Search
Close this search box.

تأثير بناها و فضاهاي مذهبي در جامعه اسلامي

 

Imageدر زبان فارسي به طور معمول مراد از واژه بقعه عبارت است از مقبره و آرامگاهي كه جسد يك شخصيت مذهبي و يا يكي از عرفا و دانشمندان يا حكمرانان يا شخص معتبري را در بر گرفته باشد.

 

سيدابوالقاسم هاشمي

 

مقدمه

امروزه متخصصان رشته‌هاي مختلف دست‌اندركار مديريت، برنامه‌ريزي و طراحي شهرها در پي كشف مسائل شهري از جنبه‌هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و… مي‌باشند. روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، معماران، پزشكان، جمعيت‌شناسان و… تلاش مي‌كنند تا با همفكري و كار تيمي نسبت به وضعيت موجود و مطلوب شهر شناخت لازم را به دست آورند و تأثير هريك از عوامل را در رفتار شهروندان ملاحظه كنند. يكي از مهم‌ترين عوامل تأثيرگذار، جايگاه عموم شهروندان به عنوان گروه‌هاي ذي‌نفع است كه به عنوان مخاطبان اصلي طرح‌هاي شهرسازي معرفي مي‌شوند. طراحان و برنامه‌ريزان مي‌خواهند بدانند كه چه مكانيزمي (عملكردي و شكلي) بر مردم جامعه اثرگذار است؟ ساختار كالبدي و فضاهاي شهري بر اذهان مردم چه تأثيري را مي‌گذارند؟ چه نوع عناصر كالبدي بر روحيه شهروندان تأثير مثبت يا منفي موقت يا دائمي دارند؟ و چه عناصر و نشانه‌هاي شهري وجود دارند كه معرف حضور شهروندان مي‌باشند؟ آيا اكثريت مردم آنها را مي‌شناسند و به آنها خو گرفته و مأنوس هستند؟ آيا اين عناصر و نشانه‌ها بر رشد و تعالي شهروندان تأثيرگذارند؟ به چه ميزاني؟ و… .

در اين مقاله سعي مي‌شود تا نقش نهادهاي ديني مانند مسجد، مصلي،‌ تكيه، حسينيه، امامزاده، بقاع متبركه، سقاخانه و… را از جنبه‌هاي ساختار كالبدي در جامعه اسلامي ايران مورد بررسي و بازشناسي قرار دهيم و تأثير كاركرد آن فضاها و اماكن را در الگوهاي رفتاري شهروندان مشاهده كنيم و نشان دهيم كه اين‌گونه كاربري‌ها تأثير بسيار زيادي در رشد و تعالي و سعادت شهروندان ايفا مي‌كنند.

در ادامه بحث به عناصر شاخص و برجسته شهرهاي ايراني كه در طول تاريخ اسلام شكل گرفته‌اند و در حال حاضر مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرند از قبيل مساجد مصلي سقاخانه‌ها حوزه‌هاي علميه تكايا حسينيه‌ها امامزاده‌ها بقاع متبركه و آستانه‌ها مي‌پردازيم.

 

مسجد

مردم مسلمان به مساجد عشق مي‌ورزند و خيرين متمكن و هر زن و مرد مسلمان با توجه به وسع مالي خود در جهت احداث، مرمت و نگهداري آن و در جهت تزيين و تأمين مخارج جاري و مراسم ايام خاص در آنها هزينه مي‌كنند. مساجد به دليل اهميت و نقش ويژه در جهت رشد و تعالي جامعه اسلامي و آحاد مسلمانان، همواره مورد توجه علماي اسلام بوده و ائمه جماعات ضمن اداي نماز جماعت در آنجا، نسبتبه آموزش ديني و ارتقاي سطح فكر و بينش مسلمانان تلاش مي‌كنند. نظر به اهميت مساجد از جنبه‌هاي مختلف ديني از جنبه معنوي و ارتباط با خدا، از جنبه عقيدتي و كسب معارف و احكام ديني، از جنبه اجتماعي و ضرورت پيوند بين مسلمانان، از جنبه مادي و كمك به مستمندان از جنبه علمي و ارتقا ايدئولوژي و كسب دانش‌هاي ضروري در طول تاريخ مورد توجه مردم مسلمان پيشوايان ديني صنوف و كسبه و هنرمندان رشته‌هاي مختلف معماري نقاشي خطاطي و… بوده و هست.

خاطره لذت‌بخش و شيرين مساجد نسل اندر نسل در بين مردم مسلمان سرزمين ما و از طفوليت، نوجواني، جواني و پيري در اذهان مردم ما نقش بسته است؛ خصوصاً در جريان شكل‌گيري انقلاب اسلامي ايران و مبارزات مردم با رژيم ستمشاهي و نيز پس از پيروزي انقلاب استقرار نهادهاي مردمي مانند كميته انقلاب اسلامي و در جريان جنگ تحميلي، مساجد ايران پايگاه اصلي مردم و پايگاه سازندگي جوانان برومند اين مرز و بوم و آماده شدن براي دفاع مقدس بود.

در طول تاريخ تمدن اسلامي، رابطه‌اي عميق و معني‌دار بين مساجد، ساير كاربري‌هاي شهري و شهروندان مسلمان برقرار بود و همچنانبرقرار مي‌باشد. اگر نقشه پراكندگي مساجد را در كليه شهرهاي ما تهيه كنيم ملاحظه مي‌شود كه مساجد به صورت نظمي طبيعي و ارگانيك (نظمي پيچيده‌تر، انعطاف‌پذيرتر و منطقي‌تر از نظم خشك و هندسي) در سر تا سر هر شهر مستقر شده‌اند، بگونه‌اي كه پاسخگوي نياز شهروندان مي‌باشند و اگر در محدوده‌اي كمبود وجود مسجد از طرف مردم ساكن حس شود اقدام به برنامه‌ريزي و ساخت خودجوش آن مي‌كنند. حتي اگر پول كافي نداشته باشند و از طرف دولت‌ها و نهادهاي حكومتي هم كمكي نشود آن را به صورت مرحله‌اي به اجرا درمي‌آورند. ساخت مساجد معمولاً در مركز محلات شكل مي‌گيرد و در جاهايي كه محلات داراي مركزيت نباشند با ساخت مسجد و در مراحل بعد با احداث مغازه‌ها و ساير خدمات محله‌اي، شاهد سازماندهي مركز محله‌اي با فضايي در خور و شأن همان محله خواهيم بود.

مسجد يك نشانه شهري قوي تلقي مي‌شود، نشانه‌اي فيزيكي و كالبدي، نشانه‌اي ذهني، ‌نشانه ايمان و معنويت نشانه پيوند و وحدت مسلمانان و نشانه‌اي كه جهت آن، رو به سوي قبله مسلمانان و توحيد است. پس در آن رمزي و گنجي نهفته است، يك ارزش والاست و مظهر رشد، سازندگي و تعالي شهروندان مي‌باشد.

سيماي كلي مساجد بگونه‌اي است كه با مشاهده آنها از دور بخصوص مناره‌ها و گنبد و مشاهده تغييرات كاملاً محسوس آنها از نظر ارتفاع فرم و حجم رنگ و جنس مصالح به‌كار‌رفته نسبت به ساير كاربري‌هاي اطراف آن، داراي جاذبه بسيار قوي مي‌باشند و انسان‌ها را به سمت خود جذب مي‌كنند. فرم به‌كار‌رفته در سر در ورودي مساجد ميل به دعوت و فراخوان عمومي به داخل آن را در اذهان مردم تداعي مي‌كند. صوت دلنشين موذن و پيام عميق و رساي اذان، دعوت كننده مسلمانان به نماز جماعت است كه در هر شبانه‌روز 3 يا 5 بار در اوقات صبحگاهان، نيمروز و شامگاهان به گوش مردم كاملاً ‌آشنا مي‌باشد. اين وقت‌شناسي و دعوت، جزيي از فرهنگ جامعه اسلامي تلقي مي‌شود و در صورتي كه در غير از اين ساعات اگر از مسجدي صداي اذان شنيده شود به ذهن مردم عجيب به نظر مي‌رسد و بيانگر اتفاق و حادثه خاصي مي‌تواند باشد و داراي پيامي استثنائي است. يعني اعلام عمومي است براي اطلاع‌رساني و يا حقي از مظلومي ضايع شده است كه همه مسلمانان را به كمك مي‌طلبد و… . گلدسته همچون دسته‌اي گل به نظر مي‌رسد كه از دور به استقبال آمده و دعوت به مسجد را با تقديم گل شروع و تداعي مي‌كند. سكو و سر در ورودي مسجد ميل به داخل شدن و كشش و جاذبه به درون را تقويت مي‌كند. هشتي با نظم هندسي خود مراجعين را به تمركز و توقف تفكر و مكث را دعوت مي‌كند. راهروها نقش ارتباط و پيوند بين فضاهاي بيرون و فضاهاي درون (گذر از دنياي مادي و ميل به دنياي معنويت) را ايفا مي‌كنند. حياط مسجد محل اجتماع و محيطي دلچسب بخصوص در فصل گرما مي‌باشد نشستن بر روي سكوهاي سرپوشيده و رواق‌هاي اطراف و استراحت چند دقيقه‌اي و خواندن نماز فرادا در بعدازظهر واقعاً لذت‌بخش است. و در نهايت محراب را محل حرب و جنگيدن با هواي نفس و شيطان خوانده‌اند. ملاحظه مي‌شود كه اين سير و سلوك چه راحت و بدون رياضت درد رنج و به صورت طبيعي و با سير سلسله مراتبي زيبا و دلنشين حاصل مي‌شود. در مسجد هر كاري براي رضا خدا و به قصد نزديكي به خدا صورت مي‌گيرد خواه اين كار نماز مومنين باشد. يا بحث و درس و ذكر و صلوات و قضاوت حضرت امير عليه‌السلام باشد يا كمك به مستمندان و حل مشكلات شهروندان يا امر به معروف باشد يا نهي از منكر يا آموزش نظامي براي دفاع باشد يا آماده كردن جهيزيه براي نوعروسان نيازمند و… همه و همه در جهت رشد جامعه اسلامي است و معرف ويژگي جامعه اسلامي است كه در هيچ جامعه ديگري نظير آن را نمي‌توان مشاهده كرد.

مصلي

مصلي قطعه‌زمين وسيع و تسطيح‌شده‌اي براي اجراي مراسم اعياد مذهبي مانند عيد سعيد فطر در پايان ماه مبارك رمضان، عيد قربان، برگزاري نماز عيد و جمعه و گوش فرادادان به خطبه‌هاي خطيب و روحاني برجسته وضع مي‌شده است و معمولاً در بيرون هر شهر قرار داشت. هرچند كه با رشد شهرها اين‌گونه زمين‌ها در حال حاضر در داخل بافت ساخته شده شهري قرار گرفته‌اند و بعضاً با تغيير كاربري به ساختمان‌هايي از قبيل بيمارستان، مدارس و فضاهاي شهري مانند راه‌ها و ميادين شهري تبديل شده‌اند. بعضي از اين مصلي‌ها محصور و داراي ورودي و طاق‌نماهايي در اطراف مي‌باشند. در دوره‌هايي از حاكميت حكام نسبتاً صالح و نيز در دوره حكومت‌هاي ضعيف و غير جبار كه امكان برگزاري نمازهاي جمعه فراهم بود توسط بعضي از علما و ائمه جمعه، نسبت به برپايي نماز جمعه در پايان هر هفته در مصلي اقدام مي‌شد و اكنون نيز كه حكومت جمهوري اسلامي در ايران برقرار شده است هر هفته شاهد برپايي نماز جمعه در كليه مصلي‌هايشهرهاي ايران هستيم و عده كثيري از مرد و زن، پير و جوان در اين مراسم شركت مي‌كنند و از اين طريق از بركات معنوي آن برخوردار و از جريانات سياسي روز ايران و جهان مطلع مي‌شوند. از نظر ساختار كالبدي مصلي در هر شهر منحصر به فرد (تك‌ساخت) بوده و مسجدي در مقياس بزرگ‌ترين بناي مذهبي در شهر محسوب مي‌شود و غالباً در مركز شهرها، با چهره‌اي و نشانه‌اي (مناره‌هاي بلند و رفيع) قوي به چشم مي‌خورند هرچند معماري مصلي‌هاي جديد ساخته‌شده در شهرهاي ايران در سال‌هاي اخير نيازمند به بازنگري اساسي وطرح‌هاي ارزنده‌تري مي‌باشند اما تأثيرات مثبت و سازنده بناهاي موجود را نمي‌توان ناديده انگاشت.

سقاخانه‌

سقاخانه محلي است كه در آن آب مي‌ريزند و تشنگان از راه رسيده و در مسير حركت خود را سيراب مي‌كنند. شيعيان اين محل را متبرك مي‌دانند. ابعاد سقاخانه گاه كوچك و گاه بزرگ و گاه داراي زينت‌آلات و تزئينات معماري است. علت توجه به ساخت سقاخانه دو چيز بوده است: يكي خيرات و مبرات و ديگري يادي از تشنه‌كامان و شهداي صحراي كربلا. بر سر در سقاخانه كه اغلب محل‌هايي براي افروختن شمع در آنها تعبيه مي‌شد اشعاري تداعي‌گر مصيبت كربلا نوشته مي‌شد.علامت پنج تن در قالب شكل يك دست با پنج انگشت، به عنوان نمادي آشنا براي مردم اين سرزمين در اكثر سقاخانه‌ها نقش بسته است. و يادآور دست بريده حضرت ابوالفضل عليه‌السلام در صحراي كربلا مي‌باشد. ملاحظه مي‌شود كه با رفع عطش (نه رياضت غيرمنطقي) چگونه معرفت دين‌داري را مي‌توان به مردم كوچه و بازار و همه شهروندان مي‌توان آموخت كه ناخودآگاه و بلكه به صورت طبيعي بگويند: فداي لب تشنه تو يا اباعبدالله و لعنت بر يزيد.

در حال حاضر به علت لوله‌كشي آب مشروب در اكثر شهرها از رواج سقاخانه كاسته شده است. هرچند در سال‌هاي اخير توسط شهرداري‌ها، فضاهاي كوچك و زيبايي (سقاخانه يا آبخوري) در معابر اجرا شده است.

معمولاً مردم عوام براي سقاخانه قدرت شفابخشي قائل بوده و هستند. اقداماتي از قبيل نذر، روشن كردن شمع، دخيل بستن و … در بدنه اكثر سقاخانه‌ها مشهود است.

حوزه‌هاي علميه

كلمه حوزه يا حوزه‌هاي علميه اصطلاحي است رايج در جهان به ويژه نزد شيعيان، به معناي مركز تحصيل علوم ديني و به اصطلاح دانشگاهي است براي علوم ديني و قديمه. حوزه‌هاي علميه شيعه اين افتخار را دارد كه توانست با الهام از مكتب غني اهل‌بيت عليهم‌السلام و گنجينه پربار خاندان عصمت و نبوت عليهم‌السلام فرهنگ بي‌نظيري در تمام زمينه‌هاي علمي و اجتماعي و بعضاً سياسي از خود به يادگار باقي بگذارد كه هريك از آنها در جاي خود همچون برگي زرين در تاريخ تمدن اسلامي مي‌درخشند و بيانگر فرهنگ غني مدارس شيعيمي‌باشند.

مساجد، نخستين فضاهاي تدريس و مقر تشكيل حوزه‌ها بودند و با گسترش سطح فرهنگ و تمدن شيعه فعاليت آموزشي در حوزه‌ها نيز رفته رفته گسترش يافت. فراهم شدن امكانات بيشتر موجب بوجود آمدن مكان‌هاي مناسب براي تحصيل علوم ديني گرديد و حوزه‌ها و مدارس به تبعيت از مساجد، به منظور پاسخگويي به دو عملكرد عبادي و آموزشي مكمل يكديگر بودند و از كالبدي شبيه مساجد بزرگ با حجره‌هايي براي سكونت طلاب و فضاهايي معنوي و ساير خدمات رفاهي برخوردار مي‌باشند.

با آغاز حكومت آل‌بويه (321 ه.ق) در ايران و عراق مدارس شيعي نيز در بيشتر شهرهاي اسلام به ويژه نقاط شيعه‌نشين به سرعت تاسيس و گسترش يافت. نخستين مدرسه جامعه تسنن مدرسه نظاميه بغداد است كه توسط خواجه نظام‌الملك در بغداد در سال 459 ه.ق يعني پس از گذشت بيش از يك قرن از فعاليت مدارس شيعي افتتاح شد. در دوران حكومت شيعي آل‌بويه (قرن‌هاي چهارم و پنجم ه.ق) قدرت علمي بزرگي در ايران و عراق بر صحنه تاريخ ظاهر گرديد و تمدن عظيم اسلامي در اين برهه به دست شيعيان و توسط حوزه‌هاي علميه شيعي شكل گرفت.

