برعهدهمان گذاشتند بيش از بيست سال است که با آثار و انديشه امام سروکار دارم با قطعيت عرض ميکنم که يکي از جدي ترين خطرهايي که انقلاب را تهديد ميکند و امام بارها هشدار دادهاند همين خطر بيرغبتي مردم و عدم مشاركت آنها در تعيين سرنوشت خودشان است. امام پيوسته ميفرمودند كاري نكنيد كه مردم به تدريج، خود را كنار بكشند. كنار رفتن مردم همان و خداي ناكرده يا استبداد داخلي يا نفوذ بيگانه در قالب روي كار آوردن جريانهاي وابسته، همان.
• موضوع فقط بحث رد صلاحيتها و شوراي نگهبان نيست. بعضي از دوستان دهه اول انقلاب به تدريج گرايشهاي تجديدنظرطلبانه و تلقيهاي خاصي از امام و رهبري امام و شيوههاي تصميمگيري امام پيدا كردند.
اينها بايد كاملاً كالبد شكافي شود. من ميخواستم سخنم را اين گونه تكميل كنم كه يكي از عوامل، نوع نگاه نظارتي ناظران شوراي نگهبان است، نه اينكه من محور بحثم را روي شوراي نگهبان بگذارم. شوراي نگهبان وظايفي دارد که بايد به آن عمل کند و البته اختلاف نظرهاي جدي در تفسير دامنه اختيارات و تعريف وظيفه نظارتي آن شورا وجود دارد. به هر حال هر نوع اقدام و حركتي كه بخشهايي از جامعه ايران را به نوعي منزوي کند و اين تلقي را در بخشي از جامعه و مردم ايجاد كند كه ما نيستيم که تصميم ميگيريم، راي ما دخالت ندارد و يا آنکه اصلا نميتوانيم مشاركت كنيم، اين پيامد قطعا به ضرر انقلاب اسلامي است.يك عامل در کمرنگي تدريجي حضور مردم در انتخابات همين تفسير تنگ از نظارت استصوابي است؛اما امانتداري در راي مردم و حراست از آن؛ عدم دخالت نيروهاي مسلح در انتخابات هم مطرح است كه بسيارمهم است، به حدي كه به عنوان يكي از 30 بند وصيتنامه امام، با صراحت آمده و تكليف را بر مردم، نمايندگان مجلس، نهادهاي نظام و شوراي رهبري و رهبر معين كرده است. در کمال شگفتي برخي آقايان گفتهاند كه اين بند مربوط به دوره خاصي از انتخابات در زمان امام بوده است! ايشان توجه نكردهاند كه اين بند در وصيتنامه امام آمده و براي بعد از خود و خطاب به رهبري آينده نظام و نسلهاي آينده نوشته شده است. اين مخاطرات، بسيار جدي هستند.
• آيا تجديدنظرطلبي برخي،از جمله فريفته شدن به ايدههايي متفاوت با ايدههاي امام كه عمدتاً آبشخور آنها غرب است و تئوريهاي حكومتي كه از غرب بازتوليد شده و در قالب ادبيات ديني وارد عرصه سياست ميشود، در اين امر تاثير نداشته و همه مسئوليت به گردن نظارت استصوابي و وزارت كشور است؟آيا اين طيف از اواخر دهه اول انقلاب، در قالب محافل، حلقهها و نشرياتي، هويت خود را که با هويت اوليهشان تفاوت داشت،بازسازي نکردند و بخش قابل توجهي از آنها غربزده نشدند؟
اين بخش قابل توجه كه ميگوئيد يعني چه كساني؟ من در بحثهايم، هم مصداقها را گفتم،هم اسم آوردم و شفاف صحبت كردم. منکر ناخالصيها و نفوذيها نيستم هم در بين اصولگراها و هم در اصلاحطلبها، عدهاي آمدهاند و منافقانه سينه ميزنند. زير لواي اصولگرايي طيفي از حجتيّه هست تا نيروهاي متحجري كه از بيخ و بن با امام مخالف بودند و به تعبير امام، ولايتيهايي كه پشت ولايت را شكستند، انواع و اقسام گرايشها با عنوان دفاع از ارزشهاي دين خدا ادعاي دينمداري و اصولگرايي ميکنند.از آن سو هم در طيف اصلاح طلبان، عدهاي تحت عنوان روشنفكري، تجددخواهي و اصلاح طلبي و جمهوري خواهي حضور دارند كه از بيخ و بن لائيك هستند.بحث ما در مورد نيروهاي اصيل درون نظام و ملتزم به ارزشهاي نظام است. اينها جرياناتي بودند كه در زمان حيات حضرت امام به عنوان نيروهاي خط امام در همه صحنهها حضور فعال داشتند، تشکلهايي که اکنون به عنوان نيروهاي خط امام و اصلاح طلب معروفند؛ از جمله روحانيون مبارز كه با اجازه و موافقت امام از جامعه روحانيت مبارز منشعب شد و 17، 18 گروهي كه به عنوان گروههاي خط امام و يا اصلاح طلب تلقي ميشوند. از آن طرف جامعه روحانيت مبارز، هيئتهاي مؤتلفه اسلامي و گروههايي كه اخيراً با عنوان اصولگرا شناخته ميشوند. در رأس هر دو طيف نيروهاي اصيل و دلسوز انقلاب وجود دارند که هيچ گاه در زندگي و انديشه اشان نشاني از وابستگي و پيوستگي به مخالفين نظام ديده نميشود. در اين ميان كساني هستند كه از اين عناوين سوء استفاده ميکنند و گاهي هم موجهايي ايجاد ميكنند كه بايد رهبران اين جريانات مراقبت كنند كه اين موجها غلبه پيدا نكند. يك باره ميبينيد چند نفر معدود موجي از شعارهاي جريان ملي گراي شکست خورده منزوي را در برخي انجمنهاي اسلامي دانشگاهها دامن ميزنند و اصالت و استقلال و سابقه درخشان جنبش اسلامي دانشجويي را زير سوال ميبرند. من كه هيچ وقت صحبت نميكنم و اهل سخنراني نيستم، در همان زمان، انتقاديترين سخنرانيم را در اين باره در يکي از همايشها داشتم که يكي دوبار هم از راديو پخش شده است. در همان روزهاي اول جريان اصلاحات، بوسائط مختلف پيام داديم و در حدّ وسع و توانمان گفتيم و هشدار داديم که اگر بسرعت مرزهايتان را مشخص نکنيد و تعريفي روشن و مطابق با آرمانهاي انقلاب از آزادي و اصلاحطلبي ارائه نکنيد بشدت آسيب خواهيد ديد که متاسفانه تا حدودي هم چنين شد.
