صوفیان نخستین در سخن گفتن خویشتندار بودند و در عمل میکوشیدند؛ اما به تدریج در دورههای بعد، مشایخ در نتیجۀ غلبۀ شور و هیجان، مغلوب حالات سکر و مستی میشدند در نتیجه هم پُرسخن شدند و هم مدعیانه سخن میراندند. مؤلفانِ نوشتارِ متمکن، بابهایی از کتاب خود را به تعریف اصطلاحات و الفاظ صوفیان اختصاص دادهاند تا عقاید و مفاهیم را نهادینه و طبقهبندی کنند و حد و مرزها را مشخص نمایند. تأکید بر تعریف و مرزبندی زبانی به قصد تعیین روابط و مناسبات و تبیین حدود اندیشهها و تنظیم سلسلهمراتب و جایگاه افراد در نهاد تصوف است. آنجا که رساله قشیریه، کشف المحجوب و مصباح الهدایه اصطلاحات رسمی صوفیانه را تعریف کردهاند و زبان را در خدمت تنظیم و سازماندهی نظام عقاید خود به شکل یک نهاد به کارگرفتهاند.