در حوزه‌هاي علميه شيعيان زمان معين و محدودي براي تدريس وجود ندارد و بر حسب توافق ميان شاگرد و استاد تعيين مي‌شود. محل تشكيل حلقه‌هاي درس و كلاس‌ها در حوزه‌هاي شيعي در مراكز شيعه‌نشين در دروس مقدمات و سطوح، اكثراً در مدارس ديني در حجره استاد ياخانه وي تشكيل مي‌گردد. تدريس در حوزه‌هاي علميه به سه بخش مقدمات، سطح و خارج تقسيم مي‌گردد.

حوزه‌هاي علميه شيعي هيچ‌گاه وابسته به حكومت‌ها يا دولت‌ها و فرمانروايان نبوده و درآمد عادي داشته و عوايدي از آنها قبول نكرده و استقلال مادي و معنوي خود را از همان ابتدا تاسيس تاكنون حفظ كرده‌اند.

مخارج اوليه حوزه‌ها غالباً از نذورات و نفقات مردم، موقوفات و خمس پرداختي مردم به مراجع و مجتهدين و زكات مردم با ترتيب مشخصي اداره مي‌گردد.

حوزه علميه در شهرهاي گوناگون ايران تشكيل شده است، مهم‌ترين آنها عبارتند از حوزه‌هاي علميه مقدس قم و مشهد كه ساختار كالبدي آنها در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه و امام هشتم شيعيان حضرت علي‌ابن موسي الرضا عليه‌السلام شكل گرفته است به خوبي در اذهان ورفتار مردم كاملاً مشهود است و در هر سال هزاران نفر از مبلغين و روحانيون اين حوزه‌ها خصوصاً در ايام ماه مبارك رمضان، محرم و صفر به ساير شهرها و روستاها سفر مي‌كنند و مردم را با آيين و احكام اسلام آشنا مي‌كنند. در حقيقت در اين ايام يك دانشگاه براي عموم مردم فراهم مي‌شود.

تكايا

واژه تكيه از ريشه اتكا به معناي پشت به چيزي گذاشتن و دادن و اعتماد كردن مي‌باشد. در معماري و شهرسازي به فضاهاي شهري (محوطه) و بناهايي گفته مي‌شود كه در آن جمعي از مسلمانان براي منظورهاي خاص و مراسم عمومي حضور مي‌يابند. در طول تاريخ شيعي از اين مكان‌ها براي مراسم سوگواري ائمه اطهار و خاندان نبوت و امامت و در بعضي از آبادي‌ها به عنوان محلي براي استراحتگاه (تكيه‌گاهي براي فقرا) و محل دنج و خلوتي براي صوفيه و درويشان استفاده مي‌شد.

تاكنون از اين تكايا در مقياس محله‌اي و منطقه‌اي (تكيه امامزاده قاسم شميران)، قوم قبيله و طايفه‌اي (تكيه‌هاي اسكي و نياكي در آمل)، صنفي (مشهدي‌تكيه در بازار آمل) در مقياس شهر(تكيه و ميدان امير‌چخماق در يزد) و در مقياس حكومتي (تكيه دولت در تهران) ساخته شده است. مهم‌ترين آيين‌هاي برگزاري در اين تكايا، مراسم تعزيه‌خواني بوده و هست. ساختار بعضي از تكيه‌ها به اين صورت بوده كه سكوهايي سرپوشيده براي نشستن و تكيه دادن در اطراف محوطه مركزي روباز و سكوئي روباز در وسط حياط مانند سن تئاتر با ورودي و خروجي باز به گونه‌اي كه هر شهروندي مي‌توانست در مسير حركت خود وارد آن فضا شود و به راحتي از آن عبور كند. در حقيقت اين فضا به عنوان يك فضاي عمومي(فضاي شهري) و متعلق به همه مردم شناخته مي‌شود.

مردم در فصول باراني و در مناطق باران‌خيز، و در مناطق گرم خشك براي محافظت از گرماي شديد با كشيدن چادر محوطه را براي اجراي بهتر تعزيه بخصوص در ايام محرم و دهه عاشورا پوشش مي‌دادند. نكته جالب توجه استفاده از فضاي سرپوشيده و رو باز بعضي از اين تكايا براي فعاليت‌هاي تجاري در ساير فصول سال غير از محرم مي‌باشد. به عنوان نمونه تكيه بازار تجريش كه محل كسب صنوف است و از فضاي وسط آن به عنوان محل فروش ميوه و سبزيجات همچنان استفاده مي‌شود و در ايام عزاداري كلاً تخليه  گرديده و آماده براي برگزاري مراسم عزاداري مي‌شود. در حقيقت اين حالت يكي از قوي‌ترين و زيبا‌ترين نقش بناهاي عمومي و فضاهاي شهري است كه در عيناستفاده چند عملكردي و در عين داشتن قدرت انعطاف‌پذيري براي ايفاي نقش فعاليت‌هاي گوناگون، همواره قابل استفاده عموم مردم مي‌باشد. مردم روزانه از آن عبور مي‌كنند و براي هميشه به عنوان يك فضاي قابل قبول و قابل دفاع معرفي مي‌شود.

حسينيه‌ها

در ايران و ميان شيعيان حسينيه به طور عموم به جايگاهي گفته مي‌شود كه در آن محل مراسم روضه‌خواني و عزاداري مراسم عاشوراي حسيني برپا مي‌گردد. با عنوان حسينيه از دوران صفويه به بعد برخورد مي‌كنيم. در بسياري از موارد تكيه‌ها به نام حسينيه نيز خواندهمي‌شوند. تكيه تفاوت كلي‌اش با حسينيه در آن بوده كه تمامي تكيه‌ها در ميان داراي سكوئي بوده‌اند كه بر فراز و گرداگرد آن تعزيه‌گرداني صورت مي‌گرفت.

گذشته از روضه‌خواني، سينه‌زني و عزاداري دهه اول محرم و ايام ماه صفر تعزيه‌خواني هم در حسينيه‌ها صورت مي‌گرفت. در چند دهه اخير حسينيه‌هاي سرپوشيده با عملكرد مسجد نيز در برخي شهرها و روستاهاي بزرگ ساخته شده است. برخي مجموعه‌هاي وسيع با نام حسينيه وجود دارند كه دربرگيرنده نقش مسجد و مركز فعاليت‌هاي فرهنگي چون كتابخانه، برپايي جماعات، سخنراني‌ها و مانند آنها مي‌باشد. (مانند حسينيه‌ ارشاد در تهران) معروف‌ترين حسينيه‌هاي ايران در شهرهايي چون نائين و يزد قرار دارند. در اين شهرها حسينيه‌هاي مركز محله‌هاي مختلف شهر به عنوان كانون و بخش مهمي از كالبد معماري، حضوري چشم‌گير دارند و در شكل دادن به بافت و ارتباط شبكه‌ها و چه در عرضه كردن فضاهاي روبسته و روباز نقش مهم دارند.

حسينيه‌ها چون تكيه‌ها از نظر نقش اجتماعي در زندگي مردم كانون‌هاي قابل توجهي بوده‌اند. اين محل‌ها هنگام عزاداري‌ها، به ويژه در ماه‌هاي محرم و صفر به صورت كانون‌هاي پررونق ارتباطي ميان مردم محله درمي‌آمدند. از پير تا جوان براي رفت و روب و انجام تزئينات و آراستن تكيه و حسينيه شركت مي‌جستند و حضور بيشتر مردم محل در حسينيه‌ در چند شب پي در پي موجبات نزديكي‌ها، از ميان بردن كدورت‌ها و رسيدگي به مشكلات نيازمندان را فراهم مي‌ساخت. حضور انبوهي از جوانان براي آذين بستن نخل حسينيه و سپس بلند كردن و گرداندن آن خود يكي از شكوهمندترين مراسم در حسينيه‌ها بوده و هست. در حسينيه‌ها در گذشته مراسم شادماني نيز برپا مي‌گشت كه مربوط به مراسم شتركشان در عيد قربان است.

همانطور كه از نام حسينيه پيدا است اين فضا يادآور و تذكاري است بر حماسه عاشوراي حسيني و هيچ قيد شرعي برخلاف حضور در مسجد كه شرط طهارت براي عبادت و مسائل شرعي ديگر مطرح است براي حضور در آن مكان ضروري نيست. لذا همه شهروندان مي‌توانند براي شنيدن وعظ و خطابه، مشاهده دسته‌هاي عزاداري و… در آن محل گرد هم آيند. معمولاً‌ ساماندهي و شروع حركت دسته‌هاي سينه‌زني و زنجيرزني عزاداران حسيني در دهه اول محرم و بخصوص در تاسوعا و عاشوراي حسيني در حسينيه‌ها و تكايا و خاتمه مراسم نيز در همان محل مي‌باشد. حركتي خودجوش و مردمي، سيل عظيم و خروشان پير و جوان كه در سطح شهرها به نمايش گذارده مي‌شود و درسي است براي رشد و تعالي جامعه اسلامي.

امامزاده‌

در عرف تشيع مراد از امامزاده فرزندان يا فرزندزادگان ائمه اطهار عليهم‌السلام است و اصطلاحاً از باب «ذكر حال و اراده محل» به مدفن و مزار متبركه آنان و بزرگان سادات كه در سراسر شهرها و روستاهاي ايران پراكنده است اطلاق مي‌گردد.

مهاجرت سادات حسيني و حسني به نقاط امن سرزمين‌هاي شرقي اسلامي از همان صدر اسلام در حكومت جابرانه امويان و خاصه در عهد حجاج ‌بن يوسف خونخوار و تسلط او بر عراقين از سوي امويان كه بيدادگري‌ها و سفاكي‌ها نسبت به فرزندان علي عليه‌السلام روا مي‌داشت آغاز شده بود. از نظر كلي اين مهاجران بزرگوار را به چهار گروه تقسيم توان كرد:

گروه اول آن دسته از سادات هستند كه براي فرار از بيدادگري‌ها و ستم‌هاي امويان و بخصوص حجاج راه مشرق را در پيش گرفتند.

گروه دوم آنها هستند كه به هنگام ولايتعهدي حضرت امام رضا عليه‌السلام به اين سرزمين رسيدند.

گروه سوم آنهايي هستند كه در خروج و قيام برخي از فرزندان امام علي عليه‌السلام بر خلفاي عباسي و اموي شركت داشتند و پس از شكست آنها به اين حدود گريختند.

گروه چهارم كه نسبت به سه گروه ديگر فزوني داشتند آن دسته هستند كه در زمان حكومت علويان در مازندران به آن سمت رفتند.

اين چهار گروه از سادات بزرگوار چون به نواحي بالنسبه امن ايران مانند نقاط كوهستاني عراق و اراك، قومس، ري، ديلم و نواحي طبرستان مي‌رسيدند رفته رفته با مردم اين بلاد در مي‌آميختند و به تدريج صورت بوميان محل به خود مي‌گرفتند و سادات عصر مقيم در نقاط مختلف كشور اعقاب آن بزرگوارانند.

