Search
Close this search box.

شعری از احمد شاملو

Imageعشق را در پستوی خانه نهان باید کرد/در این بن بستِ کج و پیچِ سرما/به اندیشیدن خطر مکن/روزگار غریبی ست،نازنین/آنکه بر در میکوبد شباهنگام/به کشتن ِ چراغ آمده است 

در این بن بست

دهانت را می بویند

مبادا که گفته باشی دوستت می دارم

دلت را می بویند

روزگار غریبی ست،نازنین

و عشق را کنارتیرک ِ راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بستِ کج و پیچِ سرما

به اندیشیدن خطرمکن

روزگار غریبی ست،نازنین

آنکه بر در میکوبد شباهنگام

به کشتن ِ چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابان اند

بر گذرگاه ها مستقر

با کنده و ساتوری خون آلود

روزگار غریبی ست نازنین

و تبسم را بر لبها جراحی می کنند

و ترانه را بردهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب ِ قناری

بر آتش ِ سوسن ویاس

روزگار غریبی ست،نازنین

ابلیس ِ پیروزمست

سور عزای ما را به سفره نشسته است

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد