توصیف شاعرانه و معرفی هنرمندانة امامان معصوم، به ویژه حضرت علی(ع) و سپس امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ادب فارسی، در شمار توصیفهای درخور توجه است و نویسندگان، خاصه شاعران از جلوهها و جنبههای شخصیت این بزرگان مضامینی دلنشین و تصیفاتی دلپذیر به دست دادهاند؛ از آن جمله است توصیفها و مضمونهایی که با الهام گرفتن از زندگی و شخصیت امام حسین مجتبی(ع) شکل گرفتهاند.
۱٫ متون نثر:
در متون مختلف نثر فارسی، اعم از متون تاریخی، تفسیری، عرفانی و ادبی، گزارشهایی ادیبانه از جلوهها و جنبههای گوناگون زندگی امام حسن(ع) ثبت است و این از آن روست که متون منثور پدید آمده در پهنة ادب فارسی در هر زمینه و هر موضوع که باشد، حتی متون علمی (مثلاً طبی، نجومی، ریاضی و جز آنها) از لحاظ زبان و بیان، متنی ادبی به شمار میآیند و دست کم بیشتر توصیفها و گزارشهای ضبط شده در این متون، توصیفها و گزارشهای ادبی نیز هست. این متون عبارتند از:
الف) متون تاریخی و برخی از متون تفسیری که جلوهگاه گزارشهایی است ادیبانه در باب زندگی امام، امامت و صلح با معاویه و سرانجام شهادت آن حضرت. (به عنوان نمونه، بنگرید: تاریخ طبری، ۷ر۲۷۱۳ـ ۲۷۱۶: ترجمه آن …، ۵ر۱۳۷۵ـ ۱۳۷۸؛ دینوری، ۲۶۳ـ۲۶۹؛ قزوینی، ۳۰۷؛ مسعودی، ۲ر۱ـ۶؛ تاریخ طبرستان ابن اسفندیار،۱ر۱۸۵)
ب) متون عرفانی و ادبی، حاوی گزارشهایی که هدف آنها، ضمن برشمردن ادیبانة فضایل امام، نمودن پایگاه والای دنیوی و اخروی آن حضرت است؛ از جملة این فضایل است: به ارث بردن سیرت و سیادت پیامبر(ص)، داشتن قلب رحیم، خلق عظیم و فضیلت حلم و کرامت، فروتنی و تا حد همسفره شدن و هم غذاشدن با فقیران، زهد ورزیدن و پشت کردن به دنیا تا حد واگذاری خلافت به معاویه با هدف «آرامش خلق و آسایش مسلمانان» و اینکه آن حضرت چونان دیگر اهل بیت پیامبر(ص) پیشوای اهل زهد و تصوف بود و به تعبیر هجویری «وی را اندر این طریقت نظری تمام بود و اندر دقایق عبارات، حظی وافر» .
سرانجام او نیز چونان برادر بزرگوارش امام حسین(ع) «سید شباب اهلالجنه» یعنی سرور جوانان اهل بهشت است و پایگاه اخرویاش چونان مقام دنیویاش، پایگاهی والا و بالاست.
۲٫ متون نظم:
وقتی از تجلی زندگی و فضایل بزرگان دین و دانش در ادبیات سخن میگوییم، بیشتر مرادمان گزارشهای شاعرانه و مضامین هنرمندانهای است که شاعران با الهام گرفتن از جلوههای مختلف زندگی این بزرگان به دست دادهاند، زیرا گذشته از آنکه در بسیاری از موارد مراد از ادبیات، شعر است، دست کم از دیدگاه بزرگان شعر و ادب ایران، سخن منظوم برتر از سخن منثور است (نظامی،مخزن الاسرار) و شاعران که به مثابة بلبلان عرشاند، پایگاهی پیامبرگونه دارند (همو، ۴۱) و پیداست که سخنان آهنگین آنان تأثیری بیش از نثر بر شنوندگان و خوانندگان بر جای میگذارد.