آمار پراكندگي سادات در تمام نقاط كشور يكسان نبود. به جاهايي كه احساس امنيت بيشتري مي‌كردند تعداد زيادتري روي مي‌آوردند همانند كوهستان ري و طبرستان و پاره‌اي نقاط مركزي. با اين حال بعضي از ايشان گرفتار مخالفان مي‌شدند و به شهادت مي‌رسيدند. امروز مرقدهاي اكابر اين بزرگواران باقي است و مزار و مطاف شيعيان مي‌باشند.

از ديرباز به حكم پاره‌اي اخبار ظاهراً نخستين بنا بر روي مرقدهاي معصوم‌زادگان در همان زمان دفنشان به صورت سايباني ساده به وسيله علاقه‌مندان به خاندان نبوت به وجود مي‌آمد و به مرور ديگر نكوكاران چيزي بر آن مي‌افزودند تا آنكه زمان چنداني نمي‌گذشت كه صورت زيارتگاهي به خود مي‌گرفت. في‌المثل احداث زيارتگاه حضرت معصومه(س) در قم كه ابتدا سايبان بوريايي بود پس از مدتي قبه يا گنبدساده‌اي بر روي قبر بنا نهادند. در زمان آل‌بويه آباد ساختن مراقد مطهره و بقاع متبركه مورد توجه خاصي قرار گرفت و پس از آنها نيز اين مهم ادامه يافت. از آن زمان كه صفويان روي كار آمدند و آيين تشيع مذهب رسمي كشور گرديد زيارت بقاع و اماكن مقدسه رونقي ديگر گرفت. ولي در واقع اهتمام تمام در مرمت و تعمير و نگهداري امامزاده‌ها در قرن حاضر و در دوره‌اي كه اكنون در آن زندگي مي‌كنيم انجام پذيرفته است.

بقعه متبركه

بقعه در زبان عربي به معناي پاره‌اي از زمين است كه از نظر رنگ و ويژگي‌هاي ديگر از پيرامونش قابل تميز باشد. در متن‌هاي تاريخي به معناي جا و سرزمين و شهر نيز به كار رفته است و نيز به معني خانه و سرا و خانقاه و عمارت نيز به كار رفته است. در زبان فارسي به طور معمول مراد از واژه بقعه عبارت است از مقبره و آرامگاهي كه جسد يك شخصيت مذهبي و يا يكي از عرفا و دانشمندان يا حكمرانان يا شخص معتبري را در بر گرفته باشد. و به طور عمده مقبره امامزادگان را بقعه مي‌نامند و در طول تاريخ مسلمانان و به ويژه شيعيان به امر حفظ خاطره گذشتگان علي‌الخصوص ائمه اطهار عليهم‌السلام و امامزادگان و بزرگداشت آنان با برپاكردن بقعه و آرامگاه ابراز علاقه كرده‌اند. از بقاع موجود در كشور مزار امام رضا عليه‌السلام، آستانه حضرت معصومه، شاه‌چراغ، حضرت عبدالعظيم و… معروف هستند. در سراسر ايران شاهد بقعه‌هاي فراواني هستيم كه هركدام به يكي از امامزادگان نسبت داده شده است. برخي از آتشگاه‌ها نيايشگاه‌هاي زردشتيان و آرامگاه‌هاي پادشاهان محلي به تدريج براي دفن سادات و بزرگان علوي مورد استفاده قرار گرفته و تغيير نام داده‌اند و با استقرار حكومت علويان، كار بناي بقعه بر مزار سادات و امامزادگان در منطقه و سير نفوذ آنها و برخي مناطق ديگر آغاز گرديد. ساختن بقعه‌هاي جديد بر مزار امامزادگان و چهره‌هاي معتبر تاريخي و شاهزادگان از قرن چهارم هجري به بعد رواج بسياري مي‌يابد و بسياري از نيايشگاه‌هاي كهنچون پير، مقام خضر، قدمگاه، بابا، شاه، سلطان و… با تغييرات و يا الحاقات جنبه اسلامي و شيعي مي‌يابند. با استقرار سلسله صفويان حركتي گسترده در زمينه ايجاد بقعه، امامزاده در سراسر كشور صورت مي‌پذيرد. در اين زمان است كه به گونه‌اي بي‌سابقه بر تعداد امامزاده‌ها افزوده مي‌گردد به نحوي كه صحت نسب تعدادي از آنها محل ترديد قرار مي‌گيرد.

بقعه امامزاده‌ها و بقعه آرامگاه‌ها بيشتر در پيوند با گورستان‌ها بوده‌اند. به اين اعتبار كه يا بقعه در وسط و يا كنار گورستان برپا شده يا بدليل ايجاد بقعه و حرمتي كه براي آن قائل بوده‌اند پيرامون آن به گورستان تبديل مي‌شده است. بقعه‌ها حرمت و اعتباري خاص نزد مردم داشته و بسياري از ‌آنها به ياري موقوفات و نذورات مردم نگهداري و مرمت شده‌اند. گيلان و مازندران بيشترين تعداد بقعه، امامزاده‌ها را در بر دارند كه تعدادي از آنها به نام آستانه معروف مي‌باشند. بر خلاف امروزه كه گورستان را فضايي منفي دانسته و آن را به بيرون شهر مي‌برند در گذشته قبرستان‌ها جزئي از شهر و محلات و در جوار بقاع و مراقد بزرگان دين قرار داشتند. مرگ پايان همه چيز نبود بلكه جزئي از زندگي روزانه مردم شهرها بود و مردگان را تا قبرستان با پاي پياده تشييع (مشايعت) مي‌كردند و دلتنگي‌شان را با حضور در قبرستان و نثار فاتحهبرطرف مي‌كردند.