از آن سو هم جرياناتي که انديشه امام را در حوزه جمهوريت نظام نفي ميکنند و همچنين جريانهاي موهوم و بيريشهاي که تحت عنوان ارزشهاي ماورايي ديني و مسائل انحرافي عجيب و غريبي كه در بحث مهدويت مطرح ميشود، مثل قارچ روئيدهاند. اينها از جمله خطرهايي هستند كه ممکن است به سرعت جرياني را پديد آورند كه در آينده، نظام را با دشواريهاي جدي روبرو کند. غفلت بخشهاي مختلف نظام،اين زمينه را ايجاد ميكند و بايد گله را از خودمان داشته باشيم. برخي نشريات و بعضا صدا و سيما چندين سال است مباحثي را در عرفان منفي مطرح ميكنند كه طرح آنها مربوط به محافل خاصي است که گفتن و شنيدن آنها آمادگيهاي ويژهاي را ميطلبد،ولي ميآئيم و مباحثي که مختص به اهل سير و سلوک معنوي با گذر از مراحلي خاص و دشوار است را بدون توجه به سطح مخاطبين تبديل ميكنيم به يك جريان عمومي تودهاي؛ مطمئنا از درون اين جريان انواع فرقهها و گرفتاريها بيرون ميآيد. بعضي مداحان بي بهره از معلومات مقدماتي معارف ديني تا چه رسد به فهم مسائل غامض عرفاني هم ميدانداري ميکنند و داستانهاي عجيب و غريب ميبافند و هر روز هم شيوهاي جديد در نقل کشف و کرامات و ادعاي رؤيت و شهود و ارتباط با امام عصر ابداع ميکنند. و اين تازه آغاز ماجراست. به نظر من در آينده نه چندان دور، نظام با انواع گروههايي كه داعيه عرفان و ارتباط با غيب و معنويت دارند، روبرو خواهد شد. اينها با داعيههاي گوناگون ميآيند و خلقالله هم که مشكل اقتصادي و معيشتي و روحي فراوان دارند؛ شيوه و انبان مدعيان اين گفتمان هم پر است از عوام بازي و براي حل همه مشكلات انساني و بشري هم،راحت نسخه ميپيچند.اين از جمله خطراتي است كه جريان ارزشگرا بايد مراقب باشد. در اين طرف هم نفوذ جريانات ناخالص، جرياناتي كه هيچ وقت با امام آشتي نداشتند، ندارند و نخواهند داشت. همه اينها مراقبت ميخواهد.
بحث من در نظارت استصوابي اين بود که نبايد نتيجه آن خروج بخش وسيعي از نيروهاي اصيل انقلاب از صحنه نظام شود، در چنين فضايي است که فرصت طلبان و جريانهاي بي ريشه و يا مخالف رشد ميکنند. اگر نگران انحراف در مسير انقلاب هستيم بايد مراقب رشد جريانهاي انحرافي باشيم که اشاره کردم. از سوي ديگر اين سوال جدي مطرح است که فرض كنيم بخشي از نيروهاي اصيل انقلاب، در آغاز راه اشتباهي قرار دارند. آيا آخرين قدم را بايد اول برداريم؟ آيا خروج و اخراج اينها از گردونه نيروهاي نظام به نفع نظام است؟آيا ما بايد با انگ زدن و محروم كردنشان از حقوق اوليه،آنها را به موضع مخالفت با نظام بكشانيم؟
شما مصداقها را كنار بگذاريد و فقط موضوع مشاركت پرشور و گسترده مردم در انتخابات را در نظر بگيريد. اين يك پايه بسيار مهم براي استمرار نظام جمهوري اسلامي است. اگر اين پايه، متزلزل شود، پيشبيني حضرت امام اين است كه نظام اسلامي باقي نخواهد ماند و نظامي خواهد آمد كه حتي اگر اسماً هم اين باشد، اصلش اين نيست و چه بسا اسماً هم نباشد.امام به ما آموخته و هشدار دادهاند که اگر مردم کنار بروند جرياني روي کار ميآيد که ديگر نه روحانيت ميشناسد، نه روحانيون؛ نه اصولگرا ميشناسد و نه اصلاح طلب، همه را کنار ميگذارند. امروز ما اين هشدارها را ميدهيم، چون از اين ناحيه احساس خطر ميكنيم. من نميگويم مقصر اين است يا آن. جرياني است كه وجود دارد و بايد دربارهاش چارهانديشي كرد.
• با تشكر از صراحت شما، محور ديگري را که محل مناقشه و بحث شده، مطرح ميكنم. جناب آقاي سيد حسن آقاي خميني كه ما تا به حال موفق به مصاحبه با ايشان نشده ايم، پارسال در سالگرد حضرت امام بحثي را تحت عنوان «اجتهاد در انديشه امام» مطرح كردند كه فينفسه ايده درستي است، يعني اساساً وقتي به درستي مطرح و حدود و مرزهاي آن مشخص شود، شايد بسياري از مبهمات و شبهات از بين برود، اما چون فيالجمله مطرح شد، عدهاي خوشحال شدند از اين بابت كه اجتهاد را به معني بازخواني انديشه امام و دگرديسي در وجوهي از انديشه ايشان كه آنها را نميپسنديدند و مانع رفتارهاي سياسي غلط خود ميديدند،تلقي کردند. نگرانيهايي كه به وجود آمد از نفس اين نظريه نيست، بلكه از ابهامي است كه در اين نظريه و طرح آن وجود دارد.نگراني از اين جهت است كه افرادي كه برخي از انديشههاي امام را مزاحم برخي از رفتارهاي خود ميديدند و دلسوزان انقلاب با آنها تحت عنوان مواجهه با انديشه امام برخورد و ساكتشان ميکردند، حالا با تشبّث به اين ايده، ميگويند كه قرائت ما هم از انديشه امام اين است و انديشه خود را در عرض انديشههاي كساني قرار ميدهند كه سابقه طولاني با امام دارند و براي انقلاب صدمات زيادي را تحمل كردهاند.
در پاسخ چند نكته را عرض ميكنم. اولاً در مورد نظر ايشان بنده که نميتوانم بگويم مقصود ايشان چه بوده است، اين نظريه مطرح شده و طبيعتاً تفصيل بيشتري را هم انتظار داريم كه ايشان از اين زاويه بيان كنند. نكته دوم اينكه بحث ايشان بحث جديدي نبوده و همان بيان مؤكد ديدگاه امام و ديدگاه شيعه است. همان طور كه در آغاز سخن بيان كردم، حتي در متون معتبر اصيل ديني كه حجّت شرعي ما هستند، مثل آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت (ع)هم باب اجتهاد باز است و اين از افتخارات فقه شيعه است كه باعث شد اين همه بركات حاصل شوند.انقلاب اسلامي، يكي از بركات اين نگاه است كه به امام اين اجازه را داد كه آراي جديدي را از حكومت ديني و نقش دين در عرصه حکومت و جامعه بيان كنند و لذا اين نگاه، نگاهي بسيار ارزشمند است. ديدگاه حاج حسن آقا هم برگرفته از نگاه امام است كه من روي آن تاكيد ميكنم. امام دو خطر عمده را همواره متذكر ميشدند. يكي نفوذ تفكر غرب و شرق زدگاني كه اساس ماهيت و هويت انقلاب را در درازمدت زير سئوال ميبرند و افكار و ايسمهايي را كه در فرهنگ اصيل ديني ما هيچ ريشهاي ندارند،وارد اين حيطه ميکنند و ديگر تحجّر و مقدسمآبي است كه اگر از خود امام هم بپرسيد و پاسخ آن را در آثار ايشان جستجو كنيد،آن را بسيار خطرناک تر از جريان نخست ميدانند.من چون اين تحقيق را كردهام، به ضرس قاطع ميگويم كه از نظر ايشان خطر جريان دوم بسيار بيشتر از اولي است، به دليل اينكه جريان اولي كاملاً معلوم است، رفتارش، لباسش، افكارش، گذشته و حال او داد ميزند كه متعلق به چه ايده و مسلکي است، اما جريان دوم در پوششهاي اغواكنندهاي چون دين، ولايت، مذهب و انديشه ديني،خطرات جدي را براي انقلاب به وجود ميآورد.در تاريخ اسلام هم ضربههايي كه خوردهايم بيشتر از اين ناحيه است. حكومت امام علي(ع) و پس از آن جريان شيعه، بيشترين ضربه را از اين ناحيه خورده است. با توجه به اين خطر، يكي از عواملي كه حداقل در استمرار خط امام ميتواند جلوي اين خطر را بگيرد، باز بودن باب اجتهاد است تا افرادي به عنوان مسئول مؤسسه امام يا شاگردان امام يا هر كسي كه خود را متولي حفظ انديشه امام ميداند، به خود اين اجازه را ندهد كه بگويد تفسير انديشه و سيره امام در انحصار من است و هيچ كس حق اظهارنظر ندارد و حق هم همين است و لاغير. اين بزرگترين خطري است كه نيتجه آن تحجر و در انتهاي خط هم نابودي خط امام ست.اما همه ميدانند كه اجتهاد، اصولي دارد و يك عرصه بي در و پيكر نيست. ايشان در مواقع مقتضي در اين باره توضيح دادهاند. همچنان كه اجتهاد در باب آيات و روايات مبتني بر اصول و قواعد متقن و محكمي است و هر برداشتي را نميتوان اجتهاد تلقي كرد، اجتهاد در باب انديشههاي امام هم متكي بر قواعد و مستندات و مداركي است و هر برداشتي را نميتوان اجتهاد در انديشه امام دانست. نفس باز بودن باب اجتهاد در عالم انديشه، موجب بركات بسيار و مورد تاکيد حضرت امام و مقام معظم رهبري است و اگر بخواهيم از اين جهت بيم به دل راه بدهيم، در دراز مدت قطعاً به نوعي تحجّر و يكسويه نگري در