"طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن" افزود: از دید نمادشناسی درویشی خضر و هدهد هر دو نماد پیری و پیشواییاند و از همین روست که درباره خضر چند و چون هست. این محقق با بررسی ارتباط پیر و پیرو اظهار داشت: از نگاهی بسیار فراخ میتوان گفت که پیری و پیروی به پیوندی میماند که خوابانگیز با خفته یا خوابرو دارد چون در آن هنگام که خوابرو در چنبر چیرگی خوابانگیز است کمابیش از خود بیگانه است و از خویشتن یاد نمیآورد و دیگر آن است که اگر این پیوند بسیار ژرف و پایدار باشد، در جای هم فرو نمیماند و به سخن دیگر نیازی نیست که خوابانگیز و خوابرو در کنار یکدیگر باشند.
میرجلالالدین کزازی، محقق، پژوهشگر، شاعر و نویسنده با اشاره به اینکه نرد عطار همه آموزههای دینی بهویژه آموزههای عرفانی نهانگرایانه در دو واژه "خداجوی" میگنجند، گفت: این دو واژه سرشت، ساختار، گوهر و گونه آنها را به شایستگی نشان میدهد.
به گزارش خبرگزاری مهر، مؤسسه گفتگوی ادیان در این نشست که به مناسبت فرا رسیدن روز بزرگداشت عطار نیشابوری با عنوان "عطار؛ پیری و پیشوائی معنوی" و با حضور سید محمد علی ابطحی، رئیس این مؤسسه، جمعی از اقلیتهای دینی برگزار شد، به بررسی موضوع پیشوایی دینی در شعر عطار پرداخت.
میر جلالالدین کزازی، محقق، پژوهشگر، شاعر و نویسنده در سخنانی در چهل ودومین جلسه سخنرانی عملی ماهانه مؤسسه گفتگوی ادیان اظهار داشت: عطار را یکی از پیران بزرگ درویش و یکی از پیشوایان نامدار در آموزهها و ورزههای خداجویانه و خداخویانه خواند و اظهار داشت: هر که گام در راه مینهد و گریوهها و پرتگاهها و دشواریها و تنگناهایی را که در راه شناخت خداوند نهفته است پس پشت مینهد خداجوست، اما نزد رازآشنایان نهاندانان و مردان راه این مسئله با خداجویی پایان نمیپذیرد.
کزازی با اشاره به اینکه خداجویی میباید به خداخویی بیانجامد، آرمان درویش رهرو خداخوی شدن است و او هنگامی آنچه را میجوید خواهد یافت که خویی خدایانه یافته باشد، تصریح کرد: عطار این نکته نغز را به شیواترین شیوه در شاهکار خویش داستان مرغان یا منطق الطیر باز کرده است. در پیکره این داستان مرغان بسیار بند را میدرند و دام را در هم میشکنند به رهایی دست مییابند به آگاهی نخستین ناگزیر میرسند که آگاهی از بند و گرفتاری است و بر آن سر می افتند که سامان خویش سیمرغ را بجویند. پس به پیروی هدهد که نماد پیری و پیشوایی است جویه و پویهی پرشور و تبآلودهی خویش را میآغازاند.
وی با تأکید بر اینکه هزاران هزار مرغ، شیفته، سودازده، ناشکیب، بال میگشایند و به پرواز در میآیند تا سرانجام به قاف برسند که آشیانه و کاشانه سیمرغ است، اما از این هزاران هزار مرغ بسیاری در میانهی راه میمانند چرا که به راستی خداجوی نبودهاند، گفت: آنها میپنداشتند که خدا را میجویند اما یکی زر پرست است دیگری سودازدهی گوهر و سنگهای گرانبها، آن سومین شیفتهی فرمانرانی است، آن چهارمین سخت پایبند به پاکیزگی و آن پنچمین به پندارهای بیپایه دل خوش کرده است.
کزازی گفت: سرانجام از آن مایه مرغان 30 مرغ به قاف میرسند و به سیمرغ و عطار که استادی است در سخن پارسی با بازیای بهینه با واژگان بیان میکند که آن 30 مرغ هنگامیکه در سیمرغ مینگرند خود را میبینند و آنچه را تبآلوده در جهان بیرون میجستهاند، سرانجام در درون خود مییابند.
وی با اشاره به این مصرع "طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن" افزود: از دید نمادشناسی درویشی خضر و هدهد هر دو نماد پیری و پیشواییاند و از همین روست که درباره خضر چند و چون هست.
این محقق با بررسی ارتباط پیر و پیرو اظهار داشت: از نگاهی بسیار فراخ میتوان گفت که پیری و پیروی به پیوندی میماند که خوابانگیز با خفته یا خوابرو دارد چون در آن هنگام که خوابرو در چنبر چیرگی خوابانگیز است کمابیش از خود بیگانه است و از خویشتن یاد نمیآورد و دیگر آن است که اگر این پیوند بسیار ژرف و پایدار باشد، در جای هم فرو نمیماند و به سخن دیگر نیازی نیست که خوابانگیز و خوابرو در کنار یکدیگر باشند.
وی با اشاره به اینکه پیرو هنگامی میتواند از پیر بهره ببرد که سرسپرده او باشد، یاد آور شد: در فرهنگ درویشان، پیرو نخست فنا را در پیر خویش میآموزد و میآزماید و میورزد و سپس در خداوند و از همین روی گفتهاند که پیرو در پیوند با پیر میباید به مرده بماند در دستان مرده شوی.
این نویسنده با بیان این مطلب که اگرچه راه را بی پیر نمیتوان پیمود، اما پیر تنها کسی که با پیرو هم روزگار یا هم جایگاه هست، نیست، پیرو برای بهره بردن از پیر نیازی ندارد که او را مانند خویشتن فرومانده در بند تن ببیند و بیابد و نیازی بدان ندارد که رازهای رهرویی را از زبان پیر بشنود، گفت: پیوند پیر با پیرو میتواند فراتر از زمان و جایگاه باشد.
این محقق اظهار داشت: تا آنجا که من میدانم در هیچ یک از زیستنامهها یادی از پیر عطار نرفته است، زیرا آن پیر پیری بوده است از گونهای دیگر اما از دید من، پیر عطار، پیر راهنمون او است یا به سخنی دیگر پیران پیر وی، بوسعید است. بوسعید کمابیش دو سده پیش از عطار میزیسته و با او همروزگار نبوده است، اما در جامهای بلند که عطار به گونهای زیستنامهی خود را در آن سروده است، از بوسعید چونان پیر و راهنمون خود به ستایش سخن گفته است.
کزاری با اشاره به اینکه در باورهای نهانگرایانه پیران را از نگاهی بسیار فراخ به دو گونه و گروه بخش میکنند. یکی آن پیران هستند که آنان را ماه پیران مینامم یا اولیاء قمریه و دیگر آنانی هستند که حور پیران یا اولیاء شمسیه خوانده میشود، تصریح کرد: کار در درویشی با حور پیران است. ماهپیران پیرانی هستند که پیرو را با حورپیران پیوند میدهند. پیرو در نهاد و باطن پیران گوناگون سیر میکند. از ماه پیران راه به حورپیران میبرد و اگر در این کار باریک و دشوار، بختیار باشد سرانجام به باطن پیران پیر، مردان مرد، مولا علی (ع) میرسد که درودهای خدا بر او باد.
این پژوهشگر افزود: کسی نمیتواند بدون پیر مسیر بپیماید و هیچ دو پیرو هم نمیتوانند از یک راه بروند و به همین سبب هر پیرو باید پیری ویژه خود داشته باشد.