آستانه

اين واژه در معماري ايران در دو مورد بكار رفته است: چوب زيرين چارچوب درها كه بوسه بر آستانه زدن يا آستان‌بوسي به مفهوم به خدمت رسيدن و تشرف يافتن نيز از آن مي‌آيد. اين شيوه از ديرباز درباره مكان‌هاي مقدس و امامزاده‌ها به صورت بوسيدن چارچوب‌ درهاي ورودي صحن و حرم رايج بود و عمده زوار چنين مي‌كنند. كاربرد ديگر واژه آستانه مربوط است به عنواني كه بيشتر شيعيان به ويژه ايرانيان شيعه به مجموعه بناهاي تعدادي از مكان‌هاي مهم مقدس داده‌اند و بدين معني در عربي روضه به كار مي‌رود كه به طور عمده مربوط مي‌شود به مدفن ائمه اطهار عليهم‌السلام و فرزندان و برادران و خواهران آنان و نيز بزرگان و اوليا مانند آستانه حسيني، آستان قدس رضوي و… . در منطقه شمال ايران نيز تعداد فراواني از امامزاده‌ها به نام آستانه خوانده مي‌شوند.

از ويژگي‌هاي عمده آستانه‌هاي معروف وسعت فراوان، مجموعه مركب از صحن‌ها، رواق‌ها، دارالسياره، دارالحفاظ، حرم، گنبد، بست و ايوان مي‌باشد. اكثر آستانه‌ها داراي يك هسته مركزي هستند كه عبارت است از بقعه يا حرم اصلي كه مرقد امام يا امامزاده يا شخصيت معتبر را در بر مي‌گيرد. اين هسته به اعتبار كهن‌ترين بخش مجموعه بوده و واحدهاي ديگر در طول زمان به تدريج به آن افزوده شده است صحن‌ها و شبستان‌هاي مختلف در طول تاريخ توسط حكام، واليان و متصديان امور، با كمك موقوفات، نذورات و مساعدت‌هاي متمكنين آن ديار ساخته و توسعه مي‌يابند. نمونه بارز و بسيار عظيم اين مجموعه را در ايران و در شهر مقدس مشهد بنام آستان مقدس رضوي مي‌توانيم مشاهده كنيم كه به عنوان زيارتگاه شيعيان ايران و جهان هر ساله پذيراي ميليون‌ها نفر از زائران و علاقه‌مندان به آن حضرت مي‌باشد.

در دوران معاصر شاهد ساماندهي آستان حضرت امام خميني(ره) مرقد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و مجموعه ساختماني آن مي‌باشيم كه مورد توجه زائران زيادي قرار گرفته و در خردادماه هر سال مردم زيادي با پاي پياده يا بصورت كاروان‌هاي سواره با اتوبوس و… رهسپار تهران مي‌شوند تا در مراسم سالگرد آن رهبر فقيد شركت كنند.

تكمله‌اي بر اماكن مذهبي

يكي از نكاتي كه سازندگان بناهاي مذهبي به آن توجه داشتند موضوع مديريت و نگهداري اين گونه بناها در طول زمان بود. بنابراين با ساخت فضاهايي مانند حمام و تعدادي دكان و وقف درآمد آنها براي هزينه‌هاي جاري و مرمت آن بناها باعث تداوم و پويايي فعاليت‌هاي عمومي و مردمي مي‌شدند. با اين حال عمده مخارج مربوط به برگزاري مراسم بر عهده اهل محل و خيرين صاحب ثروت و مكنت بوده و هست. معمولاً بناهاي مذهبي داراي حريمي و حرمتي نزد مردم و جامعه اسلامي هستند. هركسي با هر شرايطي وارد آنها نمي‌شود. مردم عادي هم با قصد و نيت «قربه الي الله» با آمادگي و با وضو و با ذكر وارد صحن آنجا مي‌شوند. معمولاً حتي از نظر كالبدي نيز اين حريم كاملاً مشهود است. جلوخان اماكن مذهبي غالباً با سكو و پله‌هايي از فضاهاي شهري، گذر و خيابان جدا مي‌شوند. فضاي داخل به وسيله هشتي، دالان و راهروها و در قسمت ورودي با فضاي مكث با فضاي بيرون ارتباط برقرار مي‌كنند اين سلسله مراتب دسترسي، عاملي در جهت سازندگي و آمادگي بيشتر مردم براي اجابت دعوت پروردگار، براي تقويت ايمان و نيت، بريدن از زندگي روزمره و مسائل جاري و توجه به معنويت مي‌باشد.

در اطراف بعضي از مكانهاي مذهبي مانند امامزاده‌ها و بقاع متبركه، ‌زائرسرا،‌ مهمانسرا، مسافرخانه و يا هتل ساخته شدند تا زائران و مسافريني كه از راه‌هاي دور به آنجا مي‌روند، بتوانند در آنجا مستقر شده و شب‌ها را در محلي امن و در آسايش و آرامش سپري كنند.