باب معارف ديني خواهيم رسيد. هشتاد نود درصد رنجهاي بيشمار جهان اسلام ناشي از جرياناتي چون سلفيه، ظاهريه و خوارج و امثال اينها چه در شيعه و چه در ساير مذاهب است،نه از هجوم امپراتوري روم شرقي و امروز امريكا و غرب، چون از اين ناحيه و در غياب مشورت و اجتهاد و ديانت عقلاني و فطري است كه انحرافات ايجاد ميشوند و ناگهان از درون اسلام جريان بني عباس و نگاه سلطنتي بني اميه و حکومتهاي وابسته و مستبد بيرون ميآيد. خطراتي كه شما هم از آن نگران هستيد و ما هم نگران آنيم، قطعاً وجود دارند و بايد مراقب هم بود، ولي اصولاً از آزادي بيان اجتهادي در عرصه مباحث علمي و فني نبايد هراس داشت و اي كاش اين آزادي در جامعه ما وجود داشته باشد تا بتوان از اين طريق بطلان بسياري از بحثها را اثبات كرد. در غوغاسالاريهاي يکسويه است كه انديشههاي باطل نضج ميگيرند. نبودن آزادي بيان را خيلي خطرناكتر از برداشتهاي سويي بدانيد كه از اجتهاد ميشود. من به دانشجويانم هم تاكيد ميكنم كه بروند و تحقيق كنند و ببينند كه اوج غناي فرهنگي ما از جمله رواياتي كه پشتوانه نظام حقوقي و فقهي شيعه است، در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) يعني در دوراني ديده ميشود كه آزادي عمل به وجود آمد و اين دو امام بزرگوار توانستند حرفشان را بزنند، يعني در اين دوران فترت،به خاطر درگيري هاي بني عباس و بنياميه، نگاه محصور حكومتهاي استبدادي شكسته شد. بالاترين غناي تمدن اسلامي و نوآوريهاي علمي و آفرينشهاي هنري، تاريخي و ميراثهاي فرهنگي محصول برهههايي است که دولتها و واليان آنها نخواسته و يا نتوانستهاند از رونق محافل علمي و هنري و آزادي بيان و عمل انديشمندان و متفکران جلوگيري کنند.
• از اين سو هم در حاشيه، دكانهاي زيادي باز شدند.
بله، اين آسيب جدي است و بايد مراقبت شود،ولي آن سو خيلي خطرناكتر است. يكي از پژوهشگران غربي ميگويد در هفتصد سال مياني قرون وسطي، غرب در ساحت تعقل و انديشه و پيشرفت بهاندازه يك روز قدم پيش نگذاشت،يعني دوران تاريكي بود كه اصحاب كليسا به مدت هفتصد سال بر انديشههاي جامعه قفل زده بودند و هر كسي هم قرائتي خلاف آنها داشت، او را گردن ميزدند. تاريكي اين نگاه، خطراتش هزار بار بيشتر از گسيختگيهايي است که در ابتدا در فضاي عقلانيت و اجتهاد و تضارب آزاد انديشهها ممکن است پديد آيد. ما وقتي غناي فرهنگي داريم،از چه چيز بيم داريم؟ به تعبير امام، نداي دين ندايي فطري است و هر انساني در سيبري هم كه باشد،اگر نداي حقيقي دين را كه صداقت و درستي و اخلاص و عمل صالح و عدم تجاوز به حقوق ديگران است، بشنود، آن را ميپذيرد، بنابراين در عرضه آزاد افكار، برگ برنده هميشه با دين است، ولي اگر خداي نكرده، قرائت را تك صدايي و انحصاري كنيد و بگوئيم فقط برداشت بنده صحيح است، همان گرفتارياي را پيدا ميكنيم كه فقه اهل سنت قرنها با آن مواجه بوده است، سد باب اجتهاد ناکارآمدي و بن بست نظام ايدئولوژيک را در عرصه پاسخگويي به نيازهاي روز در پي دارد. در دو سه دوره کوتاه در تاريخ فقه شيعه نيز چنين پيامدهايي را شاهد بوده ايم. پس از غيبت کبري و تا قبل از شيخ طوسي كه آمد و باب اجتهاد را باز كرد، به دليل غلبه تفکر اهل حديث نوعي بلاتکليفي را مشاهده ميکنيم پس از او نيز تا حدود يک و نيم قرن فضاي غير اجتهادي بر حوزهها حاکم بود، آراء شجاعانه اجتهادي کساني همچون ابن زهره و ابن ادريس اين فضاي راکد علمي را دگرگون کرد و از آن پس فقهاي شيعه بالندگي مکتب فقهي اهل بيت (ع) را با تکيه بر ارزش دليل عقل در فهم نصوص شريعت و با اسلوب اصول اجتهادي خويش کار آمدي انديشه و فقه تشيع را در طول قرنها به نمايش گذاشتند و يکي از غني ترين و جامعترين نظامهاي حقوقي را پديد آوردند. در دورهاي از عصر صفويه نيز براي حد ود 120 سال حاكميت تفكر اخباريگري را داشتيم كه هيچ كس حق نداشت بيش از متن ظاهر حديث، نظري اجتهادي ابراز کند و اگر كسي جرئت ميكرد سخن بگويد، تكفيرش ميكردند؛ براي ملا صدرا و فيض كاشاني و ديگران از اين ناحيه، گرفتاريهاي زيادي پيش أمد. جهاد علمي مرحوم بهبهاني و شاگردان او فضاي منجمد تفکر اخباري گري مقدس مآبانه و ضد اجتهادي را بر هم زد. بنا براين باز بودن باب اجتهاد در تفکر شيعه از افتخارات آن است و از اصل آن بايد دفاع كرد، منتهي بايد ضابطه داشته باشد و خطرات و هشدارهاي جانبي آن را ببينيم.