شاعران در طول تاریخ ادب فارسی از عهد سنایی (سدة ۶قر۱۲م) تا عصر حاضر با الهام گرفتن از نحوة زندگی و سیرت امام حسن(ع)، مضامینی دلنشین پرداخته و گزارشهایی هنرمندانه و دلپذیر به دست دادهاند. از جمله مضامینی که شاعران پارسیگوی در ارتباط با امام حسن مجتبی(ع) بدانها پرداختهاند عبارتند از:
الف) محبوبیت نزد پیامبر(ص)
عطار در مصیبتنامه، محبوبیت امام حسن(ع) را نزد پیامبر(ص) چنین بیان میکند که پیامبر با حسن بازی میکرد و او را بر پشت خود سوار میکرد و هنگام نماز او را بر کتف خود مینشاند:
جدّ وی کز وی دو عالم بود پر
ساختی خود را برای او شتر
در نمازش بر کتف بنشاندی
قرهالعین نمازش خواندی
ب) توصیف فضایل امام
شاعران در توصیف فضایل امام، به ویژه از نام آن حضرت یعنی از واژة «حسن» (= نیکو، نیک) با بهکارگیری از پارهای صنایع لفظی و معنوی سود بردهاند. از آن جمله است:
جمع کرده حسن خلق و حسن ظن
جملة افعال چون نامش حسن
(همانجا)
و یا:
هنوز رایحه عودسوز خلق حسن
به باغ همدم آیندگان باد صباست
(خواجو)
«کمال حسن خلق اندر حسندان»
(علاءالدوله)
«… وارث علم علی، صاحب خلق حسن است»
(سلمان)
«…آن که شمشیر علی دارد و اخلاق حسن»
(نیز بنگرید به: سنایی، ۲۶۲؛ غزنوی، ۱۵۸؛ همام، ۲۳۷)
ج)مظلومیت و شهادت
طرح مسئلة شهادت امام حسن(ع) از طریق مسموم ساختن آن حضرت و نمودن مظلومیت این امام بزرگوار، چه در زندگی در برابر حیلهگریهای معاویه و چه در جریان شهادت، مضمونی است که شاعران بیش از هر مضمون دیگر از آن استفاده کردهاند و برخی از آنان ضمن بیان هنرمندانة شهادت امام(ع)، از فضایل ایشان نیز سخن گفتهاند.
اینک برای روشن شدن موضوع به ذکر چند نمونه میپردازیم. این نمونهها میتواند گویای عملکردهای شاعرانه در اینگونه مضمونپردازیها باشد:
۱٫ حکیم سنایی غزنوی:
سنایی در مثنوی «حدیقهالحقیقه»، گزارشی را که مؤلف جواهرالاسرار و زواهرالانوار نیز در باب صبر و سماحت و کرم و گذشت امام حسن(ع) به دست داده است، منظوم میسازد. بر طبق این گزارش، وقتی تأثیر زهر در امام ظاهر شد، امام حسین(ع) پرسید: «چه کسی تو را زهر داده است؟ بگو تا او را به کیفر رسانیم» و امام حسن(ع) پاسخ میدهد: من نیز چونان پدر و مادر و جدّ و جدّه خود غماز نیستم و «اگر به قیامت خدای تعالی مرا بیامرزد، تا آن کس را که مرا زهر داده است، به من نبخشد به بهشت در نیایم!» (نک: خوارزمی، ۱ر۴۲) سنایی سروده است:
گفت با او ستوده میرحسین…
زهرجان مر تو را که داد بگوی
گفت غمز از حسن بود نه نکو
آنگاه از زبان امام میسراید: نه جدّ من مصطفی غماز بوده است، نه پدرم مرتضی، نه جدهام خدیجه، و نه مادرم فاطمه (همانجا) و من نیز «نکنم غمز و نه بوم غماز». و شاعر نهایت بزرگواری و گذشت امام را اینسان بیان میکند:
ورمرا روز حشر ایزد بار
بدهد در جوار جنت بار
نروم در بهشت جز آنگاه
که نهد در کفم کف بدخواه
عطار نیز همین مضمون را در مصیبتنامه، به کوتاهی، در دو بیت بیان کرده است:
نوش کرد آن زهر و غمازی نکرد
جان بداد و ترک جانبازی نکرد
زهر شد زیر و برافکند از زبر
آن جگرگوشه پیمبر را جگر
۲٫ خواجوی کرمانی
این شاعر ضمن به کارگیری عناصر موسیقایی چنگ، خروش، غلغله، و زهره و زهرا، شهادت امام(ع) را به تصویر کشیده و بر سوگواری حضرت زهرا(ع) و ماتم روزگار تأکید ورزیده تا ژرفای مصیبت را بیان کند:
از آن زمان که چو چنگش رگ روان بگسست
خروش و غلغله در جان زهرة زهراست
سپهر اگر نه به سوگش قبای الماسی
زخون دل جگری میکند مگر خاراست
۳٫ نظیری نیشابوری
این شاعر رنج و بلا و مصیبتی را که از ازل به نام امام مجتبی(ع) ثبت کردهاند، در ابیاتی منظوم ساخته:
در عرصة الست که کوس بلا زدند
افلاک قرعه بر حسن مجتبی زدند
دیدند چون وجود حسن مورد بلا
بر جان بوالحسن رقم ابتلا زدند
که بعدها وزن و قافیه و فضای شاعرانة آن مورد استقبال محتشم کاشانی در سرودن دوازده بند قرار گرفته است.
۴٫ وصال شیرازی
وصال لحظة شهادت امام را به تصویر کشیده است؛ لحظهای که مسمومیت به نهایت میرسد و پارههای جگر امام ـ به تعبیر شاعر ـ تشت را دشت لاله میسازد:
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله
وان تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
همین مضمون را ادیبالممالک فراهانی نیز پرداخته است:
آهی کشید و تشت طلب کرد و خون دل
در تشت ریخت نزد ستمدیده خواهرش
( نیز بنگرید به : مولوی، ۵ر۲۱۲، بیت ۲۶۱۱۶؛ ابن یمین، ۵۹۰، بیت ۱۲۰۰۷، قوامی، ۹۲، بیت ۱۳، لاهیجی، ۴۴ـ۴۸).
*دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
به دلیل اهمیتی که سرودههای سنایی و عطار، این دو شاعر بزرگ خراسانی، در ادبیات عرفانی فارسی دارند، متن نسبتاً کامل اشعارشان در مدح امام حسن مجتبی(ع) در ذیل میآید.حکیم سنایی غزنوی در مدحت آن امام همام میسراید:
کرد خصمان بر او جهان فراخ
تنگ همچون درونگه درواخ
بیسبب خصم قصد جانش کرد
او بدانست و زان امانش کرد
بار دیگر به قصد او برخاست
بیگناهی ورا بکشتن خواست
پس سیم بار عزم کرد درست
شربت زهر همچو بار نخست
راست کرد و بداد آن ناپاک
که جهان باد از چنان زن پاک
صدوهفتاد و اند پاره جگر
به در انداخت زان لب چو شکر
جان بداد اندر آن غم و حسرت
باد بر جام خصم او لعنت
گفت با او ستوده میر حسین
آن مر اشراف را چو زینت و زین:
زهر جان مر تورا که داد؟ بگوی
گفت: غمز از حسن بوَد نه نکو
جدّ من مصطفی امان زمان
پدرم مرتضی امین جهان
جدّة من خدیجه زین زمان
مادرم فاطمه چراغ جنان
جمله بودند از خیانت و غمز
پاک و پاکیزهخاطر و دل و مغز
من هم از بطن و ظهر ایشانم
گرچه جمع از غم پریشانم
نه کنم غمز و نه بوَم غمّاز
خود خدا داند آخر و آغاز
هست دانا به باطن و ظاهر
چون توانا به اول و آخر
آن که فرمود و آن که داد رضا
خود جزا یابد او به روز جزا
ور مرا روز حشر ایزد بار
بدهد در جوار جنت بار،
نروم در بهشت جز آنگاه
که نهد در کفم کف بدخواه!
صدهزار آفرین بارخدا
بر حسن باد تا به روز جزا
فریدالدین عطار نشابوری نیز در منقبت آن بزرگوار در کتاب مصیبتنامه میسراید:
نور چشم مصطفی و مرتضی
شمع جمع انبیا و اولیا
جمع کرده حُسن خلق و حسن ظن
جملة افعال چون نامش حسن
روی او در گیسوی چون پرّ زاغ
همچو خورشیدی همه چشم و چراغ
در مروت چون جهان پرپیچ دید
خواست تا جمله ببخشد، هیچ دید
جد وی کز وی دو عالم بود پُر
ساختی خود را برای او شتر
در نمازش بر کتف بنشاندی
قرهالعین نمازش خواندی
این چنین عالی اب و جد کان اوست
جملة آفاق ابجدخوان اوست
زهر را با جد خود شد این پسر
قتل را شد آن دگر یک با پدر
آن لبی کو شیر زهرا خورد باز
مصطفی دادش بدان لب قُبله باز
چون توان کردن گذر که زهر را
خون توان کردن جگر این قهر را
نام خصمش گرچه پرسیدند باز
تن زد و تن کشته در دل داد راز
نوش کرد آن زهر و غمّازی نکرد
جان بداد و ترک جانبازی نکرد
زهر شد زیر و برافکند از زبر
آن جگرگوشهی پیمبر را جگر
لَخت لختش از جگر خون اوفتاد
تا که در خون، جانْش بیرون اوفتاد
سرخ دید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش، وای او!
منبع: روزنامه اطلاعات