مي‌دانيم كه يكي از اهداف معماري و شهرسازي اسلامي، خلق و آفرينش آثار كالبدي زيبا و مطلوب براي شهروندان است. تركيب واژه‌هاي «زيبا» و «مطلوب» براي آن انتخاب شده است كه حريم‌ها رعايت شوند و محرمات محفوظ بمانند. صرف زيبا بودن، اگر در تعارض با محرمات شرعي قرار گيرند،‌ مطلوب تشخيص داده نمي‌شوند. ممكن است پديده‌اي زيبا بصورت اختصاصي مورد استفاده شخص خاص قرار گيرد ولي براي ديگران و نامحرمان مستور باقي بماند. داخل خانه مسلمانان براي استفاده اختصاصي خودشان طراحي مي‌شود، نه به مثابه تابلويي آزاد در معرض ديد همگان. و اين اصل اساسي است كه زيبايي را با مطلوبيت در هم مي‌آميزد و سيماي كالبدي شهرها و جامعه اسلامي را از ساير جوامع ممتاز مي‌سازد و لذا ساختمان‌هاي مساجد، مراقد و بقاع متبركه در نهايت زيبايي و مطلوبيت قرار مي‌گيرند. اينچنين است كه اگر غريبه‌اي و جهانگردي در ديداري از شهرهاي سنتي ما، از كوچه‌ها و گذرگاه‌هاي قديمي عبور كند، مفهوم دلنشيني ومطلوبيت را درك مي‌كند و در مواجهه با فضاهاي شهري چون «تكيه» احساس خاصي (غير از محل عبور و گذر بودن) را در خود لمس و درك مي‌كند. حتي اگر عملكرد آن را در ماه محرم و نحوه برگزاري مراسم عزاداري و يا تعزيه‌خواني را مشاهده نكرده باشد كه در و ديوار گواهي بدهند، اين رنگ و بوي مذهبي تأثير خود را هرچند غيرمستقيم و غيررسمي بر رفتار ظاهري مردم مسلمان مي‌گذارند. در حالي كه در معماري و شهرسازي معاصر (متاثر از مدرنيسم يكنواختي، صرفاً‌ عملكرد) شاهد هيچ پيامي و ارزشي نمي‌باشيم و يكنواختي به تعبيري يعني مرگ و نابودي.

از ديگر ويژگي‌هاي مطلوبيت مي‌توان به اصولي از قبيل پيوستگي فضايي، وجود فضاهاي آشنا و قابل دفاع (با احساس تعلق و مالكيتعمومي)، مقياس انساني و مردم‌وار‌ (ارتفاع محدود، بدون تجملات كاذب و فخرفروشي)، متعادل و متناسب با اقليم و شرايط زماني – مكاني و … كه همه آنها واژه‌هايي آشنا براي مردم و خودماني هستند و براي پيوند بيشتر مردم و رشد و تكامل آنها به كار مي‌رود. به تعبير فارابي، شهر اسلامي، مدينه فاضله‌اي است براي رشد آحاد مردم آن. به تعبير يكي از اساتيد شهرسازي (دكتر بحريني)، اصول و قواعد خودي و متكي بر فرهنگ و خصوصيات خودي (ايراني- اسلامي) شامل موضوعاتي از قبيل مركزيت، وحدت در عين كثرت، هويت، قابليت انعطاف، محرميت، سلسله مراتب و… مي‌باشند و عناويني همچون تضاد همجواري‌ها، بي‌هويتي، مقياس‌هاي غيرانساني ديد و اشراف مزاحم، عدم سلسله مراتب دسترسي (شبكه شطرنجي يكنواخت و منظم)، منطقه‌بندي خشك و بي‌روح و… از اصول شهرسازي بيگانه و غيرخودي محسوب مي‌شوند. ويژگي‌هاي خودي در شهرهاي ما عامل هويت‌بخشي و كمكي در جهت شناخت و بازشناسي بيشتر محيط زندگي مي‌باشد. هويت يعني حقيقت هر موضوع، پديده، شخص و يا اجتماع به عبارت ديگر ويژگي مخصوص هر پديده كه در ذاتش نهفته است. با اين تعريف هويت هر شهر و يا فضاي شهري يعني ويژگي خاص كه بتوان آن را از ساير شهرها و فضاهاي شهري بازشناخت و براي ناظر و بيننده قابل تشخيص باشد. همانگونه كه براي ساكنين يك محله، فضاهاي شهري از قبيل گذرها، ميدانچه‌ها، ميدان ، تكايا و حسينيه‌ها كه ظرف فعاليت‌هاي عمومي و روزانه آنها مي‌باشند، عامل هويت‌بخشي هر يك از محلات شهري تلقي مي‌شوند. ثبت خاطرات در اذهان شهروندان به هويت بخشي فضاهاي شهري كمك مي‌كند و از آن به بعد هر فضاي شهري به مكاني قابل درك و بازشناسي در بين شهروندان تبديل مي‌شود. يك مكان مطلوب به جايي گفته مي‌شود كه تا حدود زيادي با اجتماع شهروندان و فرهنگ عمومي آنها تناسب و سازگاري داشته باشد و در بردارنده تاريخ گذشته و حال، پاسخگوي نيازهاي روزمره و يا موردي (مراسم خاص) ، قابل آدرس دادن، آموزنده ، قابل معرفي به ديگران با وجه تمايز خاص و هويت‌بخش باشد. بنابراين مي‌توان مطرح كرد كه فضاهاي مذهبي شهرهاي ما عموماً به عنوان نمودها و مظاهري با هويت خاص از مفاهيم جامعه اسلامي شناخته مي‌شوند و تأثير مثبت و سازنده بر زندگي شهروندان دارند.

منابع و مآخذ:

1-    دايره المعارف تشيع، مجلدات 1، 2، 3 ،5،6 و 9

2-    تاريخ معماري و شهرسازي ايران (مجموعه مقالات كنگره ارگ بم- كرمان)

3-    تئوري شكل شهر، ترجمه دكتر سيدحسين بحريني.

4-    صفه، ش 26، نشريه علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي

5-    معماري مساجد جهان، ترجمه حسين سلطان زاده

6-    فارابي و سير شهروندي، دكتر منصور فلامكي