• با توجه به اينكه گفتيد اين ايده بايد شكافته و در مورد جوانب آن به تفصيل بحث شود، آيا تصور نميكنيد كه اين حرف به شكلي نارسا و بدون توجه به حساسيتهاي جامعه مطرح شد؟
زماني امام نظريه ولايت فقيه را مطرح كردند. بيست سال از طرح اوليه آن گذشت و سي سال هم از انقلاب ميگذرد و شايد هنوز ده درصد از ابعاد اين نظريه هم بيان نشده است. آيا امام نبايد اين نظريه را مطرح ميكردند؟ در مورد اجتهاد در انديشه امام هم بسيار به موقع بود. موقع شناسي مسئله مهمي است و زمان طرح اين ايده هم همين حالاست كه نسل اول و دوم انقلاب كه مستقيماً با امام مواجه بودند،دارند به تدريج ميروند و نسل سوم و چهارمي دارند ميآيند كه ابداً امام را نديدهاند. الان است كه بايد باب اجتهاد باز شود تا برداشت از انديشه امام انحصاري نشود. خط امام را ميخواهيم كه انشاءالله 200 سال ديگر و بيش از آن هم باشد. كداميك از اين دو نگاه به تداوم خط امام كمك ميكنند؟ يك نگاه محدود مميزي شده و حاصل از برداشتهاي شخصي و يا نگاهي كه حداقل روزنهاي باز باشد كه اگر بنده امروز به عنوان مسئول مؤسسه، ايدهاي را به جامعه القا كردم، يك نفر بتواند بيايد و بگويد كه اين ايده قابل نقد است و اين تفكر به اين دلايل مبتني بر خط امام نيست؟ كدام شيوه در ماندگار كردن خط امام، مؤثرتر است؟
اصولا اجتهاد در انديشه امام يعني تلاش ضابطه مند براي تطبيق آرمانها و اصول خط امام با نيازها و شرايط روز با توجه به تبدل موضوعات و دگرگوني شرايط؛ و اين همان چيزي است که امام به عنوان تأثير عنصر زمان و مکان در اجتهاد بر آن تأکيد کردهاند. مقام معظم رهبري نيز در تبيين افقهاي آينده و ضرورتهاي حوزه علميه قم اخيرا و با صراحت بر لزوم استمرار اجتهاد آزادانه فقها و مقابله با کساني که چنين مبنايي را بر نميتابند تأکيد داشتهاند.
• در كنار مراقبت از آسيبها.
بله؛ بنده نيز معتقدم که بايد ابعاد و ضوابط اين مساله به تفصيل بيان شود تا مورد سوء استفاده قرار نگيرد. يکي از ضوابط اين است که اجتهاد در مقابل نصّ تأويل ناپذير جايز نيست. اجتهاد در انديشه و آراء امام نيازمند صلاحيتها و پيش فرضهايي است که يکي از آنها اطلاع و تسلط بر مباني کلامي، فلسفي و عرفاني، و آراء فقهي امام در آن موضوع ميباشد.
قطعاً هر نظريه مؤثري آسيبهايي هم دارد، مثل خود موضوع انقلاب. در روزي كه امام قيام کرد، خيليها گفتند اين شيوه، مشت بر سندان كوبيدن است و الان زمان مناسبي نيست. زمان شناسي امر بسيار مهمي است كه به زيركيهاي فرد و شناخت وي از جامعه برميگردد. ما معتقديم شرايطي كه بر جامعه حاكم شده و برخي گفتمانهاي انحرافي كه در مسائل مختلف تحت عنوان ارزشهاي ديني براي نسل ارزشگراي ما مطرح ميشوند، ميتوانند خطرناك باشند و سوپاپ اطمينان ما اين است كه دست كم باب اجتهاد را نبنديم. شمشير دموكلس قرون وسطايي كه حاصل آن حاكميت ده قرن تاريكي بر غرب بود، از اين ناحيه بود كه يك جمعي نشسته بودند و ميگفتند شوراي كليسا در باره دين و سياست و اقتصاد و همه چيز تصميم ميگيرد و بقيه هيچ كارهاند و هر كس حرف جديدي زد، تكفيرش ميكنيم. حضرت امام در باب خطرات چنين تفکري بارها هشدار دادهاند. امام افتخار بزرگ روحانيت است، اما همان امامي كه حکومت در عصر غيبت بدون نظارت و راهبري وليّ فقيه را نامشروع ميداند و امامي که آنهمه از نقش تاريخي روحانيت شيعه دفاع كرده است و ثمره قيام و دفاع امام نيز اين نظام مقدس جمهوري اسلامي است، همان امام اين انديشه را نفي ميكند كه 500 نفر ملاّ يا مجتهدّ (تعبير از خود امام است) بدون تفويض و وکالت ملت در جايي بنشينند و به جاي ملت تصميم بگيرند. ما اگر واقعاً طرفدار خط امام هستيم، بايد يكايك اينها را ببينيم. متاسفانه مدتي است که تحت دفاع از ارزشها هر روز دارد اين قرائت ضد مبناي انديشه سياسي امام پررنگتر ميشود كه مردم نميتوانند صلاحيتها را تشخيص بدهند و اصلح را ما بايد انتخاب كنيم. من نميدانم كساني كه اين روشها را تعيين و تائيد ميكنند، بر اساس كدام معيار عقلي و شرعي است؟ امام معتقد بود مردم هوشيارند، مردم فهيمند، مردم حق دارند. كشور خانه ملت است.اين حق مردم است که آزادانه انتخاب کنند. در عين حال به ملت هشدار ميدهد كه مراقب باشيد نفوذي در ميان شما نيايد، كسي را انتخاب كنيد که امين و متعهد باشد، ديندار باشد، ولي نهايتاً اين خود مردمند که صاحب حقند.هيچ كس قيّم مردم نيست. آنچه که اخيرا ترويج و عمل ميشود قطعا خلاف سيره و مواضع امام و به زيان نظام است. شما بحث نهضت آزادي و خاطرات آقاي منتظري را مطرح كرديد و من هم شفاف پاسخ دادم، ولي از نظر من امروز نگرانيهاي اصلي اينهائي است که عرض کردم. ما واقعاً بايد بترسيم از آنچه كه در تاريخ گذشته اسلام بر اسلام رفته است. نسل اول و دوم دارد ميرود. امروز رهبري معظم انقلاب كه خداوند ان شاءالله به ايشان طول عمر بدهد، خلف شايسته امام هستند و آن دقتها و حساسيتها را دارند و در سطح کلان مراقب روندها هستند، ولي واقعيتها را نميتوان ناديده گرفت و در خود قرآن هم حتي راجع به پيامبر(ص) هشدار داده شده است كه : أفأن مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم؟
خيلي از نزديكان امام، پسر امام،اعضاي دفتر امام، مراجع و شاگردان امام رفتند.گفتماني كه بعد از اين خواهد آمد بايد حداقل ابزار لازم را براي استمرار اهداف شهدا و نيروهاي اصلي انقلاب و آرمان امام داشته باشد. ما احساس خطر ميكنيم. خطر اين است كه مردم كنار بروند، خطر اينجاست كه انقلاب و حاكميت و نظام در آينده قرائتي را براي نيروهاي پيراموني خودش بيان كند كه نتيجه عملي آن بيرون رفتن مردم از صحنه باشد و اين يعني پايان انقلاب و جمهوري اسلامي. ما نسبت به اين نگرانيم. حالا بايد آسيبشناسي شود كه در اين امر چه عواملي دخيل هستند. يك بخش عوامل نفوذي هستند. يك بخش همان عواملي هستند كه ميآيند و حرفهاي صد من يك غاز قرن 19 غرب را در ضديت با نظام و ارزشهاي ديني به عنوان روشنفكري تحويل جامعه ميدهند، يك بخش فعاليتهاي حساب شده ستون پنجم دشمن است كه با بودجههاي كلان سازمانهاي جاسوسي، دائماً در اينجا كار ميكنند و ماهوارهها و شبكههاي جهاني هم آنها را حمايت و هدايت ميکنند.يك بخش هم کج فهميها، انحصارطلبيها و ندانم كاريهايي است كه در ذات ما آدمهاست. هر كس هر جايي كه نشسته ميخواهد آنجا مال خودش باشد و به هيچ كس اجازه ورود ندهد و براي تثبيت موقعيت جناح خويش هم به انواع شيوهها متوسل ميشود تا ثابت کند که رقباي او منحرف و فاقد صلاحيتند. بايد با اين نوع تفکر مقابله شود و راهش هم باز بودن باب اجتهاد است. حاج حسن آقا که بيش از هر کس ديگر دلش در گرو تثبيت روز افزون انديشه امام است اين بحث را در چنين فضايي مطرح كرده است، چون احساس خطر ميكردند. امروزه متاسفانه در برخي محافل، حتي نزديكترين دوستان امام هم به دگرانديشي متهم ميشوند كه شما هم در صحبتهايتان به صورت عام مطرح كرديد.
• مگر نشدند؟
منظورتان کيست؟ اگر نزديکترين ياران امام نتوانند انديشه امام را معرفي كنند،چه کسي ميتواند؟ مبيّن انديشه امام چه كسي بايد باشد؟ آن كسي كه چهل سال وكيل و امين امام بوده و امانتدار ميلياردها تومان وجوه شرعي مردم بوده که امام از 50 سال پيش، پيوسته بر امانتداري، صداقت و چيز فهمي او تاكيد كرده، و تا آخرين لحظه هم دم از درستي راه امام زده است، او ميشود خارج از گردونه انقلاب، اما كسي كه احياناً يك بار با امام مكاتبه كرده و گفته كه به مؤسسه ما كمك كنيد، ميشود مبيّن خط امام!
• طبيعتاً فصلالخطاب، رهبري هستند، ولي ياران امام، حتي اصحاب دفتر ايشان هم از اين منظر، متفاوتند.
دقت کنيد: نظر رهبري در مقام عمل و بعنوان حکم حکومتي فصل الخطاب است اما در حوزه انديشه و اجتهاد همانگونه که امام و خود مقام معظم رهبري تصريح کردهاند و از مباني اصول فقه شيعه است همه افراد ذي صلاح با تکيه بر اصول اجتهاد ميتوانند نظر دهند و تقليد بر مجتهد حرام است.
موضوع سخن من چيز ديگري بود. منظور من اين بود که خود امام هم بدون مردم نميتوانست در قيامش توفيق يابد. حضرت نوح(ع) هفتصد سال با مردم صحبت كرد،ولي چون مردم همراهي نکردند،کاري از پيش نرفت. پيامبر اسلام (ص) كه سرسلسله همه كائنات و وجودش منبع فيض هستي است، به تنهايي و بدون همراهي و مشارکت مردم نميتوانست در شکست مشرکين و تشکيل حکومت موفق شود. اين چيزي است كه خود قرآن ميگويد.اين امّت و ملّت است كه بايد همراهي كند. و پيامبر مأمور به جلب استقامت مردم بوده است چنانکه طبق نص قرآن، حتي پيامبر (ص) که عقل کل و عالم به علم لدنّي و معصوم و مصون از خطا بوده است در امر حکومت مأمور به مشورت بوده است. بيعت شرط لازم براي استقرار مشروعيت نظام و حکومت است. اگر چنين نباشد – العياذ بالله – اقدام پيامبر (ص) در غدير پرشکوه در فراخوان مسلمانان به بيعت با امير مومنان (ع) پس از معرفي آن حضرت بعنوان جانشين خود، امري لغو مينمود. مگر نه اين است که يکي از استدلالهاي متقن و عمدهاي که شيعه در موضوع غصب خلافت اقامه ميکند همين مسأله شکستن بيعت مسلّم الوقوع غدير است؟ شاهد آنهم استنادهاي صريح و مکرر امام علي (ع) است. و مگر نه اينکه يکي از مهمترين اشکالات شيعه علاوه بر اشکال تخطي از ابلاغ پيامبر و نقض بيعت غدير، انتخاب خليفه بدون نظر خواهي از عموم مسلمانان و تنها بر اساس نظر 6 ـ 5 نفر و حتي يک نفر بوده است؟ اگر رأي و بيعت مردم دخالتي در مشروعيت نظام حکومتي نداشت اين استناد امام اول مسلمين به اينکه پيامبر (ص) به ايشان فرموده است که اگر مردم امر حکومت را با رضايت بر تو عرضه داشتند بپذير و اگر از آن رويگردان بودند آنها را بحال خود رها ساز؛ با توجه به اينکه در ثبوت ولايت حقيقي امام علي کمترين ترديدي وجود ندارد، چه گونه توجيه ميشد؟ اينها مباني يکي از ارکان انديشه سياسي امام خميني هستند که معتقد بود ساختارهاي اساسي نظام جمهوري اسلامي بايد بر انتخابات و رأي مردم استوار باشد از همه پرسي اصل نظام و رفراندوم قانون اساسي گرفته تا انتخاب خبرگان براي انتخاب رهبري، و از انتخاب رياست جمهوري تا انتخاب نمايندگان مجلس و شوراها. نيروهاي اصيل انقلاب بايد فارغ از دعواهاي جناحي، حساس باشند كه حضور مردم كمرنگ نشود و اينهم با شعار حاصل نميشود بايد بسترهاي انتخاب آزادانه مردم را فراهم کرد و با هر عاملي که مردم را از مشارکت در انتخابات دلسرد و نوميد ميکند برخورد کرد. اينها از مسائل مهم امروز ما هستند و بايد نسبت به آن حساس ونگران باشيم نه از فلان گروه و جريان منزوي و يا مطرودي که پايگاهي در بين مردم ندارند، بله اگر انحرافات و قرائتهايي که اشاره کردم و اخيرا توسعه يافتهاند حاکم شوند و در سياستهاي منجر به اين وضع تجديد نظر نشود و دامنه تعريف نيروهاي خودي هر روز تنگتر شود در اين صورت است که شعارهاي همان گروههاي منزوي خريدار مييابد.
• شكوفايي انديشه امام را در ايران و خارج از ايران چگونه ارزيابي ميکنيد؟
با توجه به شواهد متعدد و ارتباطاتي كه با مراکز سياسي و فرهنگي نظام در داخل و خارج داريم، آنچه را که اشاره خواهم کرد صرف يك ادعا نيست. اطمينانها و پيشبينيهاي امام در وصيتنامه بوقوع پيوسته. همان طور كه پيشبيني ميشد، هرچه از زمان رحلت حضرت امام فاصله ميگيريم، به رغم توطئهها، فشارها و تبليغات در داخل و خارج عليه خط و چهره و انديشه امام و رهبري كه جانشين امام هستند، روز به روز شاهد گسترش اقبال تودههاي مردم هستيم كه اصل و اساس هر حرکتي هستند. در جوامع اسلامي شاهد بازگشت به انديشه اصيل اسلامي هستيم كه در انديشه امام متجلي است و در ايران موفق شده حکومت تشکيل بدهد.حتي در گروههاي فعال سياسي و فرهنگي و جرياناتي چون «اخوانالمسلمين» و جماعت اسلامي، در پاکستان و هند، در جريانات فعال شرق آسيا، مالزي، ترکيه، و در مصر و بسياري از کشورهاي آفريقايي در جاهاي مختلف، عموماً اين گرايش را مشاهده ميکنيم. در لبنان انديشه حزب الله حاکم و غالب است که خود را فرزند مکتب ولايت فقيه ميداند. در عراق الحمد لله جريان حاكم به شدت نسبت به ديدگاه امام سمپاتي دارد و از آن حمايت ميكند و مرجعيت ديني عراق نيز خط مشي عزتبخش امام را برگزيده است. بر شمار طرفداران انديشه امام حتي در غرب و آمريکا در جمع نيروهاي آزاديخواه هر روز افزوده ميشود. فضاي آينده بسيار اميدواركننده است، فقط بايد مراقب آسيبها و خطرات داخلي که برشمردم باشيم، وگرنه جريان كلي انقلاب امام بسيار فراتر از اين منازعات داخلي، دارد راه خودش را ميرود و اصالتها و اخلاصها و خون شهدا و ارزشها در حدي هست كه نه تنها امواج و بالا و پائين شدنهاي جريانات داخلي كه حتي حملات خارجي هم نميتواند اساس مستحكمي را كه امام با تكيه بر معارف و مباني اسلامي بنا نهاده است، متزلزل كند. در عرصه ديپلماسي و بين المللي نيز به برکت ايستادگي رهبري معظم انقلاب و دولت و ملت، جايگاه مقتدر نظام جمهوري اسلامي در معادلات جهاني و منطقهاي مورد اعتراف دوست و دشمن است.
