از رساله دلگشا
عاقبت کسب علم معرکهگیری، با پسرِ خود ماجرا میکرد که تو هیچ کاری نمیکنی و عمر در بطالت به
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
عاقبت کسب علم معرکهگیری، با پسرِ خود ماجرا میکرد که تو هیچ کاری نمیکنی و عمر در بطالت به
اگر داری تو عقل و دانش و هوش بیا بشنو حدیث گــــربه و موش بخوانم از
گویند عبید در زمان پیرى با اینکه چهار پسر داشت تنها بود و فرزندانش هزینهی زندگى او را تأمین
گویند عبید در زمان پیرى با اینکه چهار پسر داشت تنها بود و فرزندانش هزینهی زندگى او را تأمین
یکی از بزرگانِ عصر با غلام خود گفت که از مالِ خود پارهای گوشت بستان و زیرهبایی معطّر بساز
یکی از بزرگانِ عصر با غلام خود گفت که از مالِ خود پارهای گوشت بستان و زیرهبایی معطّر بساز
طنز مردی خر گم کرده بود، گرد شهر میگشت و شکر میگفت، گفتند:چرا شکر میکنیگفت: از بهر آنچه که
طنز مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved