به نظرشما حق با آقای مکارم شیرازی ست ؟!!
– ایکاش آقای مکارم بجای دخالت درکارهایی که به حوزه های دیگرمربوط است ، باشجاعت تمام می آمدند و میلیاردها وجه مقلدینشان را به حساب دفتر رهبر، که خود مرجعی شجاع و مدیر و مدبرو متقی است و امتحانش را درعرصه های گوناگون پس داده و اداره یک کشور و توجه به انتظارات یک جهان با اوست واریز می فرمودند وسایرمراجع را نیز به این مهم دعوت می کردند و باتجمیع این وجوه ، دست رهبر را برای کارهای بزرگی که درپیش است ، می گشودند .
نغمه وجود: «من خدا را در نغمه و آواى وجودم لمس مى كنم، بسان تپه اى كه آبشار هایش در یاى دور دست را لمس مى كند.» تحجر: «خشك مغزى و تحجر مى كوشد حقیقت را در دستانش سالم نگاه دارد اما آن را چنان سخت مى فشرد كه مى كشد.// خطا و حقیقت: «اگر در خود را به سوى همه خطاها ببندى حقیقت پشت در خواهد ماند.» // منطق اندیشى مطلق: «ذهنى كه تمامى فضاى آن را منطق پر كرده مانند چاقویى بسیار تیز است. دستى را كه از آن استفاده مى كند مى برد.» // زمان: «پروانه ها لحظه ها را مى شمارند نه ماهها را و از این رو وقت كافى دارند.
«به راستي كيست اين قلندر يك لاقباي كفرگوكه در تاريكترين ادوار سلطه رياكران زهدفروش يك تنه وعده رستاخيز را انكار ميكند، خدا را عشق و شيطان را عقل ميخواند و شلنگانداز و دستافشان ميگذرد كه: «اين خرقه كه من دارم در رهن شراب اولي/ وين دفتر بيمعني، غرق ميناب اولي». يا تمسخر زنان ميپرسد: «چو طفلان تا كياي زاهد فريبي/ به سيب بوستان وبوي شيرم» و يا آشكارا به باور نداشن مواعيد مذهبي اقرار ميكند كه «من امروزم بهشت نقد حاصل ميشود/ وعده فرداي زاهد را چرا باور كنم؟» به راستي كيست اين مرد عجيب كه با اين همه، حتي در خانه قشريترين مردم اين ديار نيز كتابش را با قرآن و مثنوي در يك طاقچه مينهند
در حدود ده قرن پيش از «