• در مقطعي هجمه سنگيني نسبت به مرحوم حاج احمدآقا صورت گرفت. شما ريشه اين دشمنيها را در چه ميبينيد؟
سوال به جايي بود. شما اگر در تبارشناسي جريانات مخالف، بيتفاوت و موافق قبل و بعد از انقلاب بررسي كنيد، موارد مختلفي بوده كه جريانات يا افراد با امام اصطكاك داشته و به موضعگيري افتادهاند. در اين اصطكاكها به خاطر غلبه محبوبيت امام و حقانيت او ، اينها منزوي شدند. جريانات مختلفي چون منافقين وبني صدر و حزب خلق مسلمان و ماجراي آقاي شريعتمداري و جريان مهدي هاشمي و مسائلي که در ماجراي عزل آقاي منتظري پيش آمد، وجريان ملي گراها و نهضت آزادي و بسياري از گروههايي كه قادر نبودند رويارويي مستقيم با امام داشته باشند، نوك پيكان حمله را به سوي حاج احمدآقا ميگرفتند و هدف اصلي هم در واقع حمله به امام بود. كساني را هم كه در آن مقطع چنين رفتاري داشتند، بايد تبارشناسي كرد و ديد كه به كداميك از اين جريانات وصل هستند.گاهي هم از جمله متحجّريني هستند كه از هشدارها و بيدارگريهاي امام ناراحت بودند، يا حجتيّهاي هستند يا شرق زده و غرب زده كه با امام مشكل داشتند، وگرنه داشتن مشکل شخصي با حاج احمدآقا تقريباً صفر و منتفي است، چون آن قدر انسان عزيزي بود كه كافي بود انسان يك بار با او سلام و عليك كند تا شيفتهاش شود. با دشمن خودش كه بدترين تهمتها را به او زده بود،تلافي نکرد و هنگامي که بيمار بود، به عيادتش ميرفت و اگر مشكل مالي داشت، بدون اينكه کسي بفهمد از كجاست، كمك ميكرد و آدمي نبود كه كسي بخواهد دشمني شخصي داشته باشد. علت بسياري از اتهامها و انتقادها و گلايهها آن بود که ايشان هيچگاه اجازه نداد جرياني، امام را به نفع خود مصادره كند و لذا برخي كه چنين چيزي را نميپسنديدند، با ايشان مشكل داشتند. ايشان در وصيتنامهاش نوشته كه من در دفاع از امام و خط امام، قاطعانه ايستادم. همه زندگي حاج احمدآقا امام بود، بنابراين هر كسي كه با امام مشكل دارد، به نوعي قضيه را به حاج احمدآقا برميگرداند. در پيش گيري از اين گونه تهمتها هم يك مقداري بايد از جانب دوستان انقلاب و امام مراقبت بشود كه نميشود و متاسفانه برخي از اينها هم ناخواسته با آن جريان همسو شدهاند. به نظر من بخشي از اين جريان حساب شده است. كساني با انگيزههاي خاص اين كار را ميكنند و متأسفانه عدهاي از دوستان انقلاب هم اين جريان را تقويت ميكنند. در مورد توليت کنوني مؤسسه هم مشاهده کرديد كه سال گذشته جرياناتي به راه افتاد و متاسفانه برخي از روزنامه هاي انقلابي هم به آن دامن زدند، چون اين مؤسسه در طول اين 20 سال سعي كرده بدون هيچ ملاحظهاي جلوي تحريف حقايق در مورد انديشه و خط امام را بگيرد و كساني كه از اين مسئله راضي نيستند، طبيعتاً سعي ميكنند جايگاه متولي اين امر را مخدوش کنند که البته موفق نخواهند شد. اعتقاد مردم به حقانيت راه امام و رهروان راه او پايان ناپذير است. با شناختي که از روحيات يادگار امام و مجموعه موسسه دارم با اطمينان کامل ميگويم که اينگونه هتک حرمتها و ناملايمات در ايمان راسخ ما به حقانيت راهمان خللي ايجاد نميکند. موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س) نه با تشويقها از مسير خود منحرف ميشود و نه با تهديدها و دروغ پردازيهاي رسانهاي به دام ميافتد. ما احساس ميکنيم دفاع از امام هزينه دارد ولي اين هزينه بيش از خونهاي پاکي که در راه امام و حفظ انديشه امام به زمين ريخته شده است نخواهد بود.
براي شما و نشريه وزين نوانتشارتان آرزوي موفقيت دارم.