حق و تکلیف و خدا
آزادی را گوهر انسان می دانند. حق مداری را گوهر انسان می دانند و حتی دین را اینچنین معنی می کنند و خدا را اینچنین می شناسند. خدا را خالق انسانی می دانند که آن انسان ذاتا واجد یک رشته حقوق است. و این متفاوت است با آن خدائی که خالق انسانی است ذاتا واجد یک رشته تکالیف است. وقتی که هگل یهودیت را نقد می کند ، نقد او یک نقد اخلاقی و حق مدارانه است. نمی گوید دین یهود باطل است به این دلیل تئولوژیک یا آن دلیل ، بلکه می گوید در دین یهود خدا فرمان می دهد و تکلیف می آفریند و وضع می کند اما عشق فرمان نمی دهد، لذا اگر ما خدا را عاشقانه بپرستیم و خدا را به منزله یک معشوق بشناسیم ، گر چه هر چه او می گوید می پذیریم و عمل می کنیم اما آنچه که یک معشوق می گوید فرق دارد با آنکه یک ارباب می گوید. در دین یهود خدا اربابی می کند ، جباری می کند، تازیانه به دست ایستاده است و بردگان و بندگان خود را تهدید می کند و از آن ها اطاعت می طلبد . در حالی که معشوق با جذب خود و جاذبه خود معشوق را به حرکت وا می دارد و به او کاری را می سپارد و از او عملی را طلب می کند.
«با مقایسهی دو اثری که یکی مربوط به انقلاب کوبا و دیگری مربوط به
همايش علمي – فرهنگي ابن عربي به همت رايزني فرهنگي ايران و دانشگاه يو. ام مالزي با حضور اساتيد و علاقمندان مباحث عرفاني از جمله دکتر غلامرضا اعواني برگزار شد. در اين سمينار علمي که در دانشگاه يو. ام مالزي برگزارشد، يازده تن از اساتيد سخنراني کردند و نه تن مقالات خود را پيرامون محورهاي شخصيت عارف نام آور اسلامي " شيخ محي الدين عربي " ارائه نمودند.
الان همه اجزای حکومت کاملا سیاه سیاه شده اند. سیاهی هم درجاتی دارد اول یک نقطه سیاه بر دامانی سپید بود. بتدریج این نقطه گسترش پیدا کرد و همینطور دارد بر دامنه و غلضت سیاهیش می افزاید. ممکن است بعضی جاها هنوز خاکستری باشد بعضی جاها سیاه کم رنگ و برخی جاها بویژه آن بالا بالاها متاسفانه کاملا سیاه شده است. می باید این موارد را از همدیگر تفکیک کرد.
در مورد حقوق و احکام، این گرو ه معتقد است که تمام احکام اجتماعی اسلام در ذات خود و به مقتضای نقش و فلسفه حقوقی خود تغییر پذیرند و لذا جملگی آنها نیازمند اجتهاد تازه اند. گفته میشود که احکام محدودی که در قرآن آمده و یا در عمل پیامبر در ده سال حکومتش در مدینه اجرا شده اند، در عین عاقلانه و عادلانه بودن مربوط به شرایط قرن هفتم میلادی در عربستان بوده است. اینان، برخلاف سنتگرایان که این شمار احکام شرعی را جاودانه می پندارند، معتقدند که این مقررات از اول هم برای همیشه و برای اجرا در تمام زمانها و مکانها نبوده است. تفاوت این دو نظریه بسیار مهم است و هرکدام به نتایج خاص و حتی متضاد با دیگری منتهی میشود. علمای قم و از جمله علمای نوگرا این قاعده کلی را نمی پذیرند. هرچند در عمل و به صورت موردی تن به تغییر پذیری می دهند.
اين پژوهشگر و استاد دانشگاه با نام بردن از شش نفر از سران تفكر و ادب فارسي كه از شاهنامه تأثير گرفتند، يادآور شد: خيام، نظامي، سعدي، حافظ، ناصرخسرو و مولوي از اين اثر تأثير گرفتند. خيام همين مقدار كم كه رباعي گفته، از شاهنامه تأثير گرفته است؛ زيرا مضاميني كه بهكار گرفته، مضاميني است كه بارها تكرار شده و آن گذشت عمر است. فردوسي سرگذشت كساني را ميسرايد كه سرگذشتشان مايهي عبرت است و سرگذشت آنها را به شعر درميآورد. اسلامي ندوشن ادامه داد: نظامي دومين شاعري است كه فردوسي روي او تأثير گذاشته است. اگر مردم جرأت كردند داستانهاي پيش از اسلام را وارد شعر كنند، سرمشقشان فردوسي و شاهنامه بود. اگر «ويس و رامين» را با شاهنامه مقايسه كنيم، شباهتهاي بسياري ميبينيم. نوع برخورد و داستانها به طرز عجيبي شبيه هستند؛ بهدليل اينكه هر دو منبع مربوط به پيش از اسلام است.
ما چنانچه شنیدید امیر المومنین می گوید کسی که چنین فکر کند، به خدا جاهل است و از او آگاه نیست. ممکن است بپرسید پس تعبیرات العلیم، القدیر، الحی، القیوم، المتعال، الجبار در قرآن کریم چه معنا دارد؟ پاسخ این است که این ها اسماء خداست نه صفات خدا. این ها اسم هستند از نظر قرآن کریم. ما با گفتن نام العلیم خدا را یاد می کنیم و به او توجه می کنیم و هکذا. ما از طریق این نام ها آن صاحب نام را به خاطر می آوریم و به او می اندیشیم چون او "کل الکمال" است و این نام ها نمونه هایی را نشان می دهند و مشت نمونه ی خروار است.
"طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن" افزود: از دید نمادشناسی درویشی خضر و هدهد هر دو نماد پیری و پیشواییاند و از همین روست که درباره خضر چند و چون هست. این محقق با بررسی ارتباط پیر و پیرو اظهار داشت: از نگاهی بسیار فراخ میتوان گفت که پیری و پیروی به پیوندی میماند که خوابانگیز با خفته یا خوابرو دارد چون در آن هنگام که خوابرو در چنبر چیرگی خوابانگیز است کمابیش از خود بیگانه است و از خویشتن یاد نمیآورد و دیگر آن است که اگر این پیوند بسیار ژرف و پایدار باشد، در جای هم فرو نمیماند و به سخن دیگر نیازی نیست که خوابانگیز و خوابرو در کنار یکدیگر باشند.