استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در عرفان کشورهای عربی بیشتر حالت زهد جلوهگر است اما درعرفان ایرانی ذوق و شور و عشق بیش از زهد نمایان است.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در عرفان کشورهای عربی بیشتر حالت زهد جلوهگر است اما درعرفان ایرانی ذوق و شور و عشق بیش از زهد نمایان است.
دکتر یحیی یثربی در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: در آغاز دین مبین اسلام جریانهای عرفانی نداشتیم. از قرون دوم و سوم عرفان در جهان اسلام پیدا شد و بهسرعت رشد کرد تا اینکه درقرن هفتم با ابنعربی و مولوی به اوج خود رسید. من خودم ذاتاً با عرفان فاصله ندارم و بدان علاقمندم. شاید زمانی درقم 5 یا 6نفری بودند که به این کار میپرداختند که یکی هم من بودم. اما الان با توجه به شرایط جامعهمان با توجه به شرایطی که از نظرجهانی در پیش است، پرداختن به مسائل احساسی را نه به سود کشورمیدانم و نه به سود دین مقدس اسلام میدانم.
دکتر یثربی افزود: ما باید عقل وعقلانیت اسلام را، که معجزه انحصاری دین مبین اسلام است بتوانیم درجهان مطرح کنیم.عرفان را ادیان دیگری هم دارند. عرفان هندی،عرفان مسیحی، عرفان اقوام و ملل دیگر و اینگونه مسائل قابل ارزیابی و گزینش هم نیستند. یعنی ما یک نفرهندی را مشکل بتوانیم وادارکنیم که عرفان خودش را رها کند و عرفان اسلامی را بپذیرد.همینطورعرفان اقوام دیگر را. اما اسلام از نظرمسائل زندگی و نیازهای انسانی و روابط بینالمللی و زندگی اجتماعی انسانها، و حتی ازنظر منطق ومعرفشناسی حرفهایی دارد که ما میتوانیم آنها را به جهانیان معرفی کنیم و توجه آنان را به حقانیت دین اسلام جلب کنیم.
این استاد فلسفه وعرفان درمورد تفاوتهای عرفان ایرانی باعرفان موجود در دیگر کشورهای اسلامی اضافه کرد: اصولاً عرفان در همه جهان مشابه است. عرفان مکتب واحدیاست که جلوههایش، روشهایش، و مذهبهایش فرق میکند.عرفان ایرانی باعرفانی که در کشورهای عربی موجود است در برخی موارد هیچ فرقی ندارد. یعنی نمیتوان گفت ابنعربی یک حرف میزند، و حافظ یک حرف دیگر را. اما از نظر سلیقه و نظامهای خانقاهی فرقهایی دارند. اگراین فرق را خلاصه بگویم: عرفانهای کشورهای عربی بیشترحالت زهد در آنها جلوهگر است اما درعرفان ایرانی ذوق و شور و عشق بیش از زهد نمایان است. مثلاً اگر مولوی و ابوسعید ابوالخیررا مقایسه کنیم با ابوطالب مکی و یا ترمسانی، میبینیم که عربها بیشترحالت زاهدانه دارند اما درعرفان ایرانی بیشترعشق و شور و شوق نمایان است.
یثربی افزود: کلاً من عرفان ایرانی را اصیلتر و جدیتر نسبت به عرفانی که درکشورهای عربی هست میدانم.
دکتر یثربی در مورد اینکه عرفان ایرانی باید از زهد و دنیاگریزی تهی شود گفت: نه،چراکه این زهد جوهرعرفان است.عرفان جیزی بالاتراز زهد و ریاضت نیست. نمیشود کهیک نفرهم ریاضت داشته باشد وهم زندگی مرفهی داشته باشد. اگرهم درمواردی میبینیم یک نفرهم مبارز و اهل زندگی است وهم عارف، اینها بیشترعالم دینی بودند و در مبارزات خود ازعرفان بهرهای نمیگیرند. ازمسائل عقلی، ازبیعدالتی و مشکلات جامعه و ستم و تجاوز، از این مباحث استفاده میکردند. اگر کار سیاسی میکردند، نمیگفتند بیایید ریاضت بکشید، لباس خشن بپوشید وکارهای سخت انجام دهید. آنها مردم را آگاه میکردند.
دکتر یثربی با بیان اینکه باید عرفان را از خرافات پاک کرد افزود: اخیراً رهبری انقلاب هم در این زمینه هشداردادند. در این باره ما باید به هدفهای اصلی اسلام بپردازیم. به هدفهای اصلی مهدویت بپردازیم. مثلاً مسئله عدالت جهانی، مسئله رهایی همه انسانهاست. اینکه یک نفر با امام زمان دیدار کند، اینها مطرح نبوده است.
این استاد دانشگاه درپایان در رابطه با نحوه حضورعرفان درجهان جدید گفت: عرفان جهان جدید با عرفان جهان قدیم فرق میکند. حضورعرفان درغرب یک معنی دارد، و در جهان اسلام، از جمله کشور ما معنی دیگری دارد. حضورعرفان درغرب مسیحی در سکولاربودن جامعه است. و مسئله دین حالت فردی و احساسی پیدا میکند. اماعرفان در جامعه ما چون سکولارنیست باید دین و سیاست درفعالیتهای اجتماعی ما حضورداشته باشند. یعنی دین ماباید سیاسی اجتماعی باشد و حالت فردی نداشته باشد. همینطور مسئله امام زمان ما باید بعد سیاسی اجتماعی داشته باشد. یعنی غیبت امام زمان را به عنوان اعتراض امام به ناشایستگیهای جامعه تلقی کنیم. این راه و روش درست مهدویت است. اما اگر امام زمان را به یک مسئله احساسی تبدیل کنیم، که مردم به صورت فردی یا دستهجمعی، بنشینند و با او راز و نیاز کنند اینها از نظر اهداف عالی اسلام که استقرارعدالت جهانی است تأثیری ندارند و راهگشا نیستند.